
ترکیه این روزها یکی از پرتحرکترین و پرماجراترین کشورهای جهان است. اردوغان رویه جدیدی با اروپا و آمریکا در پیش گرفته و در منطقه هم در حال تحرکات نظامی است. ترکیه به کدام سو میرود؟
دیدارنیوز ـ پرستو بهرامیراد: رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه سالهاست که رویای تشکیل حکومت نوعثمانی را در سر میپروراند. سعی دارد به قدرت منطقهای تبدیل شود و حالا وارد برخی ماجراجوییهای نظامی شده است. از سوی دیگر سعی دارد در اقتصاد جهانی نقش پر رنگ تری از قبل بازی کند.
چند روز پیش اردوغان با اعضای کابینه دولت خود برای اخراج سفرای ۱۰ کشور غربی از جمله آمریکا به علت حمایت آنها از مخالفین دولت او و همچنین سقوط لیر دیدار کرد. این موضوع میتوانست تنش بزرگی میان ترکیه و غرب ایجاد کند؛ اما کشورهای غربی بیانیهای مبنی بر پایبندی به کنوانسیون دیپلماتیک «عدم دخالت در امور داخلی کشورها» را صادر کردند.
از سوی دیگر حضور نظامی ترکیه در کشورهای منطقه و مواجهه با آمریکا بر سر خرید سیستم دفاعی S400 از روسیه به خوبی نشان میدهد، اردوغان بعد از کودتای نافرجام ۲۰۱۶ راه جدید را در ترکیه دنبال کرده است.
برای بررسی روند جدید ترکیه که اردوغان در حال نمایش آن است، دیدار با رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بین الملل به گفتگو پرداخته است.
رحمن قهرمانپور در مورد ترکیه با اهداف و تغییرات جدید میگوید: «ترکیه از چند سال پیش به این جمع بندی رسیده که معادلات نظام بین الملل و سیاست جهانی در حال تغییر است و سعی دارد خود را با این شرایط جدید وفق دهد. تغییر در نظام بین الملل ظهور چین و جنگ سرد بین آمریکا و چین است.
نظام بین الملل با شرایط جدیدی مواجه شده که دیگر غرب به معنای کلاسیک ـ اروپا و آمریکا ـ بازیگر اصلی نظام بین الملل نیست. بر این اساس شاهدیم که ترکیه از تکیه خود به اتحادیه اروپا و آمریکا کاسته و هم زمان به روسیه نزدیک شده است. بازی ترکیه یک بازی چندوجهی و چند بعدی است. هدف ترکیه تبدیل شدن به یک قدرت متوسط بین المللی است.
در نظام بین الملل قدرتها به این صورت مطرح میشود، قدرتهای بزرگ، قدرتهای متوسط، قدرتهای منطقهای و قدرتهای کوچک. ترکیه دهه ۲۰۰۰ به دنبال تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای بود. بعد با تحولاتی که در نظام بین الملل رخ داد سیاست خود را در راستای تبدیل به یک قدرت متوسط بین المللی تنظیم کرد و اساس این کار هم افزایش قدرت اقتصادی ترکیه بود. میدانید که ترکیه در گروه ۲۰ حضور دارد و هفدهمین اقتصاد دنیا است. در کنار این مسئله ترکیه دومین ارتش قدرتمند ناتو را دارد. در سالهای اخیر سعی کرده از قدرت ارتش در سیاست خارجی خود استفاده کند که از این اقدام به عنوان نظامی شدن سیاست خارجی ترکیه هم یاد میکنند؛ مثل حضور نظامی ترکیه و حملاتش به شمال عراق و شمال سوریه وجاهای دیگر؛ بنابراین در راستای رسیدن به قدرت متوسط بین المللی، ترکیه تلاش کرده از قدرت اقتصادی و سپس قدرت نظامی خود استفاده کند و جایگاه خودش را در نظام بین الملل ارتقا بدهد و برای خود فضای جدیدی باز کند. طبیعتاً این کار با مخالفت قدرتهای منطقهای و حتی اروپا مواجه شده است.»
قهرمانپور در ادامه بیان میکند: «امروز شما میبینید که ترکیه در مدیترانه با یونان درگیری دارد. از زمان فروپاشی عثمانی نوع تقسیم مرزهای دریایی بین ترکیه و یونان همیشه به ضرر ترکیه بوده است، اما هیچ گاه ترکیه جرات نکرده بود به این مساله اعتراض کند. اما در سالهای اخیر میبینیم همزمان با تضعیف اروپا جسارت ترکیه و اعتراض به این موضوع بیشتر شده است. ترکیه امروز در قفقاز در کنار روسیه بازی را رهبری میکند.
در دهه ۹۰ ترکیه در آسیای مرکزی بر روی مسائل هویتی، زبان و هویت مشترک ترکی تاکید داشت که آن زمان موفق نشد. الان که وضع اقتصادی اش بهتر شده است با رویکرد جدید، پروژههای بزرگی مثل فرودگاه، جاده و ... انجام میدهد؛ لذا ترکیه همه تلاشش این است که در سایه تغییراتی که در نظام بین الملل اتفاق افتاده است، بتواند جایگاه خودش را از یک قدرت منطقهای بالاتر ببرد و به یک قدرت متوسط در سطح برزیل، آفریقای جنوبی و کشورهایی مثل کانادا و استرالیا تبدیل شود. این تلاش هم با مقاومت کشورهایی مواجه است که احساس میکنند قدرتمندتر شدن ترکیه میتواند به ضرر آنها باشد.»
این کارشناس مسائل بین الملل در مورد روابط ایران و ترکیه میگوید: «اگر بخواهیم از نظر جغرافیایی بحث کنیم هدف ایران تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای است، در حالی که ترکیه شاید بتوان گفت یک دهه پیش این هدف را دنبال میکرد و الان به دنبال این است که به یک قدرت متوسط بین المللی تبدیل شود. اما در مسیرش در موضوعاتی مثل سوریه، عراق و قفقاز با ایران چالشهایی دارد.
ایران احساس میکند قدرتمندتر شدن ترکیه فضای مانورش را کاهش میدهد؛ بنابراین شاهدیم که بی اعتمادی و تنش در روابط دو کشور تشدید شده است. البته ریشه این بی اعتمادی به بحران سوریه برمی گردد. در سال ۲۰۱۱ آقای اردوغان به دنبال حذف بشاراسد بود، در حالی که ایران به دنبال حفظ بشار اسد بود و این اختلافات از آنجا شروع شد. بعد مسئله عراق و حضور نظامی ترکیه در شمال عراق و سوریه و بعد مسئله قفقاز پیش آمد. اما باید در نظر داشته باشیم روابط ایران و ترکیه همیشه آمیزهای از رقابت و همکاری بوده است. یعنی دو کشور همیشه در عین اینکه با هم رقابت داشته اند، سعی کرده اند میزان رقابت به گونهای باشد که به خصومت و دشمنی تبدیل نشود. چون هر دو طرف میدانند اگر روابط به سمت تنش غیر قابل کنترل برود هر دو آسیب میبینند؛ لذا با وجود این تنشهایی که بر سر مسئله «پ ک ک» و مسائل دیگر بین دو کشور وجود داشته، اما دو طرف سعی کرده اند سطح رقابت را از یک حد معینی فراتر نبرند.»
در مورد عدم حضور ترکیه در نشست مسکو و تهران درباره افغانستان رحمن قهرمانپور بیان میکند: «به نظر من ترکیه در سیاست خارجی خود اولویت زیادی برای افغانستان قائل نیست. با اینکه ترکیه از قدیم با پاکستان روابط نزدیکی داشته، اما در نقشه کلان سیاست خارجی ترکیه یعنی تبدیل شدن به قدرت متوسط بین المللی، ترکیه اهمیت استراتژیکی برای افغانستان قائل نیست. آنچه که ترکیه را به افغانستان کشاند بحث عضویت در ناتو بود و اینکه یک کشور مسلمان بود و کشورهای ناتو میگفتند در افغانستان میتوانند پذیرش بیشتری داشته باشد.
الان هم به نظر من بیشتر خواست قطر است. چون در صحنه افغانستان نقش نظامی متعلق به پاکستان است و نقش مالی متعلق به قطر است. با توجه به اینکه ترکیه و قطر روابط نزدیکی دارند، ترکیه فرصت را مناسب میبیند که از طریق قطر بتواند در افغانستان حضور داشته باشد. فرودگاه کابل را ترکیه و قطر میخواهند بازسازی کنند. اما این بدان معنا نیست که ترکیه مستقلاً به دنبال ایفای یک نقش خاص و ویژهای در افغانستان است، چون میداند در وهله اول افغانستان محل ایفای نقش پاکستان، روسیه و ایران است. حتی کشورهای همسایه هم نقش آنچنانی ندارند. در صحنه افغانستان بیشتر پاکستان، ایران، روسیه و تا حدی چین حضور دارند؛ بنابراین عدم حضور ترکیه به این معنا نیست که ترکیه در آنجا یک برنامه استراتژیک داشته است. ولی در عین حال ممکن است در این نشستها توافقات کلی شکل بگیرد و طبیعی است که ترکیه میتواند از توافقها بیرون بماند.»
نقشه راه ترکیه در روابط با غرب را این کارشناس بین الملل اینگونه تفسیر میکند: «روابط ترکیه با اروپا و آمریکا به لحاظ ساختاری دچار تغییر شده است. این تغییرات مقطعی و زودگذر نیستند که بگوییم بعد از این ترکیه به سمت روابط نزدیک با اروپا میرود. اساساً مسئله پیوستن به اروپا در سیاست خارجی ترکیه و در جامعه ترکیه دیگر خیلی موضوع مهمی نیست. به این دلیل که خود اتحادیه اروپا دچار ضعف شده است و در سیاست بین الملل، اتحادیه اروپا خیلی نقشی ندارد.
از طرف دیگر ترکیه به این جمع بندی قطعی رسیده است که پیوستنش به اتحادیه اروپا ممکن نیست؛ بنابراین روابط ترکیه با اتحادیه اروپا و آمریکا دچار تحولات ساختاری شده است که اولاً ناشی از افول نسبی جایگاه آمریکا و اروپا در سیاست بین الملل در مقایسه با گذشته است. ثانیا سیاستهایی است که ترکیه در راستای تبدیل شدن به یک قدرت متوسط بین المللی اتخاذ کرده، یعنی سیاستهایی که در مدیترانه، قفقاز و عراق دارد خوشایند اتحادیه اروپا نیست و حتی در خلاف جهت منافع اتحادیه اروپا است؛ بنابراین انتظار نداریم که روابط ترکیه با اتحادیه اروپا مثل گذشته باشد. یعنی غرب گرایی که در سیاست خارجی ترکیه وجود داشت و اتحادیه اروپا به مثابه چراغ قطبی و چراغ راهنمای سیاست خارجی ترکیه بود، دیگر وجود ندارد. ترکیه خودش را در یک جهان چند قطبی تعریف میکند. اما این بدان معنا نیست که ترکیه میخواهد از ناتو خارج شود و میخواهد با غرب وارد دعوا شود. در واقع آنها را هم حفظ میکند و از ناتو و روابط تجاری اش با اروپا هم استفاده میکند، اما دیگر خودش را محدود و منحصر به اروپا نمیداند. بلکه همزمان با روسیه، چین و سایر قدرتها کار میکند.»