در ششمین شماره ستون «از چشم جهان» حمیدرضا بابایی به ترجمه مقالهای از موسسه واشنگتن پرداخته است که به بررسی سناریوهای مختلف پیش روی حکومت ایران در افغانستان البته از نگاه یک موسسه امریکایی پرداخته است.
دیدارنیوز ـ سرویس بینالملل: موسسه واشنگتن یادداشتی به قلم فرزین ندیمی راجع به تحرکات طالبان در افغانستان و رویکرد ایران نسبت به آن منتشر کرده است. دیدار در ترجمهای اختصاصی آن را منتشر ساخته است. بدیهی است که دیدگاههای مطرح شده در این مقاله مورد تایید دیدار نیست و تنها برای اطلاع افکار عمومی از دیدگاههای مختلف منتشر شده است.
منبع: موسسه واشنگتن
نویسنده: فرزین ندیمی
مترجم: حمیدرضا بابایی
ایران همزمان که نیروهای نظامی بیشتری را در امتداد مرزهایش با افغانستان مستقر میکند، بدون شک در حال بررسی گزینههای مختلف برای تامین منافع خود در کشور همسایهاش است. راه اندازی جنگهای نیابتی (علیه طالبان)، دخالت مستقیم، همکاری با طالبان یا تلاش برای حفظ وضع موجود گزینههای قابل پیش بینی هستند.
به نظر میرسد وخامت وضعیت امنیتی دولت افغانستان و شکستهای پی در پی آن از طالبان، ایران را در موقعیت برتر قرار میدهد. با این حال جمهوری اسلامی شاید از این تحولات اخیر به عنوان فرصتی برای افزایش نفوذ منطقهای و گرفتن امتیاز از آمریکا استفاده کند. وزارت امور خارجه ایران در ۷ و ۸ ژولای (۱۶ و ۱۷ تیر) میزبان هیاتهایی از دولت افغانستان و طالبان بود که هدف آن تلاش سریع برای پُر کردن خلاء دیپلماتیک ناشی از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و در عین حال بیان نگرانیهای امنیتی خود بوده است.
تهران علاوه بر پیگیری دیپلماسی، در حال تقویت حضور نظامی در مرزهای افغانستان بوده است. تصاویر گرفته شده با تلفن همراه که اخیرا در شبکههای اجتماعی دست به دست شده است، نشان میدهد ستونهایی از تجهیزات متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همچنین نیروهای مسلح در حال انتقال به مناطق مرزی هستند. این اقلام شامل تانکهای رزمی، نفربر، سیستمهای ردگیری و تجهیزات پشتیبانی هستند. علاوه بر آن گزارش شده است نیروی هوایی ایران برخی جتهای جنگنده خود را در مناطق مرزی به حال آماده باش درآورده است.
گرچه از سال ۲۰۱۸ تاکنون مسئولیت دفاعی در ۹۴۵ کیلومتر مرز با افغانستان برعهده ارتش ایران بوده است، تهران احتمالا در حال بررسی گزینههای تهاجمی در آن مناطق باشد. هرگونه عملیات بزرگ در داخل افغانستان با پیشتازی واحدهای سپاه و پشتیبانی نیروهای قدس همراه خواهد بود که تصور میشود تاکنون هم در آن کشور فعال بودهاند.
فعالیتهای ایران در افغانستان ماهیتی مبهم دارد و اهداف آن ظاهرا شامل دخالت در خصوص حضور نیروهای بینالمللی ائتلاف تا مهار طالبان بوده است. دولتهای آمریکا و افغانستان مدعی هستند نیروهای ایرانی با تشویق طالبان و تحمیل تلفات و خسارات بیشتر به نیروهای خارجی، به خروج آمریکاییها از افغانستان سرعت بخشیدهاند. این روند در راستای استراتژی وسیعتر ایران برای بیرون راندن آمریکا از کل منطقه صورت گرفته است.
رسیدن به این هدف مستلزم آن بوده است که تهران درگیر بازی پیچیدهای بشود و در آن هم با طالبان همکاری کند و هم در قبال آن سیاست بازدارندگی را درپیش گیرد، به ویژه در استانهای هرات، فراه و نیمروز. نیروهای ایرانی از یک طرف احتمالا زمینههای بالقوهای از همکاری با طالبان را بررسی کردهاند، مواردی نظیر تغییر عملکرد حکومتی محلی و آسیب زدن به منافع آمریکا. از طرف دیگر این نیروها ظاهرا مامور شدهاند مساله تقابل با واحدهای طالبان را مدیریت کنند تا حوادثی نظیر کشتار (دیپلماتها و خبرنگار ایرانی در) مزار شریف در سال ۱۹۹۸ تکرار نشود.
علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در ۲۷ ژانویه (۸ بهمن ۱۳۹۹) با ملاعبدالغنی برادر، رئیس دفتر سیاسی طالبان که از مقر خود در قطر به تهران سفر کرده بود، دیدار کرد. گرچه شمخانی مبارزات این گروه را با آمریکا ستود، اما خاطرنشان کرد تهران هیچ جناح افغان را که به زور قدرت را دراختیار گیرد، به رسمیت نمیشناسد. برادر هم برای کاهش این نگرانی پیشنهاد کرد به ایران برای تامین امنیت خود در مرز افغانستان کمک کند. محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران هم از جمله دیگر مقاماتی که با هیات طالبان دیدار کرده بود، از تشکیل "دولت اسلامی" فراگیر در کابل که شامل تمام اقوام و پیروان مذاهب باشد، حمایت کرد.
بیشتر بخوانید: خروج آمریکا از افغانستان؛ وقتی بایدن به مشاورانش گوش نداد
در حقیقت رهبران ایران مشتاقند از جوامع شیعه در افغانستان حمایت کنند (و فراتر از آن، آنها را کنترل کنند) به ویژه در شرایطی که طالبانِ سنی چندی پیش دو شهر شیعه نشین در استان بامیان را اشغال کرد. گرچه ارائه اطلاعات مشخص مربوط به فرقههای مختلف در افغانستان دشوار است، تخمین زده میشود ۱۵ تا ۲۹ درصد جمعیت این کشور شیعه باشند (شامل شیعه دوازده امامی و شیعیان اسماعیلی). نقشههای جمعیتی نشان میدهد این شیعیان عمدتا در بخشهای مرکز کشور مستقرند و بخشهایی کوچک از آنها در شمال، غرب (به ویژه هرات) و جنوب غربی کشور پراکنده هستند.
با توجه به این که طالبان و ایران در گذشته در آستانه جنگ قرارگرفته بودند، احتمال بروز تنش را نمیتوان منتفی دانست. در سال ۱۹۹۸ این گروه، هشت دیپلمات و یک خبرنگار را در کنسولگری ایران در مزار شریف به قتل رساندند که این حادثه تقریبا تهران را بر آن داشت در پاسخ، عملیات نظامی علیه طالبان اجرا کند. بر اساس نقشهای که قاسم سلیمانی فرمانده پیشین نیروهای قدس با همکاری ائتلاف شمال افغانستان تهیه کرده بود، نیروهای ایرانی قرار بود هرات را به تصرف درآورند و منابع طالبان را در آنجا بخشکانند تا ائتلاف شمال، کابل را در اختیار گرفته، با ایرانیهای مستقر در هرات مرتبط شوند. این عملیات نهایتا به دلایل مختلف متوقف شد ازجمله نگرانیهای سیاسی و تدارکاتی.
در حال حاضر به نظر میرسد ایران برای جلوگیری از بی ثباتی خطرناک در افغانستان و افزایش منافع خود در آن کشور، در حال بررسی سه گزینه مهم است:
۱. حمایت پنهان یا آشکار از به قدرت رسیدن طالبان و در عین حال توافق تاکتیکی و استراتژیک با این گروه تا فعالیتهایش محدود شود؛
۲. آغاز جنگ نیابتی علیه آن گروه؛
۳. دخالت مستقیم.
بسیاری در ایران، به قدرت رسیدن طالبان را تنها گزینه سیاسی احتمالی یا دستکم تنها گزینه برای تشکیل دولت اسلامی دوست، میبینند. شاید این رویکرد توضیح دهد که چرا سلاحهای ایرانی در فراسوی مرزهای آن دیده میشوند. در سالهای گذشته بسیاری از این سلاحها از طالبان به دست آمده است و گرچه شاید تهران مستقیما آنها را در اختیار طالبان قرار نداده یا داده باشد، دستکم برخی از آنها با تسلیحات یافت شده در میان گروههای شیعه عراقی در قیام آنها در سالهای ۲۰۰۵، ۲۰۱۱ ارتباط قوی دارد.
تهران به مقاومت طالبان احترام میگذارد و با وجود اختلافات ایدئولوژیک آنها اشتراکات فراوانی دارند از جمله دشمنی با آمریکا. این اشتراکات میتواند زمینه ساز همکارهای بیشتر استراتژیک باشد، البته اگر طالبان مایل باشد که برای تامین منافع شیعیان افغانستان تضمین بدهد.
بدون این تفاهمات، تهران احتمالا نگران است که به قدرت رسیدن کامل طالبان به عناصر تندروتر سنی در افغانستان اختیار عمل بیشتری میدهد؛ به ویژه به طرفداران سلفی که در این صورت آشکارا به جوامع شیعه حمله کرده، باعث روانه شدن سیلی از آوارگان به ایران خواهند شد. آن وقت مقامات ایران و طالبان شاید تصمیم بگیرند از طریق کاهش تقابل و همکاری در سطح تاکتیکی، این نگرانیها را کاهش دهند.
تهران با تکیه بر تجربیاتش در عراق و سوریه، شاید به جای همه اینها از نیروهای شبه نظامی استفاده کند و مانع از کنترل کامل طالبان بر افغانستان شود. ایران تا همین جا هم سلاحی موثر برای این سناریو در اختیار دارد: لشکر کارکشته فاطمیون، نیروهای شبه نظامی متشکل از مبارزان افغان که از سال ۲۰۱۲ جذب شدند، آموزش دیدند و مسلح شدند تا در سوریه بجنگند. قابل تصور است که میتوان شبه نظامیان دیگری را هم با سازماندهی و آموزش هزاران نیروی محلی در افغانستان تشکیل داد... چنین گروههایی احتمالا تحت فرماندهی نیروهای زبده لشکر فاطمیون و همچنین فرماندهان سابق اتحاد شمال قرار خواهند گرفت.
اگر هدف ایران حمایت از دولت مرکزی افغانستان و ایجاد چتر حمایتی برای شیعیان است، و یا میخواهد با ممانعت از کنترل کامل طالبان بر افغانستان، وضع موجود را حفظ کند، دخالت مستقیم نظامی گزینه دیگری است که میتواند انتخاب کند. مثلا میتواند عملیاتی را با هدف تصرف سریع مرکز استان هرات – قرارگاه سنتی ایران – اجرا کند. با این حال چنین اقدامی در نهایت بسیار پرهزینه خواهد بود، زیرا مستلزم حضور نظامی پرقدرت ایران و تکیه آن بر خطوط تدارکاتی طولانی و آسیب پذیر است؛ و به احتمال بیشتر، دولت ایران تلاش میکند تا در داخل خاک افغانستان در مرز، منطقهای حایل ایجاد و برای حمایت از مناطق شیعه نشین گردانهای زمینی مستقر کند که احتمالا با استفاده از واحدهای لشکر فاطمیون و با پشتیبانی آتش سنگین توپخانهای، پهبادهای مسلح، مهمات مخفی و آتش دقیق موشکی صورت خواهد گرفت.
تحرکات نظامی ایران در مرز افغانستان شاید صرفا یک اقدام دفاعی پیشگیرانه باشد؛ و در عین حال میتواند آمادگی برای تهاجم مرزی هم باشد. به این مساله باید توجه ویژه کرد که تهران احتمال "سوریه سازی" یا "عراق سازی" افغانستان را هم پیش بینی میکند که احتمالا چنین امری با استفاده از شبه نظامیان نیابتی به منظور ایجاد منطقهای امن برای شیعیان در استان هرات و مکانهای دیگر، صورت خواهد گرفت.
با گذشت زمان چنین راهبردی میتواند به ایجاد نیرویی قوی به موازات نیروهای امنیتی افغان نظیر حشدالشعبی عراق، منجر شود؛ لذا باید هر گونه انتقال نیروهای لشکر فاطمیون از سوریه به افغانستان، از نزدیک تحت نظارت قرار گیرد.
قطعا تلاش برای اعمال نفوذ ایران در افغانستان، مستلزم کاهش پول و منابعی است که سایر عملیات منطقهای تهران به خود اختصاص میدهند؛ و در عین حال این مساله میتواند به هدف استراتژیک تهران برای تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه کمک کند.
کشته شدن ۲۲ نیروی ویژه آموزش دیده افغان به دست طالبان در استان فاریاب در ۱۳ ژولای (۲۲ تیر)، همچنین بر ضرورت ادامه حمایت مستقیم نظامی از دولت افغانستان تاکید میکند. به ویژه عملیات مداوم پهبادی از پایگاههای فرماندهی مرکزی آمریکا، به ارتش افغانستان کمک خواهد کرد نیروهای طالبان را در سراسر کشور به عقب رانده، آنها را تضعیف کنند.