دیدارنیوز - سید حسن خمینی به ماجرای رد صلاحیت مرحوم هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ اشاره کرد و گفت: [از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی] ناراحت شدم. البته آن را هم میدانستم. به خود آقای هاشمی هم گفته بودم. وقتی ایشان ثبتنام کرد، روز شنبه بود. من قم بودم، همسرم بنده را از خواب بیدار کرد و گفت بیدارشو، گفتم چرا؟ چه اتفاقی افتاده؟ گفت چنین شده است.
وی در ادامه گفت: یادم نمی آید چند روز فاصله بود از ثبت نام آقای هاشمی. من رفته بودم مشهد. فکر میکنم یک شهادتی بود یا یک مناسبت در ماه رجب، ۱۳ رجب شاید. رفته بودم مشهد. اتفاقا به صورت زمینی با ماشین رفتیم و خیلی سریع هم برگشتیم. پنجشنبه برگشتیم، جمعه بعدازظهر رفتم پیش آقای هاشمی. به ایشان گفتم حاج آقا شما را رد میکنند گفت چطور؟ گفتم تلقیام این است که موج اجتماعی آنقدر قوی است که نمیتوانند تحمل کنند. آقای هاشمی هم گفت هر چه شد، شد.
او ادامه داد: خلاصه من رفتم قم. دوشنبه بعدازظهر بود که خبر دادند. من سه شنبه را در قم درس دادم. چهارشنبه را تعطیل کردم. شب سه شنبه بد خوابیدم. صبح بیدار شدم، نماز خواندم. زنگ زدم به تهران و به دفتر گفتم که به حاج آقا بگویید من می روم آنجا. درسم که تمام شد، راه افتادم. یادم هست برای اینکه در مسیر تمرکز کنم یک جدول در ماشین حل کردم. می خواستم ذهنم را متمرکز کنم روی جدول. فکر می کنم سودوکوبود. خلاصه رسیدم دفتر آقای هاشمی، ظهر بود.
سید حسن خمینی گفت: آقای هاشمی خیلی راحت بود. فکر کردم ناراحت و مضطرب باشد اما خیلی خیلی آرام بود. نشسته بود. با هم ناهار خوردیم، ناهار مجمع. فکر میکنم سبزیجات بود؛ مثل کلم و هویچ، چیز بیخودی بود. شاید هم خورش بود. در ذهنم این طور نقش بسته که کلم بود. رنگی تعریف می کنم که خوشگل شود.
تولیت آستان امام(ره) گفت: خلاصه رفتم و ایشان مشغول نوشتن بیانیه شدند. هنوز رادیو اعلام نکرده بود. گفتم حاج آقا من نوشته را میبینم. شما تشریف ببرید بالا میاورم خدمتتان، گفت عیبی ندارد. نوشته را برداشتم که متن تندی ننویسد. چون معتقد بودم با اینکه آقای هاشمی را رد کردند ولی پیروز انتخابات، آقای هاشمی است. تلقی من این بود که آقای هاشمی میتواند. خلاصه آمدم و گفتم شما «پرزیدنت میکر» بشوید، آقای هاشمی با خنده گفت یعنی «چی چی میکر»!؟ گفتم یعنی میتوانید رئیسجمهور بعدی را بسازید. خلاصه گفتم بعد از نماز مغرب میآیم خدمتتان.
وی در ادامه گفت: آمدم جماران بعد از ساعت ۸ رفتیم که اخبار ۲۰:۳۰ اعلام کرد آقای هاشمی رد شده، آن لحظه من پیش ایشان بودم. نشسته بودیم که دیدم از بالا خانمشان دارد میگوید آقای شیخ اکبر تبریک می گویم! رد کردند شما را! با عصبانیت هم میگفت. با عصبانیت گفت من که خیلی خوشحالم! آقای هاشمی به ایشان گفت بله پپداست.
سید حسن خمینی اظهار کرد: واقعا آقای هاشمی آرام شده بود. ایشان خیلی آدم بزرگی بود. آقای هاشمی آدم بسیار بسیار تجربه دیدهای بود. من بسیار از ایشان یاد گرفتم. در ۱۰ سال آخر عمر آقای هاشمی، من تقریبا هر هفته ایشان را میدیدم. هم همسایه بودیم هم اینکه ما از بچگی همواره خدمتشان میرفتیم.
تولیت آستان امام(ره) گفت: من بی تعارف میگویم، آقای خامنهای هم واقعا یک حالت متفاوتی برای ما نوجوانان دهه ۶۰ داشتند. اصولا این دو بزرگوار، یک طور دیگری از عظمت دارند. این دو بسیار شخصیتهای بزرگی هستند. همان هفته قبلش که رفته بود برای ثبتنام، واقعا احساس میکردم که کمرش خم شده، آنقدر از این بار سنگینی احساس مسئولیت میکرد. میگفت من این حجم از اعتماد مردم را چطور جبران کنم. این عبارتش است. میگفت مردم از من توقع دارند یک شبه کارها را حل کنم. وقتی ردصلاحیت شد، واقعا آرام شد. من بدون اغراق میگویم آقای هاشمی وقتی ردشد. احساس کردم حس دوگانهای دارد. یک حس دوگانه داشت هم ناراحت بود، هم خوشحال که بار مسئولیت از او برداشته شد.
وی تاکید کرد: ما خیلی ناراحت بودیم، روز سهشنبه بود. روز چهارشنبه دوباره رفتم. اتفاقا با خانواده رفتیم خدمتشان. من یک نامهای نوشته بودم در مورد رد صلاحیت آقای هاشمی که قبلتر داده بودم به رسانهها، وقتی رسیدیم، ایشان هنوز نامه را ندیده بود، گفتم یک نامهای نوشتم. گفت بروم بخوانم، رفت بالا.
سید حسن خمینی گفت: پنجشنبه [همان هفته] آقای روحانی رفت بیش ایشان، من به ایشان گفتم، تصمیم شما چیست؟ میخواهید بگویید شرکت کنند یا شرکت نکنند!؟ چون دونفر واقعا محکم بودند که تحت هر شرایطی در انتخابات بمانند؛ یکی آقای خاتمی، یکی آقای هاشمی. در آن شرایط که تقریبا همه کنشگران سیاسی معتقد بودند نباید در انتخابات باقی ماند. اما این دو تاکید داشتند که باید شرکت کرد.