تیتر امروز

شنبه سرنوشت‌ساز؛ جنگ يا توافق؟/ ادامه جنگ تعرفه‌ای آمریکا/ قاچاق سوخت؛ نشانه فساد سیستمی بزرگ
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

شنبه سرنوشت‌ساز؛ جنگ يا توافق؟/ ادامه جنگ تعرفه‌ای آمریکا/ قاچاق سوخت؛ نشانه فساد سیستمی بزرگ

این هشتاد و چهارمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
خلخالی و ربانی شیرازی با نخست وزیری بختیار مخالف بودند اما آیت‌الله خمینی نه/ پشیمانم که به بازرگان گفتم استعفا بدهد/ نسخه اولیه استعفای بنی صدر را امیر انتظام نوشت
گفت‌وگوی دیدارنیوز در برنامه تنگنا با محمدحسین بنی اسدی،دبیرکل نهضت آزادی ایران

خلخالی و ربانی شیرازی با نخست وزیری بختیار مخالف بودند اما آیت‌الله خمینی نه/ پشیمانم که به بازرگان گفتم استعفا بدهد/ نسخه اولیه استعفای بنی صدر را امیر انتظام نوشت

محمدحسین بنی اسدی، دبیرکل نهضت آزادی مهمان یکی دیگر از برنامه‌های تنگنا بود. او تاکید می‌کند که آیت الله خمینی با نخست وزیری بنی‌صدر مشکلی نداشت، اما خلخالی و ربانی شیرازی مخالفت کردند.
کوروش احمدی: اگر قرار بر حضور ظریف در مذاکرات بود، فشار خون عده‌ای بالا می‌رفت! / به نتیجه نرسیدن این مذاکرات، هزینه‌های سنگینی به دنبال دارد/ احتمال جنگ بالاست/ دیپلماسی پنهان یا درِ پشتی با ترامپ اصلا ممکن نیست
در گفتگوی دیدارنیوز با دیپلمات پیشین ایران در نیویورک مطرح شد

کوروش احمدی: اگر قرار بر حضور ظریف در مذاکرات بود، فشار خون عده‌ای بالا می‌رفت! / به نتیجه نرسیدن این مذاکرات، هزینه‌های سنگینی به دنبال دارد/ احتمال جنگ بالاست/ دیپلماسی پنهان یا درِ پشتی با ترامپ اصلا ممکن نیست

باید ابتکار عمل رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی مذاکرات را در دست بگیریم. نکته‌ای که مقامات ما باید به آن توجه داشته باشند، این است که دیپلماسی پنهان با ترامپ، معنی نخواهد داشت.

پلیس خوب؛ سال‌های آخر خدمت که جان زن باردار را نجات داد

پلیسی که به کمک ۲ زن در حال غرق شدن در دریاچه سد خاکی بنو استان فارس رفت و جان یکی از آن‌ها را نجات داد از شرمندگی‌اش برای ناموفق بودن در نجات جان زن دیگر می‌گوید.

کد خبر: ۱۰۷۱۳۲
۱۴:۵۶ - ۱۰ شهريور ۱۴۰۰

پلیس خوب و نجات زن از غرق شدن

دیدارنیوز ـ زن جوان که یکی باردار و دیگری مادر ۲ کودک بود، به دریاچه سد خاکی بنو در استان فارس سقوط کرده و در حال غرق شدن بودند، اما یکی از مأموران فداکار پلیس سر رسید و توانست با از خودگذشتگی یکی از آن‌ها را از مرگ نجات دهد.

ستوان دوم فضل‌الله طاهرزاده، همان مأمور فداکار است که آخرین سال‌های خدمتش در لباس پلیس را می‌گذراند و می‌گوید، با این که از نجات یکی از این حادثه دیدگان خوشحال است، اما به‌دلیل این که نتوانست دومین نفر را نجات دهد ناراحت است. او در گفتگو با همشهری از جزئیات روز حادثه می‌گوید.

چطور متوجه شدید که ۲ نفر به دریاچه سد سقوط کرده‌اند و نیاز به کمک دارند؟

من جانشین پاسگاه صحرای باغ لارستان هستم. آن روز مشغول گشت‌زنی بودم که صدای داد و فریاد شنیدم. چند نفر می‌گفتند که ۲ زن داخل دریاچه افتاده‌اند و جانشان در خطر است. ظاهرا هیچ‌کس آنجا شنا کردن بلد نبود و نمی‌توانست به آن‌ها کمک کند. از طرفی این دریاچه به‌دلیل این که کف آن گلی و باتلاقی است، خیلی خطرناک است. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای نجات آن‌ها کاری کنم.

این ۲ نفر چه کسانی بودند و چطور داخل دریاچه افتاده بودند؟

آن‌ها ۲ دخترعمو بودند. یکی زنی ۲۰ ساله که باردار و دومی زنی ۲۹ ساله که مادر ۲ کودک بود. ظاهرا آن‌ها کنار دریاچه سد ایستاده بودند که پایشان سُر خورده و داخل دریاچه افتاده بودند. کف آنجا گِلی است و پایشان داخل گل‌ها فرو رفته بود و گرفتار شده بودند. با این حال من درحالی‌که به طرف دریاچه می‌دویدم لباس‌هایم را درآوردم و داخل آب پریدم. اول به طرف زن باردار رفتم. پاهایش در گل گیر کرده بود. به‌سختی پاهایش را خلاص کردم و او را بیرون کشیدم و به خشکی بردم.

با وجود نجات نخستین نفر چطور شد که نتوانستید دومین نفر را بیرون بکشید؟

وقتی نخستین نفر را بیرون کشیدم آنقدر اوضاع خودم بد شده بود و خودم هم در گل گیر کرده بودم که همه می‌گفتند دیگر وارد آب نشو. اما وقتی می‌دیدم دومین زن در آب دست و پا می‌زند و کمک می‌خواهد وجدانم قبول نکرد او را رها کنم. با زحمت زیادی خودم را به او رساندم. بخش زیادی از بدنش در گل گیر کرده بود و هرچه تلاش کردم نتوانستم او را بیرون بکشم. خدا شاهد است که همه توانم را گذاشتم، اما نشد و شرمنده شدم. با این که به خاطر نجات یکی از آن‌ها خوشحالم، اما به‌دلیل این که نتوانستم برای دومین نفر کاری انجام دهم، ناراحتم.

در این سال‌هایی که در نیروی انتظامی خدمت می‌کنید، آیا باز هم توانسته بودید جان کسی را نجات دهید؟

چند سال قبل هم وقتی در کهنوج خدمت می‌کردم، در یک تصادف خانواده ۴ نفری همه مصدوم شده بودند و شرایط وخیمی داشتند که به لطف خدا توانستم به آن‌ها کمک کنم و جانشان را نجات دهم. من کار خاصی نکردم و هرچه بوده برای رضای خدا بوده است. من ۲۹ سال خدمت کرده‌ام و سال آینده بازنشسته می‌شوم. دوست دارم در دوران خدمتم خود را فدای کشور و مردم کنم. یک مرتبه زمانی که در کهنوج خدمت می‌کردم اعضای گروهک تروریستی ریگی محاصره‌ام کردند و من را سوار ماشینشان کردند و درحالی‌که چاقو زیر گلویم گذاشته بودند می‌خواستند من را با خودشان ببرند، اما از ماشین در حال حرکت بیرون پریدم. با این که آسیب زیادی دیدم، اما اجازه ندادم من را به اسیری ببرند.

منبع: همشهری
برچسب ها: حوادث
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی