دیدارنیوز ـ محمدمهدی مظاهری*: احزاب سیاسی در علم سیاست مدرن، یکی از مهمترین ارکان توسعه سیاسی هستند؛ به گونهای که از طریق آنها راههای کسب قدرت سیاسی به صورت نهادمند پیگیری میشود و درنتیجه ثبات سیاسی به همراه توسعه سیاسی پدید میآید. بدین ترتیب مشخص است که احزاب کارکردهای مهم و مختلفی دارند که از جمله آنها میتوان به انتقال خواستههای مردم به حاکمیت، تربیت مدیر و کادر سیاسی برای اداره کشور و نهادمند کردن رقابتهای سیاسی اشاره کرد.
در کشورهایی که نظام حزبی جاافتادهای دارند، احزاب سیاسی، درجایگاه حلقه پیوند میان منافع اجتماعی و نهادهای تصمیم گیری سیاسی عمل میکنند و به دلیل آنکه رابط میان دولت و ملت هستند، نقشی بسزا در حفظ امنیت ملی دارند. احزاب در صورت برخورداری از استقلال عمل نسبی میتوانند در تعدیل قدرت میان دولت و جامعه سهم بسزایی داشته باشند و با ممانعت از انباشت قدرت، زمینه را برای توزیع مجدد آن فراهم کند.
به این ترتیب میتوان گفت نهادهای غیر حکومتی همچون احزاب از زیرمجموعههای جامعه مدنی هستند و ظهور و حضور آنها در فرآیند نوسازی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر کشور امری ضروری است. این در حالی است که در پیشینه تاریخی ایرانیان، به دلایل مختلفی مانند وجود نظام سیاسی مستبد و مطلقه، تمرکزگرایی و دولتسالاری، و وجود دورههای طولانی بحران و ناامنی، ساختار اجتماعی و اقتصادی ناهمگون و توسعهنیافته، احزاب مستقل و نیرومند، فرصت ظهور و تمرین دموکراسی نیافتهاند و در چنین فضایی، جامعه نیز تجربه مشارکتهای سیاسی فعالانه در نظامهای قبل از انقلاب اسلامی را نداشته است.
روند شکل گیری و کار احزاب در تاریخ ایران به این صورت بوده است که دولتها، بدون واسطه نهادهای برخاسته از متن جامعه تشکلهایی مانند احزاب را تشکیل میدادند، به کنترل، هدایت، سازماندهی و بهکارگیری نیروهای اجتماعی در جهت منافع خود اقدام میکردند و هرگونه داعیه مخالفت و دگراندیشی را بر نمیتافتند و با سرکوب مواجه میساختند. متأسفانه چنین پیشینهای سبب کمتجربگی احزاب و مردم در تحقق مشارکت سیاسی فعال و باعث کمتوانی و ضعف تاریخی آنها در دوره کنونی شده است.
در حال حاضر یکی از اصلیترین مشکلات احزاب در جامعه ما این است که هر چند شمار و تنوع آنها زیاد است، اما بسیاری از آنها به صورت نابالغ و توده وار باقی مانده اند و قدرت جذب مردم و افزایش مشارکت سیاسی را ندارند. البته دولت بنیادبودن برخی از احزاب نیز از مشکلات اساسی برخی احزاب ایرانی است که سبب بی اعتمادی جامعه به آنها میشود و این امر در کنار پایین بودن سطح تحمل، مدارا و گفتگو خود عاملی برای ضعف این نهادهای مدنی در ایران است.
اصولا در همه جوامع طبقه متوسط پرچمدار عقلانیت و اعتدال در جامعه است و بار توسعه، مشارکت سیاسی و ایجاد تحول و دگرگونی بیشتر بر عهده این طبقه است، این در حالی است که در سالهای اخیر به دلایل متعدد سیاسی و اقتصادی، طبقه متوسط و جامعه مدنی در ایران تا حد زیادی تضعیف شده اند و از انجام کارکردهای خود بازمانده اند. یکی از نهادهایی که به طور جدی از این وضعیت لطمه دیده، احزاب هستند که در جذب مشارکت سیاسی مقهور میشوند و توانایی انجام کارکردهای واقعی خود را از دست میدهند. در ادامه، این سیکل معیوب در کوتاه مدت کاهش اعتماد عمومی را به دنبال دارد و در بلند مدت سبب تأثیرات نابهنجار بر کارایی ساختار سیاسی، مشروعیت و مطلوبیت نظام فرهنگی و اجتماعی میشود و در نهایت رابطه دولت و مردم را به سمت افول پیش میبرد.
از این رو به نظر میرسد برای دستیابی به توسعه سیاسی، ترمیم رابطه دولت و ملت، تقویت جایگاه احزاب در ایران و کمک به عملیاتی شدن کارکردهای آنها، بیش و پیش از هر چیز باید فضای سیاسی و اقتصادی کشور به سمت شکوفایی، اعتدال و آزادی برود و تقویت جامعه مدنی و قشر متوسط جامعه و فضای ظهور و حضور دادن به آنها مورد توجه قرار بگیرد.
*استاد دانشگاه