
دیدارنیوز ـ محمدمهدی مظاهری*: دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا هر چند چهار سال بیشتر بر مسند قدرت نبود، اما یادگارهای تلخ و دردسرسازی از خود به جای گذاشت که آثار و تبعات آن همچنان بر دوش سایر قدرتهای جهانی و به ویژه منطقه غرب آسیا سنگینی میکند. در این میان خروج غیر قانونی از برجام و زمینه سازی برای عقد «پیمان ابراهیم» دو نمونه از مخربترین و اثر گذارترین این اقدامات هستند که به طور خاص منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده اند. از بازگشت تحریمهای برجامی و فراتر از برجام که همچنان سایه شوم آنها بر سر ملت ایران سنگینی میکند که بگذریم، ترامپ با تشویق کشورهای عربی به عادی سازی روابط با اسرائیل، بذر شوم تفرقه و دو دستگی را در منطقه استراتژیک غرب آسیا کاشت و آسیبی به آرمان فلسطین زد که پیش از این مسبوق به سابقه نبوده است.
در سایه مشروعیتی که عادی سازی مناسبات برای اسرائیل ایجاد کرده، این رژیم شهرک سازیهای غیر قانونی خود را توسعه داده، بر سطح فشار و خشونت نسبت به شهروندان فلسطینی ساکن سرزمینهای اشغالی و نوار غزه افزوده و سرمست از این پیروزی، به سمت معرفی جمهوری اسلامی ایران به عنوان دشمن و تهدید اصلی و مشترک اعراب و اسرائیل و خارج کردن فلسطین از حلقه توجه کشورهای عربی پیش میرود. تصمیم نفتالی بنت، نخست وزیر رژیم اسرائیل برای تشکیل جلسه رسمی دولت در بلندیهای جولان اشغالی از دیگر تبعات توافق ابراهیم و عادی سازی روابط برخی کشورهای عربی با این رژیم است که پیامی جز تأکید این رژیم بر ادامه اشغالگری و سیاست توسعه سرزمینی ندارد.
البته در توافق ابراهیم، این تنها رژیم اسرائیل نیست که به اهداف و منافع خود میرسد؛ هر چند در رسانههای عربی تلاش میشود تا بعد اقتصادی، فرهنگی و ورزشی همکاریهای اعراب و اسرائیل پررنگ شود، اما واقعیت این است که این توافق بیش از هر چیز رنگ و بوی سیاسی و امنیتی دارد. کشورهای عرب حاضر در این پیمان، به ویژه امارات و بحرین در تلاشند از نفوذ لابی اسراییل در آمریکا به نفع خود استفاده کنند و ضمن تشدید سیاست ایران هراسی و متقاعد کردن واشنگتن به تداوم سیاستهای سخت گیرانه در قبال ایران، توجه آمریکا و همپیمانان اروپاییاش را مشکلات خود از جمله انتقادات مربوط به حقوق بشر منحرف کرده و این دولتها را برای تداوم حضور در منطقه خلیج فارس و فروش چشمگیر تسلیحات به دولتهای این منطقه متقاعد کنند.
حال سؤال کلیدی این جاست که آیا این روابط میتواند پایدار باشد و به سایر کشورهای عربی هم گسترش پیدا کند یا به دلیل تغییر دولت در آمریکا و فشار افکار عمومی جهان اسلام متوقف میشود و به تدریج به سردی میگراید؟ هر چند پیشبینی دقیق آینده کار سادهای نیست، اما شواهد و قراین موجود حاکی از آن است که اگر تغییر جدی در ساختار روابط منطقهای ایجاد نشود، در سالهای آینده شاهد عادی شدن روابط دیپلماتیک تعداد بیشتری از کشورهای عربی مسلمان با اسرائیل خواهیم بود!
این ادعا بر دلایل مختلفی استوار است؛ دلیل نخست وابستگی و سرسپردگی دولتهای عرب منطقه به آمریکا است، دولتهای آمریکا نیز از هر طیف و گرایش سیاسی که باشند تحت نفوذ لابی اسرائیلی قرار دارند و بنابراین به دنبال امنیت و منافع اسرائیل هستند؛ نتیجه چنین ترکیبی این میشود که همچنان دولتهای عربی بیشتری برای عادی سازی روابط با اسرائیل تشویق میشوند و تحت فشار قرار میگیرند.
دلیل دوم ضعف جامعه مدنی در کشورهای عربی و خاموش شدن صدای افکار عمومی جهان اسلام است؛ در حالی که بعد از توافق ابراهیم اعتراضاتی در برخی کشورهای اسلامی از جمله پاکستان، بحرین و سودان صورت گرفت، سکوت کشورها و ملتهای اسلامی بعد از اولین سفر و دیدار نخست وزیر اسرائیل از امارات متحده عربی نشان داد حساسیتهای اولیه به عادی سازی روابط با اسرائیل تا حد زیادی کاهش یافته و بنابراین دولتهای عربی میتوانند بدون نگرانی از تبعات سیاسی و اجتماعی برقراری روابط نزدیک و استراتژیک با رژیم اسرائیل در این مسیر گام بردارند.
دلیل سوم نیز تمایل دولت بایدن برای بازگشت به برجام و پایان دادن به مناقشه هستهای با ایران است؛ مسألهای که اسرائیل و دولتهای عرب منطقه را به طور مشترک نگران میکند. بی شک ایرانِ فارغ از تحریم و فشار، قدرتی منطقهای و رقیبی جدی خواهد بود و «جلوگیری از ظهور مجدد ایران قدرتمند» هدف مشترکی است که اعراب و اسرائیل را به هم نزدیک میکند.
البته در پرونده عادیسازی روابط یا همان توافق ابراهیم، عربستان سعودی مهره کلیدی و اثر گذار است و طبیعی است که اسرائیل با تحت فشار قرار دادن دولت آمریکا بیش و پیش از هر چیز به دنبال متقاعد کردن این به اصلاح رهبر جهان اسلام برای عادی سازی روابط است تا به دنبال آن شرم این کار برای بقیه دولتهای عرب نیز شکسته شود. در حال حاضر سعودیها اعلام کردهاند که اگر اسرائیل مایل به عادیسازی روابطش با ریاض است باید ابتدا مساله فلسطین حل و فصل شود؛ صِرف این اظهار نظر میزان تمایل و فشار اسرائیل برای کشاندن عربستان به دایره توافق ابراهیم را نشان میدهد؛ مسألهای که تهدید جدی برای آرمان فلسطین و البته برای منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران است؛ بنابراین هر چند بسته شدن صندوق ابراهیم در دولت بایدن (صندوقی که دونالد ترامپ آن را با سرمایه آمریکا و امارات برای حمایت از پروژههای عادی سازی تأسیس کرد) و عقب نشینی وی از وعدهها و سیاستهای دولت سابق آمریکا به مراکش و سودان در کنار اختلافات عربستان و امارات، لطمههای اساسی به پیمان ابراهیم هستند و میتوانند کور سوی امیدی برای تضعیف این توافق باشند، اما با این وجود دستگاه سیاست خارجی ایران نباید شاهد و ناظر منفعل شرایط باشد و به مؤثر واقع شدن این امور دلخوش کند.
در شرایط کنونی شاید مفیدترین اقدام و کاریترین پاتک به تلاشهای اسرائیل، جدیت ایران در به ثمر رسیدن گفتگوها با عربستان است که تاکنون چهار دور آن با میانجی گری و به میزبانی عراق برگزار شده است. اگر جمهوری اسلامی ایران مایل است آرمان فلسطین همچنان نخستین دغدغه کشورهای اسلامی باشد، کشورهای عرب همسایه روابط خود را با اسرائیل توسعه ندهند و در نتیجه پای این رژیم توسعه طلب به حیاط خلوتهای ایران بار نشود؛ کاربردیترین راه رفع اختلافات و از سر گیری روابط با عربستان و تقویت وحدت و یکدستی در جهان اسلام است؛ بنابراین پیشنهاد میشود در کنار مذاکرات هسته ای، مذاکره جدی و بی وقفه با عربستان نیز به اولویت اساسی دستگاه سیاست خارجی کشور تبدیل شود.
*استاد دانشگاه