حمید میرمعینی، کارشناس حوزه بورس معتقد است نمیتوان چشمانداز روشنی برای بازار بورس متصور بود مگر اینکه تغییری در سیاست خارجی ایران به وجود بیاید و با این روند بازار بورس جا برای سقوط دارد.
دیدارنیوز ـ سرویس اقتصادی: در روزهای مشابه سال گذشته، روند مثبت رشد شاخص بورس شروع شد. از فروردین ۹۹ تا مرداد این سال، بازار بورس ایران رشد بیسابقه یک میلیون و پانصد واحدی را تجربه کرد و شاخص کل آن به ارتفاع دو میلیون واحد هم رسید.
در تمام این مدت، سرمایهگذاری در بازار بورس توسط رسانههای رسمی، صدا و سیما، دولتیها و شخص رئیسجمهور بارها و بارها تبلیغ شد. روند مثبت شاخص کل و نیز تبلیغات گسترده در رابطه با سرمایهگذاری در این بازار باعث شد تا بیش از سه و نیم میلیون نفر کد بورسی جدید دریافت کنند و بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید وارد بازار بورس بشود.
از مرداد ماه، اما وضعیت تغییر کرد. از آن زمان تا به روز گذشته، شاخص کل به کانال یک میلیون صد هزار واحدی سقوط کرده است و تابلو بورس پی در پی سرخ رنگ بوده است. تغییر رئیس سازمان بورس نیز بیفایده بود و وضعیت قرمز ادامه پیدا کرد. تمهیدات و دستورالعملهای جدیدی که توسط سازمان بورس وضع شده تا بتواند از سهامداران حمایت کند هم فایدهای نداشت. برای مثال، طی روزهای اخیر و با اعمال دامنه نوسان نامتقارن، بنا بود بوی بهبود ز اوضاع بازار بورس شنیده شود، اما نتیجه، سقوط وحشتناک شاخص کل و به باد رفتن هرچه بیشتر سرمایه سهامداران، به خصوص جدید الورودها بود، اگرچه رنگ تابلو بورس، امروز، ۱۲ اسفند، بالاخره سبز شد، اما این یک استثنا در دل یک قاعده به نظر میرسد. با این حال، اما با شرایطی که بازار بورس در سالی که رو به پایان است، رقم زده است، دولت توانست ۵۰/۹۹ درصد تأمین مالی اقتصاد کشور، یعنی معادل ۵۰۰ هزار میلیارد تومان را از طریق بازار بورس پوشش دهد. این آماری است که وزیر اقتصاد داده است. در واقع دولت با استفاده از بازار بورس اقتصاد تحت تحریم و فروپاشیده کشور را مدیریت کرد، اما به قیمت از بین رفتن سرمایه هزاران و میلیونها نفر.
حالا طرح تحقیق و تفحص از بورس توسط مجلس هم کلید زده شده است، طرحی شامل هفت محور که مهمترین این محورها بر این اساس است: «رشد حبابی شاخص، تشویق روحانی به حضور مردم در بورس بدون آموزش، گرانفروشی سهام، فروش سهام کاغذی، سرنوشت پولها و رانت حاصله.»
به نظر میرسد اگرچه این طرح برای شناسایی عاملان بازی با اعتماد عمومی و از بین رفتن سرمایه مردم لازم به نظر میرسد، ولی خود میتواند به بار روانی منفی بازار بورس دامن بزند، به خصوص که تقابل دولت و مجلس در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری همواره میتواند رنگ و بوی سیاسی نیز داشته باشد.
اما چرا دستورالعملهایی که برای بهبود وضعیت بازار بورس لحاظ میشود نمیتواند کمکی به تغییر روند حرکت شاخص کل بورس بکند؟ اصولاً چه چشماندازی پیش روی بازار سرمایه است؟ دکتر حمید میرمعینی در گفتگو با دیدار به این سؤالات پاسخ داده است.
از میرمعینی پرسیدیم که چرا دامنه نوسان نامتقارن که بنا بود به کمک بازار سرمایه بیاید گویی ضد خود عمل کرد و بدون در نظر گرفتن روندی که امروز طی شد، از لحظه اعمال ، اوضاع بازار بورس نا بسامان است؟ میرمعینی در پاسخ به این سؤال معتقد است که تنها یک مؤلفه نمیتواند تغییراتی را ایجاد کند. او میگوید: «واقعیت این است که نمیشود گفت که تنها یک مؤلفه میتواند کلیت بازار را تغییر دهد و روند بازار را بهبود ببخشد. این برداشت صحیح نیست که فقط یک مؤلفه میتواند تغییراتی را ایجاد کند. در هر دورهای، یکی از مؤلفهها، به مؤلفه غالب تبدیل میشود و سایر مؤلفهها هم امکان دارد که تأثیرگذار باشد، ولی نمیتوانند آن مؤلفه اصلی را خنثی کنند. در این مدتی که روند بازار روند افتی بوده است، یعنی از چیزی حدود اواسط مردادماه تا به الآن، عمدتاً مؤلفههای متفاوتی در جهت افت بازار نقش ایفا کردهاند.»
او در رابطه با روند نزولی بازار که ماهها است ادامه دارد و باعث شده تا شاخص کل بازار بورس از ۲ میلیون واحد به کانال یک میلیون و ۱۰۰ هزار سقوط کند میگوید: «بالاخره بازار در یک مدتی خیلی رشد بیمحابایی داشت و یک سری از قیمتهای سهمها بدون دلیل و بدون پشتوانه اصول ارزشگذاری گران شده بودند و این یکی از دلایلی بود که یواش یواش روند منفی را ایجاد کرد. دومین دلیلی که به مرور زمان ایجاد شد، بحث عدم حمایت مناسب دولت بود. ناهماهنگیهایی که در بدنه سیاستگذاری دولت اتفاق افتاد این روند را تشدید کرد و تداوم بخشید. سومین دلیل بحث انتخابات آمریکا بود. با نزدیک شدن به انتخابات آمریکا در آبان ماه و این که خیلیها گمانه میزدند که ترامپ رأی میآورد بر روی جو روانی بازار تأثیرگذاشت. با رأی آوری آقای بایدن، یک مقدار خوشبینی نسبت به مذاکرات و پرونده برجام به وجود آمد، اما با توجه به اینکه این زمانی که طی شده است ختم به خوشبینی نسبت به آینده سیاسی کشور نشده، آن هم باعث شد که بار روانی خوشبینی به بایدن هم از بین برود. دلیل دیگر هم مربوط میشود به تکرار ناهماهنگیهای مجدد که در بدنه سیاستگذاری دولت رخ داد و شاهد تصمیماتی بودیم از جمله قیمتگذاری دستوری و یا تغییرات مدیریتی سازمان بورس و نیز تغییرات گاه و بیگاهی که در دستورالعملهای بورس اتفاق افتاد، از جمله همین بحث دامنه نوسان نامتقارن و ما شاهد هستیم که علیرغم اینکه سیاستهایی اتخاذ شده است، اما آن روندی که باید تغییراتی را اعمال میکرد رخ نداده و حالا با توجه به مسائلی که وجود دارد، عمدتاً نقش مسائل سیاسی و ریسک سیاسی و مسائل مربوط به برجام خیلی نقش پررنگی است.»
این کارشناس حوزه بورس معتقد است که وضعیت بازار بورس نیز به مانند وضع کلیت اقتصاد در گرو سیاست است. او ادامه میدهد: «در حال حاضر مؤلفه غالبی که در بازار است، بحث سیاسی است. اگر اتفاق سیاسیای با روند مثبت صورت گیرد و خوشبینیهایی مبنی بر آینده مذاکرات ایجاد شود، ما دوباره شاهد تغییر جهت بازار به سمت مثبت خواهیم بود، اما اینبار اینکه بخواهد کل بازار را تحت تأثیر قرار بدهد، اینطور نیست. آن سهمهایی که به هر حال جذابیت دارند، با تحولات در حوزه سیاسی و به تبع آن حوزه اقتصادی، روند سودآوری آنها هم تغییرات مثبت چشمگیری خواهد داشت مثل گروههای پالایشی و مثل صنایع عمدتاً صادرات محور. در صورت رخ دادن اتفاقات مثبت احتمالی در عرصه سیاست بینالمللی، ما شاهد کاهش نرخ دلار خواهیم بود و اینکه اقتصادمان در روند مثبت قرار خواهد گرفت و به یک ثبات نسبی خواهد رسید و آن محدودیتهای ناشی از تحریم کاهش پیدا خواهد کرد، این باعث خواهد شد که بازار ما اقبال مثبتی به برخی از سهمهایی که قیمت ارزندهای دارند و به مسائل بینالمللی مرتبط هستند، نشان دهد. این نمادها تأثیر به سزایی بر روی شاخص کل خواهند داشت، زیرا برخی از صنایع مانند صنعت پتروشیمی یا صنایع معدنی و صنایع صادرات محور وزن قابل توجهی در شاخص دارند و میتوانند روند را مثبت کنند.»
میرمعینی چشمانداز بورس، بدون حصول توفیقاتی در حوزه سیاستخارجی را مثبت ارزیابی نمیکند. او میگوید: «به نظر من با وجود اینکه تمهیداتی اندیشیده شده است، هنوز هم فضا برای بیش از ۵۰ تا ۶۰ درصد بازار وجود دارد که افت داشته باشند. هنوز هم حباب قیمتی در بین این نمادها وجود دارد اگرچه کاهش قابل توجهی در رابطه با حباب قیمتی داشتهایم. ولی این کاهش قابل ملاحظه به دنبال آن رشد بیمحابا و بدون پشتوانه بوده است و این باعث میشود که اگر اتفاقات خوب سیاسی هم بیفتند دوباره شاهد قیمتگذاری شرکتهایی باشیم که با p/eهای بالای ۲۰ تا ۳۰ معامله میشوند. اینها هم باید کمی تعدیل قیمت بشوند. آنچه که مشخص است و به تجربه و با تحقیق نشان داده شده این است که برای بازار ایران و در صورت بهبود شرایط سیاسی، عمدتاً برای نمادهایی که در آینده رشد و سودآوری خاصی نخواهند داشت، بلکه با رشد اقتصادمان است که میتوانند یک حرکت هموار متعادل داشته باشند، p/e مناسب بین ۶ تا ۹ میتواند مناسب باشد مگر اینکه ما در بلند مدت و با بهبود شرایط اقتصادیمان به سمت رونق اقتصادی و کاهش نرخ بهره برویم و سرمایهگذاریها جذابیت پیدا کند و تنها بازار مورد اقبال و جذاب برای سرمایهگذاری، بازار سرمایه باشد. در آن حالت ما میتوانیم خوشبین بشویم و انتظار داشته باشیم که ما p/eهای بالای ۱۰ یا ۱۲ یا ۱۴ را داشته باشیم، اما آنچه که در شرایط حاضر و با حتی یک رونق مناسب، ولی بدون استفاده از سیاست کاهش نرخ بهره یا نرخ بانکی میتوانیم داشته باشیم، بسته به صنایع مختلف و با انتظارات رشد سودآوری در آینده، p/e بین ۶ تا ۹ است.»
این کارشناس اقتصادی در رابطه با دستورالعملها و مقررههایی که توسط نهاد ناظر و سازمان بورس و نیز دولت و مجلس وضع میشود معتقد است که امکان پیشبرد دستوری بازار بورس وجود ندارد. میرمعینی ادامه میدهد: «خیلی نمیتوان انتظار معجزه از دستورالعملها داشته باشیم. اصلاً اصل دستورالعمل گذاری از ابتدا غلط بوده است و ما علیرغم اینکه همیشه خیلی هشدار دادهایم که اگر بازار را با برنامه به یک نوعی هدایت بکنند به یک سمتی که یواش یواش و به آرامی این حد نوسان را از کل بازار حذف بکنند، بهتر از این است که مدام بیایم و تغییرات در این حد نوسان قرار بدهیم. باید حذف بشود که هم زودتر قیمت به تعادل برسد و هم نقد شوندگی بازار که یکی از مزیتهای این بازار نسبت به بقیه بازارها است حس بشود. واقعاً اگر حد نوسان برداشته بشود، بحث تحلیل میتواند جایگاه ویژهای در بازار سرمایه داشته باشد و آن حرکات تودهای و جوی که با ایجاد هیجان و جوهای کاذب ایجاد میشود میتواند کامل برداشته شود و آن فرهنگ صفنشینیهای خرید و فروش و حرکات تودهای را دیگر شاهد نباشیم. قیمتها با پشتوانه تحلیل و اصول ارزشگذاری تعیین شود و براساس مستندات تحلیلی از آن قیمتها دفاع بشود و آنها توجیه پیدا بکنند، وگرنه ما به هر حال در همین لوپ اشتباه میمانیم. زمانی که هیجان خرید است وارد فاز حبابی میشویم و زمانی که دچار وحشت و ترس میشویم، میبینیم که سهمهای ارزنده بازار ما هم زیر ارزش ذاتیشان افت پیدا میکنند. هر دو طرف این معادله به ضرر بازار سرمایه است و نتوانستهایم که ما یک تعادل مناسبی مبتنی بر تحلیل در بازارمان ایجاد بکنیم.»