دیدارنیوز ـ سالهاست که آمارهای مختلفی از مهاجرت دانشجویان به دیگر کشورها مطرح میشود برخی این روند را یک شرایط بحرانی توصیف کردهاند و بر این باورند که تاکنون ٧٠درصد از رتبههای برتر کنکور و مدال آوران المپیادها از کشور خارج شدند و برخی دیگر هم میگویند وضعیت مهاجرت دانشجویان و نخبگان به دیگر کشورها طبیعی است و هیچ جای نگرانی در این باره وجود ندارد. چند سالی میشود که برخی از دانشجویان بعد از پایان دوران تحصیل در مقطع کارشناسی برای ادامه تحصیلات تکمیلی خود به کشورهای پیشرفته مهاجرت میکنند و آنطور که کارشناسان میگویند بخش قابل توجهی از آنها هرگز به ایران برنمیگردند. در حال حاضر آمار دقیقی از جمعیت ایرانیهای خارج از کشور وجود ندارد اما برخی اعداد و ارقام از حضور پنج میلیون ایرانی در خارج از کشور خبر میدهد که بخش وسیعی از آنها تحصیلکرده و متخصص هستند؛ موضوعی که البته مورد توجه دولت هم قرار گرفته و مسئولان آموزشی و پژوهشی 5 سالی میشود که برنامههای خود را روی موضوع بازگشت نخبگان گذاشتهاند. در این باره میزگردی را با مهندس علی مرتضی بیرنگ معاون حوزه بینالملل معاونت علمی ریاست جمهوری و دکتر بهرام صلواتی عضو هیئت علمی موسسه مطالعات جمعیتی کشور برگزار کردیم تا به این سؤال پاسخ دهیم که آیا شیب خروج از کشور نخبگان صعودی شده و زیرساختهای کشور برای بازگشت نخبگان مهیاست یا نه.
موضوع مهاجرت نخبگان در چند سال گذشته بویژه از سال 88 تا به امروز نظر خیلیها را به خود جلب کرده و خیلیها هم نسبت به این موضوع انتقاد کردهاند. دولتیها میگویند که ما فرار مغزها نداریم و غیر دولتیها میگویند نخبگان هر روز بیشتر از قبل از کشور خارج میشوند. با این توصیف آیا ما با فرار مغزها در این ابعادی که بحرانی توصیف میشود، مواجهیم؟ وضعیت ما الآن در دنیا چگونه است؟ چند وقت پیش هم یکی از مدیران وزارت بهداشت اعلام کرد که با این حجم از فرار مغزها ایرانیان در آینده با مشکل پایین آمدن بهره هوشی مواجه میشوند، این حرفها را قبول دارید؟
بیرنگ: یکی از دغدغههای امروز جامعه ایران، موضوع مهاجرت نخبگان است. ما هم منکر موضوع مهاجرت نیستیم و با این موضوع هم دشمنی نداریم. این را هم بگویم که نمیخواهیم مهاجرت را متوقف کنیم. ابتدای پیروزی انقلاب، 170 هزار دانشجو در داخل داشتیم و 100 هزار دانشجو هم در خارج از کشور تحصیل میکردند که از این تعداد دانشجو، حدود 57 هزار دانشجو در امریکا بودند. هماکنون هم 4 میلیون و 800هزار دانشجو در کشور داریم و به تبع آن تعداد دانشجویانی که در خارج از کشور تحصیل میکنند هم بالا است. بر اساس روند بینالمللی دانشجویان خارجی در دنیا تعدادشان بسیار است، اما اگر بخواهیم ایران را با این آمارها مقایسه کنیم، روند دانشجویان ما به خارج از کشور زیاد نیست. با این حال این سؤال را مطرح میکنم چرا در دهه اول انقلاب این موضوع آنقدر برای مردم مهم نبوده، اما حالا همه درباره آن حرف میزنند؟ مدتی است که موضوع مهاجرت، سیاسی شده و نگاه ژورنالیستی غیرمنصفانه وارد این مسأله شده است.متأسفانه جناحهای سیاسی هم هر کدام با اغراق و سیاسی کاری سعی دارند به نوعی ثابت کنند که در زمان هر کدام از دولتهایی که روی کار آمدهاند، افرادی مهاجرت کردهاند. در صورتی که اصلاً این طور نیست. اگر ما بخواهیم بر اساس تعداد دانشجو در امریکا حرف بزنیم، ما اوایل پیروزی انقلاب بیشترین دانشجو را در دانشگاههای این کشور داشتیم. اما الآن جزو 10 کشور اول در امریکا نیستیم. اگر بخواهیم تعداد دانشجو در خارج را با تعداد دانشجو در داخل مقایسه کنیم، بازهم از متوسطه جهانی کمتریم. البته این موضوع باید فارغ از نگاه سیاسی و نگاه سطحی بررسی شود. در یک سال اخیر برخی از مسئولان اعلام کردند که سالی 150 هزار نخبه از کشور خارج میشوند، یا یک و نیم میلیون نفر در صف مهاجرت به کانادا هستند. ما هماکنون رویکرد تهاجمی در برابر این آمارها گرفتهایم، بنده نامه میزنم و موضوع را پیگیری میکنم.اگر مصاحبه درست نباشد باید مسئول مربوطه تکذیب کند. اما باید قبول کنیم خبرهای منفی درباره مهاجرت همه را درگیر میکند و وقتی خبر منتشر شد، خیلیها دیگر به تکذیبیهها اهمیتی نمیدهند، برای همین الآن ما فکر میکنیم مهاجرت نخبگان بیشتر از قبل شده است. منظور من این است که موضوع مهاجرت وجود دارد، اما ما از عرف معمول جهانی کمتر هستیم.همین جا بگویم مهاجرت ایرانیها اصلاً بحرانی و خطرناک نیست.
آقای دکتر صلواتی آیا شما هم بر این باورید که این موضوع بحرانی نیست؟ پس چرا همه دانشجویان ریاضی دانشگاه شریف علاقهمند به دانشگاههای امریکا هستند؟
صلواتی: نکات خوبی را اشاره کردید. من هم معتقدم که مهاجرت وجود دارد.اما بر این باورم که یک فضای مهآلودی در این باره است. یک مشکل دیگر هم اینکه ما هیچ اتاق فکر و یا مرکزی که بتواند به شکل رسمی درباره مهاجرت فعالیت کند، نداریم. میخواهم بگویم یک مسأله اصلی این بوده که از ناحیه شما کم کاری شده است و نتیجه هم اینکه هر فردی آمارهای مختلفی میدهد. درحالیکه باید یک مرجع بهطور رسمی خبرهای مربوط به مهاجرت را اعلام کند که این موضوع تاکنون اتفاق نیفتاده است. طبق آمار کشورهای مهاجرپذیر، حدود یک میلیون و 250 هزار نفر ایرانی که محل تولدشان ایران بوده، در خارج هستند. هماکنون جمعیت بینالمللی دانشجویان دنیا حدود 5 میلیون نفر است و آمار دانشجویان ایرانی در خارج از کشور حدود 53 هزار دانشجوست. اما مسأله مهم در ارتباط با مهاجرت در کشور، میل بالا به مهاجرت است.
قبول دارید از سال 88 به این طرف، این میل بیشتر هم شده است؟
صلواتی: باید روند را اندازهگیری کنم. اگر این روند صعودی باشد بله این موضوع بیشتر شده است. اما چون شیب افزایش دانشجویان بینالمللی در دنیا بهطور کلی با یک شیب صعودی بالا میرود، این روند هم بیشتر شده، ممکن است در یک سال خاصی در یک مقطع خاصی هم بیشتر باشد.
متوسط جابهجایی دانشجو در دنیا چقدر است؟
صلواتی: ببینید بیش از 70 درصد فارغالتحصیلان دانشگاهی میل دارند به کشوری غیر از کشوری که فارغالتحصیل شدهاند، بروند و در دیگر کشورها، کار و شغل پیدا کنند. برهمین اساس روند جهانی به سمت جابهجایی قشر جوان در دنیا بالا است. بر اساس تحقیقی که داشتم از دانشجویان ایرانی پرسیدم انگیزه اصلی شما برای خارج شدن از کشور چیست؟ همه آنها مسائل و مشکلاتی داشتند، اما گفتند میل به تحصیل و تجربه درخارج از ایران بالاترین اولویت آنها است. جامعه ایران چون جامعه جوانی است، بنابراین جوانان میل به تجربه در سایر کشورها را هم دارند.
چرا؟
صلواتی: باید این سؤال را بپرسیم که واقعاً چقدر اقتصاد دانشبنیان داریم که بخواهیم این میل را کم کنیم. هرم جمعیتی نسل جوان ایرانی بالاست، ما حجم قابل توجهی از نیروی جمعیتمان فارغالتحصیل هستند و با یک نسل جوان روبهرو هستیم که هم شغل میخواهند هم میل به تحصیل در خارج از کشور را دارند، به نظرم باید پرسید چند درصد از صنایع ما و یا کسب و کارهای ما، قدرت جذب نیروی تحصیلکرده و یا نیروی دانشجو را دارند. یا اینکه چقدر دانشگاههای ما میتوانند نیروی تحصیلکرده متناسب با شرایط بازار کار تربیت کنند؟ میتوان گفت که در چند سال گذشته بیش از نیازهایمان دانشجو تربیت کردیم، حالا یا باید این دانشجویان روی دستمان بمانند یا از کشور خارج شوند. هماکنون هم این اتفاق میافتد ما فقط قسمتی از دانشجویان را جذب میکنیم و مابقی به خارج از کشور تمایل پیدا میکنند.
بیرنگ: ببینید من با این بخش از حرفهای شما موافقم، اما این روند، جهانی است. بر اساس تحقیقی که انجام دادیم اگر مثلاً دانشگاه هاروارد، استنفورد و کلمبیا در ایران بود هم برخی از دانشجویان دوست داشتند برای تحصیل به کشورهای دیگر بروند.
صلواتی: ما مازاد سرمایه انسانی (دانشجو) داریم یا این افراد میمانند یا به خارج از کشور میروند. خب ما با این مازاد سرمایه انسانی چه باید بکنیم؟
بیرنگ: من متخصص این بحث نیستم و سیاستگذاری در این بحث هم ندارم. باید از سیاستگذاران این موضوع را پیگیری کرد. اما باید اشاره کنم که بسیاری از صنایع ما صنایع دانشبنیان نیستند. ما اصلاً صنعت نداریم، در حقیقت فقط کارخانه داریم و کارخانهداران هم اصلاً به کار پژوهشگران توجهی ندارند.واقعاً این موضوع فاجعه است. ما در کارخانههایمان به صنعتگران و متخصصان توجهی نمیکنیم. کارخانههای ما فقط کارگر میخواهند تا بتوانند مجموعهشان را حفظ کنند. آنها متخصص نمیآورند که به وضعیت تولید رسیدگی کند.
به هرحال با این وضعیت، نخبگان دلشان میخواهد در کشوری باشند که به کار آنها و تخصص آنها اهمیت داده بشود، شما برای خارج نشدن نخبگان چه کردید؟
بیرنگ: در چند سال گذشته و حتی قبل از دولت آقای روحانی، موضوع شرکتهای دانش بنیان مطرح بود، اما در 5 سال گذشته سعی کردیم که با برنامه، این موضوع را برای دولتمردان توضیح دهیم. البته بسیار خوشحالم که ادبیات دانش بنیان در جامعه تقویت شده است. یکی از بحثهای مهم اجرای قانون حمایت از شرکتهای دانش بنیان بود که در دولت دهم به تصویب رسید. اجرای این قانون در دولت یازدهم شروع شد و سعی کردیم موضوع را قویتر از همیشه دنبال کنیم. ابتدا شرکتهای دانش بنیان را شناسایی کردیم و به آنها گفتیم حضورشان در کشور برای ما یک دغدغه مهم است. در کنار این موضوع، به مسائل مالی، بحثهای گمرکی، سربازی نخبگانی که در این شرکتها کار میکردند، توسعه کسب و کار بینالمللی شان و فروش هم توجه کردیم، براین اساس معاونت علمی ریاست جمهوری سعی کرد در همه این بخشها، راهکار داشته باشد. تلاش کردیم بهترین نسخه را ارائه کنیم، باز هم میگویم شاید کار ما اشکال داشته باشد، اما ما سعی کردیم اقداماتی برای نخبگانمان انجام دهیم. ما براساس بازخوردی که از نخبگان میگیریم، قوانین و مقررات را اصلاح میکنیم. بنابراین ما سعی کردیم با توسعه شرکتهای دانش بنیان، نخبگان کشور را جذب کنیم تا از مهاجرت آنها جلوگیری شود و همین طور نخبگان خارجی را هم جذب کشور خودمان کنیم.علاوه بر این، توجه به شرکتهای نوپا و استارتاپها هم از اولویت ما بوده که اتفاقاً مورد توجه رسانههای خارجی هم است. آنها در گزارشهای خود، از انفجار استارتاپها در ایران مینوشتند و در گزارشهای شان میخواندم که با تیترهای مختلف تأکید کرده بودند که اتفاقهای عجیب و غریبی در زمینه رشد استارتاپها در ایران افتاده است و آنها ایران را از نظر رشد استارتاپها در منطقه، اول میدانستند. این یعنی ایران وضعیت خوبی برای نفس کشیدن نخبگان دارد. این را هم بگویم در روزهای اولی که موضوع استارتاپها مطرح شد، خیلیها در مقابل این موضوع موضع گرفتند، اما حالا این وضعیت خیلی بهتر شده است و حتی همان آدمها با ما همراه شدهاند. خوشبختانه ما در خیلی از دانشگاه های کشور توانستیم مراکز نوآوری و شتاب دهنده استارتاپها را هم راه اندازی کنیم و بخش خصوصی را تشویق کنیم که وارد این فضا شود.
همه این کارها انجام شده و ما هم قبول داریم. اما آیا زیرساختها برای ماندن نخبگان فراهم است یا اینکه این برنامه شما با دولت آمده و با دولت هم میرود؟
بیرنگ: ما در چند سال گذشته براساس امکاناتی که داشتهایم اقداماتی را هم انجام دادهایم. اما منابع و بودجه ما کافی نبوده است، با این همه فکر میکنم در این حوزه موفق بودهایم. هماکنون یکی از دانشگاههای ما که خیلی هم مهاجر فرصت است، دانشگاه صنعتی شریف است. اما اکوسیستم کارآفرینی دانشگاه شریف در چند سال گذشته به شکلی تقویت شده است که بچههای شریف هم دیگرعلاقهای به رفتن ندارند. جالب اینکه در دو سال گذشته، در اطراف دانشگاه شریف 450 شرکت جدید از سوی دانشجویان دانشگاه تأسیس شده است. این شرکت ها، شرکت های دانش بنیان هستند و آنقدر تقاضا برای برپایی ملک و دفتر در اطراف دانشگاه شریف زیاد شده که قیمت زمین در اطراف دانشگاه شریف، 30 درصد از منطقه گرانتر شده است. چند وقت پیش هم در دانشگاه شریف، نظرسنجی کرده بودند که البته عدد دقیق آن یادم نیست، اما این موضوع بسیار مهم است. شما سابق بر این از دانشجویان شریف میپرسیدید برنامه ات برای آینده چیست؟ میگفتند که پذیرش تحصیلی میگیرم و از ایران میروم، اما هماکنون دانشجویان جواب میدهند که بعد از لیسانس، میخواهم استارتاپ خودم را راه اندازی کنم. حداقل یک راهی باز شده که به دانشجویان دانشگاههای خوب بگوید تنها راه این نیست که بعد ازگرفتن لیسانس از کشور خارج شوید یا منتظر بمانید کسی شما را استخدام کند. الآن دانشجویان متوجه شدند که میتوانند یک مکان کوچکی را برای خودشان داشته باشند و طرحها و ایدههای خود را اجرایی کنند و به قول معروف آقای خودشان باشند. البته ما قبول داریم عدهای همچنان از کشور خارج میشوند، اتفاقاً با پیشنهادهای خوبی هم از کشور خارج میشوند. اما میگویم که زیرساختهای مناسبی هم فراهم شده است و ما برنامهریزی خوبی در این زمینه انجام دادهایم.
صلواتی: داغ دلمان در این بخش تازه شد. امیدوارم یک بار به شکل جدی این موضوع از ناحیه شما مطرح شود که چه تعداد استارتاپ داریم، اصلاً درباره گوگلهای ایرانی چه اطلاعاتی داریم و اینکه چقدر وضعیت استارتاپهای شریف تقویت شده است؟ نمیگویم فقط شما این موضوع را اطلاعرسانی نکرده اید، مطبوعات هم به این موضوعات نپرداختهاند. میخواهم بگویم که چه فرصتی در کشور داریم، اما اطلاعرسانی نمیشود و این یک نقطه ضعف است. درباره مشکلات هم بگویم، در کشور هر روز چند میلیون بشکه نفت صادر میکنیم، اما هیچ کس به این موضوع اهمیت نمیدهد. درباره نیروی انسانی هم چنین مشکلی وجود دارد. سرمایههای انسانی را بهطور گسترده استخراج میکنیم و چون قابلیت بهرهبرداری از این نیروها را نداریم، رهایشان میکنیم، الآن چند سال است که وارد اقتصاد دانش بنیان شدهایم. بفرمایید چند درصد از شرکتهای ما، استارتاپ دارند. فکر میکنم 3 هزار و 500 شرکت باشد و اگر در هر کدام از این شرکتها، 5 نفر شاغل باشند، چیزی در حدود یک میلیون نفر از جمعیت دانشگر ما در این حوزه مشغول به کار هستند. میخواهم بگویم که هنوز ظرفیتهای لازم برای نیروهای دانشگاهی را آماده نکردهایم. وقتی ظرفیت استفاده از نیروی دانشگاهی را نداشته باشیم و سیاستهای لازم را برای نخبگانمان به کار نگیریم، از طرفی مرکز پژوهش یا اتاق فکری هم برای جایابی نخبگان و دانشگاهیان آماده نکرده باشیم، درنتیجه با پدیده مهاجرت مواجه میشویم و شاهد این هستیم که بخشی از نخبههای ما به خارج از کشور میروند و در دانشگاه های خوب دیگر کشورها تحصیل میکنند. جالب اینجاست که وقتی میبینیم بخشی از نیروهای خوب ما در خارج هستند، تازه به فکر برنامهریزی و جذب آنها میافتیم. افرادی که روزی به خاطر مشکلات نبود جذب در بازار کار، به خارج رفتهاند، حالا ما میخواهیم همانها را برگردانیم. دقت کنید، ظرفیت دانشگاهها و هیأت علمیهای ما به شکلی است که در سه یا چهار سال آینده، هیچ جای خالی برای اعضای هیأت علمی نخواهیم داشت که این افراد بتوانند جذب دانشگاه شوند و در نتیجه به کشور برگردند. چرا؟ چون پستهایی برای نخبگان تعریف نشده است. شما از بازگشت نخبگان میگویید، خب این برنامهها خیلی خوب است، اما عملاً همین برنامههای شما، ظرف چند سال آینده باید تغییر کند. حالا فرض کنید در شرایط فعلی، این افراد برمی گردند و وارد دانشگاه میشوند، همین دانشگاهی که خودتان میگویید اصلاً به روز نیست. خود من از دانشگاه ایتالیا آمدم و از یک رشته بینرشتهای، فارغ التحصیل شدم، اما هنوز هیأت علمی ما، فرق فردی که از یک دانشگاه خوب در رشته بین رشتهای فارغ التحصیل شده است را با یک فرد دیگر نمیداند. مشکل بعدی نخبگانی که به کشور برمی گردند، سرفصل قدیمی دانشکده هاست، در حالی که این افراد در موضوع بسیار خاص تحقیق کرده و آموزش دیدهاند. مسأله مهم دیگر، فرآیند بسیار طولانی جذب این افراد است. فرآیند جذب من شخصاً 18 ماه طول کشید یعنی از زمانی که به کشور برگشتم و درخواست تدریس در دانشگاه دادم، تا زمانی که پذیرفته شدم 18 ماه زمان برد.
مگر چه فرآیندی باید طی شود؟ آیا سیستم امنیتی این فرآیند را برای بررسی افراد طولانی میکند یا مسأله چیز دیگری است؟
صلواتی: خب مدرک باید ارزشیابی شود.
بیرنگ: این وضعیت بررسی مربوط به وزارت علوم است و ربطی به ما ندارد.
صلواتی: گزینش و مصاحبههای مختلفی داریم، اما در دنیا فرآیند جذب نخبگان حداکثر یک ماه است. شما دقت کنید، بچههایی که برمی گردند برای امرار معاش شان مشکل دارند. خیلی زود هم جذب سیستم آموزشی و پژوهشی نمیشوند و کار دیگری را هم بلد نیستند. مثلاً به عنوان پژوهشگر پسا دکترا وارد محیط دانشگاهی میشوم، چون دانشکده یا دانشگاه این احساس نیاز را در خود ندیده است، پس نمیتواند با من تعامل کند. یعنی ظرفیت جذب به اندازه کافی شکل نگرفته است.همانطور که صنعت ما نیاز دارد که دانش بنیان شود، دانشگاهها هم نیازمند جذب محققان بسیاری هستند. الآن دانشگاه به بنده میگوید، چه رشتهای خوانده اید؟ من میگویم یک رشته میان رشتهای در اقتصاد. بعد دانشکده میگوید، شما سه واحد روش تحقیق آموزش دهید یا در کتابخانه بنشینید و کتاب بخوانید تا بتوانیم جایی برای شما خالی کنیم. ببینید در دنیا کسی نمیرود دکترا بخواند و بعد یک کار دیگر انجام دهد. وقتی شما دکترا میگیرید که بخواهید جذب سیستم آموزشی دنیا شوید. متأسفانه یکی از کارهایی که در چند سال اخیر انجام دادهایم، تربیت دانشجوی دکترا بدون داشتن زیرساختها بوده است، خب دانشگاهها هم قدرت جذب اعضای هیأت علمی ندارند و بازار کاری هم برایشان فراهم نیست، بنابراین راحتترین کار برای بچههای تحصیلات تکمیلی، خروج از کشور است.
یعنی بدون برنامه میخواهیم نخبههایمان را در کشور نگه داریم؟
بیرنگ: اجازه بدهید توضیحی بدهم که ما در معاونت چه میکنیم. سال 92 دولت تغییر کرد و دکتر ستاری معاونت علمی رئیس جمهور شد، دکتر در گفتوگوهایشان با من تأکید کردند از سال 85 (بنیاد علمی نخبگان تأسیس شد) تمرکز اصلی روی نخبههای داخل کشور بوده و توجهی به بچههای خارج از کشور نشده است. بنابراین خواستند تا برنامهای بریزم و به نخبههای خارجی هم توجهی بشود. خب از همان زمان، کار من در بنیاد شروع شد. ابتدا روی 4 هزار و 500 دانشجوی صنعتی شریف که در امریکا تحصیل میکردند، یک نظرسنجی انجام دادیم که کشورهای دیگر چطور از ظرفیت متخصصان شان استفاده میکنند چراکه چین، هند، کره و تایوان هم فارغ التحصیلان زیادی در امریکا دارند و توانستند با برنامهریزی بخشی از نیروهای متخصص خودشان را برگردانند. این کشورها چندین برابر ما دانشجو در امریکا دارند ولی 2 درصد نرخ ماندگاری آنها نسبت به دانشجویان ایرانی کمتر است. مثلاً دولت چین برنامه میریزد به دانشجویانی که به چین برمی گردند، خانه میدهد و چند هزار دلار برای کارآفرینی به آنها می پردازد. اگر این کار را ما در ایران انجام دهیم، میگویند عدالت را زیر سؤال بردهایم، جالب اینکه با همه این اوصاف دانشجویان چینی در امریکا ماندگار میشوند. علاوه بر این ما برنامه کشورهای مختلف را بررسی کردیم خلاصه آن این بود که مسیر رفتن از ایران هموار است، خیلیها دوست دارند برای ادامه تحصیل از کشور خارج شوند. بعد از چند سال هم که درس فرد تمام میشود، تازه تصمیم میگیرد بماند یا برگردد. البته پیشنهادهایی که به افراد میشود بسیار وسوسه کننده و شفاف است. خب این فرد وقتی مسیر پشت سرش را نگاه میکند و میبیند بازگشتش چقدر مبهم است، (معمولاً وقتی ایران هم نیستید خبرهای منفی را بیشتر میشنوید و نمیدانید در حوزه تخصصی خودتان در ایران چه خبر است) در نتیجه تصمیم میگیرد که یک یا دو سال دیگر بماند. اما هر یک سالی که افراد در کشور دیگر بمانند، احتمال برگشتشان کمتر و کمتر میشود، براساس آمارها اگر فرد 5 سال بعد از فارغ التحصیلی در همان کشور بماند، به احتمال بسیار زیاد 10 سال بعد از فارغ التحصیلی هم در همان کشور خواهد ماند. بررسیهای ما این بود که اگر این نخبهها با همه مشکلاتی که وجود دارد، به کشور برگردند، ابهامات بسیاری در ایران خواهند داشت، مثلاً موضوع سربازی شان باید بررسی شود، جذب آنها در دانشگاه و تأیید مدرکشان باید سریعتر انجام شود. همین تأیید مدرک زمان بر و بسیار سخت است. در بررسیها به ما گفتند که این افراد از یک محیط بسیار پویا با استانداردهای بالای علمی به ایران آمدهاند. برخی هایشان یک سال در ایران ماندند و منبع درآمدی نداشتند. برای امرار و معاش از خانواده هایشان پول میگرفتند.
خب ببینید تا یک جایی این فرد میتواند تحمل میکند و خانواده میگوید پسرم هاروارد درس خوانده و حالا بیکار است. این موارد واقعاً وجود داشته و به ما هم گفتند یک جایی این نخبهها کم میآورند و برمیگردند. وقتی برمی گردد، دهها نفر را پشیمان میکند که به ایران بازنگردید. درحالی که اگر ما این بچهها را یکسال اول بعد از بازگشت، حمایت کنیم، میتوانیم آنها را در داخل کشور نگه داریم و اتفاقاً تعداد بیشتری هم برمیگردند. در راستای همین موضوع، سربازی نخبهها را حل کردیم، برهمین اساس به افرادی که به ایران برگردند، یکسال فرصت میدهیم تا شرکت خودشان را ثبت کنند و ایده هایشان را اجرایی کنند. ما میدانیم کارهای اداری در ایران بسیار زمان بر است و یک فرصت یکسانه را می دهیم تا علاوه بر کارهای تحقیقاتی، مسائل اداری شان هم حل شود. خیلی از این نخبگانی که به ایران برگشتند، هنوز یک سالشان تمام نشده، پیشنهادهای بسیاری از مؤسسات بزرگ ایران میگیرند و کارهای تخصصی خودشان را هم انجام میدهند. سال اولی که این برنامه را شروع کردیم، ورودی ما به ایران از بین 400 دانشگاه برتر دنیا بود (این را هم بگویم که هیچ دانشگاهی از ایران جزو دانشگاه اول دنیا نیست) یعنی ما نخبگانی را به کشور بازمی گردانیم که از دانشگاههایی فارغ التحصیل شدهاند که از شریف و تهران هم بهتر است. سال اول 126 نفر به ایران برگشتند. سال دوم 450 نفر برگشتند، این عدد در سال دو، چهار برابر شد. خب ما بودجههای لازم را پیشبینی نکرده بودیم و از بودجه ستادها و برنامههای مختلف برای این کار هزینه میکردیم، بر همین اساس در سال 95 چیزی حدود 15 درصد بودجه معاونت علمی را به این کار اختصاص دادیم. اما به خاطر مشکلات بودجهای در سال 96 اعلام کردیم، فقط فارغ التحصیلان 100 دانشگاه برتر دنیا میتوانند در این برنامه شرکت کنند. بالطبع سخت گیریهای ما بیشتر شد، اما هیچ منطقی نداشتیم، تنها دلیل ما نداشتن پول بود. بر همین اساس در سال 96 حدود 380 نخبه از 100 دانشگاه برتر دنیا به کشور بازگشتند تا امروز که حدود 40 ماه از اجرای این برنامه میگذرد، هزار و 32 نفر به ایران برگشتهاند. از این تعداد 132 نفرشان فارغ التحصیل 20 دانشگاه برتر دنیا هستند. یعنی فارغ التحصیلان هاروارد، استنفورد، ام آی تی، آکسفورد، کمبریج و دانشگاه کالیفرنیا، اکثر این نخبهها برترینهای کنکور و المپیادها هستند، یعنی بهترینهایی که رفته بودند و حالا در ایران هستند. اما برخی این جمله اشتباه را تکرار میکنند و مدام میگویند که از المپیادیهای کشور همه رفتهاند و هیچ کدامشان در ایران نیستند! این افراد از کجا این حرفها را میآورند؟! ببینید زمانی فردی در المپیاد قبول شده است و لیسانسش را هم گرفته، برای تحصیلات تکمیلی به خارج از کشور رفته است.
شما باید بررسی کنید که این فرد آیا 10 سال بعد به ایران آمده یا خیر؟ مشخص است کسانی که در المپیاد مقام آوردهاند، برای ادامه تحصیل علاقه دارند به بهترین دانشگاه های امریکا بروند. اما شما باید بررسی کنید چه تعداد از آنها به ایران برگشتهاند. الان ما این برنامه را برای بازگشت نخبگان اجرایی کردیم، نفرات برتر کنکور به کشور برگشتند، اما یکبار هم رسانهها نیامدند تا گزارشی بنویسند که نفرات برتر المپیاد و کنکور برگشته اند!.
شما به ما آمار دهید که چند نفر از المپیادیها و نفرات برتر کنکور برگشتند؟
بیرنگ: باید دقیق بررسی کنم. اما 132 نفر از فارغ التحصیلان برتر 20 دانشگاه دنیا برگشتهاند که هر کدامشان المپیادی و نفرات برتر کنکور بودهاند. شما باید بدانید که دانشگاههای خارج از کشور روی هر کدام از این نخبگان چند میلیون دلار، سرمایهگذاری کردهاند، بنابراین این برگشت برای ما بسیار با ارزش است. 70 استارتاپ و شرکت نوپا فقط از طریق این نخبهها تأسیس شده است. این شرکتها درحوزه سلولهای بنیادین، انرژی و موضوعات دیگر فعالیت میکنند و براساس آمارهای ما، 100 نفر از فارغ التحصیلان دانشگاهی، در همین دو سال اخیر، در این شرکتها مشغول به کار شدهاند. شما دقت کنید ما یک نفر را با حداقل امکانات برگرداندیم و منشأ اثر شده است. این را هم بگویم دولت در دو سال پیش مصوبهای داشته است که سالی 100 نفر از بهترین نخبههایی که به ایران برمی گردند را جذب دانشگاهها کند. هماکنون حدود 300 نفر از این نخبهها جذب هیأت علمی دانشگاهها شدهاند.
آماری دارید که این نخبهها به ایران برگشته باشند، اما شرایط را مساعد نبینند و برگردند؟
بیرنگ: بله اما خیلی کم بوده است. فکر میکنم کمتر از 10 نفر بودند. این رفت و آمد هم طبیعی است. نمیتوانم بگویم با برگشت این افراد، طرح شکست خورده است. ما در این طرح سعی میکنیم به نخبههایمان بفهمانیم که چقدر برای ما با ارزش هستند. بنده قبول دارم در کشور مشکلات زیادی داریم، اما ما به آنها میگوییم که شما نخبگان برای ما بسیار ارزشمندید و میخواهیم فضا را برای رشد شما مهیا کنیم و باید برای آبادی کشور تلاش کنید. واقعاً هم این اتفاق میافتد و این بچهها با انگیزه بسیار بالایی فعالیت میکنند.
صلواتی: دکتر بیرنگ اگر فضا مساعد باشد همه برمیگردند. براساس تحقیقی که انجام دادهام، متوجه شدم که 70 درصد از پاسخدهندگان، معتقد بودند که اگر فضا برای کار مهیا باشد، برمیگردند. اما آقای بیرنگ چقدر جامعه ما آماده برگشت این نخبگان است؟ از زمانی که من برگشتم، بیشترین سؤالی که از من میشود این است:«چرا برگشتی؟» تقریباً هر روز من این سؤال را میشنوم. این یک پیامی برای من دارد که جامعه ما بیشتر از اینکه یک جامعه برگشت پذیر باشد، جامعه مهاجر فرست بوده و اقتصاد مهاجر فرست دارد. دانشگاههای ما هم دانشگاههای مهاجر فرست هستند. مثلاً اگر داخل دانشگاه، مشکلی برای من پیش بیاید، همه به من میگویند که مشکل خودت است که به ایران برگشتی. میخواهم بگویم ما در این باره هم بسیار مشکل داریم. دانشگاههای ما به روز نیستند و وزارت علوم ما هم به روز نیست و دافعی عمل میکند. شما از 20 دانشگاه اول دنیا نخبه را به کشور برمیگردانید، اما دانشگاهها برخورد خوبی با آنها ندارند. نگاه کنید فردی در یک دانشگاه با استاندارد کار کرده و آزمایشگاههایی داشته که بهترین تجهیزات را داشته است، حالا که به ایران برگشته، دانشگاه میگوید که باید روش تحقیق درس بدهد. یک قانون نانوشته این است که وارد گروه دانشگاه که میشوید همه استادان باید درسهایشان را انتخاب کنند و اگر درسی ماند به استاد جدید میدهند. این یعنی هنوز دانشگاههای ما آماده برگشت نخبگان نیستند. البته منظورم این نیست که برایمان فرش قرمز در دانشگاه پهن کنند، اما بیتوجهی هم درست نیست. البته میدانیم هیچ چیز در کشور برای فعالیتهای پژوهشی و علمی آماده نیست و ما دربرابر باد و طوفان هستیم، در حقیقت ما در بازگشت به ایران، خودمان را به یک چالش دعوت کردهایم، اما برگشتیم و میخواهیم کار کنیم. این را هم اضافه کنم که جامعه ما از نظر فرهنگی و فکری آماده بازگشت نخبگان نیست. این هم بدان علت است که هنوز ظرفیت برقراری ارتباط دانشگاهیان ایران با دانشگاهیان خارج از کشور برقرار نشده است. هماکنون یک بحث در جامعه ما شکل گرفته است که چرا این همه دانشجو به خارج از کشور میروند. خب افراد اگر بخواهند از کشور خارج شوند، فقط دو راه دارند، اول اینکه پذیرش تحصیلی بگیرند و در مرحله بعدی پناهندگی است. متأسفانه تعاملاتمان هم با دنیا پایین است، در این موضوع باید وزارت امور خارجه و معاونت علمی ریاست جمهوری توضیح دهند که چرا جریان تعاملات بینالمللی علمی را بخوبی فعال نکردهایم؟ چرا از تفاهمنامه امضا شده میان دانشگاه ایران و خارج استفاده نمیکنیم؟ واقعاً دانشگاههای ما میتوانند به راحتی اعلام کنند که میخواهند هزار دانشجو را برای یک دوره کوتاه به خارج از کشوربفرستند بدون آنکه مشکلی برای رفتن دانشجویان پیش نیاید؟ دانشگاهها این کار را برای دانشجو نمیکنند، درنتیجه کسانی که میخواهند به خارج از کشور بروند، خودشان باید مدارک زبانشان را ارائه دهند و در نهایت پذیرش تحصیلی بگیرند. برخی افراد هنگامی که از دانشگاهی پذیرش تحصیلی میگیرند، اصلاً نمیدانند که این دانشگاه معتبر است یا خیر؟ بنابراین بعد از پایان تحصیلی و بازگشتشان به کشور بسیار متضرر میشوند، این همه را گفتم که بگویم ما فقط میتوانیم به چند کشور محدود در دنیا که ویزا از ایرانیان نمیخواهند، سفر کنیم. این کشورها هم کشورهایی نیستند که بتوانند میل به تجربه و میل به تحصیلات آکادمیک دانشجویان ایرانی را برطرف کنند.
هماکنون تفاهمنامه علمی با آلمان امضا کردهایم، اما برنامههای مشترکی با دانشگاههای آن کشور نداریم و نخبههای ما به راحتی نمیتوانند به این کشورسفر کنند. اگر یکی از کشورهای صنعتی را برای نخبگانمان فعال کنیم، حداقل نرخ خروج از کشور را میتوانیم کاهش دهیم. مشکل بعدی این است که ایران هیچ گونه تفاهمنامه نیروی کاری با کشورهای صنعتی ندارد، همین موجب شده که افراد کار و زندگی خودشان را رها کنند و از طریق تحصیلی، پذیرش بگیرند و به کشورهای دیگر بروند، برای همین فکر میکنیم که فقط نخبههایمان از کشور خارج میشوند، درحالیکه برخی از مهاجران ما اصلاً نخبه نیستند و ما باید در برنامهریزیهای کلان اجتماعی به این موضوعات توجه کنیم. ما در کشور نیروی انسانی متخصص و بسیار ارزانی داریم که به کارگیری این افراد برای دنیا به صرفه است. خیلی از کشورها دوست دارند که از نیروی انسانی ایرانی استفاده کنند برای اینکه نیروهای ما تحصیلکرده و متخصص هستند. اینجاست که معتقدم آقای بیرنگ باید فعالانهتر با این موضوعات برخورد کنیم، ما خیلی منفعل عمل میکنیم. نخبههایمان از کشور خارج میشوند، بعد از مدتی باید هزینه زیادی بپردازیم تا آنها را دوباره برگردانیم. خب چرا از همان ابتدا برای آنها فکری نمیکنیم؟ اینکه برایشان موقعیت شغلی پیدا کنیم. هماکنون چه بخواهیم و نخواهیم، این نیروی تحصیلکرده سر از خارج از کشور درمیآورد! توجه شما را به این آمار جلب میکنم در دو سال گذشته آلمانیها دو میلیون پناهنده را پناه دادهاند، جالب اینجاست که آلمانیها هر چه پناهجوی تحصیلکرده بوده را جذب کردند و مابقی را کنار گذاشتند. این هم بدان علت است که آلمانیها تا سال 2050 به چیزی در حدود 25 میلیون نیروی تحصیلکرده نیاز دارند تا رشد صنعتی خودشان را حفظ کنند. پس میخواهم بگویم دنیا بشدت هدفمند و هوشیارانه به دنبال نیروی متخصص است که بتواند صنعتش را جلو ببرد. بنابراین شما هم اگر بخواهید در کشوری پذیرش تحصیلی بگیرید بسرعت قبولتان میکنند. آنها اگر بخواهند برای نیروی انسانی، سرمایهگذاری کنند، باید میلیونها دلار پول بدهند، برای همین از نیروهای جوان ما استفاده میکنند. نکته بعدی این است که یک عضو هیأت علمی، ماهانه بهطور میانگین 5 میلیون تومان حقوق دریافت میکند. بسیاری از افراد هم از این موضوع رضایت ندارند و اگر فکری برای این موضوع نشود، بسیاری از آنها از کشور خارج میشوند. متأسفانه استاندارد حقوق و دستمزد افراد تحصیلکرده و نیروی ماهر در کشور بسیار پایین است. ما نیروی تکنیسین تربیت میکنیم و آنها بعد از فارغالتحصیلی برای دانشگاهی پذیرش میگیرند و رزومه ارائه میدهند و کشور مقصد هم برای نیروهای ما، ویزای کاری با اقامت تضمین شده میفرستد. خب باید این موضوع را حل کنیم تا نیروهای ماهرمان را ازدست ندهیم. مگر تا چند سال دیگر، نیروی جوان آماده به تحصیل و آماده به کار خواهیم داشت. بر اساس تحقیق ما، میل به مهاجرت بالا رفته است و از 100 درصد افراد، زیر 20 درصد میخواهند که مهاجرت کنند اگر ما برنامه منسجمی برای این موضوعات نداشته باشیم، این عدد به بالای 20 درصد در آینده خواهد رسید.
بیرنگ: جامعه برای بازگشت نخبهها آماده نیست، من هم این حرف را قبول دارم. ببینید در کشور چین چرخش نخبگان بسیار بالا است و با توجه به سیاستهای تشویقی خوبی که برای بازگشت نخبگانش گذاشته است، شاید برخیها برنگردند. شما در پارکهای فناوری چین که میروید یک دیوار را به نخبگانی که به کشورشان برمیگردند، اختصاص دادهاند. هیچ کس هم اعتراض نمیکند، چرا اسم منی که در کشور ماندهام را نگذاشتهاید و عکس این فردی که برای تحصیل به خارج رفته است را گذاشتهاید. در این کشور جامعه برای بازگشت نخبگانش آماده است. البته این را بگویم بسیاری از افراد در دانشگاههای بیکیفیت تحصیل میکنند و آنها هم یک معضل محسوب میشوند. بنابراین وقتی وزارت علوم، آمار ارز دانشجویی را اعلام میکند، رقم بالایی میشود که همه فکر میکنند این افراد، جزو نخبگان هستند. من زمانی رایزن فرهنگی ایران در هند بودم، هند دانشگاهی دارد که از صنعتی شریف هم بهتر است، اما آیا دانشجویان ما این دانشگاهها را میشناسند؟ متأسفانه در آن زمان، بسیاری از دانشجویان در دانشگاههای بیکیفیت هند درس میخواندند، در آن سالها ما 7 هزار دانشجو در هند داشتیم که کمتر از یک درصدشان در دانشگاههای خوب هند تحصیل میکردند. به عبارتی باید گفت همه دانشجویان در دانشگاههای خوب امریکا، انگلیس و فرانسه درس نمیخوانند، برای همین ما در سیاستهای بازگشت نخبگان، دست روی بهترین دانشگاهها گذاشتیم. خیلیها میگویند خارج رفتن کاری ندارد، این حرف شاید درست باشد، اما پذیرش دانشجویی بسیار سخت است. هر کس نمیتواند در 100 دانشگاه برتر دنیا درس بخواند. جامعه و خیلی از نهادها به ما میگویند هر وقت توانستید اجازه ندهید کسی به خارج برود آن وقت موفق هستید. این نگاه اصلاً درست نیست.در جلسات رسمی به من میگویند هر وقت توانستید همه این افراد را برگردانید، میتوانید حرف از موفقیت بزنید. خب این چه حرفی است؟ چرا ما را تحت فشار میگذارید؟ ما فقط دست روی بهترین دانشگاهها گذاشتهایم. قبول دارم وقتی این افراد به خاطر شرایط جامعه مهاجرت میکنند، وقتی برمیگردند هم جامعه نگاه خوبی به آنها ندارد. بارها در جلسات گفتند: «شما دارید آدرس غلط میدهید».
شما کاری میکنید که نخبهها بروند و وقتی برمیگردند، این خدمات را از شما بگیرند. 12 سال است که بنیاد نخبگان به نخبگان ایرانی خدمت میکند، پس تکلیف این افرادی که رفتهاند، چه میشود؟ نمیگویم هر کسی خارج رفته، قوی است و هر کسی در ایران مانده، ضعیف است. من این را نمیگویم. اما باید توجه کنیم که این افراد هم بچههای ایران هستند. البته همچنان هم میگویم مهاجرت نخبگان زیاد نیست، اما مطبوعات و صدا وسیما به این وضعیت دامن میزنند مثلاً یک برنامهای در صدا و سیما پخش میشود که مجری میگوید همه نخبگان ریاضی شریف مهاجرت کردهاند. این دروغ محض است، البته ما تکذیبیه هم دادیم، اما این تکذیبیه دیده نشد.
منبع: ایران/هدی هاشمی/۲۱ شهریور ۹۷