جامعه خشمگین و مستاصل است. گرمای هوای، واکسیناسیون به تاخیر افتاده کرونا، کسب و کارهای راکد مانده و این روزها قطع برق صبر همه را لبریز کرده. حال ما خوب نیست مثل #زن_عصبانی!
دیدارنیوز – رسول شکوهی: در علم پزشکی وقتی یک بیمار جان خود را از دست میدهد از عبارت Expire استفاده میکنند. این کلمه را از فیلمی که این روزها دست به دست در شبکههای اجتماعی میچرخد و وضعیت بیمارستانی که در آن برق رفته و برق اضطراری وصل نشده و هیچ کدام از دستگاههای مورد نیاز کار نمیکنند و بیماران در حال مرگ هستند یاد گرفتم. پزشکی که در فیلم صحبت میکند چند بار تکرار میکند که بیماران به خاطر قطعی برق «اِکسپایِر Expire» شدند.
از سرنوشت این بیماران خبر دقیقی در دسترس نیست، ولی متاسفانه دور از ذهن نیست که این بیماران یا بیماران دیگری که بر اثر قطعی برق دچار کمبود اکسیژن شدند جان خود را از دست داده باشند. شنیدهها حاکی از آن است که بسیاری از بیماران کرونایی که در خانه درمان خود را دنبال میکنند و با دستگاه اکسیژن تنفس میکنند نیز دچار مشکلاتی شده اند.
مرگهای کرونایی در این حدود دو سال بخش زیادی از جامعه را در مواجهه با پدیده مرگ «پوست کلفت» کرده و اگر در روزهای ابتدایی کرونا میشنیدیم که روزانه حدود ۳۰ نفر بر اثر کووید ۱۹ از این جهان سفر میکنند و ترس تمام وجودمان را میگرفت این روزها با اعدادی به مراتب بیشتر هم آنچنان نمیترسیم. اوایل اگر برای تجهیزات بیمارستانی و امکاناتی که برای مدیریت هر چه بهتر وضعیت بیمارستانها لازم بود نگران میشدیم این روزها با شنیدن این خبر که در سیستان و بلوچستان ماسک و مواد شوینده و سِرُم وجود ندارد یا کمبود دارد متعجب نمیشویم.
در رابطه با واکسیناسیون هم ماجرا از همین قرار است. در ابتدا با کمپینهایی در شبکههای اجتماعی و هشتگ سازی، بخش قابل توجهی از جامعه به دنبال این بود که روند واکسیناسیون به سرعت شروع شود و افراد کمتری از میان ما پر بکشند، ولی این روزها مسئولین از اردیبهشت به خرداد و از خرداد به تیر و مرداد و شهریور وعدههایی میدهند و کاری از دستمان بر نمیآید و حتی نمیتوانیم از آنها توضیح بخواهیم که چرا به حرفهای خودتان عمل نمیکنید.
بیشتر بخوانید: عوامل بحران قطعی برق؛ از توسعه نامتوازن تا قطع ارتباط با دنیا
ماجرا این است که بخش زیادی از جامعه کسب و کار خود را به خاطر کرونا از دست داده یا دچار مشکلات جدی شده است. سلامت بخش زیادی از جامعه به خطر افتاده و خانوادهها افراد دور و نزدیک زیادی را از دست داده اند. آنهایی که عمرشان به دنیا بود هنوز با عوارض کرونا دست و پنجه نرم میکنند و بسیاری دیگر مشغول پرداخت بدهیهای خود برای درمان کرونا هستند. چشم انداز واکسیناسیون و برگشتن به حالت عادی و کسب درآمد برای بخش زیادی از جامعه کدر است. برق و آب در تابستان و گاز در زمستان قطع میشود. تورم و بیکاری و تحریم و فساد و رانت و شکاف طبقاتی هم که دیگر نیاز به توضیح ندارد. حال عصبانیت و خشم حداقلیترین اتفاقی است که در جامعه شاهد آن هستیم.
بعد از اتفاقاتی که در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ رخ داد و هزینه زیادی به مردم و کشور بار شد بسیاری از جامعه شناسان و علمای فن هشدار دادند که خشونت و عصبانیت به دلایل مختلف بالا است و مشکلاتی که مردم در حوزههای مختلف دارند باید درمان جدی شود و اگر بپذیریم که یک بیمار سرطانی داریم نمیتوان آن را با مسکن درمان کرد وگرنه اکسپایر شدن حداقلیترین اتفاقاتی است که رخ میدهد.
بعد از ماجرای قطعی برق نیز شاهد این مساله بودیم که بخشی از جامعه در شهرهای مختلف مقابل اداره برق یا نهادهای دیگر شهر خود تجمع کردند و اعتراض خود را به گوش مسئولین رساندند و حتی در برخی موارد کار به خشونت نیز کشیده شد.
در میان فیلمهایی که از شب گذشته در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد فیلم زنی در گرگان که با عصبانیت از وضعیت خود و زندگی اش میگوید و فریاد میکشد بیش از باقی فیلمها توجهات را به خود جلب کرد. زنی از روی استیصال به اداره برق مراجعه کرده و از این میگوید که همسرش مریض است و در این گرما و هوای شرجی شمال کشور با یک پنکه زندگی را سر میکنند که با قطعی برق همین اندازه نمیتواند زندگی عادی داشته باشد.
در بخشی از این فیلم مردی از بیرون در را باز میکند و میپرسد که چه خبر شده و چه کسی دارد فریاد میکشد. زن با عصبانیت بیشتر فقط میگوید اینجا هیچ کس نیست. اینجا یک زن عصبانی است.
عصبانیت مردم میتواند خود را در شکلهای مختلفی نشان دهد. خشونتی که از دل این عصبانیت به وجود بیاید نتیجهای جز باختن همه طرفهای دعوا ندارد. هیچ کس از دل خشونت و عصبانیت اجتماعی برنده نمیشود. باید با مردم صحبت کرد و به آنها شرایط را توضیح داد. برنامه ریزی دقیق و اعلام آن برای قطع برق کار سختی نیست که مسئولین دولتی کوتاهی میکنند. همانطور که در ماجرای بنزین خبری به مردم داده نشد و همه شوکه شدیم نباید این روش تکرار شود. اگر برنامهای درباره قطع برق، آب یا گاز وجود دارد باید به اطلاع مردم برسد وگرنه این سطح از عصبانیت حداقلیترین اتفاقی است که باید با آن روبرو شویم.
«مامان امروز مرد». رمان بیگانه با این سه کلمه معروف شروع میشود. آلبر کامو نویسنده شهیر فرانسوی در سال ۱۹۴۲ رمانی با عنوان بیگانه stranger منتشر کرد که تاثیری شگرف بر تاریخ ادبیات و اندیشه گذاشت. مورسو شخصیت اصلی داستان در مراسم خاکسپاری مادرش شرکت میکند و بعد از ماجراهایی و در یک شرایط خاص فردی را میکشد.
در ویکی پدیای فارسی رمان بیگانه درباره شخصیت مورسو اینگونه نوشته شده است: «مردی فرانسوی-الجزایری که با تلگرافی از مرگ مادرش خبردار میشود. بیتفاوتی مورسو نسبت به این خبر نشان از جدایی عاطفی او از محیط اطرافش دارد. چندین مورد در متن داستان وجود دارد که لحظاتی تأثیرگذار اثر عاطفی چندانی روی مورسو ندارند. جنبه دیگر شخصیت مورسو راستگویی اوست. به خاطر بیتفاوتی اش جامعه او را بیگانه تلقی میکند.»
نکتهای که برخی از مفسران بیگانه به سراغ آن رفتند گرمای سوزانی بود که بر فرق سر مورسو میتابید و در نهایت منجر به آن سطح از خشونت شد. تاثیر گرما بر افزایش خشونت ماجرایی است که میتوان در اطراف خود نیز به خوبی آن را دید. نگاه به ترافیکهای روزهای تابستانی آن هم در دم دمای ظهر بیاندازید. فحش و ناسزا حداقلیترین اتفاقی است که میتوان آن را مشاهده کرد. از کوره در رفتن اصطلاحی است که در فرهنگ ما به خوبی در افکار عمومی شکل گرفته است.
روانشناسان نیز درباره تاثیر گرما بر خشونت دیدگاههای مشخصی ارائه کرده اند. مدلهای رفتاری و نظریههای متخصصان روانشناسی نشان میدهد که تحریک عواطف منفی در گرما باعث بروز رفتارهایی، چون خشونت و پرخاشگری میشود. نوعی از دست به یکی کردن جسم و ذهن صورت میگیرد و تحریک پذیری آدمها بالا میرود. زمانی که سطح تحریک پذیری بالا باشد سطح تحمل پایین خواهد آمد و توان بدن برای نشان دادن واکنشهای مثبتتر و سالمتر کاهش مییابد. در نهایت پرخاشگری و خشونت در فصول گرم سال بیشتر میشود.
برای نمونه کریگ اندرسون یکی از شناخته شدهترین روانشناسان دانشگاه ایالتی آیووا در سال ۲۰۰۵ با انجام برخی تحقیقات و تحلیل دادههای گوناگون به این نتیجه رسید که افزایش دما با افزایش خشونت ارتباط مستقیم دارد. او به این نتیجه رسید که بدن در شش ساعت از شبانه روز یعنی از ساعت ۹ شب تا ۳ صبح در آرامترین وضعیت خود بوده که این موضوع مرتبط به دما است. به عبارتی از آنجایی که در این شش ساعت دمای هوا نسبت به دیگر ساعات روز پایینتر و هوا خنکتر است، درجه حرارت بدن نیز کاهش مییابد و از این رو آرامش بیشتری از لحاظ روانی در بدن ایجاد میگردد.
حال فرض کنید که این افزایش دما در سطح ملی وجود دارد و با کمبود آب و برق هم مواجه هستیم و قطعی آب و برق هم بخشی از روزمره جامعه باشد. خشونت و عصبانیت طبیعیترین اتفاقی است که رخ میدهد. شاید به مانند مورسو در رمان بیگانه به قتل منجر شود شاید به اشکال دیگری. این مساله هم راهکار فردی ندارد که از آدمها بخواهیم تا در زمان عصبانیت خود را کنترل کنند و به دنبال حل فردی یک بحران جمعی باشند. جنون و عصبانیت جمعی را نمیتوان با راه حلهای فردی درمان کرد. همانطور که در مصرف آب و برق نمیتوان از جامعه چنین توقعی داشت.
شخصیت بابابرقی در حدود سال ۷۳ متولد شد و از آن زمان تا اواسط دهه ۸۰ در صداوسیما و بیلبوردها حضور پررنگی داشت. علیرضا صبور متولد شیراز و بازنشسته اداره برق همان بابابرقی است که بعدها تبدیل به انیمیشنهایی در حوزه اصلاح الگوی مصرف برق شد. کمپینهای تبلیغاتی که تاثیر خوبی بر نوع مصرف برق بر کشور گذاشت و یک نمونه آن تغییر استفاده از لامپهای رشتهای به لامپهای کم مصرف بود. اما واقعا آمار مصرف برق خانگی آنطور که میگویند زیاد است یا مشکل در جای دیگری است؟
براساس آمار قطعا انگشت اتهام را نمیتوان به سمت خانهها برد. مصرف بالای خانگی آن هم در تابستان یک اتفاق طبیعی است و اگر به دنبال حل این مساله باشیم باید در جای دیگری دنبال آن بگردیم. حتی استخراج رمز ارزها هم بخشی از ماجرای کمبود برق در کشور است و باید به سراغ صنایع و کارخانجاتی رفت که بیشترین مصرف را دارند. قطعا بهبود مصرف خانگی برق میتواند به بحرانهایی از این دست کمک ویژهای کند، ولی گره اصلی در جای دیگری باز میشود.