بیستمین شماره ستون از چشم جهان به نگرانیها پیرامون یکی از ستمدیدهترین مردمان خاورمیانه اختصاص دارد. هزارههای افغانستان قومی که تاریخی از تلخی و کشتار را بر دوش میکشند!
دیدارنیوز: با سقوط افغانستان به دست طالبان نگرانی در مورد سرنوشت گروههای قومی و مذهبی مختلف به خصوص شیعیان هزاره بالا گرفته است. دو دانشجوی افغانستانی مقیم استرالیا در مقالهای در الجزیره به تببین دلایل این نگرانی پرداختهاند. بدیهی است که همه موارد منتشر شده در این مقاله به خصوص در مورد عملکرد جمهوری اسلامی ایران مورد تایید دیدار نیست و جهت اطلاع خوانندگان منتشر میشود.
منبع: الجزیره
نویسندگان: ستاره محمدی، سجاد عسکری *
مترجم: حمید رضا بابایی
به دنبال خروج نیروهای بین المللی از افغانستان، خشونت علیه جمعیت هزاره در این کشور شدت گرفته است. با توجه به تاریخ طولانی از آزار و اذیت هزارهها از جمله به دست طالبان، این قوم حق دارند که نگران نسل کُشی باشند.
طالبان و دیگر گروههای مسلح با هدف قرار دادن مردم افغانستان، در حال نقض حقوق بشر هستند؛ و در این شرایط جمعیت دینی و قومی هزاره به ویژه در معرض خطر فراوان قرار دارند. جامعه بین الملل باید طالبان را تحت فشار قرار دهد تا حمایت از حقوق مردم هزاره را تضمین کنند و اطمینان حاصل شود که هیچ گونه نسل کُشی علیه آنها صورت نخواهد گرفت.
مردم هزاره یکی از بزرگترین گروههای قومی در افغانستان هستند که اشکال مختلفی از سرکوب را به دست حاکمان و دولتهای پشتو تحمل کرده اند؛ از بردگی گرفته تا اخراج نظاممند از خانهها و زمینهای آباء و اجدادی خود و همچنین قتل عام. این تجربیات سبب شده است تا برخی، هزارهها را در میان مردمی قرار دهند که که "مشمول شدیدترین مصایب در دنیا قرار گرفته اند. "
در اواخر قرن نوزدهم، "عبدالرحمن خان" حاکم پشتون افغانستان تلاش کرد مردم هزاره را در سرزمینشان –هزاره جات-، تحت حکومت خود درآورد. وی جنگی خونین را علیه جامعه هزاره به راه اندخت که به "قتل عام، غارت و دزدی اموال از منازل و بردگی" خونین مردم هزاره و انتقال سرزمین آنها به قبایل پشتون منجر شد. تخمین زده میشود ۶۰ درصد از جمعیت هزاره جات قربانی پاکسازی قومی شدند و همین امر سبب شد برخی اندیشمندان این قتل عام را، نسل کُشی بنامند.
در دهههای پس از آن، هزارهها همچنان با سرکوب، تبعیض و انزوای اجتماعی-اقتصادی مواجه شدند. بسیاری از آنها مجبور شدند "هویت خود را پنهان کنند" تا ملیت افغان به دست آورند. تا دهه ۱۹۷۰ درصد زیادی از جمعیت هزاره به آموزش عالی دسترسی نداشتند، نمیتوانستند وارد ارتش شوند و از راه یافتن به مشاغل بالای دولتی محروم بودند.
پس از خروج ارتش شوروی در سال ۱۹۸۹، افغانستان به صحنه جنگهای داخلی میان گروههای مختلف مسلح تبدیل شد. در سال ۱۹۹۳، برهان الدین ربانی رئیس جمهور وقت افغانستان، با نگرانی از موقعیت گروههای مسلح هزاره در مناطق عمدتا شیعه نشین کابل، تصمیم گرفت به آنها حمله نظامی بکند. گلوله باران شدید و کشتار خودسرانه غیرنظامیان و هدف قرار گرفتن مردان هزاره، به قتل صدها نفر و آوارگی اجباری بسیاری دیگر از آنها انجامید.
پس از آن که طالبان - گروه پشتون و اهل سنتِ به شدت تندرو - کابل را در سال ۱۹۹۶ تسخیر کرد، خشونتها علیه هزارهها متوقف نشد.
شعار طالبان در آن زمان این بود: "تاجیکها به تاجیکستان، ازبکها به ازبکستان و هزارهها به گورستان بروند. " و جنگجویان طالبان نیز به این شعار عمل کردند.
در سال ۱۹۹۸ که این گروه مسلح تلاش میکرد کنترل کامل افغانستان را به دست آورد، هزاره جات را محاصره کرد، و با مسدود شدن راههای تدارکاتی به آن مناطق، جمعیت غیرنظامی آن با گرسنگی دست به گریبان شدند. در آگوست همان سال، نیروهای طالبان، شهر مزارشریف را در شمال افغانستان تسخیر کردند و به سرکوب بی هدف مردم پرداختند و به این ترتیب تاجیک ها، ازبکها و به ویژه هزارهها هدف قرار گرفتند.
گروه حقوق بشری "هیومن رایتس واچ" تخمین زده است دست کم ۲ هزار نفر از اقوام مختلف از جمله هزارهها در این خشوتها کشته شدند. گروههای هزاره آمار کشتهها را تا ۱۵ هزار نفر هم اعلام کرده اند.
تهاجم تحت امر آمریکا به افغانستان که به سرنگونی رژیم طالبان منجر شد، امیدهای جدیدی را برای مردم هزاره به همراه داشت. گرچه تبعیض در کشور ادامه داشت، اما هزارهها میتوانستند آزادتر در فعالیتهای اجتماعی روزمره مشارکت کنند. جوانان هزاره به سرعت انواع آموزشها را فراگرفتند و در ارائه ابتکارهای مختلف اجتماعی پیشرو بودند، در حالی که زنان هزاره هم به دنبال احقاق حقوق زنان بودند.
این دستاوردها در زمینههای آموزشی و اجتماعی سبب شده است تا جامعه هزاره بسیج شده و خواستار پایان دادن به تبعیض و برخورداری از فضای بزرگتر سیاسی بشوند. آن زمان که مذاکرات برای تشکیل دولتِ پس از طالبان در کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ ادامه داشت، تخمین زده میشد که هزارهها ۱۹ درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. با این وجود در سالهای بعد، فضای سیاسی اختصاص داده شده به آنها متناسب میزان جمعیت هزارهها نبود.
در سال ۲۰۰۱ نیز هزارهها همچنان به دست طالبان و دیگر گروههای مسلح مشمول خشونتهای هدفمند بودند. از سال ۲۰۱۵ به این سو، و با ظهور گروه تندرو داعش در افغانستان موسوم به دولت اسلامی استان خراسان، جمعیت هزاره در معرض حملات مرگبارتر قرار گرفته اند. بمب گذاران انتحاری مدارس، مساجد و حتی بیمارستانهای هزاره را هدف قرار میدهند.
بازگشت طالبان به قدرت نه تنها به معنای ازدست رفتن دستاوردهای محدود هزاره ها، که به مفهوم خشونتهای جدید علیه آنها بوده است.
سازمان عفو بین الملل در ماه آگوست اعلام کرد، پس از آن که نیروهای طالبان استان غزنی را در ماه ژولای دراختیار گرفتند، دستکم ۹ مرد هزاره به دست طالبان قتل عام شدند. در اوایل همین ماه هم این سازمان اسناد کشتاری دیگر را ارائه کرد که فاش ساخت ۱۳ هزار از جمله یک دختر ۱۷ ساله در حمله به استان دایکندی در اواخر ماه آگوست کشته شدند.
گزارش رسانههای غربی در اواخر سپتامبر و اوایل اکتبر نیز حاکی از "اخراج گسترده" هزارهها از خانهها و زمینهای اجدادی خود در استان دایکندی است. جنگ جویان طالبان به زور بیش از ۴ هزار نفر از هزارهها را از خانه هایشان اخراج و ادعا کردند آنها هیچ گونه مالکیتی بر زمین هایشان ندارند و در حالی که زمستان سخت نزدیک میشود، آنها را بدون سرپناه و غذا آواره کردند. در مزارشریف، یک دادگاه طالبان حکم به اخراج حدود ۲ هزار خانواده هزاره داد؛ باز هم بر اساس این ادعای دروغ که آنها مالک خانه هایشان نیستند.
تا این لحظه مواردی آشکار از خشونتهای طالبان در سراسر افغانستان به چشم میخورد. این مساله میتواند به این معنا باشد که هزارهها احتمالا با پاکسازی قومی قریب الوقوع مواجه هستند.
رهبری طالبان شاید برای خوشایند جامعه جهانی لفاظیهای خود را متعادل کرده باشد و ادعا کند از تمام گروههای قومی افغان حمایت خواهد کرد، اما برای مقابله با جنایات روبه فزون نیروهای خود هیچ کاری انجام نداده است. علاوه بر آن، گروه طالبا علنان اعلام کرده است که فقط فرقه حنفی را خواهد پذیرفت، این بدان معنا است که هیچ یک از قوانین و ارزشهای شیعی که هزارهها پیرو آن هستند، عملا فرصت بروز نخواهد داشت. همان طور که انتظار میرفت در دولت اعلام شده طالبان در سپتامبر گذشته، هیچ نمایندهای از هزارهها حضور ندارد.
جای تعجب ندارد که به رغم اصرار طالبان در خصوص توانایی برقراری امنیت و آرامش در افغانستان، نیروهای داعش همچنان به حملات مرگبار خود علیه هزارهها ادامه داده اند. در ماه اکتبر، انفجار در یک مسجد هزارهها در کندوز به مرگ بیش از ۱۰۰ نفر انجامید. انفجاری دیگر در مسجد هزارهها در قندها نیز دستکم ۴۷ کشته و دهها زخمی برجا گذاشت.
با وجود لفاظیهای گسترده در خصوص حمایت از اقلیتهای دینی، بازیگران منطقهای نیز برای کمک به مردم هزاره وارد عمل نشده اند. در شرایطی که انتظار میرفت ایران احتمالا به حمایت از اقلیتهای شیعه خواهد شتافت، در کشتارهای ۱۹۹۸ کمکی به هزارهها نکرد و از زمانی که طالبان در اواسط آگوست کنترل کابل را در اختیار گرفت، هیچ گونه اقدام جدی انجام نداده است.
تهران از طالبان در مبارزه با آمریکا حمایت کرد و حتی به برخی از رهبران آن پناه داد. سیاست آن در قبال افغانستان برمبنای منافع ملی است؛ لذا بعید است که برای حمایت از شیعیان افغانستان اقدامات جدی انجام دهد.
تنها امید مردم هزاره این است که جامعه جهانی به تعهداتش در قبال حقوق بشر عمل کرده، طالبان را برای امتیازدهی تحت فشار قرار دهد.
آنها برای تضمین حقوق هزارهها و حمایت از آنها، میتوانند به طالبان کمکهایی ارائه کنند که درخواست کرده است. بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تا همین جا هم پرداخت کمکهای مالی به کابل را متوقف کرده اند، و در همین حال آمریکا داراییهای افغانستان را در خاک این کشور مسدود کرده است. از این منابع مالی میتوان در مذاکره با طالبان استفاده کرد.
تمام افغانها با شرایط خطیر و متزلزل در کشور خود مواجه هستند، اما اوضاع برای هزارهها به صورت خاص خطرناک است؛ زیرا هزارهها از منظر تاریخی به حاشیه رانده، قتل عام و از حقوق خود محروم شده اند. خطر پاکسازی قومی و حتی کشتار جمعی که در کمین آنها است، باید مایه نگرانی بین المللی باشد و لازم است سازمانهای بین المللی حقوق بشر در این خصوص اقدام کنند.
گزارشگر جدید سازمان ملل در امور افغانستان باید سریعا درباره حملات نظاممند به هزارهها و آواره ساختن آنها تحقیق کند تا تضمین داده شود مسببان آن شناسایی و مسئول شناخته میشوند.
جامعه جهانی وظیفهای حقوقی، اخلاقی و سیاسی دارد تا از مردم هزاره حمایت کند. این جامعه باید به تعهدِ "هرگز تکرار نخواهد شد" در کنوانسیون جلوگیری و تنبیه عوامل جنایت نسل کشی عمل کند.
*ستاره محمدی از آوارگان سابق هزاره در افغانستان، فوق لیسانس روابط بین الملل و حقوق بشر؛ دکترای حقوق از دانشگاه موناش استرالیا است.
سجاد عسکری: آواره هزاره از افغانستان، فوق لیسانس روابط بین الملل و دانشجوی دکترای حقوق از دانشگاه موناش استرالیا است. وی از پناه جویانی است که با قایق به استرالیا راه یافت