برخی از محلههای تهران با خانههای قدیمی و کوچک شناخته میشوند؛ خانههایی که هر خانواده یا شخص مجرد در یک اتاق کوچک در آن زندگی میکنند. اتاقهایی که مانند خوابگاههای دانشجویی همه داشتهها و امکاناتش مشترک است و به آسانی میتوان رد آنها را خیلی زود در کوچهپسکوچههای محلههای مختلف پیدا کرد.
دیدارنیوز ـ مدتی است با افزایش قیمت اجارهبها و کاهش شدید توان اقتصادی شهروندان، خانوادههای بسیاری از سوئیتهای کوچک یا خانه ۲۰ یا ۳۰ مترمربعی به اتاقهای ۱۰ تا ۱۵ مترمربعی پناه بردهاند و برای داشتن سرپناه، این اتاقها را که اغلب شرایط مناسبی برای زندگی ندارند، اجاره میکنند.
اتاقهایی که مانند خوابگاههای دانشجویی همه داشتهها و امکاناتش مشترک است و به آسانی میتوان رد آنها را خیلی زود در کوچهپسکوچههای محلههای مختلف پیدا کرد؛ از پامنار و خزانه تا تهرانپارس. این فضاها تا قبل از اینکه بوی زندگی در آن جریان داشته باشد، پستو، انباری یا بخشی از پارکینگ خانه بودهاند.
نشانی آگهی سمت و سوی خیابان استادمعین است. به دنبال آدرسی که مالک گفته کوچهها را یکی یکی پشت سر میگذاریم تا مبادا کوچه را رد کنیم.
بعد از ۱۰ دقیقه پیادهروی سر از محله دستغیب درمیآوریم و کوچههای تنگ و باریک آن. انتهای یکی از کوچهها پسر جوانی به دیوار خانهای تکیه داده است و زنجیری کوچک را با دستش به این طرف و آن طرف میچرخاند. نشانی آگهی همین جاست؛ خانهای قدیمی و نمور که از دالان حیاط، فرسودگی در و دیوار دهن کجی میکند. مالک خانه با دست گوشه حیاط را نشان میدهد.
اتاقی که با در آهنیاش بیشتر شبیه انباری است تا خانه. وقتی در را باز میکند بوی نم و نا همچون سیلی محکمی بهصورتمان میخورد.
موکت طوسی رنگ اتاق فقط یکی دو درجه با رنگ سیاه فاصله دارد و قد و قوارهاش از متراژ اتاق کمتر و آب رفته است. همه امکانات این آلونک به یک سینک ظرفشویی قدیمی ختم میشود. با ارفاق شاید متراژ آن به ۱۲ مترمربع برسد و حمام و سرویس آن مشترک است.
مالک خانه اندازه اتاق را ۲۰ مترمربع میگوید و برای آن ۲۰ میلیون تومان ودیعه و ماهی یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان هم اجاره ماهانه در نظر گرفته است. آنچنان با آب و تاب از این اتاق تعریف میکند که احساس میکنیم قرار است در پنتهاوس زندگی کنیم.
صاحبخانه میگوید: «به امکانات رفاهی و حملونقل عمومی دسترسی راحت دارد. حداقل ۱۵ ایستگاه اتوبوس دور و اطراف خانه هست و ۱۰ دقیقه تا میدان آزادی فاصله دارد. مترو، اتوبوس بی. آر. تی، ترمینال و فرودگاه هم همین بغل است. مجرد، دانشجو و کارمند برایمان اولویت دارند. اما اگر مبلغ اجاره را بیشتر بدهند به خانواده هم اجاره میدهم. البته باید بدون حاشیه و بیدردسر باشند. بچه هم نداشته باشند.»
این بار آگهی اتاق ۶ مترمربعی، ما را به محله پامنار میکشاند؛ خانمهای همسایه با چادرهای رنگی جلو در خانه گرم صحبتند.
زیر نگاه کنجکاو آنها وارد خانه میشویم؛ خانهای قدیمی و حیاطدار که دورتادور آن اتاق است. ۸ خانوار دیگر هم در این حیاط زندگی میکنند. برخی مجرد و تعدادی هم عیالوارند.
اینجا هم مانند خانه قبلی سرویس و حمام با سایر همسایهها مشترک است. صاحبخانه برای این اتاق ۳۰ میلیون تومان ودیعه و ماهی ۶۰۰ هزار تومان اجاره میخواهد و فقط هم به یک نفر مجرد اجاره میدهد. به گفته یکی از قدیمیهای محل، همسایههای قدیمی هر روز کمتر از روز قبل میشوند و جای آنها را افرادی میگیرند که هیچ سنخیتی با هم ندارند و معمولاً از شهرستان برای کار به تهران آمدهاند.
نشانی آگهی بعدی فاصله چندانی تا بازار ندارد. مسافرخانه قدیمی دهه ۵۰ اکنون اتاقهایش را سالانه اجاره میدهد. گوشه اتاق تخت دوطبقهای گذاشتهاند. عرض و طول اتاق کمتر از ۱۰ قدم است و با قدم بعدی به در و دیوار برخورد میکنیم. آنقدر کوچک است که نمیتوان پا را در آن دراز کرد.
اتاق فقط به اندازه جای خواب و پهن کردن یک سفره ۲ نفره جا دارد. مسئول اتاقها میگوید: «معمولاً در هر اتاق ۲ تا ۳ نفر زندگی میکنند. نه سن و سالشان به هم میخورد و نه حتی رفتار و گفتارشان. وجه اشتراکشان این است که درآمد کمی دارند و نمیتوانند با پولی که درمی آورند جایی مستقل برای زندگی تهیه کنند.
به همین دلیل، زود همدیگر را پیدا میکنند و بهصورت مشترک، این اتاقها را برای گذران زندگی و استراحتشان اجاره میکنند.
«داور خیری» کارگر خواربارفروشی بازار مولوی است. ۸ ماهی میشود که با ۲ نفر دیگر در این اتاق همخانه شده است. او میگوید: «صاحب مغازه نمیگذارد در مغازه بمانیم و با ۴ میلیونی که با خودم از شهرستان آورده بودم جایی برای اجاره پیدا نکردم. از سایت خانهیابی اینجا را پیدا کردم.
الان با ۴ میلیون، پیش و ماهی ۹۰۰ هزار تومان در پرداخت اجاره خانه با دیگر هم اتاقیها شریک شدهام. یکی دانشجو و دیگری کارگر رستوران و تا نیمههای شب سر کار است. وقتی به خانه میآید بوی بد روغن سوخته میدهد و سر و صدای زیادی ایجاد میکند. از این وضعیت خسته شدهایم، ولی چارهای هم نداریم.»
در فایلهای املاک محله از این اتاقها فراوان یافت میشود. اما همسایهها و مغازهداران این خیابان دل خوشی از رهن و اجاره به افراد مجرد ندارند.
«نادر تیموری» از مغازهداران محله دستغیب میگوید: «افرادی را میشناسم که به علت اجارههای کم به محله ما آمدهاند و با دوستانشان کار توزیع مواد انجام میدهند. چون اجاره خانه را با هم تقسیم میکنند مشکلی ندارند و میتوانند درآمد بالایی کسب کنند. تماس با نیروی انتظامی فایدهای ندارد و میگویند تا حکم قضایی نداشته باشند نمیتوانند وارد خانه شوند. اهالی دوست ندارند که این افراد دور و بر خانه یا محل کسبشان باشند. درست است که برخی مجردها آزاری ندارند، اما حداقل کسانی که در محله ما هستند، مشکلاتی را نه برای من بلکه برای خیلی دیگر از اهالی ایجاد کردهاند.»
مستأجران کمبضاعت برای اجاره خانه، اول به جیبشان نگاه میکنند و بعد به امکانات و موقعیت خانه. اما این اتاق ۱۰ مترمربعی که آگهی شده هم قیمتش مناسب است و هم موقعیت محلهاش وسوسه انگیز. مسیرمان را از جنوب شهر به سمت شرق پایتخت کج میکنیم و این بار سر از محله تهرانپارس درمیآوریم. فقط یک در چوبی بین خانه صاحبخانه و اتاق اجارهای حائل است. صاحبخانه برای تأمین مخارج زندگیاش یکی از اتاقهای خانه خودش را جدا و آگهی کرده است.
«منیر مهدوی» صاحبخانه، میگوید: «این اتاق بخشی از خانه خودمان است. ما هم اینجا زندگی میکنیم. همه امکاناتش مشترک است.»
صاحبخانه با اجازه مستأجر اتاق را نشانمان میدهد. کودک خردسال با کامیون پلاستیکیاش مشغول بازی است. اتاق با فرشی رنگ و رو رفته پر شده. همه اسباب و اثاث این خانواده چند دست رختخواب و یک کمد فلزی ۲ در است که لباس و کاسه و بشقاب در آن جا شده. ۲۰ میلیون تومان ودیعه و ماهی ۲ میلیون تومان اجاره مبلغی است که مستأجر دیگر قادر به پرداخت آن نیست و باید به دنبال اتاقی کوچکتر از این متراژ باشد.
۱۰ میلیون تومان پول پیش و ماهانه ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان قیمت اجاره اتاق ۱۲ مترمربعی در محدوده نواب است. اتاقی که روی خرپشته خانه بنا شده و برای وارد شدن به آن باید به شکل مارپیچ حرکت کرد.
هر ضلع این اتاق شکل و ابعاد متفاوتی دارد و خانواده ۳ نفری باید به قولی، ساندویچی کنار هم بخوابند تا در اتاق جا شوند. خانههای فرسوده به دلیل ارزانتر بودنشان مسکن و مأوای مستأجرانی است که تازه از شهرستان راهی تهران شدهاند.
«غلامرضا صالحی» یکی از ساکنان محله آذری میگوید: «مالکان این خانهها برای سرشکن کردن قیمت اجاره و پول پیش، خانههای کوچکشان را به چند نفر اجاره میدهند و برایشان فرقی نمیکند که مستاجر مجرد باشد یا یک آقا با چند سر عائله. این مالکان در این املاک زندگی نمیکنند. این دسته از مالکان با رهن و اجاره دادن خانه خود به چند نفر، درآمد بیشتری پیدا کرده و با پولی که به دست آوردهاند، خانهای را در محلهای دیگر اجاره کرده و از این محل رفتهاند. تعداد چنین خانههایی در محله ما آنقدر زیاد است که میتوان ۲ تا ۳ خانه فرسوده را در هر کوچه پیدا کرد. او با دست به خانهای اشاره میکند که ۶ اتاق دارد و مالک، هر اتاق را با کرایههای یک میلیون تا یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان اجاره داده است. پرداخت قبوض و تقسیم سهم هر مستأجر در این خانهها از جمله مشکلاتی است که هم برای مالک و هم برای مستأجر دردسرهای زیادی ایجاد میکند. کنتورهای آب، برق و گاز این خانهها عموماً مشترک است. بارها پیش آمده که مستأجر واحدی که چند نفر در آن سکونت دارد حاضر نیست قبوض دستگاههای خدماترسان را بر اساس تعداد نفرات با مالکان واحدهای دیگر تقسیم کند. این مسئله باعث بروز اختلاف میان مالکان دیگر با مستأجران پرشمار یک واحد شده است. بافتهایی که مستأجران زیادی در یک واحد آن ساکن هستند، بیشتر دو طبقه و فرسودهاند.»