استقلال در مهمترین دیداری که میتوانست منجر به پایانی خوش در این فصل پردردسر باشد، بازی فینال جام حذفی را به فولاد باخت تا در عمق مشکلات خود باقی بماند.
دیدارنیوز ـ سرویس ورزشی: نیمه شب ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ احتمالا از تلخترین اوقات باشگاه استقلال در چند سال اخیر بود. آبیهای تهران در شرایطی که به شدت به فتح جام حذفی نیاز داشتند و روی کاغذ هم شایسته به دست آوردن آن بودند، در نهایت سرنوشت خود را سپردند به ضربات پنالتی و دو ضربه خطا نیز نسخه این تیم را در پایان فصل پرماجرای ۱۴۰۰ ـ ۱۳۹۹ پیچید و غمبارترین پایان را برای استقلال و فرهاد مجیدی رقم زد.
پایان غمگنانه و افسرده تا آنجا که پس از شکست، شماری از بازیکنان استقلال زانوی غم به بغل گرفته و چند نفری نیز اشک ریختند و حتی فرهاد مجیدی نیز از نیمه شب گذشته تا این لحظه زبان به کام گرفته و کلمهای درباره این پایان تلخ صحبت نکرده تا پرده از یک تلخی بیپایان بردارد.
اما در سکوت محض فرهاد مجیدی، شاگردانش و مدیریت باشگاه، افراد دیگر خصوصا پیروز قربانی تبدیل به بلندگوی طرفداران تیم در مواجهه با این شکست شدند. پیروز قربانی که در استودیو پخش زنده حضور داشت ابتدا در نقد بازی ناجذاب فینال گفت: «از اینکه دو ساعت از وقت و عمرم را برای تماشای این بازی گذاشتم ناراحتم!» و بعد هم حمله شدیداللحنی به مدیریت باشگاه استقلال و مدیران بالادست در وزارت ورزش کرد که از نگاه او آنها مسئول وضعیت بد فعلی باشگاه استقلال هستند. حملات پیروز قربانی به قدری سخت و شدید بود که حتی مجریان حاضر در استودیو را نیز به هول و وحشت انداخت و سعی کردند هر طور شده بر انتقادات قربانی نقطه بگذارند.
اما حالا که گرد و خاک ناشی از باخت استقلال در فینال جام حذفی فرو نشسته، باید از فاصلهای نزدیکتر به این ماجرا نگاه کرد و به دنبال پاسخ درستی برای این پرسش بود که استقلال را چه شد؟
ابتدا باید به بازی استقلال در مقابل فولاد نظری داشته باشیم که بر خلاف شاید ۲۰ بازی اخیر این تیم، چنگی به دل نزد. استقلال فرهاد مجیدی اگر چه در لیگ گاهی به شکل سینوسی نتیجه گرفت، اما در جام حذفی نشان داد که تیم قدرتمندی برای تک بازیهای سرنوشتساز است. با این احوال فولاد جواد نکونام با اتخاذ شیوهای دقیق و استفاده از دفاع منظم تیمی و پرسینگ منسجم، توانست طراوت و بازیسازی معمول را از استقلال بگیرد و این تیم را در میانه میدان تا حد زیادی ناکارآمد کند. به همین دلیل هم بود که بازی فینال در شکل کلی چنگی به دل نزد و فرصتهای زیادی روی دروازهها خلق نشد و فرصتهای محدود نیز راهی به گشودن دروازهها پیدا نکرد.
نکته دیگر نیز به نظر خستگی و فرسودگی دو تیم در پی یک فصل پرترافیک و سرشار از بازیهای متعدد در لیگ برتر، لیگ قهرمانان آسیا و جام حذفی بود. به نظر میآمد هر دو تیم برای تحمل انتظارات زیاد هواداران خود و کاهش فشارهای خردکننده در پی شکست احتمالی، چندان هم خود را به آب و آتش نزدند تا در همان زمان قانونی بازی نتیجه را رقم بزنند و به این ترتیب سرنوشت مسابقه را به ضربات پنالتی سپردند، رویکردی که در یک سال اخیر در بسیاری از تورنمنتهای مهم در دنیا نیز مورد نظر مربیان بوده است. به هر حال باخت در ضربات پنالتی برای مربیان توجیهپذیرتر است خاصه آنکه تیم پرطرفدار با توقعات بالا باشد.
از سوی دیگر استقلال به هر صورت در برابر تیمی شکست خورد که از جمله باشگاههای ریشهدار با تشکیلات منظم و قاعدهمند است و دو بار هم توانسته در ادوار لیگ برتر قهرمانی را به دست بیاورد. به هر حال این ایده که استقلال را باید تیم از پیش برنده بازی فینال جام حذفی میدانستیم نیز ایدهای کاملا غلط و دور از عقلانیت است. به هر حال درست است که استقلال و فرهاد مجیدی بیش از هر باشگاه دیگری به قهرمانی در جام حذفی نیاز داشتند و این جام میتوانست وضعیت بهتری را برای باشگاه پرطرفدار آبی در روزهای پیشرو رقم بزند، اما به هر حال فولاد نیز در همین موضوع شرایط مشابهی با استقلال داشته و آنجا نیز میل و انگیزه بسیاری برای به دست آوردن این جام وجود داشته است.
به هر حال فولاد نیز از ابتدای فصل با حضور جواد نکونام و سعید آذری به عنوان یکی از تیمهای مدعی ظاهر شد و با توجه به ناکامی در لیگ برتر، میشد حدس زد که اشتیاق و انگیزه انباشتهای چه در درون این دو نفر و چه در خوزستان فوتبالخیز وجود داشت که به جام حذفی چنگ بزنند. البته اقبال سعید آذری نیز آنقدر بلند بود که جام را در اصفهان به دست آورد تا به باشگاه سابق خود و شهر اصفهان، توان و مدیریت خود را اثبات کند. جواد نکونام نیز در مقام یک مربی جوان و البته در رقابت با فرهاد مجیدی در مورد نیمکت استقلال، تمایل شدید، اما پنهانی به این قهرمانی داشت و البته این جام برای مردم خوزستان که روزهای سخت و غمباری را میگذرانند تسکین و مرهم قابل توجهی بود.
اما درباره پایان تلخ باشگاه استقلال در این فصل نیز با قاطعیت میتوان گفت که مهمترین چالش این باشگاه، بیثباتی و اختلافات همیشگی در اعضای هیات مدیره و همچنین تنش بین کادر فنی و مدیریتی رد فصل سپری شده بود و قطعا هیچ کس نمیتواند این سه مورد را در بروز چنین وضعیتی نادیده بگیرد. با وجود تلاشهایی که احمد مددی در هفتههای اخیر برای تطهیر خود در ذهن هواداران استقلال انجام داد، همچنان نگاه منفی دامنهدار هواداران به وزارت ورزش در مورد عزل و نصبهای دو سال اخیر در هیات مدیره باشگاه وجود دارد و شب گذشته نیز مددی بعد از شکست تیمش به جمع بازیکنان نپیوست تا مشخص شود شکاف بین او و مجیدی و بازیکنان همچنان وحشتناک است و مدیر عامل باید منتظر ادامه انتقادات اعضای تیم و هواداران از خود باشد.
به هر حال باشگاه استقلال در فصل اخیر سمبل و نماد بیتدبیری و بیبرنامگی در ورزش دولتی ایران بود در حالی که در نقطه مقابلش پرسپولیس نیز روی دیگر سکه را نشان داد با این پیشفرض که اگر آرامش در باشگاه باشد و هر کس در جایگاه خود قرار بگیرد موفقیت در دسترس خواهد بود.