تیتر امروز

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد

جامعه پلاس چند روز مانده به سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، میزبان مریم جلالی معاون صنایع دستی بود؛ از او هم درباره عملکردش در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی صحبت کردیم هم درباره...
از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد
گفتگوی دیدارنیوز در برنامه «ایرانشهر» با دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت

از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد

«ایرانشهر» در نخستین برنامه از سلسه‌گفتگوهای خود با موضوع «منافع ملی ایران» به سراغ علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت رفته و به بررسی ابعاد مفهوم «وفاق» در عرصه سیاسی امروز کشور پرداخته...

فراستخواه: فیرحی؛ یک برنامه پژوهشی ناتمام

مقصود فراستخواه، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و علامه است، کسی که وقتی با او صحبت می‌کنیم، هم متانتش و هم ته‌لهجه آذری‌اش، مرحوم دکتر فیرحی را یادآوری می‌کند.

کد خبر: ۷۵۵۴۶
۱۸:۳۹ - ۲۲ آبان ۱۳۹۹

فراستخواه: فیرحی؛ یک برنامه پژوهشی ناتمام

دیدارنیوز ـ سرویس سیاسی: فراستخواه که سال‌ها در کسوت استاد دانشگاه تهران سابقه همکاری با مرحوم فیرحی را داشته است، در ابتدای گفت‌وگو با دیدار از میزان تألم خاطر خود گفت و توضیح داد که چرا متوقف شدن پروژه فکری داوود فیرحی، این ضایعه را سنگین‌تر می‌کند: «در ابتدا به حضرتعالی و همکارانتان و خانواده مرحوم دکتر فیرحی، فرزندان، شاگردان و همکارانشان و همه جامعه مخاطبان بسیار نیازمند به روشنگری‌های این عزیز صمیمانه تسلیت عرض می‌کنم. این خبر برای من بسیار سنگین بود. اولین چیزی که می‌توانم از سنگینی سراسیمه این اندوهی که با شنیدن این خبر دهشتناک بگویم این است که این ضایعه‌ای بود که چنان بر جان من نشست که فقط می‌توانم در یک عبارت بگویم، فیرحی یک برنامه پژوهشی ناتمام شد. دکتر فیرحی عزیز یک برنامه پژوهشی در حوزه پسا ساختارگرا و در حوزه تبار شناسی ایجاد کرده بود که راه دشواری بود و راه نرفته‌ای هم بود. راهی نبود که خیلی کوبیده و طی شده باشد. یکی از ارزش‌های راه‌های محققان و کوشندگان و متفکران به این است که راه‌های نرفته را طی بکنند و با ته و توی مبهم مسائل درگیر بشوند و ایشان این روش را انتخاب کرده بود و یک برنامه پژوهشی را با آثار مختلفش، با کتاب‌هایش، درس‌هایش، بحث‌هایش و سخنرانی‌هایش دنبال می‌کرد. این مهم‌ترین چیزی بود که در لحظه‌ای که این خبر را شنیدم و حس یک ضایعه داشتم، به ذهن من رسید. به هر حال دکتر فیرحی در سنی نبود که ما انتظار داشته باشیم که بر اثر کبر سن، مثل همه دانشمندان و محققان، عمر پر برکتش به جایی برسد که منتظر پایان باشیم. باعث تأسف است وقتی یک محققی را در دهه ۸۰ یا ۹۰ حیاتش از دست می‌دهیم ولی فیرحی کسی نبود که چنین انتظاری داشته باشیم و خیلی نامترقبه بود. البته که خبر بیماری او را شنیده بودیم ولی این وضعیت حداقل برای بنده نامترقبه بود و هنوز تحت تأثیر این اتفاق هستم.»

فراستخواه از جایگاه ویژه فیرحی و نیز آثار و افکارش در میان دانشجویان رشته‌های مختلف علوم انسانی گفت و ادامه داد: «برنامه پژوهشی فیرحی متمایز بود و این خیلی مهم است. تمایز در فیرحی بود. او عرضه‌ای داشت که کمیاب بود و همین کمیابی خود به خود ارزش ایجاد می‌کند. وقتی کسی راه طی نشده‌ای را می‌رود این خود ارزش دارد، زیرا جای یک رهرو همیشه خالی است. این مسیر را دکتر فیرحی طی کردند و از همین منظر ایشان یک مؤلف مرجعی بودند. بسیاری از دانشجویانی که به من مراجعه می‌کردند، حتی اگر دانشجوی حوزه علوم اجتماعی بود و برای تحقیقی در حوزه گفتمان و تبارشناسی وارد می‌شدند، از جمله کتاب‌هایی که معرفی می‌کردم آثار ایشان بود چرا که می‌توانست الگویی برای پژوهش بود. او مؤلفی صاحب امضا و مرجع بود.»

فراستخواه در رابطه با این‌که چرا مرحوم فیرحی و نظراتش در میان مخاطبین حوزه علوم سیاسی این همه محل توجه بود؛ گفت: «به نظر من به همین دلیل شیفت‌های پارادایمی که ما در آن به سر می‌بریم. ما در دوره‌هایی در پارادایم‌های مستقری به سر می‌بردیم. دورانی بود که همه چیز آشنا بود و چارچوب‌های مفهومی و شیوه‌های فکر و متدولوژی‌ها شناخته شده بودند. ما در فلسفه علم بحثی داریم که می‌گوید وقتی پارادایم‌ها در حال جابجایی هستند، دانشمندان کرخت می‌شوند و نمی‌دانند چه کار کنند. توماس کوهن در کتاب «ساختار انقلاب‌های علمی» می‌گوید که دانشمندان وقتی در دوره‌های جابجایی پارادایمی به سر می‌برند آرزو می‌کنند که دلقک بشوند تا دانشمند، چرا که علم دیگر حل معما نمی‌کند و پژوهش‌های علمی از حل خیلی از معماها می‌مانند، چرا که پارادایم دیگر ظرفیت خود را از دست داده است و نیاز به پارادایم‌های تازه نفس و پررمق و سرشار جدیدی است که با خودش ظرفیت‌هایی داشته باشد برای حل مسائل و معماها. ما از منظر زمان تاریخی جامعه‌ای هستیم که هنوز تجربه مدرنیته نکرده پرتاب شده‌ایم به یک دنیای پسا مدرن و این هم یکی از مشکلات داستان ماست. همان‌طور که قبل از اینکه صنعتی بشویم به عصر پساصنعت پرتاب شده‌ایم، در تجربه مدرنیته هم هنوز به بلوغ نرسیده به یک دنیای پسامدرن پرتاب شدیم و داستان ما با داستان برخی از ملت‌های دیگر که پروسه‌ای را طی کرده‌اند متفاوت است. اما به هر حال این پرتاب‌شدگی ما و عبور ما از پارادایم‌های مدرن، نه به معنای خطی که یعنی نظریه‌های مدرن هیچ ظرفیتی برای حل مسائل نداشته باشند، ولی به هر حال این تکانه‌ها و جابجایی‌ها در عالم ما پیش آمده. کار دکتر فیرحی از این منظر ارزشمند بود که به دلیل موقعیت‌هایی که در آن قرار گرفته بود و ارتباطاتی که پیدا کرده بود و به نحوی با کوشش‌ها و ابتکارات خودش وارد این اقلیم شده بود و در این حوزه دست و پا می‌زد و کار می‌کرد، به ویژه در حوزه فقه و اندیشه سیاسی در اسلام و این یکی از تمایزهای او بود. مسئله فوکو و تحلیل گفتمان و تبارشناسی در حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی و فلسفی و علوم انسانی تا حدی تمرین‌های زیادی شده بود و کارهایی صورت گرفته بود ولی در حوزه فقه و اندیشه‌اسلامی و در اقلیم معرفت دینی چنین فعالیت‌هایی صورت نگرفته بود، این مسئله سبب می‌شد که کارها و آثار و فعالیت‌های دکتر فیرحی ارزش خاص خودش را پیدا کند، هرچند که جای نقد و بحث گفت‌وگو در رابطه با آن هنوز هم باقی است ولی واقعاً ارزشمند بود و جای تأسف دارد که چرا ایشان فرصت نکرد تا برنامه پژوهشی خود را کامل کند.»

فراستخواه با یگانه‌خواندن پروژه فکری فیرحی که او را از کلیشه‌های آکادمیک دور می‌کرد، این‌گونه از ارزش آثار و آرای او گفت: «آن‌چیزی که ارزش کار ایشان را بیشتر می‌کند، مسئله‌گرایی او است. به جای آن‌که در حوزه‌های علمیه و دانشگاه، با مسائل متعارف با روش‌های عادی و تکراری در قالب آن چرخه‌های مکرر درس و بحث و آن حربه‌های مدرسه‌ای و اسکلاستیک و یا برج‌عاج‌های دانشگاهی، چه در دانشگاه تهران و چه در حوزه قم بنشیند و راه‌های رفته را طی کند و چرخه مکرر درس و بحث و نوشتن و گفتن را ایشان هم ادا بکند، آمد سروقت مسئله‌های بکر. برای مثال آمد سراغ مسئله دین و دولت. مسئله دین و دولت یکی از معماهای بزرگ در تاریخ ما به ویژه در تجربه معاصر ما بوده است که بدون حل رضایت‌بخش آن نمی‌توانیم مسیر تاریخی خودمان را به شکل موفقیت‌آمیزی طی بکنیم. به هر صورتی باید با ته و توی این مسئله درگیر بشویم. ایشان از منظر قدرت و تحدید قدرت و از منظر اینکه چطور کردارهای گفتمانی شکل می‌گیرد و به اندیشه‌های فقهی نفوذ می‌کند و اینکه چطور ساختارهای قدرت با خودش آرایی ایجاد می‌کند و چطور این آرا بازتابی از نظام قدرت و مناسبت است به مسئله پرداختند. این مسئله‌گرایی ارزش دارد و چون متکفل و عهده‌دار حل یک مسئله کلیدی در تجربه تاریخی ما بوده است، یعنی همان مسئله دین و دولت، ارزش کارش هم بیشتر است. اگر کسی بخواهد مسئله دین و دولت را با کلیشه‌های موجودی مثل تفکیک دین و دولت که طی سال‌های سال در مأخذ و منابع و مراجع علمی وجود داشته است، مطرح کند، البته که ارزش خاص خودش را دارد که کسی در این حوزه‌ها تحقیق کند و لبه‌های تازه‌ای باز کند، ولی این که کسی از این اقلیم بیرون نمی‌رود و در حوزه فقه سیاسی اسلامی، آثار فقهی و اندیشه فقیهان و متفکران را بررسی می‌کند و کتب و متون و میراث فقهی را می‌کاود و بر اساس یک افق‌های پسانوگرایانه و پسامدرن و پساساختارگرا سروقت این مسائل می‌رود و با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند و با مسئله اصلی تاریخی ما را که با آن روش‌های حل کلیشه‌ای تفکیک دین و دولت قابل رفع و رجوع نبوده، از منظر دیگری درگیر می‌شود و پیچیدگی‌های آن را به رخ ما می‌کشد، از این جهت پروژه فکری بسیار ارزشمندی است. پروژه فکری مرحوم دکتر فیرحی بسیار ارزش اجتماعی و انسانی و علمی و آکادمیک داشت و متأسفم بگویم که این حادثه و ضایعه مانع از این شد که بتواند این برنامه پژوهشی را طی سال‌های سال باز کند و ابعاد مختلفش را بگشاید و آثار بیشتری را منتشر کند. امیدوارم که خانواده و همراهانش تلاش کنند تا آثار منتشر نشده او منتشر شود تا در اختیار محققان و پژوهندگان این حوزه قرار بگیرد.»

فراستخواه در پایان با اشاره به خصایص اخلاقی درخشان مرحوم فیرحی اشاره کرد و گفت: «ما دوست نداریم که وقتی بزرگی از میان ما رخت می‌بندد، طبق عادت مألوف زبان به نقد بگشاییم. اما نمی‌توانیم ابراز نکنیم اندوه خودمان را و از تجارب هم‌نشینی با او حرف نزنیم و اخلاقیات او را برای پژوهندگان بعدی و برای دانشجویان و فرزندان این سرزمین و محققان جوان نگوییم. نسل جدید علمی ما بسیار نسل بزرگی است. من شاهد هستم که در جامعه ما با تمام محدودیت‌ها و مشکلاتی که در کیفیت کارها وجود دارد، یک نسل بزرگی را در راه داریم. برای آن‌ها لازم است که این ارزش‌های اخلاقی و فروتنی فلسفی و علمی ایشان بازگو شود. من در مراوداتی که با ایشان داشتم غیر صمیمیت ندیدم. یک نکته‌ای که در کار با وی تجربه کردم این بود که ایشان متکلف هر کاری نمی‌شد. یک چیزی که نظر من را به عنوان یک فردی که به این مسائل کنجکاو بودم جلب کرد این بود که بعضی اوقات ایشان را دعوت می‌کردم تا رساله دکتری یک دانشجو را همراهی کند و مشاوره رساله را برعهده بگیرد و من با توجه به موضوع رساله‌ای که دانشجوی من عهده‌دار شده بود و من وظیفه راهنمایی او را بر عهده داشتم، دنبال کسی بودم که همراهی بکند و به من و دانشجو کمک بکند تا این رساله به سرانجام برسد. می‌دیدم مواردی بود که ایشان صمیمانه از پذیرش آن عذرخواهی می‌کردند و من تحسین‌شان می‌کردم. احساس می‌کردم در زمانه‌ای که بسیاری از اساتید مقداری سهل‌انگاری می‌کنند و وظایف علمی را عهده‌دار می‌شوند و بعد فرصت نمی‌کنند، این رفتار تحسین برانگیز بود. این مشکلی است که بسیاری مواقع در اثر تعارف و یا عدم صراحت و یا گاهی هم خدایی نکرده علاقه به داشتن رساله و مقاله برای ارتقا، گریبان‌گیر ما می‌شود ولی من شاهد بودم که ایشان هرگز در این مسائل نمی‌افتادند. از سوی دیگر ایشان به هیچ وجه تکبر نداشتند. در آموزه‌های تاریخی ما و در سنت‌های اخلاقی ما، یکی از معرف‌هایی که برای عالمان گفته شده است تکبر است. چیزی که از بچگی توجه من را به خود جلب کرده این است که یکی از آموزه‌های اخلاقی سنتی ما مرحله تکبر است که اتفاقاً بخش بزرگی از این سنت میراث تکبر و تبختر عالمان است. من از بچگی در این رابطه کنجکاو بودم و بعد‌ها فهمیدم غروری که ممکن است از طریق علم به کسی دست بدهد غروری بسیار پیچیده و غافلگیر کننده است. در نتیجه دانشمند و محقق و معلم و پژوهشگری که بتواند تواضع انسانی و فروتنی هم اخلاقی در سطح جوارح خودش و هم فروتنی معرفت‌شناختی در سطح جوانبی، یعنی در سطح ذهن خودش را داشته باشد بسیار گران‌بهاست. اینکه ما در سطح ذهن خودمان فروتن باشیم، یعنی احساس بکنیم که نمی‌دانیم. بزرگانی بوده‌اند که «تا بدان‌جا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم» و «یک موی ندانست و بسی موی شکافت» گفته‌اند. این همان فروتنی است که برخی از محققان و اساتید در دوره‌های رشد و بلوغ شخصیت و اخلاق خود به آن می‌رسند که سعادت این تجربه و کمال و فضیلت را خود من هم تا حدی در همراهی و هم‌نشینی با ایشان از نزدیک دیده‌ام.»

برچسب ها: دکتر فیرحی
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی