دیدارنیوز پیرامون جریانهای چپ و عملکرد و میزان تأثیرگذاری آنها در به ثمر نشستن انقلاب ۵۷ با یکی از اعضای سابق اتحادیه کمونیستهای ایران که مایل به بیان نامش نبود گفتگو کرده است. وی در این گفتگو قائل بود که نیروهای چپ در بسیاری از موارد اشتباه کردهاند. یکی از اشتباهات، مشی چریکی نیروهای چپ بوده است. وی علت مبارزه مسلحانه چپها را الگوبرداری از آنچه که در آمریکای جنوبی و مرکزی اتفاق افتاده بود برشمرد. وی همچنین گفت: «نیروهای چپ در پیروزی انقلاب ۵۷ تأثیرگذار بودند؛ اگر چه از نظر جمعیتی قابل توجه نبودند، اما، چون کار تشکیلاتی کرده بودند قدرت سازماندهی داشتند و هر چند نقش قابل توجهی در هیچیک از راهپیماییهای گسترده مردم علیه حکومت پهلوی نداشتند، اما به نیروهایشان آموزش میدادند.»
دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: پیرامون جریانهای چپ و عملکرد و میزان تأثیرگذاری آنها در به ثمر نشستن انقلاب ۵۷ با یکی از اعضای سابق اتحادیه کمونیستهای ایران که مایل به بیان نامش نبود، گفتوگو کردیم.
وی در این گفتوگو قائل بود که نیروهای چپ در بسیاری از موارد اشتباه کردهاند. یکی از اشتباهات، مشی چریکی نیروهای چپ بوده است. وی علت مبارزه مسلحانه چپها را الگوبرداری از آنچه که در آمریکای جنوبی و مرکزی اتفاق افتاده بود برشمرد و از چهگوارا به عنوان نماد مبارزه چریکی نام برد و معتقد بود نمیتوان نسخهای که مثلا در کوبا با توجه به شرایط فرهنگی اجتماعی کوبا شکل گرفته است در ایران اجرایی کرد. به همین علت نیروهای چپ به شدت شکست خوردند و به طور مثال نیروهای اتحادیه کمونیستها غالبا اعدام شدند.
سبک و سیاق مبارزاتی نیروهای چپ تماما گرته برداری از خارج کشور بوده است. این عضو سابق اتحادیه کمونیستهای ایران به عنوان مثال اشارهای کرد به تفکر مائوئیستها و آنچه در چین روی داد و گفت: بر اساس انقلاب چین، نیروهای چپ در ایران آمدند شمال، یک روستا را گرفتند و بعد فکر کردند یک روستای دیگر به آنها وصل میشود و همینطور همه روستاها به آنها میپیوندند، اما در عمل چپها از سیاهکل آن طرفتر نتوانستند بروند. آنها فکر میکردند انقلاب شده و مردم به آنها میپیوندند و طبق تفکر مائو روستاها شهرها را به محاصره در میآورند، اما در عمل اینگونه نشد و آنها تنها ماندند.
وی در مورد همگرایی و یا اختلافات چریکهای فدایی خلق با سازمان مجاهدین معتقد است این دو گروه، ایدئولوژیهای متفاوتی دارند و اساسا نمیتوانند با یکدیگر باشند. اعضای سازمان مجاهدین مذهبی بودند، الان هم به همین صورت است و اگر فیلمهای اعضای سازمان مجاهدین را ببینید همچنان زنانشان محجبه هستند و حتی خود مریم رجوی هم حجاب دارد. ایدئولوژی چریکهای فدایی خلق مارکسیستی است، اما ایدئولوژی سازمان مجاهدین، اسلامی است. هیچ جور نمیتوانند این دو به هم نزدیک شوند.
البته برخلاف این گفتهها سازمان مجاهدین از نظر مالی به چریکهای فدایی خلق کمک میکرد. برخی اسناد، حکایت از آن دارند که مرحوم لاهوتی نماینده امام خمینی از بازار پول جمع میکرده و به نیروهای مجاهدین میرسانده است. محسن خاموشی از نیروهای چپ نیز گفته از بازار اینقدر به ما پول میرسید که ما به چریکهای فدایی خلق گفتیم لازم نیست از بانک سرقت بکنید و ما از نظر مالی شما را تأمین میکنیم؛ لذا با تمام تفاوتهایی که بین سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی خلق وجود داشت، اما از نظر مالی سازمان به چریکهای فدایی کمک میکرد.
بعضی از گروههای چپ دستورالعملهایی به اعضا داده بودند مبنی بر اینکه ازدواج نکنید و بچهدار نشوید و معتقد بودند این وابستگیهای دنیوی، دست و پاگیر است و مانع مبارزه میشود. اما دستورالعملهای این چنینی از آنجا که مخالف فطرت بشری است مانع از این میشد که بسیاری به این جریانها بپیوندند. این عضو چپ در اینباره معتقد است این حرفها برای قبل از انقلاب بود و اگر شرایط جامعه و نیروها و سبک مبارزه را در نظر بگیرید میبینید که این دستورها اشتباه نیست. یعنی هر کسی هر لحظه محدودیت دارد و نمیداند کجا باید باشد و در زمان خودش منطقی بود. چریکهای فدایی خلق و اتحادیه کمونیستها به همین صورت بود، اما این دستورالعمل برای قبل از انقلاب بود و بعد از انقلاب دیگر به این صورت نبود و ازدواجهای درون سازمانی مرسوم شد. از نظر امنیتی نیز خیلی به اینها کمک میشد وقتی دو نفر از اعضای سازمان با هم ازدواج میکردند در یک خانه میتوانستند حضور داشته باشند.
وی پیرامون اینکه دستوراتی اینچنینی باعث میشود این دست گروهها محدود باقی بمانند و فراگیر نشوند گفت: باید هر چیز را در زمان خودش مورد بررسی قرار داد و این دستورالعمل را هم باید در همان شرایط سنجید؛ نکته بعد اینکه آنها پیروزی را خیلی نزدیک میدیدند و فکر میکردند یک دستور موقت و کوتاه مدت است و با پیروزی انقلاب، این دستور هم ملغی میشود. قرار نبوده طرف تا آخر عمرش ازدواج نکند، آنها پیروزی را خیلی نزدیک میدیدند.
رهبران این گروهها در خارج از کشور به سر میبردند و فاصلهای که ایجاد شده بود باعث میشد آنها اشراف کاملی به اوضاع و احوال داخل نداشته باشند و از اینرو خیلی محاسبات آنها نمیتوانست با واقع تطبیق داشته باشد و شاید به همین علت پیروزی را بسیار نزدیک میدیدند. این عضو سابق اتحادیه کمونیستها میگوید: من وقتی به عنوان نیروی چریکهای فدایی خلق میخواهم یک نفر را به عنوان سمپاد به داخل نیرو هدایت کنم هیچ وقت نمیگویم که پیروزی دور است. ضمنا این دستورالعملها برای نیروهای مرکزی نبوده و اینها ازدواج میکردند، ولی طبقات پایینتر باید به این دستورها عمل میکردند.
یکی از اشکالات نیروهای چپ همکاری با نیروهای امنیتی دستگاه حاکم بوده است. آنان وقتی با این واقعیت روبهرو میشدند که ایدئولوژیشان با واقعیات جامعه همخوانی ندارد و با دستگیری آنها حمایتی از سوی مردم صورت نمیگیرد سرخورده از مبارزه با نیروهای امنیتی همکاری میکردند و همفکران خود را میفروختند. پرویز نیکخواه از همین دست افراد است. این عضو سابق اتحادیه کمونیستها موافق این مسئله نبوده و معتقد است این مسئله اولا مختص به نیروهای چپ نبوده و ثانیا یک مسئله کاملا شخصی است. وی اضافه کرد: سال ۵۴ دو نفر از آشنایان بنده را گرفتند، هر دو از چریکهای فدایی خلق بودند؛ یکی از آنها با حکومت همکاری کرد و دیگری نیز دچار افسردگی شد. عدهای نمیکِشند که مبارزه کنند و عدهای دیگر همچنان به مبارزه ادامه میدهند. در جریان دستگیری نظامیهای حزب توده آنها میدانستند سرانشان به آنها خیانت کردند، اما آنها از ایدئولوژی خود دفاع کردند. این مسئله بیشتر شخصی است. مثلا در دادگاه گلسرخی همه میگویند اشتباه کردیم، اما گلسرخی و دانشیان ایستادگی میکنند.
وی در پایان اشاره کرد نیروهای چپ در پیروزی انقلاب ۵۷ تأثیرگذار بودند؛ اگر چه از نظر جمعیتی قابل توجه نبودند، اما چون کار تشکیلاتی کرده بودند قدرت سازماندهی داشتند. هر چند نقش قابل توجهی در هیچ یک از راهپیماییهای گسترده مردم علیه حکومت پهلوی نداشتند، اما به نیروهایشان آموزش میدادند. بهطور مثال در روز ۱۱ اردیبهشت ـ روز جهانی کارگر ـ بین کارگران بروند و آنها را تحریک کنند که علیه حکومت مرکزی شعار بدهند و بدین وسیله موجی علیه حاکمیت ایجاد کنند. اما از آنجا که سندیکاهای کارگری در ایران شکل نگرفته بود نیروهای چپ خیلی قادر نبودند انقلاب طبقاتی کنند.