«دیپلمات» عنوان برنامهای است از مجموعه رسانهای دیدار که در گفتگو با دیپلماتهای ایرانی به کندوکاو در ذهنیت و تجربیات و خاطرات آنها میپردازد. حسن کاظمیقمی، اولین سفیر ایران در عراق بعد از سقوط حکومت صدام میهمان پنجمین برنامه دیپلمات بوده است.
دیدارنیوز ـ پرستو بهرامیراد: دیپلمات برنامهای است از مجموعه رسانهای دیدار که در گفتگو با دیپلماتهای ایرانی به زوایای مختلف کار و زندگی آنها میپردازد. پنجمین برنامه دیپلمات در دفتر حسن کاظمی قمی ضبط شده است. او از مدافعان سرسخت محور مقاومت است.
حسن کاظمیقمی، اولین سفیر ایران در عراق بعد از سقوط حکومت صدام در زمان دولت محمود احمدی نژاد بوده است. او پیشتر نیز سرکنسول کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر هرات در افغانستان بود. همچنین کاظمی قمی سرپرستی هیئت ایرانی در ۲ دور اول مذاکرات هیئتهای ایرانی و آمریکایی درباره عراق بوده که در دفتر کار نوری المالکی نخست وزیر وقت عراق انجام شده است.
«دیپلمات» برای کاوش عمیقتر در ذهنیت و زندگی حسن کاظمی قمی و یافتن راهی به دنیای این بازیگر میدان دیپلماسی به گفتگو با او پرداخته است. گفتگو با حسن کاظمی قمی میتواند در روشن کردن زوایای مختلف سیاست خارجی ایران بسیار مفید باشد.
در ادامه مصاحبه با حسن کاظمی قمی را بخوانید و ببینید:
دیپلمات بودن در جمهوری اسلامی ایران چه تفاوتی با دیپلمات بودن در کشورهای دیگر دارد؟
یک زمان ما تعریف میکنیم دیپلماسی و دیپلمات به چه معناست. یک زمان هم در معنا آن را تعریف میکنیم. در تعریف عام بین دیپلمات جمهوری اسلامی و دیپلماتهای سایر کشورها فرقی نمیکند. چون دیپلمات فردی است که مأمور و نماینده سیاسی کشور است و برای تحقق اهدافی که آن کشور در سیاست خارجیاش تعریف کرده است، اقدام میکند. محور آن خواسته هم تحقق منافع ملی است. فرق نمیکند این دیپلمات از جمهوری اسلامی باشد یا هر دیپلماتی از کشور دیگر باشد. یعنی در تعریف شغل، دیپلمات یک تعریف واحدی است. اما وقتی گفته میشود در معنا چه تفاوتهایی وجود دارد، آن زمان دیپلماسی جمهوری اسلامی با دیپلماسی کشورهای دیگر از جنبههای مختلفی متفاوت میشود. طبیعتاً یک دیپلمات حرفهای باید سیاستهای نظام سیاسی خودش را دنبال کند. پس اولین مسئلهای که در معنا باید به آن توجه کرد این است که سیاستهای آن نظام چیست؟ این تفاوت به مکاتب سیاسی، آموزش ها، آموزهها، باورها و اعتقاداتی که یک جامعه دارد، بازمیگردد. در فرهنگ لیبرال دموکراسی یک تعریفی از دیپلماسی و دیپلمات وجود دارد. در نظام جمهوری اسلامی ایران که برگرفته از قرآن و آموزههای دینی است، طبیعتاً این نگاه متفاوت از آن فرهنگ لیبرال دموکراسی است. اگر این مسئله را مبنا قرار دهیم تفاوتها خودش را نشان میدهد. مثلاً در فرهنگ لیبرال دموکراسی آنچه مهم است، تأمین منافع ملی بدون هر گونه ملاحظهای است. یعنی به هر طریق ممکنی این منافع تأمین شود که به معنای پایمال کردن حقوق دیگران و تجاوز به حقوق آنها و حق طلب نبودن و سیاستهای منافقانه داشتن است. شما در خصوصیات مکتب لیبرال دموکراسی این مسئله را میبینید. یعنی اگر امروز نماد این فرهنگ را آمریکا ببینیم در سیاست خارجی اش این موارد خودش را نشان میدهد. یعنی آمریکا تصمیم میگیرد به یک کشوری تجاوز کند. حتی اگر رجوع به سازمان ملل هم نکند یک بهانهای میتراشد، مثلاً نقض حقوق بشر میکند یا تروریسم پرورش میدهد. شما دیدید بهانه حمله به افغانستان و عراق این بود. در حالی که قبلاً از صدام حمایت میکرد، اما بعد منافع آمریکا ایجاب کرد که این رژیم را از بین ببرد، چون منافع آمریکا باید تامین شود. وقتی آمریکا بعد از پایان جنگ جهانی دوم که ژاپن تسلیم شده، بمبهای اتمی را بر سر مردم میاندازد و این کشتار جنایت آمیز را انجام میدهد و توجیه انسانی میکند. در حالی که جنگ تمام و ژاپن تسلیم شده بود، پس چرا این بمباران صورت گرفت؟ آمریکا میگوید اگر این اقدام انسان دوستانه را انجام نمیدادم، در ادامه تعداد زیادی انسان کشته میشود و کار خود را خدمت به بشریت میداند. عمده رژیمهایی که متحد آمریکا هستند، فاقد دموکراسی و گردش قدرت و دیکتاتور و مستبد هستند. از مصر گرفته تا عربستان سعودی نظامشان دموکراتیک نیست. در فرهنگ لیبرال دموکراسی تأمین منافع به هر شکل ممکن باید صورت گیرد و سیاست خارجی مبتنی بر این تفکر است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی تجلی گفتمان انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی هم برآمده از قرآن است، چون نظام اسلامی است. در رأس این انقلاب یک
روحانی عالی مقامی است که به تعبیر مقام معظم رهبری تا مرز عصمت پیش رفت. انقلابی برپایه اسلام، آموزههای دینی و قرآنی را شکل داده است. سیاست خارجی که تجلی این گفتمان است در چارچوب قرآن، آرمان گرا، عدالت خواهی و واقع بین است. یکی از موانع سیاست خارجی کشور ما مسأله حمایت از عدالت بین المللی است. حمایت از فلسطین و مظلومین در چارچوب عدالت خواهی است. عدالت خواهی، آرمان خواهی و صلح جویی از اصول و مبانی سیاست خارجی ما است. اسلام جنگ طلب نیست و صلح جو است. منطق سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر مبنای تکلیف است. ما نقش فعالی را در تحولات منطقهای ایفا کرده ایم. در کمک به ملت افغانستان، عراق، سوریه و دولتهایی که برآمده از مردم سالاری بودند، ما فعال بوده ایم. جمهوری اسلامی تجاوزگر نیست، اما در برابر متجاوز برای احقاق حقوق خودش و ملتها ایستادگی میکند. سیاست خارجی ما برگرفته از این گفتمان انقلابی است. دو دیپلمات در صحنه هستند، هر دو به دنبال تأمین منافع هستند، اما منافعی که با فرهنگ لیبرال دموکراسی از هر خط قرمزی عبور میکند و منافع دیگران را نمیبیند؛ درحالی که جمهوری اسلامی در نقطه مقابل آن است. از این جهت در معنا تفاوت ماهوی است. اگر از منظر مکتبی نگاه کنیم این گونه است. این نوع نگاه یک نگاه دینی و الهی است و همواره در تقابل و چالش با نظام لیبرال دموکراسی است. چون این نظام آن نوع حرکت را برنمیتابد و با ظلم میجنگند. علت اصلی چالشهایی که بین جمهوری اسلامی و آمریکا است به این مسئله باز میگردد.
برخی از کشورها در منطقه و خارج از منطقه همین سیاستهای خارجی ایران را نامتعارف میدانند و معتقداند ایران در منطقه جنگهای نیابتی به وجود آورده و مشکلاتی برای کشورهای منطقه ایجاد کرده است؟
تعریفی که شما از نامتعارف داشتید یعنی سیاست جمهور اسلامی ایران در منطقه تنش زا، در تقابل با منافع ملتها و در نقطه مقابل ثبات و امنیت منطقه است و منافع دیگران را به خطر میاندازد. آیا حقیقتاً جمهوری اسلامی ایران این سیاست را دنبال کرده است؟ آنچه جمهوری اسلامی ایران در منطقه تا به امروز انجام داده در واکنش به خواستههای مردم و دولتهای منطقه بوده است و در مقابل تهدیداتی است که متوجه منطقه شده است. آیا حمله به عراق که توسط آمریکا با ۳۰ کشور متحد صورت گرفت، جمهوری اسلامی حمله کرد؟ آمریکا با این بهانه حمله کرد که این رژیمی است که ممکن است از تروریسم حمایت کند پس باید از بین برود. سلاحهای کشتار جمعی دارد که میتواند صلح و امنیت جهانی را به خطر بیاندازد. سازمان بازرسی بین المللی به عراق رفت و هیچ چیزی پیدا نکرد. این همان صدامی بود که در جنگ تحمیلی ۸ ساله علیه ملت ایران، آمریکا تمام قد از او حمایت کرده بود. سلاحهای کشتار جمعی از جمله شیمیایی را کشورهای اروپایی مثل آلمان و آمریکا در اختیار صدام قرار دادند. اطلاعات جنگ را آنها به صدام دادند. اما آیا با حمله آمریکا به عراق به دنبال این بود که یک دیکتاتور را از بین ببرد؟ خیر، آمریکا به دنبال این بود که طرح خاورمیانه جدید را در چارچوب نظم نوین جهانی و دکترین بوش پدر پیاده کند. بر این اساس که بعد از فروپاشی شوری که بلوک شرق از بین رفته بود باید رهبری جهان را به عهده بگیرد. به این بهانه که امروز صلح و امنیت جهانی ناشی از تروریسم به خطر افتاده و ما به منطقه آمده ایم و میخواهیم این خطر را از بین ببریم. بعد به افغانستان و عراق آمد. این کشور را چه کسی و با کدام مجوز اشغال کرد؟ آیا شورای امنیت که آن در دست این قدرتها هست مجوز داد؟ این اشغال گری از ۲۰۰۱ تا به امروز منطقه ما را به سمت یک آنارشیسم امنیتی برد. هرج و مرج، بیدولتسازی و درگیریهای داخلی رخ داد. انرژی و پتانسیل کشورهای جهان اسلام را به تحلیل برد. این کار را امریکا انجام داد. آمریکا بعد از لشکرکشی نظامی به دنبال این بود که یک نظام سیاسی مطلوب خودش ایجاد کند و حضور نظامی اش را تثبیت کند و ساختار دفاعی- امنیتی کشورهایی مثل عراق را کاملاً آمریکایی تبدیل بکند و سیاست خارجی عراق و کشورهای منطقه را مدیریت کند. در واقع عراق گام اول شکل دهی به خاورمیانه جدید بود. این سیاستها درست در مقابل خواستههای مردم عراق و منطقه بود. بی توجهی به هنجارهای فرهنگی اجتماعی جامعه و منافع ملت عراق و ملتهای منطقه باعث شد مقاومتهای مردمی در برابر آمریکاییها شکل بگیرد. نقش ایران در شکل دهی نظام سیاسی مردم سالار در عراق بیبدیل بوده است. ایران بر این باور بود که اگر بخواهیم با اشغالگری بجنگیم راهش این است که یک نظام سیاسی مردم سالار شکل بگیرد و خودش تمشیت امور کند و دیگر نیازی به نیروی خارجی نیست. آیا این اقدام جمهوری اسلامی نامتعارف است یا اقدامی متعارف در چارچوب خواست مردم عراق بود؟ آمریکا در لشکر کشی نظامی شکست خورد و جنگ نیابتی راه انداخت. ایران جنگ نیابتی را راه اندازی نکرد و داعش را بوجود نیاورد. ایران در سوریه ۱۸۰۰ گروه تروریستی ایجاد نکرد. این کارهای جبهه استکبار با محوریت آمریکا، صهیونیسم و حکام ارتجاعی منطقه بود. بعد از اینکه
حمله را به سمت لبنان بردند و جنگ ۲۳ روزه را در سال ۲۰۰۶ راه انداختند و شکست خوردند بعد هدف عملیات را علیه مردم مظلوم غزه در ۲۰۰۸، ۲۰۱۰ قرار دادند. در سال ۲۰۱۱ منطقه شاهد بیداری اسلامی بود و این یک زنگ خطر برای جبهه استکباری آمریکا بود. به دنبال بیداری اسلامی حرکتهای جدید و جنگهای نیابتی شکل گرفت. داعش و گروههای تروریستی را آمریکا را ایجاد کرد و جمهوری اسلامی برای حفظ جان و ناموس مردم به کمک مردم شتافت. کاری که داعش انجام داد ارتش آمریکا قادر به انجام آن نبود. هر نظامی با همه قلدری و بی توجهی به قواعد بین المللی باید یک جاهایی چارچوبی را رعایت کند. آمریکا در جنگ بمب اتم در هیروشیما انداخت، اما آمریکا نمیتوانست در عراق یک دانشگاه با ۱۲۰۰ دانشجو را بگیرد و در ظرف یک ساعت همه آنها را تیرباران بکند. این کار را داعش به نیابت آمریکا انجام داد. یک فضایی از رعب و وحشت ایجاد کند که همین عراقیهای برای نجات خود از آمریکا کمک بخواهند. ایران این پدیده ناامنی و تروریسم را ریشه کن کرد. اگر ما با این اقدام آمریکا، صهیونیسم و ارتجاع عربستان و جنگ نیابتی مثل داعش مقابله نمیکردیم، منطقه رو به آرامش نمیرفت. پس سیاستهای ایران در طول این ۴۲ سال بر مبنای ثبات و امنیت منطقه و ایجاد یک همگرایی در منطقه بوده است. جمهوری اسلامی معتقد است باید آرایش سیاسی و مهندسی محیط را بومی سازی کنیم. در نتیجه سیاستهای جمهوری اسلامی نامتعارف نیست. دقیقاً در چارچوب مصالح، منافع و امنیت مردم در منطقه متعارف است.
جمهوری اسلامی تقابل شدیدی با اسرائیل دارد. آمریکا به بهانه مقابله با این موضوع، برای ما تنش ایجاد میکند. شاید ناامن شدن خلیج فارس، لبنان و دیگر مشکلات در منطقه به این مسئله برگردد.
به نظر من این تحلیل واقعی نیست. تردیدی وجود ندارد که در سیاست خارجی ایران رژیم اشغالگر قدس یک رژیم جعلی، استعماری و نژادپرستانه است و باید نابود شود. آیا بحران در منطقه، جنگهای نظامی آمریکا و جنگهای نیابتی ناشی از این سیاست ایران است؟ این هیچ ارتباطی ندارد. بخش قاطع دخالتهای آمریکا در منطقه ما در حمایت رژیم اشغالگر قدس است. تا زمانی که این رژیم در منطقه حضور دارد، منطقه رو به ثبات، امنیت و آرامش نخواهد رفت. یعنی عامل اصلی ناامنیهای منطقه وجود رژیم اشغال گر قدس، حمایت آمریکا و متحدینش است. ۷۳ سال از عمر رژیم جعلی اسرائیل میگذرد، از سال ۱۹۴۸ تا امروز که سال ۲۰۱۲ است؛ اسرائیل چند جنگ را به منطقه تحمیل کرده است؟ به چند کشور عربی ـ اسلامی حمله کرده است؟ از مصر گرفته تا سوریه و لبنان حمله کرده و کشتارهای فجیع صبرا و شکیلا که در بیروت انجام داده است. اصلاً ایران وجود نداشت که این تجاوزی گریها صورت گرفت که این نوع اقدامات آمریکا را در مقابل سیاستهای ایران بدانیم. اصلاً تجاوزگری اسرائیل و شکل دهی این جریان استعماری توسط قدرتهای بزرگ در چارچوب هژمونی این قدرتها بر منطقه ما بود، چون خاورمیانه یک منطقه حساسی است. اسرائیل به دنبال حکومت بر نیل تا فرات بود که این طرح با شکست برخورد کرد. شیمون پرز، رئیس جمهوری سابق اسرائیل اعلام کرد راهبرد نیل تا فرات تمام شد و امروز به دنبال اسرائیل بزرگ هستیم. اسرائیل بزرگ یعنی دیگر مسئله اشغال و تجاوز مطرح نیست، هژمونی فرهنگی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی بر منطقه مطرح است. در واقع حرکت کشورهای خائن منطقه که در روابط خود با اسرائیل انجام دادند، دنبال کردن همین طرح است. آنها قبلاً به صورت پنهانی با اسرائیل رابطه داشتند و در این زمان از این طرح رونمایی کردند. بمب اتم را اسرائیل از سال ۱۹۵۲ داشته است، آن زمان ایران وجود نداشت که گفته شود به خاطر خطر ایران، اسرائیل باید به بمب اتم مجهز میشد. پس این ادعا که سیاست جمهوری اسلامی در برابر رژیم صیهونیستی موجب ایجاد آشوب در منطقه است با واقعیت همخوانی ندارد. اساس وجود این رژیمی و استعمار آن چالشزا است. یکی از اهدافی که در خاورمیانه جدید آمریکا تعریف شده بود پایدار کردن امنیت اسرائیل بود. چرا عراق نباید رو به ثبات برود؟ چون اگر عراق بر پایه مردم سالاری شکل بگیرد و ثبات داشته باشد، قطعاً با رژیم اشغال گر قدس در تناقض خواهد بود. همه ملتها و دولتها اینگونه خواهند بود و نباید به سمت آرامش و ثبات بروند. پس این سیاست جمهوری اسلامی نیست که عامل بی ثباتی است، بلکه این سیاست آمریکا و متحدین آمریکا و وجود رژیم اشغال گر قدس در منطقه است. این رژیم جعلی تا زمانی که هست تجاوز گری خود را ادامه میدهد. امروز هم با سیاست سلطه اقتصادی و فرهنگی پیش میروند. این خیانت بزرگی که دولتمردان، حکمرانان امارات و بحرین به جهان اسلام کردند در حقیقت در چارچوب تشویق این رژیم برای تسلط بر منطقه است. اصول سیاست ایران استقلال، آزادی، توجه به مصالح اسلامی، توجه به منافع ملی، احترام متقابل است. ایران میتواند ادعا کند در مسئله احترام متقابل و همزیستی مسالمت آمیز در منطقه و عدم مداخله در امور دیگران نمره اش اول است. برخلاف تبلیغ دشمن که میگوید ایران در منطقه دخالت میکند، هر جایی که ایران وارد شود در چارچوب خواسته آن دولت و مردم بوده است. آمریکا که ۱۶۰ هزار نیروی نظامی خود را به عراق میآورد و نه از مردم، نه از رهبران عراق و نه از شورای امنیت سازمان ملل مجوز میگیرد، دخالت میکند. در نتیجه سیاستهای ما عامل تشنج و تنش نیست. رژیم صهیونیستی قبل از ایران خوی تجاوز گری اش وجود داشته است. حمله به منافع ملتها در منطقه حمله به لبنان، سوریه، مصر و اردن را در کارنامه دارد. همین الان بر خلاف تمام توافقاتی که در اجلاس اسلو صورت گرفت حملاتی به غزه و کرانه باختری صورت میگیرد و همچنین شهرک سازیهای مغایر با همان توافق نیمبندی است که قائل شدند فلسطینیها حکومت نیمبند داشته باشند. شما میبینید که به این هم رحم نمیکنند. در نتیجه اساس کار آنها غلط است. در حقیقت برای توجیه جنایاتی است که امروز آمریکا انجام میدهد و حضور این رژیم نامشروع، منطقه ما رو به صلح و ثبات و آرامش نمیرود. دخالت اشغال گر تا زمانی که این رژیم هست، ادامه دارد. چه عاملی میتواند منطقه را به سمت صلح و آرامش ببرد؟ قدرت بازدارندگی است. قدرت بازدارندگی امروز در قالب محور مقاومت در حال شکل گیری است. چرا آمریکاییها در عراق اینقدر علیه حشدالشعبی هستند؟ چون حشد الشعبی پایه اقتدار ملی عراق است. شما حشد الشعبی را از عراق بگیرید مثل این است که بسیج را از ایران گرفتهاید. درست است که رهبری صحنه گردان جنگ ما سپاه و ارتش بود، اما نیروی عمل کننده بسیج است. در صحنه اجتماعی، امنیتی و مبارزه با تروریسم و تجزیه طلبی نقش موثری دارد. آمریکا نمیخواهد حشد الشعبی شکل بگیرد تا بتواند دخالت کند و مداخله گری کند. بر این اساس وقتی حضرت امام در سال ۱۳۴۲ فرمود اسرائیل غده سرطانی است نه فقط در چارچوب مبانی اسلامی و قرآنی، بلکه در چارچوب منافع منطقهای و مردم بود. تا زمانی که این رژیم هست علیه این منافع کار میکند. اگر قدرتها از این رژیم حمایت میکنند به خاطر این است که منافع خودشان را در حمایت از این رژیم میدانند. چرا با لبنانیها برخورد میکنند؟ امروز میبینید فشاری از ناحیه اقتصاد به لبنان وارد میکنند و بسیار بی رحمانه است. آمریکا به صراحت میگوید تا اسحله مقاومت وجود دارد، فشار اقتصادی خواهد بود. لبنان در برابر متجاوز راهی جز مقاومت دارد؟ وقتی ارتش اسرائیل کشتار صبرا و شکیلا راه میاندازد و ارتش لبنان توان دفاع ندارد، نیروی مردمی در قالب جبهه مقاومت اسلامی وارد کار شده است. آیا این حق لبنانیها هست یا خیر؟ لذا بر مردم فشار میآورند که مردم علیه مقاومت قیام کنند. این به ایران و سیاستهای ما مربوط نیست. بلکه مربوط به سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا و وجود رژیم اشغال گر قدس است. قدرت بازدارندگی که رو به تصاعد است، میتواند در برابر این تجاوزها بازدارندگی ایجاد کند. در دنیا قدرت بازدارندگی در برابر متجاوز وجود ندارد. مثلاً آل سعود در سال ۱۳۹۴ به یمن تجاوز کرد. کامل آن را محاصره کرد و کمکهای انسان دوستانه را قطع کردند. آن هم در برابر سکوت جامعه جهانی که هیچ کس معترض نشد. این سیاستها اگر بخواهد از بین برود قدرت بازدارندگی میخواهد. امروز محوریت قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی است. در دفاع از خودش و دفاع از منافع منطقه و ملتها است، نه اینکه بخواهد تجاوزگری کند. به میزانی که این قدرت بازدارندگی قوی شود و دشمن را از این استراتژی مأیوس کند، منطقه میتواند به سمت ثبات و آرامش کشیده شود.
بعد از اعلام حماس و حزب الله مبنی بر اینکه ایران به محور مقاومت کمکهای نقدی میکند، برخی از مردم و سیاستمداران چندین بار به این موضوع اشاره کرده اند که وضعیت اقتصادی کشور مناسب نیست و اعتراضاتی شکل گرفت که ما در وضعیت اقتصادی مناسبی نیستیم که در جنگهای نیابتی و یا محور مقاومت حضور داشته باشیم. شما به عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی که مدافع محور مقاومت هم هستید نظرتان راجع به این موضوع چیست؟
اولاً باید مشخص کنیم که ما چقدر هزینه میدهیم؟ آیا مال مهمتر است یا جان؟ قطعاً جان مهمتر است. من اعتقادم این است اگر ایران بیست برابر آنچه که هزینه کرده در منطقه هزینه میکرد باز به نفع کشور بود. بیاییم مسائل اخلاقی، اسلامی، انسانی و وجدانی را کنار بگذاریم و فقط از منظر منافع ملی نگاه کنیم. منافع ملی در سیاست خارجی چیست؟ اصلاً هنر سیاست خارجی این است که منافع ملی را محقق کند. منافع ملی آن ارزشهای والایی که یک ملت در سیاست خارجی به دنبال تحقق آن است. این ارزشهای والا استقلال، رفاه کشور، صلح، آرامش، آزادی و عدالت خواهی است. سیاست خارجی تلاقی مرز بین منافع ملی و منافع آرمانی است. بر اساس منافع
ملی لشکر کشی نظامی آمریکا، جنگهای نیابتی و آمدن گروههای تکفیری – تروریسیتی که در منطقه انجام شد، برای ما خطرناک بود. اعلام کردند مسئله ما دولت سوریه نیست، اما داعش که موصل را در عراق و رقه در سوریه را هم گرفت، گفت میخواهم خلافت اسلامی راه اندازی کنم، یعنی مرزهای سیاسی شکل دهد. یکی از اهداف خلق گروههای تکفیری مثل داعش این بود که میخواستند یک تغیر ژئوپولتیک در منطقه ایجاد کنند. نقطه آغازین داعش در سوریه بود بعد به عراق، یمن، لیبی و افغانستان آمد. داعش با هواپیماهایی که آمریکا طراحی کرد به افغانستان آمد و همین الان داعش را دارند به افغانستان منتقل میکنند. این اقدامات تروریستی که طراحی شد و نقطه آغازین آن در سوریه بود، اما محدود به سوریه نبود. یک طرح جدیدی برای منطقه ما بود. بعد از اینکه لشکرکشی نظامی آمریکا ناکام ماند، این اتفاق رخ داد. اگر ایران در برابر این طرح سکوت میکرد همانند مرزهای اردن که باز شد و مرزهای سوریه هم باز میشد. عربستان و کشورهای مرتجع شروع به حمایت کردند و فضای سایبری را باز کردند. تسلیحات با تکنولوژی روز را به آنها دادند و داعش شروع کرد از عراق تانکرهای نفت را استخراج کرد و از طریق ستون کامیونهای نفتی خارج کرد و درآمد اقتصادی کسب کرد. ملاحظات اخلاقی و انسانی هم نداشت و جامع جهانی هم در برابر این جنایت سکوت مطلق کرد. در یک سال از دانشگاه موصل ۱۲۰۰ جوان را ترور کرد. شما فکر میکنید سوریه چندمدت میتوانست دوام بیاورد؟ این کشور نابود میشد و نظام آن ساقط میشد و ماجرا تمام نمیشد سراغ لبنان و عراق میآمد. داعش در سال ۲۰۱۴ در خرداد ۱۳۹۳ وارد عراق شد تا مرز بغداد آمد. گفت تمام اماکن مقدس از کربلا تا نجف را نابود میکنم. اگر سکوت میکردید داعش عراق هم میگرفت بعد تمام نمیشد. داعش به صراحت گفت هدف اصلی ما این است به سراغ ایران برویم. اصلاً اخلاق، وجدان و دین را به کنار بگذاریم. اگر شما فضا را به این گروههای تکفیری مزدور استعماری، استکباری، صهیونیستی و ارتجاعی میدادید به سرعت عراق و سوریه را نابود میکردند و به سراغ ایران میآمدند. کدام جامعه جهانی این جنایت را محکوم کرد؟ آمریکا که در عراق توافقنامه امنیتی امضاء کرده بود، دولت عراق جزع و فزع میکرد که در چارچوب توافقنامه امنیتی باید به من سلاح دهید، اما امریکا حاضر به این کار نشد. گفت ابتدا باید مشکلات سیاسی را بین بغداد و اربیل حل کنید. سه ماه اجازه داد داعش هر جنایتی انجام دهد. بعد در مقابل این جریان فتوای مرجعی، شکل گیری بسیج و حشد الشعبی بود که جمهوری اسلامی وارد شد. فرمانده الهی حاج قاسم وارد شد و صحنه گردان این صحنه شد. اولاً این یک تصمیم راهبردی بود که مقام معظم رهبری گرفت و سیاست نظام شد و فرمانده میدان مقاومت هم در تداوم کارش را در دست گرفت. اگر در سوریه و عراق وارد نمیشدیم و داعش به سرعت آنها را در اشغال و سیطره خودش میگرفت چه قدرتی در مقابل آن میایستاد؟ فکر نمیکنید الان باید در خیابانهای تهران میجنگیدیم؟ آیا اسرائیل به دنبال این مسئله به بمباران نمیپرداخت؟ آمریکا وارد نمیشد؟ آمریکا نشان داده ۴۲ سال در تخاصم با ما است. حال ایران خط مقدم خود در سوریه، لبنان و عراق برد، یعنی لبه جلوی منطقه نبرد را به آنجا برد. آیا این جزء هنرهای دیپلماسی جمهوری اسلامی نبود؟ ما پول خرج کردیم تا اینجا هزاران کشته و شهید ندهیم و ایران را ویران نکنند. ایران به این ظرفیتهایی که از آن درخواست کردند، لبیک گفت به آنها کمک شد و این دولتها ماندند و امنیت برای مردم ایجاد شد، اما از نگاه منافع ملی برای ایران بزرگترین دستاورد بود که انجام داد. آنچه که گفته میشود اقتصاد را به خاطر جنگ با اسرائیل نابود کردیم، غلط است. برخی از آقایان میگویند در سوریه یک حرم بود، در یمن که حرم وجود ندارد و آنجا چرا ایران حمایتهای سیاسی و معنوی میکند؟ کسی که سیاستمدار باشد و چنین اعتقادی داشته باشد سیاستمدار است؟ در خصوص یمن هم جدای از اسلام، اخلاق و وجدان میتوان از منظر منافع بررسی کرد. این تجاوزی که عربستان داشت و آمریکا و اسرائیل به کمک آل سعود علیه یک ملت مظلوم بی دفاع آمدند. اگر عربستان در آنجا موفق شود شما پیش بینی نمیکنید این به یک رویه تبدیل شود و همین تجاوز علیه ملت ایران صورت بگیرد؟ دنیا صاحبی ندارد که امروز در برابر متجاوز بایستد. پس نباید اجازه دهیم یک اقدامات جنایتکارانه به یک رویه تبدیل شود و این رویه علیه ملت ما هم به کار گرفته شود. این هنر دیپلماسی و رهبری نظام بوده که این خطر را زودتر از همه تشخیص داده و در برابر آن ایستاده است. از منظر اسلامی، قرآنی باید کمک میکردیم، اما همه آنها به جیب ملت ما رفته است. آنچه گفته میشود با واقعیت، منابع ملی و اصول دیپلماتیک هم خوانی ندارد. عربستان سعودی در جنگ با یمن روزانه دویست میلیون دلار هزینه میکند. سکوت جامعه جهانی هم وجود دارد. محاصرههای زمین، دریا و هوا هم انجام میشود، ما چقدر هزینه کرده ایم؟ ما جلوی یک رویه را میگیریم که این جنایت به یک رویه تبدیل نشود و فردا به سراغ ملت ایران بیایند. این موارد به نظر من جزء هنرهای دیپلماسی نظام است و برآمده از آن روحیه مقاومت در چارچوب آموزههای قرآنی است که میگوید در برابر متجاوز بایست. مگر این کلام حضرت علی (ع) نیست که اگر نشستی و دشمن داخل بیت شما آمد دیگر تمام است. حال شما یک اقدام پیش دستانه بکنید و تجاوز را در بیرون خنثی کنید. در مسئله فلسطین من به شما بگویم فلسطین جزء رموز جهان اسلام است. فلسطین عامل وحدت امت اسلام است. طرح استعماری این بود که در شرق آفریقا بروند و این اسرائیل را درست کنند، چون آنجا هم موقعیت حساسی دارد. منطقه شرق آفریقا شاه راه آب شیرین است، از دریاچه ویکتوریا که به سمت شمال آفریقا، مصر، سودان و کنگو میآید. حتی تاریخ درست کردند که ملکه یهود با یک یهودی که در منطقهای که میخواستند حکومت پایه گذاری کنند. اما جمع بندی این شد که به منطقه اسلامی بیایند. قدس امروز یک رمز است. ۷۳ سال این رژیم را شکل دادند و از بعد از پیروزی انقلاب تا به امروز مقاومت در فلسطین تغییر کرد. چون حرکتهای ملی و چپ گرا در فلسطین اشغالی جواب نداد. بعد هم عرفات را کشتند و محمود عباسی که سردمدار سازش با اسرائیل است در یک مقاومت ۱۲ روزه اعلام کرد اگر ما صلح واقع میخواهیم صلح واقعی از لوله تفنگ در میآید. یعنی فلسطین باید به یک نقطهای برسد و قدرت بازدارندگی ایجاد کند تا سرائیل به دادن امتیاز تن دهد. اینکه امروز رهبران فلسطینی با کشورهای اسلامی تعامل کرده اند و این مقاومت پیامش را به رهبری جمهوری اسلامی میفرستد، جزء معجزات است. یعنی آنها از مسئله عربیت عبور کرده اند، البته جهان عرب نشان داد که حامی فلسطین نیست. ایران به دلیل بزرگی اش ۴۲ سال تحت فشار است. این حکام ارتجاعی که تحت فشار نبودند و آنها مدعی بودند ما از فلسطین حمایت میکنیم! امروز وضع عربها چگونه است. امروز پاشنه آشیل عربستان یمن است، یمنی که اعلام کردند در ظرف دو هفته آن را نابود میکنند، اما ۶ سال مقاومت کرده است. امروز بزرگترین چالش عربستان امنیت است، یعنی ریاض دیگر امنیت ندارد. حال سیاست جمهوری اسلامی خطا بوده است؟ اینکه امروز آقای هنیه رهبر جهاد اسلامی به رهبری جمهوری اسلامی پیام میدهد و میگویبد حمایت از شما در چارچوب منافع ملی ما است. اگر به اسرائیل قدرت دادید تجاوزگری اش را رها نمیکند. اسرائیل چند بار میخواست مراکز حساس ما را بمباران کند و حتی یک جاهایی آمریکا را به همراهی وادار کند. اگر اقتدار ایران نبود صد بار این کار را میکرد. در نتیجه ما نباید با تحلیل غیر واقعی افکار عمومی را نسبت به نظامی که مقتدرانه ایستاده و از منافع ملت حمایت میکند منفی کنیم. ما در هیچ جایی تجاوز نکردیم و پیشگام نبودیم. آنچه که ایران انجام داده دفاع بوده است. آیا جنگ ۸ ساله و ترورهای داخلی ایران را ما راه انداختیم؟ همه را آنها راه انداختند. اما جمهوری اسلامی به اتکاء مردم، ایدئولوژی و رهبری مقاومت کرده است. علت اینکه برایش مشکلات زیادی درست میکنند، به خاطر سیاستها غلط جمهوری اسلامی نیست، بلکه به خاطر بزرگیاش است. مشکل آمریکا با ملت ایران این است که ملت ایران با انقلاب منافع نامشروع آمریکا را در ایران از بین برد. آمریکا به چیزی کمتر از بازگشت به ایران قانع نیست. آیا ملت ایران مستحق آزادی و استقلال بوده است یا خیر؟ آمریکا این مسئله را نمیپسندد. ملت ایران این منافع نامشروعش را به خطر انداخت. از سوی دیگر ایران یک مدل حکومتی به دور از وابستگی به بلوک شرق و غرب ارائه میدهد که آمریکا خواهان آن نیست. به عنوان نمونه در عراق و افغانستان آمریکا اشغال گری کرد و در افغانستان چرا آمریکا اجازه نداد یک دولت قوی شکل بگیرد. زیرا مردم افغانستان در برابر ارتش سرخ شوروی ایستادند و آنها را بیرون کردند. بر همین اساس آمریکا اجازه نداد یک دولت قوی و یک ارتش قوی ملی در افغانستان شکل بگیرد. چون اگر شکل میگرفت دیگر نیاز به حضور آمریکا نبود. جمهوری اسلامی را هم باید این کار را بکند و، چون ایستادگی کرده با آن برخورد میکند. این سیاستهای تشنجزای ایران نیست. این عزت و استقلال جمهوری اسلامی است که یک حاکمیت ملی مردم سالار دینی شکل بگیرد.
شما در عراق مسئول مذاکرات ایران و آمریکا بوده اید. اولاً موضوع این مذاکرات چه بود؟ روند مذاکرات سازنده بود؟ به نظر شما ما میتوانیم روزی با آمریکا مذاکرهای بدون چالش و مشکل داشته باشیم؟
در مذاکره با آمریکا باید به چند مبنا توجه کنید. آمریکا باهمه کسی مذاکره نمیکند، یعنی اگر با شیوههایی دیگر بتواند منافعش را تأمین کند به سمت مذاکره نمیرود. بین راهکار مذاکره و جنگ، آمریکا اول جنگ را انتخاب میکند. به این دلیل که اگر از طریق نظامی موفق شود دیگران هم حساب کار خودشان را میکنند. یعنی فراتر از مذاکره از طریق نظامی به اهدافش میرسد و با حریف ضعیف مذاکره نمیکند و از طرق دیگر به او تحمیل میکند. یک دولتی را قرار میدهد بعد برمی گردد بر آن دولت سوار میشود. این را یک اصل بدانید. آمریکا وقتی مذاکره میکند که ابزارهای دیگرش مثل نظامی، تحریم، اقدامات ضد امنیتی، فشارهای سیاسی و مسائل این گونه جواب نداده است. زمانی مذاکره میکند که طرف مقابل در نقطه اقتدار است، این یک اصل است. پس اگر در عراق در نقطه اقتدار نبودیم آمریکا اصلاً مذاکره نمیکرد. این نقطه اقتدار در عراق چگونه به وجود آمد؟ ما به عنوان یک سرباز در عراق بودیم. اولاً سفارت نباید راه میافتاد. برای اینکه سفارت راه نیافتد به شیوههای مختلفی از عدم مصونیت دیپلماتیک و... متوسل شد. تا به اینجا رسید که
سفیر هم نباید برود. اما سفیر رفت و در خیابانهای بغداد او را گرفتند و نگهش داشتند. اینکه چند ترور بر روی سفارت و بر روی کارمندهای ما صورت گرفت و گروگان گیریهایی که آمریکاییها داشتند. همچنین انفجارات و عملیات انتحاری که بر روی سفارت صورت گرفت. همه این اقدامات صورت گرفت و ایران در عوض ایستادگی کرد. ایران به یک بازیگر قدرتمند در صحنه عراق تبدیل شد. من به شما بگویم سفرای اروپا برای دیدار با سفارت ایران صف میکشیدند. چون میدیدند آمریکا همه عراق را اشغال کرده است، اما تحولات عراق به گونه دیگری رقم میخورد. اطلاعاتی که میگرفتند از آمریکا و متحدینش بود، میخواستند ببینند حرف ایران چیست. آمریکا در باتلاق عراق گیر افتاد. چون روابط ایران و عراق بر پایه اقتدار بود. اقتدار به معنای چسبندگی دو ملت و دو کشور است و اعتمادی که در آنجا جمهوری اسلامی ایجاد کرد. از همه مهمتر قدرت نرم جمهوری اسلامی بود. قدرت نرم اسلامی یعنی در فضای عراق حرف برای گفتن داشت. سیاست مبارزه با تروریسم و عدالت خواهی جزء قدرتهای نرم ایران است. آمریکا در این فضای که در باتلاق گیر کرده بود فرافکنی هم کرد، یعنی گفت عامل ناکامی من ایران بود. یک طراحی حساب شده هم کردند. بوش در کنگره صحبت کرد و بلافاصله گروگان گیری ایرانیان شروع شد. تا اگر قرار است با ایران مذاکره کنند یک دست برتر در مذاکره داشته باشند. اما آیا ایران از چهار گروگان میترسد و کوتاه میآید. نکته دوم یک اصل است که آمریکا در مذاکره چیزی به نام برد- برد ندارد. مذاکره یک ابزار است که از آن یک چیزی بگیرد و وعده نسیه بدهد و چیزی ندهد. ما هم که مذاکره داشتیم میگفت اگر ما این کار را انجام دهیم یک دریچهای در روابط دوجانبه باز میشود. اما ما میگفتیم آقای کروکر بحثمان امنیت عراق است و در مسائل دو جانبه بحثی نداریم. او داشت وعده نسیه میداد، ما این مسائل را در صحنه دیده ایم. بعضی میگویند ما با آمریکا در عراق مشترکات داریم، مشترکات ما امنیت است. اصلاً آمریکا دنبال امنیت نیست و به دنبال هژمونی امنیتی خودش است. او امنیت و ناامنی را میخواهد که خودش آن را مدیریت کند. این با ایران فرق میکند که روز اول گفت یک نظام مردم سالار شکل دهیم که خودش امنیتش را به عهده بگیرد. ایران بود که مذاکره دو جانبه را نپذیرفت و گفتیم صاحب پرونده خود عراق است و باید در معرکه باشد. پس آیا در آنجا با همه مسائلی که گفتم ما توانستیم از مذاکره بهره بگیریم؟ ما اصرار کردیم که پرونده امنیتی به دولت عراق برگردد و آمریکا خواهان چنین چیزی نبود. ما به آمریکا در مذاکره گفتیم شما که دارید مذاکره میکنید به دنبال کودتا علیه دولت هم هستید و نباید این کار را بکنید. آمریکا به بهانه ملیشا میخواست نیروهای مردمی که امروز مقاومت در برابر داعش هستند، خلع سلاح کنند. ایران گفت امروز دولت شکل گرفته و نیروی مسلح وجود دارد. این نیروی مردمی که تا امروز از جان، مال و ناموس خودش دفاع کرده باید در ساختار دفاعی، امنیتی برود. در واقع ایران منطق دارد. آمریکاییها در مذاکره میگفتند موضوع اول ما مقابله باتروریسم است، اما مشخص نمیکرد این تروریسیم کیست و تعریف دوگانهای داشت. اگر در موضع اقتدار بودید از آمریکا میتوانید امتیاز بگیرید. نکته مهم دوم این است که کیان کشور و اقتصاد کشور و امنیت ملی کشور را نباید منوط به مذاکره کنید. خطای استراتژیک ما در این نقطه بود. اگر به من بگویید در سیاست خارجی امروز کشور در بحث مذاکره چه باید کرد؟ حتماً میگویم باید برجام را در سیاست خارجی کشور جانمایی کنیم. یعنی از این جایی که هست آن را در جای درست خودش قرار دهیم. یعنی ایران باید از همه ظرفیت هایش استفاده کند. ما در سیاست خارجی از همه ظرفیتها استفاده نکردیم. اقتصاد را به برجام مشروط کردیم. دنیا با ما اهل تعامل است. اما با این ساختار علنی و آشکار شاید نتواند با شما کار کند باید ساختار جدید درست کنید، ما باید درست کنیم. آمریکا به بهانه اینکه ایران دنبال سلاح اتمی است ما را تحریم کرد، اما جمهوری اسلامی به دنبال سلاح اتمی نیست.
از نظر اقتصادی وقتی تحریمها وجود دارد و ما FATF را نپذیرفتهایم، آیا امکان ارتباط با جهان وجود دارد؟
بله صد درصد این امکان وجود دارد. من نمیخواهم به سیاستهای گذشته برگردم من مخالف این هستم که هر دولتی روی کار میآید سیاستهای گذشته را نقد کند. ظرفیتهای بین المللی امروز برای همکاری با اقتصاد ایران زیاد است. به عنوان نمونه الان چین خواستار همکاری جامع راهبردی ۲۵ ساله است. این واژه همکاری جامع راهبردی هم اینگونه معنا دارد. اولین سوالی که مطرح میشود این است که مگر چین حجم تجاریاش با آمریکا و اروپا در سال ۱۲۰۰ میلیارد دلار نیست و جمهوری اسلامی ۳۰ میلیارد دلار است، چگونه چین آن را رها کند بیاید به این همکاری بچسبد؟ چرا آقای بایدن امروز میگوید بزرگترین تهدید بین المللی من چین است. امروز ایران به یک سطحی از اقتدار رسیده که چین از تعامل با ایران نفع میبرد. آمریکا امروز به چین وابسته است نه اینکه چین به آمریکا وابسته باشد. الان شما در بازار سرمایه آمریکا نزدیک ۱۲۰۰ یا ۱۳۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری چین در بازار بورسش است، کافی است آن را خارج کند و آمریکا متضرر میشود. الان تبلیغاتی در کشور صورت میگیرد که ایران از غرب ناامید شد به سمت شرق آمد، این کاملا غلط است. یکی از اصول سیاست ایران لا شرقی، لاغربی است. یعنی وابسته به شرق و غرب نباش نه اینکه تعامل نکند. جمهوری اسلامی میخواهد این بخش را احیا کند و این وابستگی نیست. شما در همین دولت باید به سمت ترمیم روابط با غرب هم بروید. این ظرفیتها امروز در دنیا وجود دارد؛ روسیه، ترکیه، هند و کشورهای آمریکای لاتین خواهان هستند. ما برای این ظرفیتها راهکارهای خودش را اتخاذ نکردهایم؛ جنگ اقتصادی ساختار خودش را میخواهد و فرماندهی میخواهد و قانون نظارتی خودش را نیاز دارد. شما باید آنها را
ایجاد کنید به موازات اینکه یک ساختار دولتی دارد، باید یک ساختار موازی دور از چشم دشمن شکل دهید. دشمن نباید راهبرد، تکنیک و تاکتیک شما را بداند. اما شما باید تعامل را گسترده کنید. اگر مکانیسم آن را تعریف کردید و قانون نظارتی خودش را ایجاد کردید و در این جنگ اقتصادی وارد شدید، آمریکا چقدر میتواند برخورد کند؟ شما اقتصاد را به برجام وصل کردید که دیگر نمیشود کار کرد و اشتباه ما در این بود. به عنوان آخرین کلام باور من این است با تغییر آرایش سیاسی در دولت سیزدهم مربع دیپلماسی کشور به تقویت و گسترش روابط با دنیا با اولویت همسایهها کشیده میشود و به سمت گسترش تعاملات با شرق میرود.ثروتمندترین قاره دنیا آسیا است. در دولت سیزدهم دیپلماسی به تقویت رابطه با شرق نه اینکه از غرب بریده شود، به سمت ترمیم روابط با اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی میرود. مدیریت تنش با اروپا و محور قرار دادن اقتصاد مقاومتی در سیاست خارجی و حمایت از محور مقاومت است. همچنین به اعتقاد من ما باید به سیاست خارجیمان چیزی به نام حقوق بین الملل را هم اضافه کنیم. چون این اقداماتی که آمریکا علیه ملت ما انجام داد از منظر حقوق بین الملل جرم و جنایت است و باید پیگری شود. سیاست دولت سیزدهم با تغییر آرایش سیاسی اش مربع دیپلماسی اش به این سمتی که عرض کردم میرود. بر این مبنا ما باید خوشبین باشیم، اما لازمه اش این است. دولت سیزدهم باید دولت مدیران جهادی، کارآمد و قدرتمند باشد. مدیرانی باشد که صحنه رزم را خوب بشناسند و مقاومت کنند. با وجود این رهبری و با این نگاهی که رئیس جمهوری محترم دارد که حقیقتاً مردم سالار، پاک طینت و دلسوز است باید مدیران جهادی در رأس امور بیاید. شما دیدید در این شورای هماهنگی سه قوه فرمایش مقام معظم رهبری این بود که شما هر تصمیمی بگیرید من حمایت میکنم. امیدوارم در دولت سیزدهم این اتفاق رخ دهد و فضا آماده میشود و انتظاری که مردم از این دولت دارند همین است. البته پیش بینی من این است در شکل گیری اول دولت، به دلیل نگرانی که آمریکاییها دارند دست به اقداماتی بزنند و یک مقداری در مسائل نرخ دلار تغییراتی رخ دهد، اما به سمت ثبات، مقاومت و ایستادگی میرود.
شما سرکنسول کنسول گری ایران در هرات بوده اید و شناخت خوبی بر افغانستان دارید. راجع به جریانات افغانستان و اینکه ایران میتواند تعاملی از نظر سیاسی و اقتصادی با طالبان داشته باشد چه نظری دارید؟
سیاست ایران در افغانستان متفاوت از سیاستش در منطقه نیست. ما یک افغانستان مستقل، آزاد، دارای حاکمیت ملی فراگیر، دور از اشغال گری و تروریسم میخواهیم و در این شرایط تعاملات رو به گسترش خواهیم داشت. شیوه نظامی گری و حکومت انحصاری قوم گرا جواب نمیدهد. شما میتوانید حکومت را در دست بگیرید و چهار ماه هم مقاومت کنید، اما اگر یک حکومت فراگیر که خواسته مردم نباشد زمینههای شکل گیری مخالفت و اعتراضات مردمی ایجاد میشود. در عراق هم ۴۲ سال است دارند میجنگند. ارتش سرخ آمد یک حکومت کمونیستی را شکل داد این مردم پابرهنه جنگیدند. تاریخ افغانیها نشان میدهد که بیگانه ستیز هستند. یک زمانی انگلیسها آمدند و آنها را بیرون کردند. سال ۱۳۵۸ سفیر آمریکا خدمت حضرت امام آمد و گفت مردم افغانستان از ما درخواست کرده که ما به آنها کمک کنیم. امام فرمود شما آنجا را اشغال میکنید، اما نمیتوانید بمانید و همین اتفاق رخ داد. همین ارتش سرخ نتوانست در برابر مقاومت مردم بایستد و ما حمایت کردیم. شیعه و سنی هم نداشت. ارتش سرخ میخواست خارج شود باز شورویها به ایران آمد و گفتند به گونهای دولت را به رسمیت بشناسید ما به شما در برابر صدام کمک تسلیحاتی میکنیم. پاسخ ایران این بود که هر تصمیمی به ضرر ملتها باشد ایران نمیپذیرد. کدام نظام اینقدر از ملتها دفاع میکند؟ با اینکه مشغول جنگ با صدام بودیم. اینکه به قدرت نرم و اعتماد سازی اشاره کردم، منظور این بود. ایران در افغانستان با این مشخصه نگاه میکند. هر جریانی اگر با این هماهنگ بود موفق میشود. اما اگر بخواهد از لوله تفنگ نگاه کند موفق نمیشود. ایران به دنبال تشویق همه طرفهای افغانی است برای شکل دهی یک دولت، نظام و حکومتی که همه در داخل آن باشند. اگر این روند در افغانستان شکل بگیرد، جمهوری اسلامی حمایت خواهد کرد. اما اینکه فکر کنیم ایران از یک نظام انحصاری قوم گرا حمایت کند، با سیاستهای جمهوری اسلامی همخوانی ندارد. امیدوارم افغانیها به این سمت بروند. آمریکا قطعاً در افغانستان شکست خورد. به هیچ کدام از اهدافش نرسید جز ویرانی و خرابی که بر جای گذاشت. اهمیت افغانستان امروز برای آمریکا تمام نشده است. یکی از اهداف آمریکا این بود که بتواند از این جغرافیا علیه روسیه، چین و ایران استفاده کند. امروز به دنبال یک ناامنی و هرج و مرج و بی دولتیسازی است باید به این مسئله دقت کنیم به همین خاطر هم باید افغانی را تشویق کنیم همانطور که عراق را تشویق کردیم یک نظام سیاسی همه گرا شکل دهند. این مسیری است که جمهوری اسلامی دنبال میکند و یک مقدار ناهموار است، اما باید آن را هموار کرد.