آیا سازمان قضایی تعطیل شده؟ آیا نیروی انتظامی تعطیل شده؟ که شهروندان خود قاضی و مجری هستند؟! در صورت کم توجهی به این مهم شهرها دیگر محل امنی برای تردد نخواهند بود و پدیده خشونت علیه زنان منجر به کاهش حضور زنان در شهرها شده و بستری مهیا برای عدم نظارت اجتماعی و بروز انواع دیگری از رفتارهای خشن خواهد شد.
دیدارنیوز: مردی اهوازی سر زن جوان خود را به اسم «غیرتفروشی» و «ناموسپرستی» بریده و با لبخندی بر لب، فاتحانه آن را دور شهر گردانده! اخبار ناگواری از این دست که هر از چندگاه به جامعه شوک وارد میکند و گویا پایانی بر آن متصور نیست، دلالت بر عمق بحرانی دارد که اگر به درستی فهم و تدبیر نشود، میتواند پیامدهای مخرب فراوانی در پی داشته باشد.
این اقدام جنونآمیز در یکی از شهرهای جنوبی ایران که فرهنگ سنتی در آن جولان میدهد، چه افرادی را در مقام پاسخگویی قرار میدهد؟ رفتاری غیرمدنی که فرد خود را در مقام قضاوت قرار میدهد و به بهانه غیرت و غرور نهاد قضاوت را به حاشیه میبرد و خود را نسبت به آنچه تصور میکرده در مقام اجرای حکم نانوشته وارد میکند؛ به راستی دغدغه بزرگی است که مسوولان مربوطه را باید وادار به عکسالعمل جدی کند! تنها شاهد بودیم که پخش فیلم آن منجر به تعطیلی رسانه مربوطه توسط هیات نظارت شد.
اما احساسات عمومی شوکزده و آسیبهای روحی ناشی از آن بار سنگینی بر دوش مسوولان است. رفتار خشونتآمیزی که به وقوع پیوست در این دوره از تاریخ کشور که زنان و مردان برای زندگی آرام و سلامت ادبیات زندگی اجتماعی را به اشتراک میگذارند، تصویری نامناسب از شهر است که نیازمند امنیت، سلامت رفتار و اخلاق شهرنشینی است. بر اساس مطالعات صورت گرفته پدیده زنکشی در طول چند سال گذشته به تیتر یک اخبار درآمده و این اتفاق به دلیل عدم برخورد صریح قانونی از یک سو و عدم توجه مسوولان فرهنگی و اجتماعی به ضرورت پالایش آموزهها و روشهایی که احتمال بروز چنین وقایعی را حادث میکند از سوی دیگر چهره شهر را با نوعی نگرانی همراه کرده است؟!
اتفاق اهواز و کرمانشاه و زاهدان و... اتفاقاتی نیست که در محدودهای کوچک به دلیلی محدود صورت گرفته باشد، این موارد از «زنکشی» در شهرهای بزرگ این کشور صورت گرفته، شهرهایی که به دلیل تراکم جمعیت و ضرورتهای خاص قواعد و قوانین شهرنشینی نیازمند نوع و روش دیگری برای حل مشکلات و مسائل است. در واقع موضوعیت خشونت و ترویج آن در شهرها برگرفته از نوعی اختلال در سیستم قاعده و قانونگذاری در شهر از یک سو و نبود سیستم پالایش رفتاری شهروندان حادث شده است!
خشونت علیه زنان که امروز مساله شهرها شده نیازمند یک قاعده قانونی است که ابتدا بر پیشگیری و سپس بر تعیین مجازات تکیه کند. وجود سبکهای مختلف زندگی و باورهای گوناگون میان شهروندان نیازمند کارکرد فرهنگ شهری در این شهرهاست و اگر این اتفاق نمیافتد احتمالا با نوعی ناکارکردی در ادبیات فرهنگی شهرها روبهرو هستیم! جریحهدار کردن احساسات عمومی، نقص صریح قانون است چه از طریق شنیدن خبر و چه مشاهده رفتار خشونتآمیز علیه یک زن در سطح کوچه و خیابان باشد.
از اینرو توجه قانونگذار و نهادهای مرتبط بر این مهم ضروری است که قوانینی ایجاد شود تا بتواند بستری برای حمایت از نفی خشونت و پیشگیری از آن باشد. حق زنان برای زیست ایمن در شهر الزامی است که قانون بر آن تاکید کرده، اما بروز اتفاقاتی از این دست نظیر آنچه والدین بابک خرمدین بر سر او و خواهرش آوردهاند در پناه حق «ولی» یا پدر رومینا بر سر دخترش آورد نگرانی از امنیت شهری را در مواجهه با این اتفاقات با چالش همراه میکند!
لذا دو امر اساسی در این مهم قابل توجه است:
الف) ضرورت پیشگیری و جلوگیری از خشونت علیه زنان
ب) فرهنگسازی و اصلاح فرهنگی رویکردها و دیدگاههایی که اتفاقات درون خانواده را تحت عناوین نگرانکنندهای، چون «غیرت»، «آبروداری» و... مردانه ترویج و تشویق میکند.
این مهم حاصل نمیشود مگر با عزمی جدی از سوی برنامهریزان و تصمیمگیران که با رویکردی متفاوت بر اصل برابر همه نفوس در برابر قانون که عین قانون اساسی است؛ از دادن برخی امتیازات به والدین یا مردان بر گرفتن جان بازنگری کنند!
به گواهی آمار زنان، ۹۶ درصد سهم پزشکی قانونی ایران را زنان از آن خود کردهاند. این در حالی است که بسیاری از خشونتهای خانگی بنا به انگیزههای فرهنگی، عرفی و اقتصادی پوشیده باقی میماند. به هر ترتیب با توجه به شواهد موجود، زنان اولین قربانیان نگاه جنسیتزده و ابزاری بودهاند؛ لذا تصویب لوایح مربوط به اصلاح قانون و حفظ امنیت و کرامت زنان در کشور از سوی قانونگذار جدی است. اما همه مساله بر سر قانون نیست، بلکه جدیتر از آن برگشت دوباره به پالایش رفتارها و بازخوانی فرهنگها و خردهفرهنگها در این امر است! آنچه شهر را به میدان خشونتی گلادیاتوری مبدل کرده که هراز چند گاه از جایی سر میزند؟!
فرهنگ و عرفی که اجازه بروز خشونت را برای مرد اعم از شوهر، پدر یا برادر و... میدهد که دست به قتلی فاحش و نمایش آن در کوچه و خیابان بزند طبیعی است که نیازمند بازنگری و توجه است! این مهم در دست معتمدان جامعه نظیر رسانهها، روحانیون، تشکلهای غیردولتی و... است که با همراهی نهادهای مرتبط نسبت به این مساله توجه جدی داشته باشند.
اما آنجا که موضوعیت امنیت اجتماعی در روح و روان شهروندان است، راه را به کجا باید برد؟! آیا تشدید خشونت قادر به پایان خشونت است؟ آیا ندیدن خشونت و به نوعی ترغیب آن منجر به کاهش خشونت میشود؟ آیا تماشگر خشونت بودن مثل آنچه در میدان سعادتآباد تهران در چند سال پیش رخ داد به معنی «سر» یا «بیحس» شدن جامعه در برابر خشونت نیست! آیا گفتگو از جامعه دور شده؟ آیا خشونت علیه زنان مباح است؟
مدیریت شهری تهران طی چهار سال گذشته تلاشهای زیادی برای رفع فضاهای شهری که احتمال بروز خشونت در آنها وجود داشت (فضاهای بیدفاع شهری) را به ثمر نشاند. اما واقعیت این است که اقدامات مدیریت شهری لازم است، اما کافی نیست؛ چراکه فضا میتواند بستری برای بروز خشونت علیه زنان شود، اما بیش از هر چیز فرهنگ جامعه در مواجه با زنان باید اصلاح شود.
کرامت و حرمت جان زنان مهمترین نکته در نفی خشونت علیه زنان است. درست است که مساله خشونت علیه زنان فقط در کشور ما نیست، اما داعیهدار رفتار کرامتآمیز و احترامبرانگیز با زنان هستیم! پس چگونه است که ائمه جمعه و جماعت در برابر عینیت آشکار خشونت علیه زنان در شهرها سکوت میکنند!
آیا سازمان قضایی تعطیل شده؟ آیا نیروی انتظامی تعطیل شده؟ که شهروندان خود قاضی و مجری هستند؟! در صورت کم توجهی به این مهم شهرها دیگر محل امنی برای تردد نخواهند بود و پدیده خشونت علیه زنان منجر به کاهش حضور زنان در شهرها شده و بستری مهیا برای عدم نظارت اجتماعی و بروز انواع دیگری از رفتارهای خشن خواهد شد. لازم است در یک رویکرد جمعی میان جامعه مدنی و حوزه سیاسی و مدیران فرهنگی بستری برای رفع این مهم برآیند و نهضتی برای نفی خشونت علیه زنان در کلام و عمل آغاز شود.
زهرا نژادبهرام