دیدارنیوز ـ ترمه ماندگار: تبدیل آدمی به عدد و رقم چنان اوج و فراز گرفت که دولت همه خط و نشانهای دیرینش را به اجبار کنار گذاشت و شهر را به قرنطینه سپرد. قرنطینهای که در دو بخش روز و شب، تقسیم بندی جداگانهای دارد. روزها در قرق مشاغل ضروری است و شبها از ساعت ۹، راه برای هیچ کس باز نیست، مگر تاکسیها و آژانسها و هر کس از فرمانداری جواز دارد. اما میان این سکوت و سکون اجباری، هنوز مشاغلی هستند که حتی بیحیله و ترفند کسب و کارشان را پیش میبرند.
آرایشگاهها به خصوص سالنهای زیبایی زنان که در تیررس نیستند و جلب توجه نمیکند، برخی از سالنهای ورزشی هم از این قاعده پیروی میکنند چنان که مشاغل دیگر.
آخرین نظرسنجی و آمارگیری در شهر تهران که توسط شهرداری انجام شده نشان میدهد ۶۷ درصد از ابتلای خود یا اعضای خانوادهشان به کووید ۱۹ نگران هستند. این عدد بالاترین سطح ترس و نگرانی مردم از ابتدای شیوع آن در ایران تا کنون بوده است.
اما با وجود این نگرانی و البته اجبار دولت به تعطیلی و خانهنشینی بسیاری از مشاغل و مردم، هنوز خود را از تک و تا نمیاندازند. شیرین ناخنکار یک سالن زیبایی حوالی بولینگ عبدو است. سالن زیبایی معروفی که به سختی به مشتریان وقت میدهد، مگر خیلی ویژه باشند. او حتی یک روز هم تعطیل نبوده، مگر چند روزی در سال گذشته که ویروس وحشت بیشتری به دل آدمها انداخته بود و تعطیلیها خودخواسته بود، اما حالا با اجباری شدن قرنطینه، نه مشتریها میتوانند از خیر سوهان ناخن و لاک آن بگذرند و نه سالن از درآمدش و نه آرایشگران دل آن را دارند که مشتریان را از دست بدهند. هر یک قراری که کنسل کند، معلوم نیست مشتریشان نصیب چه کسی شود. در عین حال، آنها درآمدهایشان روزانه است.
سالن پر و خالی میشود، البته رونقش مانند قبل نیست، به خصوص که هر مشتری باید با احتیاط وارد شود و بعد با احتیاط بیشتری خارج شود و اگر احتمالا مورد سوال و جواب قرار گرفت، بگوید ساکن یکی از واحدهای بالایی و یا پایینی است. همه اینها را وقتی مشتری تماس میگیرد تا وقت رزرو کند به او گفته میشود. همه باید احتیاط کنند. هر کدام چه مشتری و چه آرایشگران که مورد سوال قرار میگیرند، میگویند: «ما که خیلی مراقب هستیم. اینجا بیشتر از هر جای دیگری احتیاط میکنیم.»، «معنی قرنطینه یعنی احتیاط، ما هم احتیاط میکنیم، فقط ترجیح میدهیم با سر و صورت خوب احتیاط کنیم.» از آن جمع چند نفری برای آرایش موها آمدهاند. آرایشی که برای فضای خصوصی و شخصی نیست و قرار است برای یک مهمانی و شبنشینی آماده شوند. برای آن مهمانی هم تضمین میکنند همه احتیاط میکنند و فقط جمع محدود و ۱۵ نفرهای قرار است دور هم جمع شوند. ساعت گردهمایی قبل از ۹ شب و شروع منع تردد است و پایان آن هم کمی بعد از ۴ صبح. مریم هم دو کوچه پایینتر از پارک آب و آتش در سالن نسبتا بزرگ و البته غیر مشهوری ابرو کار است. تلفنی وقت میدهد. میگوید: «آرایشگاه ما در کوچه خلوتی است و تابلوی بیرونی هم ندارد، مشکلی ایجاد نمیشود. مشتری اگر باشه، ما هم میآییم سالن. نمیشه ردش کرد. دو روز دیگه کرونا میره و ما بیمشتری میمونیم.»
دو روز بعد از شروع قرنطینه سراسری در تهران، شهری که عنوان قرمز را گرفته و میزان مرگ و میرهایش به تنهایی از کل کشور بیشتر است، از مجموعه ورزشی که وابسته به شهرداری تهران است پیامکی ارسال میشود برای برگزاری کلاسهای ورزشی. البته تاکید شده که جلسات به شکل خصوصی است و بیش از دو نفر در سالن حضور نخواهند داشت. طبق آن چه دولت اعلام کرده بود، برای فعالیت سالنهای ورزشی، تبصره ویژهای در نظر گرفته نشده بود.
دفترهای کوچک، صبحها یکی یکی پر میشوند. در مرکز شهر یا کمی بالاتر یا پایینتر. اتفاقا هم از کرونا میترسند و هم تاکید دارند بر اسپری الکل، حتی وقتی ساعتی در یک نقطه نشستهاند. وسواس چنان در جانشان است که هر بار اسپری، آبی است بر آتش ترسشان. یکی کار را تازه شروع کرده و دلش نمیآید چند روزی کرکرهها را پایین بکشد و جلسات را نادیده بگیرد. دیگری میگوید چند قرارداد مهم به تازگی بسته و باید آنها را به سرانجام برساند. دیگری میگوید با شریکش برای تعطیلی به توافق نرسیدهاند، وجه اشتراک همه یک عبارت است: «ما در دید ماموران و مردم نیستیم، در دفترهای خودمان نشستهایم و کار میکنیم، البته با رعایت پروتکلهای بهداشتی.»