دیدارنیوز ـ
آزاده محمدیان: لطفاً این اسامی را بخوانید: مریم نامی، زهرا خواجوی، رها یزدانی، زهرا پورحیدر، بهناز طاهرخانی، فاطمه عادلی، ملیکا متولی، فاطمه سهرابی، فاطمه امینه برازجانی، زهرا قنبری، سارا قمی، لیلا معلم، هاجر دباغی، فروغ موری، مونا حمودی، شقایق روزبهان، سمانه چهکندی، الهام فرهمند، سارا ظهرابینیا، زهرا سربالی. چند نفر را از میان این اسامی میشناسید؟ نام چند نفر از آنها تاکنون به گوشتان خوردهاست؟
اسامی بالا بازیکنان تیم ملی فوتبال بانوان ایران است. تنها تعدادی از پرشمار بازیکن سختکوش و حرفهای در فوتبال زنان. آنچه که در زمینه ورزش و پخش مسابقات ورزشی و پوشش آنها از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی در تمام این سالها دیدهایم، تنها در حوزه ورزش مردان بودهاست و گویی بعد از این همه سال در این رسانه به امری «عادی» نیز تبدیل شده است. اما نادیدهگرفتن نیمی از جامعه ـ آن هم نه فقط در یک شاخه و موضوع ـ چگونه میتواند «عادی» باشد؟ چگونه میتوان هر روز به آن معترض نبود؟
زنان ورزشکار در ایران با پوشش اسلامی مسابقه میدهند که این خود بر سختی کارشان میافزاید. مشکلی که مردان ورزشکار در ایران با آن دست و پنجه نرم نمیکنند.
هیچکدام از مسابقات زنان ورزشکار ایرانی توسط صداوسیما پوشش داده نمیشود. غالب رسانهها در ایران، اخبار ورزشیشان را به ورزش مردان اختصاص میدهند و در این میان برخی از آنها هم اگر قصد کمی «آوانگارد» و «پیشرو» بودن داشتهباشند، شاید در میان انبوه اخبار ورزش مردان، اندک اشارهای به ورزش زنان نیز بنمایند.
مبالغی که صرف ورزش زنان میشود، در ورزش مردان شاید بیشتر چیزی شبیه به یک شوخی زشت و بیمایه باشد. و به طور خاص در "فوتبال" مردان. آن مبلغی که برای یک تیم و باشگاه در لیگ فوتبال بانوان هزینه میشود، شاید با مبلغ دریافتی تنها یک بازیکن فوتبال در لیگ مردان برابری کند. به همین نسبت امکاناتی که به لیگ فوتبال مردان اختصاص داده میشود، قابل قیاس با امکانات لیگ فوتبال زنان نیست.
با وجود همه این معضلات و نابرابریها، زنان ورزشکار ایرانی، زنان فوتبالیست ایرانی، پا پس نکشیدهاند، به معنای واقعی کلمه جنگیدهاند و لیگ فوتبال زنان را نهتنها سرپا نگهداشته، بلکه روز به روز به کیفیت آن نیز افزودهاند. حال در این بین دو تن از «پیشکسوتان» فوتبال مردان (سپهر حیدری و مهدی فنونیزاده) در جریان دعوا و تسویه حساب و اهانتهایشان به یکدیگر، پای فوتبال زنان را به میان کشیده و برای تحقیر یکدیگر، هرکدام طرف مقابل را "لایق" حضور در لیگ فوتبال زنان دانستهاند!! اما سوال اینجاست؛ همین «پیشکسوتان» محترم، تاکنون چند بازی از لیگ فوتبال بانوان را به طور کامل مشاهده کردهاند؟ تا چه اندازه اخبار و اطلاعات لیگ زنان را دنبال کردهاند؟
در ادامه آن صحبتها نیز و پس از اعتراضاتی که به سخنان این دو شد، سپهر حیدری با انتشار یک استوری در اینستاگرام اظهار داشت که «قصد بیاحترامی به بانوان را نداشته و از صحبتهایش "برداشت" اشتباهی شدهاست!»
از بررسی این واکنش ـ ضمن تاکید بر مفهوم "برداشت شخصی" و تفاوت آن با "بیان مستقیم" یک حرف ـ که بگذریم، از هر دوی این آقایان باید پرسید که آیا متوجه معنا و ابعاد صحبتهای خودشان نیستند؟ به عنوان کسانی که احتمالاً خود را «دغدغهمند» فوتبال میدانند و در این عرصه فعالیت دارند، آیا رسالت خود را تنها در آن میبینند که به هر قیمتی که شده از «حیثیت» تیمشان دفاع کنند؟ آیا به چنین جملاتی، حتی "دفاع "میتوان گفت؟ اهانتبار بودن سخنانشان به کنار، آیا نادرست و مغایر واقعیتبودن حرفهایی که میزنند و به کار بردن دادههای اشتباه و بیپایه و اساس نیز اذیتشان نمیکند؟ بهتر نیست در حرفهایشان به سراغ مثالهایی بروند و از مواردی صحبت کنند که دانشی در آن خصوص دارند؟ کسی نداند، گمان میکند حَضَرات، آنالیزور یا کارشناس و یا دستکم دنبالکننده فوتبال زنان هستند که اینچنین در موردش اظهار نظر میکنند.
کسی نداند، خیال میکند که ایشان، دعوتنامهای از طرف لیگ بانوان دریافت کردهاند! لیگی باکیفیت و بدون حاشیه. با بازیکنانی مصمم و بااراده که تمام سختیهای راهشان را تاب آوردهاند و کوشیدهاند و جنگیدهاند و افتخار آفریدهاند. به راستی که حضور در چنین لیگی، افتخار است و نصیب هر کسی نمیشود. کار هرکسی نیست زیر بار این حجم از ناملایمات، کمر خم نکند و ادامه بدهد و بدرخشد.
چنین است که درمییابیم اظهارات و ادبیاتی از این جنس، زاده فقر آموزش و آگاهیبخشی در این زمینه و سیاستهای تبعیضآمیز و قوانینی است که در وجوه و لایههای متعددی استانداردهای دوگانه پدید آوردهاند و همچنین درمییابیم که چرا به فمینیسم نیاز داریم.
شاخص شکاف جنسیتی موجود در ایران، از میان ۱۵۳ کشور، عدد ۱۴۸ را نشان میدهد؛ که این برای حداقل نیمی از افراد جامعه، فراتر از یک "عدد" بوده و لمس و زیست هر روزه این شکاف و تبعیض است.
زهرا خواجوی، دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران و رکورددار بسته نگهداشتن دروازه در تاریخ فوتبال ایران، در مصاحبهای گفتهبود که پس از ثبت این رکورد (۹۵۰دقیقه بسته نگهداشتن دروازه)، مسئولین فدراسیون هیچ واکنشی به این اتفاق نشاننداده و توجهی ننمودهاند. زهرا امیدوار بود که ثبت این رکورد، فرصتی شود برای توجه به فوتبال بانوان و اندکی دیدهشدن زحمات و شرایط زنان فوتبالیست از جانب مسئولین و فدراسیون فوتبال کشور. حال آن که به گفته او، آنها حتی یک پیام تبریک نیز برای او نفرستاده و اهمیتی برای این موضوع قائل نشدهاند. فدراسیونی که هنوز و پس از گذشت قریب به سه سال از قهرمانی زنان فوتسالیست در آسیا، پاداش وعده دادهشده به آنان را پرداخت نکردهاست و دم از کمبود بودجه میزند و این در حالیست که رقم این پاداش، تنها ۲۲ میلیون تومان بوده و عملاً برای این فدراسیون، پول خُرد به حساب میآید. اینها فقط دو نمونه از شکاف جنسیتی موجود و استانداردهای دوگانه بسیار در فوتبال و فوتسال و ورزش ایران است. این قصه سر دراز دارد...