
وضعیت نه برای کارگران مساعد است و نه برای کارفرمایان. تبدیل کارگاه رسمی به غیر رسمی، تغییر چهره جنسیتی کارگران و به کارگیری نیروی کار زیر سن قانونی پیشبینی حسین سربندی، یکی از اصحاب کسب و کار است از وضعیت تولید در سال آینده.
دیدارنیوز ـ سرویس اقتصادی: کارل مارکس معتقد است که در ساختار سرمایهداری افراد تحت تأثیر انتزاعات هستند، ساختاری که روابط به شکل «شیءواره» در آن حاکم است. بسیاری معتقدند که جهان از سرمایهداری زمانه مارکس گذر کرده است، اما با تدقیق در شرایط ویژه ایران، شاید بتوان گفت که ساختار سیاسی و اقتصادی ما بازگشتی پرشتاب به همان دوران داشته است.
چند روز پیش میزان حداقل دستمزد کارگران برای سال پیشرو مشخص شد که دستمزد کارگران، به انضمام بن مسکن، بن کارگری و سنوات، نسبت به سال گذشته مجموعاً بیش از ۴۱ درصد افزایش داشته است. این میزان از افزایش البته چندان دردی از معیشت بحرانی کارگران کم نمیکند، ولی میتواند وضعیت کارفرمایان را بیش از پیش با بحران مواجه کند، به خصوص کارگاههای کوچکی که نیروی انسانی بخش اصلی هزینههای آنها را شکل میدهد.
از همینرو گفتوگویی داشتیم با حسین سربندی، صاحب یک کسب و کار و دارنده یک تولیدی در منطقه پاکدشت ورامین. سربندی پیشبینیهای هولناکی از آینده کار تولیدی و حیات بنگاههای کوچک دارد.
در رابطه با شرایط کار خود کمی توضیح دهید.
کارگاه ما از سه بخش تشکیل میشد که یک بخش آن به همین دلیل جمع شد. بخش دیگر هم مربوط است به تولید شیرآلات ساختمانی و ما دسته شیرآلات که از جنس آلومینیوم است تولید میکنیم. بخش بعدی مربوط به رنگ این شیرآلات است. قسمت سومی که از قدیم وجود داشت و متأسفانه چند ماه پیش مجبور به تعطیلی آن شدیم، بخش مونتاژ شیرآلات بود. در واقع دو بخش کار تولیدی انجام میدادند و بخشی که تعطیل شد کار خدماتی انجام میداد، به این صورت که ما از همکاران دیگر قطعات را میگرفتیم و مونتاژ میکردیم و تحویلشان میدادیم. من در تابستان امسال مجبور شدم این قسمت سوم را که پر نیروترین قسمت کارگاه هم بود تعطیل کنم.
آیا بابت عدم توان پرداخت هزینه نیروی کار بود که بخش خدماتی را تعطیل کردید؟
اتفاقی که در این سالها افتاده این است که نوسانات قیمت ارز مستقیماً روی کسب و کار ما تأثیر میگذارد. این در حالی است که هر دو مواد اولیه کار ما کاملاً داخلی است، چه فلز برنج و چه فلز آلومینیوم که صفر تا صد هر دو در ایران هست و هم معدن و هم تولیدش در ایران موجود است، ولی با بالا رفتن قیمت ارز، قیمت مواد اولیه ما هم به شدت بالا رفت، کاملاً متناسب با قیمت ارز و حتی گاهی با فاصله یک روز و یا یک نصف روز بعد از گران شدن قیمت دلار، قیمت مواد اولیه ما هم بالا میرود. به همین دلیل تولید در این چند سال گذشته و به خصوص امسال، به شدت دچار نوسان بود. کارگاهی با ظرفیت ماهی صد هزار تا شیر، یک روزی به ناگاه تولیدش میرسد به بیست هزار تا! دلایل مختلفی هم دارد، یا تولیدکننده توان خرید مواد اولیه را ندارد و یا بازار کشش ندارد. بازار در هر نوسان ناگهان به اصطلاح استپ میکند.
در منطقه ما عموم کارگاهها غیررسمی هستند، یعنی کارگاههایی که وزارت کار و بیمه بر آنها نظارت ندارد. این کارگاهها در منطقه ما فراوان است و شاید ۶۰، ۷۰ درصد کارگاههایی که عمدتاً هم کوچک هستند، غیر رسمی هستند. در واقع کارخانههای بزرگ رسمی هستند، ولی کارگاههای کوچک عمدتاً غیر رسمی هستند. نیروهای این نوع کارگاهها به همین دلایلی که ذکر کردم شناور میشود. فرض کنید تولید کننده برای تولید صد هزارتا شیر ده تا نیرو لازم داشته و یک دفعه تولیدش به بیست هزار تا میرسد و او مجبور میشود نیروهایش را حداقل نصف بکند. نیروی کار در این منطقه شناور شده بود.
چقدر از هزینه بخش خدمات و چقدر از هزینه بخش تولید مربوط میشود به دستمزد نیروی کار؟
کار خدماتی کار نیروبر است، یعنی عمده کار آن معطوف به نیروی انسانی است و دستگاه خاصی و تکنولوژی خاصی در آن فعال نیست. میتوانم بگویم در بخش خدماتی ما شاید ۷۰ درصد هزینه کارگاه، مربوط به نیروی انسانی کار است، ولی در بخش تولیدی اینگونه نیست. برای مثال در همان دو بخش تولیدی ما که هنوز فعال است، با تعداد کمی نیروی انسانی اداره میشود و تولید اتفاق میافتد. هر دستگاه یک اپراتور دارد و دستگاه کار میکند. ما به همین دلیلی که بخش خدماتی نیرو بر بود و با توجه به شناور شدن نیروی کار، مخصوصاً در امسال مجبور شدیم که آن را تعطیل کنیم. این یک دلیل بود و دلیل دیگر این بود که واقعاً از پس هزینههای نیروی کار بر نمیآمدم.
ما بالاترین نرخ افزایش پایه حقوق کارگری پس از انقلاب را داشتیم. در واقع مجموعاً بیش از ۴۱ درصد افزایش پایه حقوق را شاهد بودیم. این چه تأثیری در روند کار به خصوص کارگاههای کوچک میگذارد، کارگاههایی که نیروی انسانی نقش محوری در آن دارد؟ ما میدانیم که این افزایش حقوق با وجود خط فقر هفت میلیونی یا به تعبیر دیگری ده میلیونی باز هم کفاف زندگی کارگران را نمیدهد، ولی به نظر میرسد که حالا کارفرماها هم توان پرداخت دستمزد را دیگر ندارند. این شرایط در کیفیت کار شما چطور تأثیر میگذارد؟
بخش کارگاهی که نیرو محور بود، متأسفانه مجبور شدیم به همین دلیل جمع کنیم، ولی در ادامه به نظر من دو سه اتفاق خواهد افتاد. یک اینکه به صورت کلی احتمالاً نیرو کارها و کارگاههای نیروبر که متکی به نیروی انسانی هستند، با یک اتفاق انقباضی مواجه خواهند شد. همه سعی میکنند به سمت کارهایی بروند که دستگاه محور است و کمتر نیروی انسانی لازم دارد. این یک اتفاق کلی است که ممکن است رخ دهد و نمونه آن هم خود من هستم. از این جنس اتفاق ممکن است که سال آینده بیشتر داشته باشیم. با این اوضاع و احوال بعید است کارهایی که متکی به نیروی انسانی است صرفه اقتصادی داشته باشد. از سوی دیگر، چون این نوع کارها بخشی از چرخه تولید است کاری هم نمیتوان کرد، پس اتفاق دیگری که رخ خواهد داد این است که ما با رشد بالای تبدیل کارگاههای رسمی به غیر رسمی مواجه خواهیم بود. یعنی یکی یکی و کم کم کارگاههایی که زیر نظر وزارت کار و تأمین اجتماعی بودند با ترفندهایی مثل جابجایی کارگاه یا اعلام تعطیلی و از این قسم رفتارها سعی میکنند تا کارگاهشان را به کارگاه غیررسمی تبدیل بکنند. این یکی از اتفاقهایی است که ممکن است بیفتد. اتفاق دیگری که در منطقه ما خیلی شایع است و به نوعی زیرمجموعه همان کارگاههای غیر رسمی نیز به حساب میآید، تغییر جنسیت نیروی کار است. شاید باور نکنید، ولی در منطقهای که ما هستیم که شهر کوچکی است به نام فرون آباد که البته تا چند سال پیش روستا بود و در دوره احمدینژاد تبدیل به شهر شد، درصد نیروهای کارگری خانم از درصد نیروهای آقا بیشتر است. من فکر میکنم این روند در سال آینده بیشتر بشود. چون فکر میکنم اختلاف حقوق زن و مرد بیشتر هم خواهد شد. فرض کنید حقوق یک میلیون و نهصد هزار تومان بوده است و با مزایا به دو میلیون و سیصد یا دو میلیون و چهارصد هزار تومان میرسیده، اگر نیروی خانم میگرفتی نسبت کمتری به او میدادی.
در واقع معتقدید که شرایط برای نیروی کار زن مشابه شرایط برای نیروی کار افغانستانی خواهد بود؟
بحث نیروی کار افغانستانی دیگر چند سالی است که خیلی جواب نمیدهد. نیرویی که به آن میگوییم خارجی دیگر نمیتوانند با توجه به عملکردشان اختلاف قیمت را رقم بزنند. به همین دلیل این مزیت به نیروهای کار خانم شیفت کرده است و تغییر جنسیت اتفاق افتاده است. به نظر من با توجه به اینکه کف حقوق بالای سه میلیون را در سال آینده خواهیم داشت، اختلاف قیمت نیروی کار زن با مرد چیزی حدود یک میلیون خواهد بود و این اختلاف قیمت باعث میشود که کارفرماها وسوسه بشوند که در کارگاههای غیر رسمی از کارگران خانم استفاده بکنند. این هم یکی از عواقب شرایط فعلی است.
تغییر چهره جنسیتی کارگاهها! به مسئله تغییر کارگاههای رسمی به کارگاههای غیر رسمی بیشتر توجه شده بود، ولی به این مورد اخیری که شما گفتید، خیر!
پس نکته دیگری را هم به شما بگویم! در شش، هفت ماه گذشته که دیگر مشخص شد ما سال تحصیلی حضوری نخواهیم داشت، ناگهان حضور کارگرهای نوجوان به صورت دائم هم افزایش پیدا کرده است و این نوع نیروی کار از آبان و آذر که دیگر مشخص شد مدارس به شکل غیرحضوری برگزار میشود، به کارگاهها سرازیر شد. این بچهها با ترفندهای مختلف کلاسهای آنلاین را یک کاری میکنند و بخش نوجوانها هم به بخش خانمها اضافه شد و به نظرم افزایش نیروی کار نوجوان در کنار نیروی کار خانم تا پایان تابستان آینده هم ادامه خواهد داشت. تا آن زمان مشخص خواهد شد که ما از مهر ماه مدارس را به شکل حضوری خواهیم داشت یا خیر، ولی تا آن زمان، یعنی تا میانه سال ۱۴۰۰ حتماً حضور نوجوانان را خواهیم داشت. پایان تابستان یعنی طی شدن شش ماه از سال تولیدی، شش ماهی که برای خیلی از مشاغل بسیار هم مهم است.