دیدارنیوز ـ «انجیل متی»
ما را با مسیح پیامبر مهر پیوندی دیرینه و دیرپاست. در درازنای تاریخ از پس سد ستبر زمان، سیمای مقدس مریم را مینگریم. چهرهای به پاکی شبنم و به بلندای آسمان، تنها و غمگین کنار تنه درخت نخل خشکیدهای ایستاده است. درد زایمان بر جانش میپیچد، نگران و خسته، ندایی آسمانی میشنود: غمگین مباش، زیرا پروردگار پایین پایت چشمه آبی گوارا جاری ساخته، به بالا دیده دوز و بنگر که چگونه ساقه خشکیده جان گرفته و جوان شده، بنگر که میوههای خرما درخت را پوشاندهاند. درخت را تکانی ده تا خرمای تازه بر تو فرو ریزد، بهره از این غذای لذیذ برگیر و از این آب گوارا جرعهای بنوش و دیده به دیده پرمهر نوزادت روشن دار. اگر انسانها را دیدی به اشارهای بگو: من به فرمان بخششگر مهربان روزه سکوت نذر کردهام سخن نخواهم گفت، نوزادم مسیح سخن خواهد گفت و به پاکی من و خود گواهی خواهد داد. ۱- در کتاب آسمانی ما قرآن سورهای است به نام مریم و بارها نام این بانوی پاک و چهره آسمانیاش در این کتاب پاک نقش بسته شده است.
حضرت زردشت تولد مسیح را بشارت و نوید داده بود... در پی پیشگویی آن پیامبر پارسی .. سه تن از نیاکان ما ایرانیان از حرکت ستارگان دریافته بودند که در شبی سرد، مسیح، چون خورشیدی گرم، جهان و جان سرد مردمان را روشن میکند.
نوری تاریکی را میزداید. دلها را شادان و پرمهر میدارد، با تولد او ستمدیدگان دلگرم میشوند و با ستمگران میستیزند. آنان از راهی دور، از میهن و سرزمین ما، از خاک پاک ما، از پارس به فلسطین سفر کردند، میخواستند این کودک را بنگرند و آن شب آنچنان که در انجیل آمده
- ناگاه ستارهای که در ناحیه مشرق دیده بودند در پیش رویشان میرفت تا آنکه آمده بر جایی که طفل بود ایستاده شد. چون ستاره را دیده بودند. در انتهای غایت خرسند و داخل در خانه شده، طفل را با مادر وی مریم یافتند... پس مخازن خود را گشوده از طلا و کندر و مربا پیشکش گذرانیدند.
٭٭٭
سالیان بسیاری... قرنها، شب یلدا، میلاد میترا و مهر و کریسمس همزمان بود، اما با تغییراتی این همزمانی دگرگون شد. قرنهاست که نقش آن سه ایرانی پاکنهاد در تالار مرکزی زادگاه مسیح - کلیسای بیتاللحم - دل و دیده از زایر آن و بینندگان میرباید... این سه ایرانی که شلوار و جامهای ایرانی بر تن دارند و کلاهی نوک برگشته بر سر ... بر سر در کلیسا با مهرههای سنگی رنگی به روزگاران جاودان ماندهاند.
خسرودوم که فلسطین را تسخیر و تمامی یادگاران کهن را نابود کرد، از انهدام این اثر تاریخی ایرانی چشم پوشید... آن سه ایرانی که حاکم زمانه فرمان قتلشان را صادر کرد... هدایای خویش را تقدیم مریم و نوزادش مسیح کردند و شبانه به سوی ایران گریخته و بازگشتند.
بنا به تحقیق دانشور ایرانشناس فرزانه استاد فرانکو اومتو در ساوه درگذشتند... مزار آنان را به سال ۱۲۷۱ مارکوپولو زیارت کرد و نیز تا سال ۱۲۸۸ دیدار نماینده پاپ جوانی مونته کوروینو این بنای چهارگوش برپا بود.
اکنون گویا آن بنا در زیر تودهای خاک پنهان شده و باستانشناسان ما میتوانند از این گنجینه کهن رمز و راز بگشایند.
ما را با مسیح و مسیحیان مهری دیرینه است... پیوندی پاک و پایدار، سالهای بسیاری است که زادگاه و زاده شدن مسیح به هنرمندی و چیرهدستی در همه خانهها و روستاها و شهرهای ایتالیا به نمایش درآمده و ساخته میشود.
ماکتی که ایتالیاییها آن را «پرهسپیو» مینامند ... من بیش از سی سال در ایتالیا زیستهام، این شاهکارهای شگفت را که به برکت ایمان و به شور عشق پدید آمده بسیار دیدهام.
در زادروز آن پیامبر مهر و مدارا زندگی دو هزار سال پیش در زادگاهش «بیتاللحم» آنچنان به زیبایی شکل میگیرد که بیش از هر سروده و داستان و نقش و نغمهای دل میلرزد و دیده از شوق و عشق میگرید.
در این بازآفرینیها، مردان پارسی، دستاری زیبا و رنگین بر سر دارند و هدیههایی بر دست. کمتر کسی درمییابد که این مردان با هاله و هیبتی شرقی، پدران ایرانی ما هستند که به پیشواز تولد مسیح، این راه دراز را با شتر پیمودند. در آن بازآفرینیها تصویر یا تندیس شتری هم به چشم میخورد به نشانه شرق و نماد سفرهای دور و دراز.
در ایام زادروز مسیح و سال نو میلادی از خدا میخواهیم که به نور پاک مسیح جهان روشن شود و شب ستم به سحر دادگری و صبح آزادی رسد.
اکنون مسیح میگرید و نگران فرزندان فلسطین و جهان است.
او جهان را به یاری آزادگان و ستمستیزان فرا میخواند.
مسیح میخواهد که خشم و خروش جغد جنگ خاموش شود، کبوتر صلح و عشق و شادی و دوستی در همه جای جهان به پرواز درآید و بر دلها ودیدهها سایه بگستراند.
از خدای مسیح میخواهیم به برکت او در این سال، کودکی برای آب و نان نگرید و شب خسته و گرسنه از سوز سرما نلرزد و نخسبد. اشکی بر دیده مادری روان نشود. بر پیکر دستفروشی بیپناه تازیانه ستم فرود نیاید و از درد و مشت و لگد مامورانی سنگدل به خود نپیچد، بر سیمای سربازی بیگناه قاضی سنگدلی سیلی نزند... پدری پیکر گلگون کودک پاکش را به خاک نسپارد. بر سر مردمی بیپناه آتش خشم و کینه شعله نکشد. پناهندهای بیپناه به کام دریا فرو نرود... مرزها به روی آوارگان گشوده شود... دیوارها بشکند و فرو ریزد... دیوارهای درونی و بیرونی
در هیچ محکمه و محاکمهای در هیچ جای جهان، دستبندی بر دستی، پایبندی بر پایی، حصاری بر اندیشهای افکنده نشود. بیگناهی در حبس و حصری به سر نبرد، آزادهای به بندی نیفتد. سفرهای از نان خالی پهن نشود و پدری از شرم ناداری چشم به زمین ندوزد. مادری از غم فقر شاهد کشیدن بخیهای از سیمای پسرک کم سالش نباشد... پزشکی چنین فرمانی نراند، سوگند بقراط را از یاد نبرد و پرستاری ورد شیطانی مامور و معذور را نخواند، سربازی قلب بیگناهی نشانه نگیرد و فرمان شلیک فرماندهای سنگدل را چنین پاسخ دهد؛ این انسان هم مادری دارد و پدری... دختری دارد و پسری... نه، من شلیک نمیکنم. جانی نمیستانم.
آرزو کنیم اشک اسیری روان نشود، دل و دیده ستمدیدهای نلرزد، قاضیان به حق حکم رانند، به داد، داد ستانند.
مسیح پیامآور آزادی، صلح، شادی و امید است.
قرنها پیش پدران ما به شوق دیدار مسیح راه درازی را پیمودند و اکنون ما ایرانیان، فرزندان آنان که بسیاریمان مسلمانیم، برادرانه در کنار مسیحیان هممیهنمان قرنها به آرامی و مهربانی زیستهایم.
در آستانه میلاد مسیح و سال نو مسیحی از خدای مسیح میخواهیم که به مبارکی، درخت داد را پربار کند، گاممان را به راه او استوار دارد و نوید عشق را در دلمان سر دهد. از خرمای شادی، جانمان را شیرین کند و از چشمه گوارای آزادی و صلح و دادگری، جامی جهانیان را بنوشاند.
ایمان بیاوریم که به گفته حافظ
فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید
دگران هم بکنند آنچه «مسیحا» میکرد
✍ غلامرضا امامی