دیدارنیوز - معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: حجت الاسلام شهابالدین حائری شیرازی که در کانال تلگرامی خود به نقد موضع اخیر آیت الله امجد پرداخته بود، ضمن تشریح انتقادات خود و تاکید بر اینکه مواضع آقای امجد را تخریب میداند و نه نقد، میگوید در مواجهه با ایشان بهتر آن است که رویهی گذشت در پی گرفته شود؛ او همچنین به اهانتهای طرح شده در مقابل آقای امجد میگوید این رفتارها از سیرهی اسلامی بدور است و باید فعل یک فردی نقد شود و نه شخصیت او.
آقای حائری که در یادداشت مذکور خود نقبی هم به اعدامهای سال ۶۷ کرده است، با ذکر مثالهایی از این موارد در شیراز میگوید که این یک تناقض است که برخی اصلاحطلبان در مورد روح الله زم به واکنشهای شدید روی آوردهاند اما دربارهی اعدامهای سال ۶۷ سکوت پیشه کردهاند و تاکید میکند که «کسی که میخواهد اینجا نقدی وارد کند باید آن موارد قبلی را حسابی محکوم کره باشد. نه اینکه نسبت به آن یک حالت «امام راحل منزه هستند از خطا و اصلا وارد حریم امام راحل نشویم که یکدفعه مثلا بخواهد تعریضی شودبه ایشان» من این را تناقضآمیز میدانم.»
متن کامل گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمین شهابالدین حائری شیرازی، فرزند آیت الله محیالدین حائری شیرازی، دربارهی نقد و نقادی در جمهوری اسلامی را در ادامه بخوانید:
انصاف نیوز: شما در یادداشتی به انتقاداتی که آیت الله امجد مطرح کرده بودند انتقاداتی وارد کردید؛ حدود نقد اصلا چه باید باشد، چه نقادی تند و چه معتدل؟
بنظر می رسد در نقد باید چند عنصر را ملاحظه کرد؛ اول اینکه برداشت عرفی جامعه از نقد این باشد که شخص درحال اصلاحگری است نه تخریب. آنچه که در روایات مومنین به آن دعوت شده اند اصلاح است. پس شخصی که بدون ارائهی دلیل روشنی فرضا رهبر انقلاب را متهم میکند به اینکه خونریزی کرده و «خونهای بعد از ۸۸ بهپای شماست»، عرفا به این شخص مصلح نمیگویند و این اصلاح شمرده نمیشود، بلکه اتهامزنی نامیده میشود. پس صدق عرفی نقد یکی از عناصری که باید ملاحظه شود که ما نقد را از تخریب تشخیص دهیم.
ممکن است مردم از حکومت ناراضی هم باشند و از بعضی کارهای آقای امجد هم خوششان بیاید، اما این دلیل نمیشود و از همانها هم اگر در یک محیط آرام بپرسند که «این نقد بود یا نه؟» میگویند که «نه! نابود کرد» و طبعا برخی مخالفان هم از این خوشحال شوند.
همین مسئله اما در بحث آمدنیوز هم هست. من متاسفانه میبینم که برخی از دوستان اصلاح طلب آمدنیوز را یک منتقد میدانند. درحالیکه عرفا به کلیت کار آمدنیوز نقد اطلاق نمیشود. درست است که مشتمل بر نقد هم بود، به هرحال دهها هزار پست منتشر کرده بود و تعدادی از آن هم نقد بود؛ اما بخش قابل توجهی از آن تخریب بود و دعوت به خراب کردن اماکن مذهبی، دعوت به تخریب اماکن دولتی و دعوت به آتش زدن مساجد که حسینی در ری استارت ترویج میکرد گاه در کانال آمدنیوز نیز مورد استقبال قرار میگرفت .
یک موضوع که الان در مورد روح الله زم طرح میشود این است که آن انتقاد درمورد حق و حقوقی است که هرمتهمی دارد و رعایت نشده است، بیشتر اظهارنظرها درمورد نحوهی رسیدگی به پرونده است نه حمایت از رویهی گذشتهی زم.
نقدی که وارد میدانم این است که بنظرم جمهوری اسلامی هزینهی کارهایش را بالا میبرد. فرض کنید که دادگاه آقای روح الله زم بصورت علنی پخش میشد و آن قسمتهایی هم که بقول قاضی دادگاه باید غیرعلنی میبود را سانسور میکردند. مردم توجیه میشدند. الان کانال آمدنیوز در دسترس نیست و نمیتوانند رجوع کنند و ببینند ایشان قبلا چه مواضعی داشته است. این شفاف سازی وظیفهی رسانه ملی هم علاوه بر دادگاه بود.
بله! بنظر من این اشکال وارد است و حداقل بخشهایی از دادگاه ایشان میتوانست بصورت علنی پخش شود تا مردم توجیه شوند که این فرد منتقد نیست بلکه فردی است که دنبال براندازی به هروسیلهای بوده است.
یک نکته هم اینکه الان بعد از اعدام ایشان هنوز برخی میگویند که به ادعاهای روح الله زم رسیدگی خواهد شد! یک انتقاد دیگر این است که اگر ادعایی از او مانده که رسیدگی نشده و تکلیفش نامشخص است پس چرا اینقدر برای اعدام او عجله شده است.
عجلهای نبود، بیش از یکسال پیش دستگیر شده بود.
منظور این است که پرونده هنوز حاوی ابهاماتی است که باید رسیدگی شود.
البته ممکن است ۵-۱۰ نفر یا بیشتر بعنوان مرتبط با ایشان دستگیر شده باشند و اقرار هم کرده باشند و دیگر نیازی به حضور نبوده باشد. طبعا بنده اطلاعاتم در حد مردم است و دستگاههای ذیربط تشخیص میدهند ضرورت و عدم ضرورت تاخیر اجرای حکم را.
به موضوع آیت الله امجد بازگردیم؛ ایشان تا کجا میتوانند نقد کنند؟ آیا اصلا صحیح است که برای نقد حد و حدودی مشخص شود؟
تا آنجا که برداشت عرفی این باشد که شخص دارد اصلاحگری میکند و نه تخریب؛ بعلاوه قرائن و شواهد نشان دهد که سوء نیت و قصد فساد ندارد. البته اصل بر این است که افراد نیت سوء ندارند. اما این عامل هم موثر است.
اما وقتی عرفا بگویند که حرفی که زده شده نقد یا اصلاح هست، بنظر من از صدر تا ذیل تمامی مسئولین قابل نقد هستند که این هم در روایات ما، هم بنای عقل در حکمرانیهای عقلایی و هم اقتضای عقل است. عقل میگوید اگر میخواهید جامعه اصلاح شود باید بشود مسئولین را مورد سوال و خطاب قرار داد و رهبری هم بر این چندبار تاکید کردند. رهبری از کسانی است که بر جواز نقد تمامی مسئولین از جمله خودشان تاکید دارند.
یعنی هم قانون اساسی، هم قوانین مدنی، هم بناء عقلا، هم حکم عقل هم حکم شرع و هم حکم شخص رهبر انقلاب بعنوان کسی که خط مشی نظام را معین میکند همگی حاکی از این است که از صدر تا ذیل مسئولین بخصوص عملکرد شخص رهبری را میشود نقد کرد.
شما در یادداشت کانالتان(ویرایش ذهن) نوشته بودید نقدی که آقای امجد کردهاند را تند و غیر منصفانه میدانید؛ اما بنظرتان چه نوع مواجههای باید داشت؟
من اصلا صحبت آقای امجد را در چارچوب نقد نمیدانم! در چارچوب تخریب و اتهامزنی میدانم. چون ایشان یکسری اتهامات واهی مطرح کرده است. قضاوت عمومی این نیست که ایشان درحال نقد است.
اما چه مواجههای با اینها باید داشت؛ تا آنجا که به تضییع یک حق شخصی برمیگردد -مثلا ایشان در اینجا به شخص رهبری تهمت زدهاند- گذشت بنظر من خیلی سزاوار است. بالاخره سیرهی پیامبر ما این بود که تا آنجا که به شخص خودش توهین میشد، گذشت میکرد. گذشت بجاست و سزاوار است که رهبر انقلاب گذشت کنند. زمینه هم برای بازگشت ایشان فراهم شود و حتی بنظر من کسانی که میتوانند ارتباط بگیرند به ایشان اطلاع دهند که زیاد آنجا نماند.
همانطور که آقای مهاجرانی و خانم کدیور گفتند، بنظر میرسد که ایشان در یک قرنطینهی ذهنی قرار گرفته است. توسط برخی نزدیکانش احاطه شده است و با واقعیت مواجه نیست و اینطور قضاوت میکند. وقتی بیاید در فضای عام جامعه، و ببیند امثال تاجزاده یا مهاجرانی و دیگر اصلاح طلبها هم دارند با صحبت ایشان انتقادی برخورد میکنند، ایشان احتمالا متنبه میشود و میفهمد که تند رفته است.
در نهایت بنظرم باید فضا را برای بازگشت ایشان مهیا کنند و رهبر انقلاب هم با بزرگواری گذشت کنند؛ این توصیهی من هست و میتواند مصلح و مفید باشد.
از آیت الله خمینی نقل میشود که شورای نگهبان در زمان حیات ایشان –احتمالا در مجلس سوم- باتوجه به ادله و مستنداتی که علیه آقای خلخالی بود خواست صلاحیت ایشان را رد کند؛ که آیت الله خمینی مانع شده وگفته بودند که «یک شیخ علی تهرانی دیگر درست نکنید».
این مهم است؛ یعنی ما سعی کنیم معارضانمان را زیاد نکنیم. متاسفانه یکی دیگر از رویههای سوئی که در اثر امنیتی شدن ادارهی جامعه پیش آمده این است که ما دائما درحال پیاده کردن افراد از نظام هستیم. به عکس پیامبر که افراد را جذب میکرد؛ حتی به ابوسفیان پس از اسلامش پول میداد و در توزیع غنائم بیشتر به او میداد یا مسئولیت بیشتری به او میداد که او را در جبههی خودی نگه دارد، ما در وضعیتی هستیم که مدام درحال تیپا زدن و اخراج خودیها هستیم و فکر میکنیم داریم با اینکار جمهوری اسلامی را خالصسازی میکنیم، اما در حیقیقت خالصسازی نمیکنیم، بلکه داریم با این کار جمهوری اسلامی را محو میکنیم.
اشاره کرده بودید که چرا آیت الله امجد این موارد را محدود به بعد از ۸۸ کردند و اعدامهای سال ۶۷ را مثال زدید. موارد قبل از ۸۸ چه بوده و الان چگونه باید به آنها پرداخت؟ چون هنوز هم پرداختن به آن خط و خطوطی دارد.
بنظر من انقلاب اسلامی که این انتقاد صحیح را به اروپا میکند که «شما هولوکاست را کردید خط قرمز که کسی نتواند راجع به آن حرف بزند و زیر سوال ببرد و کلا سوال کند»، باید مراقبت کند که خودش پدیدههای هولوکاستگونه در داخل نداشته باشد.
هرجا ما منع میکنیم از سوال کردن، بقرینهی عقلی به این معناست که ما جوابی برای این سوال نداریم و نگذاریم سوال بپرسند چون جوابی نداریم. در رابطه با اعدامهایی که در سال اول و دوم انقلاب رخ داد -که آقای خلخالی حاکم شرع بودند- الان در ذهن جامعه سوالاتی هست و مسئولین هم حرفهایی زدهاند. از جمله کلیپی از برخی مسئولین قضایی پخش شد که «بعد از اینکه برای امام محرز شد آقای خلخالی تصمیمات قضایی خیلی سریعی میگیرد و برخورد احتیاط آمیز با بحث خونریزی و اینها نمیکند، عزل شده است». قبل از اینکه سطح شایعات بنحوی شود که کلیت جمهوری اسلامی را زیر سوال ببرد، رسانهی ملی که اینهمه هزینه و بودجه از دولت دریافت میکند بیاید برنامههای شفافی بگذارد و اگر آقای خلخالی اشتباهی کرده است حسابش از حساب نظام جدا شود. بگویند ایشان اینجا اشتباه کرد یا امام هم فهمید و عزلش کرد. در غیر اینصورت، اگر خونی به ناحق ریخته شده باشد انگار جمهوری اسلامی دارد از این عمل خلاف حمایت میکند. وقتی که افکار عمومی را تنویر نمیکنید که حساب حاکمیت از این شخص جدا هست، به حسابش گذاشته میشود. بنظر من راجع به اعدامهای سال ۶۷ –که میتواند بعضی از آن صحیح و بعضی از آن غلط باشد- باید شفافسازی شود. ما نباید جوری برخورد کنیم که اینجا کسی حق ندارد حرف بزند و سوال کند؛ جایی که سوال و جواب و انتقاد منتفی باشد اصلاح هم منتفی است.
درحالیکه بحث دماء و خون بحث بسیار مهمی است در احکام اسلام. در قرآن ریخته شدن یک خون بیگناه مساوی است با ریخته شدن خون تمامی انسانها.
«من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا»
«کسی که دیگری را بکشد حال آنکه وی قتل نکرده یا فساد در زمین نکرده باشد چنان است که همه انسانها را کشته است.»
امر به این مهمی نباید در سوال کردن خط قرمز باشد؛ بلکه باید صریحا مطرح و روشن شود، اگر لازم است عذرخواهی شود و آن کار مورد نقد قرار گیرد و جمهوری اسلامی حسابش را از اشخاصی که در این زمینه اشتباه کردهاند جدا کند. در این یک تناقضی هم هست، آنهم مربوط به رفتار برخی از فعالین اصلاح طلب است. اینها برای روح الله زم که بنظر من باتوجه به مطالبی که در کانال آمدنیوز منتشر میکرد، مصداق افساد فیالارض بود اینطور برمیآشوبند و حالت تهوع به آنها دست میدهد؛ ولی اینکه قریب ۳۵۰۰ نفر در دادگاههای صالحه در سال ۶۷ به زندان و غیر آن محکوم شده بودند، اینها را بیایند و باتوجه به اینکه مثلا سمپات مجاهدین خلق هستند –بعد از عملیات فروغ جاویدان- راحت حذف میکنند را نادیده میگیرند. یا برخورد آقای خلخالی را با برخی از افرادی که در دادگاههای صالحه محکوم شده بودند و ایشان برد و اعدامشان کرد را.
در شیراز هم این اتفاق افتاد. آقای عندلیب در شیراز قاضی شرع بود و حکم به زندان تعدادی داده بود. آقای خلخالی رفت آنجا و همه را اعدام کرد. متاسفانه بعضی نیروهای تندرو، قاضی و حاکم شرعی که آقای عندلیب بود را برنمیتابیدند و آقای خلخالی را تحریک کرده و تماس گرفته بودند که اینجا دارد سازشکاری میشود و کسانی را که قاضی شرع مجتهدی حکم به زندانشان داده بود را ایشان آورد و اعدام کرد.
ما نمیبینیم که در این موارد به برادران اصلاح طلب حالت تهوعی دست دهد و محکوم کنند. ولی در اینجا یک نفر مثل روح الله زم را که اینهمه قرائن هست که مفسد فیالارض است و مردم را تحریک کرده است که بیایند و جایی را آتش بزنند یا کارهایی که به هرج ومرج و اتلاف نفوس و اموال میانجامد انجام دهند، این را براحتی از کنارش میگذرند و فکر میکنم این مقداری تناقضآمیز است، کسی که میخواهد اینجا نقدی وارد کند باید آن موارد قبلی را حسابی محکوم کره باشد. نه اینکه نسبت به آن یک حالت «امام راحل منزه هستند از خطا و اصلا وارد حریم امام راحل نشویم که یکدفعه مثلا بخواهد تعریضی شود به ایشان» من این را تناقضآمیز میدانم.
البته موارد اخیری هم بودند که هنوز خط قرمزند، مثلا در مورد افرادی که در آبانماه آسیب دیدهاند یا کشته شدهاند؛ موارد اخیر چه میتوان کرد، در حوزهی نقد و پرداختن رسانهای؟
اشاره کردم که اینها تبعات امنیتی اداره کردن مملکت است. یعنی بخواهیم مدام بپوشانیم و با مردم شفاف نباشیم، اینها برخوردهای امنیتی است و آسیبزاست. جمهوری اسلامی الان این اقتدار را دارد که بیاید با مردم حرف بزند و اگر هم جایی خطا کرده عذرخواهی کند. مردم از همین طریق عذرخواهی کردن را یاد میگیرند. همانطور که دگم بودن را مردم از حاکمان یاد میگیرند، عذرخواهی کردن را هم از آنها یاد میگیرند.
آیت الله امجد گذشتهی روشنی دارند؛ سال ۸۸ درکوی دانشگاه چنان روابط خوبی برقرار کرده بودند با دانشجویان که حتی نقل است رهبری هم در دیدار با نمایندگانشان در دانشگاهها تاکید کردهاند «از آقای امجد یاد بگیرید» اما الان هجمهها و اهانتهای به ایشان –حتی از سمت طلبههای جوان- خیلی شدید است و تمام آن گذشته نادیده گرفته میشود. این نوع مواجهه و برخورد با ایشان را چطور تحلیل میکنید؟
آنچه ما از ادبیات کتاب و سنت میفهمیم و در روایات بر آن تاکید شده و سنت و رویهی بزرگان ما بوده، این است که ما در مواجهه با خطای یک مومن ومسلمان باید فعل شخص را مورد نقد و بررسی قرار دهیم و نه شخصیتش را.
این عین سوالی است که از امام صادق (ع) پرسیده شد که «میتوانم به فلان مومن که کار غلطی کرده بگویم فاسد است» گفتند «نه! به فعل او متعرض بشو ولی خودش را بگو که طیبالروح است» این چیزی است که ما از بزرگان یاد گرفتیم و کسانیکه این رویه را مراعات نمیکنند بنظر من مطابق روش و منش اولیاء خدا رفتار نمیکنند و رفتارشان اسلامی نیست.
یکی از مشکلات سکوت بزرگان است
در جمهوری اسلامی نقد باید چگونه باشد که شنیده شود و بکار بسته شود و مشکلی هم پیش نیاید؟
یکی اینکه بزرگان باید نقد کنند. یکی از اشکالات این است که الان بزرگان سکوت کردهاند. پس بزرگان و مراجع و علمای طراز اول باید وارد این میدان شوند. انتقاد هم خط قرمزی نداشته باشد. جامعه تحمل نقدش بالا برود. کسی هم که انتقاد میکند همیشه بحق نیست؛ خیلی وقتها ممکن است حرفش ناحق باشد. ولی باید بتواند بپرسد و نقد محترمانه کند.
در نقد هم ما باید خود را جای کسی که نقدش میکنیم بگذاریم. ببینیم چه لسان و بیانی در تاثیرپذیری من -در مقام نقد شونده- موثر میشد. اگر نقد توام با هتاکی باشد معلوم است که من نمیپذیرم، یعنی اگر کسی بجای کار من شخصیتم را تحلیل کند گارد میگیرم. آنچه برخود میپسندی برای دیگران هم بپسند، اگر در نقد مورد توجه قرار گیرد و خود را جای مسئولین بگذارند این نقد شنیده میشود.
خداوند به موسای کلیم وقتی میخواهد برود با فرعون برخورد چالشی کند میگوید: «ای موسی و هارون با او با نرمی حرف بزنید، شاید اگر با نرمی با او سخن بگویید او متذکر شود و توبه کند».
حال فرعون کسی است که یک نسل پسرهای بنی اسرائیل را کشته و شکمهای مادران را پاره کرده است، یعنی در مقام قیاس با هیتلر و صدام قابل مقایسه است. اما با این همه خدا میگوید با او نرم صحبت کن. ماهم باید با مسئولین نرم صحبت کنیم.
آن صحبتی که آقای امجد با رهبری کردند، صحبت نرم نیست، صحبت تند و پرخاشگرانه بود؛ این باعث میشود که اصلا فضای نقد از بین برود.
خیلی از نقدهای بزرگان هم پشت پرده بوده که کسی نه دیده و نه شنیده، ضرورت اینکه این نقدها به گوش مردم برسد را چقدر میدانید؛ چون درحال حاضر ممکن است تصور کنند تمامی بزرگان همراه این شرایطی هستند که گاه بسیار برای آنها سخت میشود.
ما یکی از چالشهایی که در جمهوری اسلامی داریم و حتما باید فکری برای آن شود این است که باید حساب برداشت مسئولین از اسلام را از اسلام جدا کنیم. اتفاقی که الان افتاده این است که مردم خیال میکنند این حکومت دارد اصل و خالص اسلام را انجام میدهد و میگویند «اگر اسلام این است، نخواستیم». درحالیکه اگر فضای انتقاد علما بصورت صریح باز باشد، مردم می فهمند که این یک برداشت از اسلام است و برداشت دیگری هم هست. اینگونه موجب میشود بین اصل اسلام و برداشت آن تفکیک شود و کسی که از برداشت حاکمیتی فعلی از اسلام ناراحت است اصل اسلام را زیرپا نگذارد. مصلحت اسلام و دین مردم اقتضا میکند که بهمقتضای آن بهتر است فضایی برای علما فراهم شود که بتوانند صریح انتقاد کنند.
در یادداشتتان به موضوع ۸۸ و مهندس موسوی پرداختید و ایشان را هم نقد کردید؛ البته مهندس موسوی هیچوقت آنگونه که فرمودید نگفتند «من رئیس جمهور قانونی هستم».
مهندس موسوی شب شمارش آرا که هنوز تمام نشده بود ساعت ۱۲ شب مصاحبه کرد که «بموجب اطلاعات موثقی که بنده از ستادهای خود دریافت کردهام اینجانب با اختلاف آراء بسیار زیادی رئیس جمهور قانونی این مملکت هستم».
از لفظ رئیس جمهور قانونی استقاده کردند یا گفتند پیروز انتخابات؟
ابتدا این را روشن کنم که بنده هیچگاه به آقای احمدی نژاد رای نداده و منتقد جدی ایشانم؛ اما پیروز انتخابات، رئیس جمهور است دیگر. ایشان خود را رئیس جمهور و آقای احمدی نژاد را متقلب میدانست. ولی بهرحال من این نقد را کردم به این دلیل که آقای امجد میگوید «تمامی خونهای ریخته شده بعد از ۸۸ به عهدهی آقای خامنهای است» علت اینکه من به آقای میرحسین پرداختم صحبت آقای امجد است.
در سال ۸۸ یکنفر بوده که محرک بوده تا مردم نتایج را قبول نکنند و کشور هم یکسال ناآرام بماند که نامش میرحسین موسوی است؛ یک تعدادی هم داریم که مامورینی هستند که خاطی هستند و ممکن است کسی را کشته باشند یا آدم زیرگرفته باشند که اینها هم میشوند مامورین خاطی. اما رهبری نه این هست و نه آن هست و اینجا دوطیف داریم که قطعا موثر بودند در خونهایی که ۸۸ ریخته شده است، آقای امجد اینها را کلا مبرا میداند و یکنفر داریم که هیچ دلیلی نداریم برای اینکه در خونریزی دخیل بوده است، رهبری است و ایشان میگوید خونها گردن ایشان است، بنظرم غیرمنصفانه است. البته ما باید عملکردی را که منجر به ۸۸ شد نقد کنیم. اینچنین نیست که ما اگر عملکرد دیگری داشتیم باز هم اصلاح طلبان دعوت به خروج از حاکمیت و قانون میکردند.
سال ۸۸ مردم هم اعتراض جدی داشتند. یعنی اولین اعتراض خیابانی بیدعوت و کاملا خودجوش بود.
یکنفر میگوید من رئیس جمهور قانونی هستم و از طرف دیگر سازمان قانونی مملکت کسی دیگر را رئیس جمهور میداند. خب کسانی که طرفدار آن فرد هستند کوتاه نمیآیند.
مثال آمریکا را میزنم که تقریبا چنین اتفاقی افتاد. ترامپ همین الان هم میگوید من رئیس جمهور هستم. چرا اتفاق آنچنانی که در ایران افتاد در آمریکا نیافتاد؟ علتش این بود که در امریکا ساختارها به نحوی عمل کردند که اعتماد مردم را جلب کردند و نتیجهی همان عملکرد اعتماد برانگیز این میشود که همحزبیهای خود ترامپ هم پشت او را خالی کردند و گفتند سازوکارهای قانونی درست است.
این نقدی است به عملکرد شورای نگهبان و کسانی که در این انتخاباتها جناحی برخورد کردند و موجب زوال اعتماد عمومی شدند. اما نقد به اینها باعث نمیشود که قانونشکنی آقای میرحسین موسوی قانونی تلقی شود. آقای میرحسین نباید برای رسیدن به آنچه حق خود میدانست، مسیر هرج و مرج را انتخاب میکرد؛ بلکه باید از مسیر قانونی این را پی میگرفت.
بعد از آن هم میبینیم که حتی با بقول شما «قانونشکنی مهندس موسوی» هم غیرقانونی برخورد میشود. یعنی بدون هیچ محاکمهی قانونی سالها در حصر بودند.
بنظرتان محاکمه شدنشان نتیجه خوبی داشت؟
نتیجه را که نمیشود حدس زد اما یکی از مطالبات محصورین همین بوده است.
در ۸۸ رهبری دو موضع خیلی خوب گرفتند. آقای میرحسین موسوی با یک ادعای تقلب بدون ارائهی مستندات و بدون معرفی نماینده برای بازشماری آرا خواستار ابطال انتخابات شدند، یکی از مواضع قابل تحسین رهبری در این موضوع این بود که محکم ایستاد و گفت «من از جمهوریت نظام دفاع میکنم». درست است که عملکرد غیرشفاف شورای نگهبان خیلی جاها با جمهوریت نظام منافات دارد، یعنی در طول سالها میبینیم که مردم خیلی جاها از حق انتخابشان بدون ارائهی مستندات کافی محروم شدند. اما از طرف دیگر که نگاه کنید رهبری اینجا محکم ایستاد و نگذاشت انتخابات باطل شود. اگر بدون ارائهی مستندات انتخابات باطل میشد در این مملکت فاتحهی جمهوری خوانده شده بود. بعد از آن هم احتمالا آقای احمدی نژاد پایش را در یک کفش میکرد که انتخابات باطل شود و اصلا دیگر جمهوری در این مملکت شکل نمیگرفت.
یکی دیگر ار کارهای خوب رهبری این بود که بنظرم محاکمه برای این آقایان برگزار نکردند. چه حکمی از آن بیرون میآمد؟ الان که محترمانه دارد در خانهی خودش زندگی میکند و فقط ارتباطاتش محدود شده است (آنهم با افراد مختلفی دیدار دارد) که مدام نخواهد بیانیه دهد و چه بسا فضا مهیا شود همین حصر هم برداشته شود حالا این بهتر است یا اینکه به یک حکم غیر قابل تحملی برای جامعه محکوم شود؟ اشکال ندارد که در بین دو گزینه مسیر کمهزینهتر انتخاب شود، ولو اینکه اصلا محاکمهای صورت نگرفته باشد و به حکم ولی فقیه یا مصوبه شورایعالی امنیت ملی ارتباطات ایشان مقداری با اطرافیانش کم شود.
در موضوع بسته شدن مسجدتان هم یک توضیحی دهید. از چه جاهایی فشار آوردند و چگونه با آنها وارد گفتوگو شدید؟
بنده در کانال تلگرامیام (ویرایش ذهن) نقد مطرح میکنم. بخاطر اختیارات وسیعی که رهبر انقلاب دارند و من راه چارهی خیلی از مشکلات کشور را بدست ایشان میدانم، خیلی از این نقدها صریح و شفاف متوجه شخص رهبری است. بعضی از کسانی که دست اندرکار امور مساجد و برخی محافل دیگر بودند، این کار را تضعیف رهبری میدانستند. مثلا در نقدهایم میگفتم اشکال دارد که آقای جنتی –یک پیرمرد۹۱ساله- این مسئولیت سنگین را در شورای نگهبان داشته باشد. اینها به ما تذکر دادند و چندبار امور مساجد من را خواست و گفتند که این کار را نکن و ننویس؛ در نهایت تصمیم گرفتند من را از امامت جماعت آن مسجد که بعد از قریب ۲۰ سال تحصیل دروس دینی در قم حسب وظیفه آخوندی برای تبلیغ امده بودم، بردارند. گفتند میخواهیم شخص جدیدی را معرفی کنیم. در کانال تلگرامیام نوشتم «من به قم میروم اما اینها نتوانستند یک منتقدی را که اجتهادش توسط شورای نگهبان تایید شده است تحمل کنند». این برمیگشت به انتخابات ۹۴ که حاج آقای والد از من خواستند کاندید خبرگان شوم. در امتحان کتبی و شفاهی اجتهاد شورای نگهبان شرکت جستم و بگفتهی آیت الله شبزندهدار در امتحان کتبی بخش اجتهادی اول شدم.
در کانالم نوشتم من را نتوانستند تحمل کنند؛ ما هم اعلام کردیم که به قم میرویم. این وسط بیت رهبری –که من منتقد به عملکرد بیت بودم- واسطه شد و از بنده حمایت کرد. هم به امور مساجد تماس گرفتند و هم به خود من تماس گرفتند که مسئله حل شد. من اجازه گرفتم که آیا میتوانم مطرح کنم که بیت این کار را کرد که بعد از چند روز گفتند میتوانید مطرح کنید و ما هم نوشتیم و تشکر کردیم.
البته نمازگزاران مسجد هم انتقاد کرده بودند که روحانی که صادق هست و شجاعت دارد را برمیدارید و هیئت امنای مسجد هم با امور مساجد وارد چالش شدند. اما امور مساجد تصمیمش را گرفته بود و اگر ورود بیت نبود احتمالا اتفاقی نمیافتاد.