
عبدالرضا اعتمادیان در یادداشتی که به دیدارنیوز ارسال کرد، نوشت: بحرانآفرینان به هیچ یک از دولتهای جمهوری اسلامی پایبند نیستند و این دولت نیز مستثنی نخواهد بود، از شلاق بحران افزایی، تاول تنش ظاهر میشود و بحران آفرینان از آنجا که سودشان در این مقوله است به کار خود ادامه میدهند.
دیدارنیوز ـ عبدالرضا اعتمادیان*: زمانی که در سال ۹۲ آقای روحانی ناقوس پیروزی را به صدا در آورد تحلیلی نوشتم به نام گرفتارترین دولت جمهوری اسلامی، اکنون مینویسم دولت گرفتار با ابر بحرانها که آقای دکتر محمد فاضلی بهخوبی از آنها پرده برداشته است. اگر با یک خطکشی بحرانها را سنجش کنیم به ادبیات بحرانسازی که آقای خاتمی از آن پرده برداشت برمیگردیم که دولت سایه در هر نه روز یک بحرانی بر سکان حاکمیت وارد کردند اکنونکه نزدیک به ۲۴ سال از آن بحران افزاییها گذشته است با جمع جبری، بالغبر ۱۱۶۸ بحران حل نشده در دست دولت نوظهور باقیمانده است شاید گفته شود دولت آقای احمدینژاد که از بحرانآفرینها بود آن را چرا در درون این سنجش قرار دادهاید. سوال درستی است؟!
اما بحرانآفرین سودش در بحران افزایی است تا با آن به سود کلانی برسد و نکردهها را لاپوشانی کند. به نظر میرسد اصلاً بحرانآفرینان بر هیچ دولت جمهوری اسلامی پایبند نیستند و این دولت نیز مستثنی نخواهد بود. از شلاق محبت بحران افزایی، تاول تنش ظاهر میشود. آنچه پیداست فقط سنگر اصولگرایی را پررونق کردند تا با آن دست بالایی در نظام امنیتی و پولی داشته باشند و از سنگر ریا به سکان بهاصطلاح دولت هم سو نزدیک شوند و آن دولت را نیز اسیر بحرانهای ناشناخته کنند که در دولت آقای احمدینژاد آشکارا دیده شد.
عنوانهایی مانند خس و خاشاک، انرژی هستهای حق مسلم ماست و کاغذ پاره دانستن قطعنامههای شورای امنیت و نفی هولوکاست تعطیلی سازمان مدیریت و شوراهای اقتصادی و ... بحرانهای بودند در دولتهای اصلاحات و تدبیر به وقوع پیوست. ۱۶ سال سازندگی و اصلاح نظام را بهکلی نابود کردند و چند دولت آینده را نیز با گرفتاری خواهند کرد مگر این پدیدهها بهروشنی پاکسازی گردد.
در عوض با نام دور زدن تحریمها، چنگ بر شریان اقتصادی به طور مستقیم و غیرمستقیم انداختهاند که میزان آن به بدبختی کشور انجامیده و بحرانهای نامتعارف بر بحرانهای قبلی افزوده شد. متأسفانه ۸ سال مانعتراشیها با سخت پوستی سنگ خارای در برابر دولت تدبیر و امید بهجایی رسیده است که نه راه پیش هست و نه پس. البته باید اذعان کرد که اکثر سران دولت بنام اعتدال از صندوقچه مدیریت تحمیلی آنها خارج شده بود. نگذاشتند. ایجاد آرامش و تنشزدایی و حل بحران هستهای به سرانجام برسد تا زمینه کار امروز با کمترین تلاش برایشان آماده باشد!
فرهنگ بزرگ ستیزی و کلنگی، خودبزرگبینی ایرانی است با همدستیهای آشکار و پنهان خارجی در شرایط بیاعتمادی به ملت، نمیگذارد از گذشته عبرت بگیرند و کاستیها را جبران نمایند. فقط با ژست مقدس سازی میخواهد خود هم بازیگر و هم داور و هم دروازهبانی را جا بیندازد تا بازی را به اسم خود تمام کند. این کار هم محال است!
دولتی که با ابر بحرانهایی، چون افزایش نقدینگی، بیکاری عظیم، شکاف طبقاتی به عمق چاه ویل، عدم کارایی نیرو کار و سرمایه، فساد سیستماتیک، فرسودگی تمام ماشینآلات از کارگاه و کارخانه تا استخراج نفت و پالایشگاهها، از معدن تا کشاورزی و حملونقل و بحران آب و محیطزیست و... که اکثراً دست خرابکاری بر آن داشتهاند دستبهگریبان شده است، چگونه میخواهد بر این بحرانها غلبه کند. نمیدانم؟! البته خودکرده را تدبیر نیست؟!
بااینحال این درد بزرگ همگانی است و به ماهیت زیست اقشار مختلف کشور بستگی دارد. دوباره شعاری عملکردن، نهتنها بقای کشور را تضمین نمیکند بلکه راز بقای ملی و مذهبی را به کل نابود میسازد که همه در آتش نابودسازی خواهند سوخت. استثنایی ندارد؛ بنابراین جز بخشش عمومی و طلب بخشش، راه دیگری نمیماند. شایسته برندگان حقبهجانب انتخابات اخیر با هر عنوانی که پیروزی را جشن میگیرند جشن خود را بگیرند، اما علاوه بر برخوردار شدن مردم از آزادیهای اساسی، بگذارند ملت ایران در دامن اقتصاد جهان زیست درخور خود را داشته باشد. خوشبختانه زمزمه تماس و گرفتن مشاوره با منتقدین از دفتر آقای رئیسی به گوش میرسد که مایه مباهات هست، اما اگر مشاوران دردشناس واقعی بتوانند این کار را در روش ذاتی خود قرار دهند نه داشتن ژست همرنگسازی و ادعا داشتن تنوع.
بر همه منتقدین نظام که دنبال قدرت و ثروت نیستند واجب هست فقط راز بقای کشور را در نظر بگیرند هر چه در توان دارند به اشتراک بگذارند به طور حتم فرجام کار برایشان نوش خواهد بود. اگر وضع ناهنجار کشور به هنجارسازی نزدیک شود. مهم نیست با کدام اسم ایران آباد میشود فقط نتیجه ایران آباد و آزاد و در درون باشگاه جهانی زیستن مهم هست.
هرچند بعید است توان مشاوره پذیری بهجای رسد، اما خوب است بحرانآفرینان نتیجه آرامش و صلح را بپذیرند و با مردم زیست همسان داشته باشند، مردم رنجکشیده ایران به امید صبر زنده است شاید غوره ۴۲ ساله به حلوا تبدیل گردد.