دیدارنیوز ـ زندگی جمعی به همراه خود مسئولیت میآورد و باید دید افراد برای پذیرش مسئولیت زندگی گروهی و جمعی تا چه میزان آمادگی دارند. واقعیت آن است که مشکلات اقتصادی و همچنین افزایش آمار طلاق در سالهای اخیر بسیاری از افراد را از زندگی متاهلی منصرف و دلسرد کرده است. برخی دیگر از افراد جامعه نیز یک بار طعم زندگی متاهلی را چشیدهاند و گویی گسی طعمش کامشان را تلخ کرده است. این افراد آنقدر نسبت به تشکیل خانواده بدبین شدهاند که تنهایی را هر چند سخت و غیرقابل تصور به همزیستی با فردی که نسبت به آن بیاعتمادند ترجیح میدهند. مسائل اقتصادی قطعا عامل بسیار مهمی برای ازدواج نکردن جوانان است، زیرا برای آنها در زمینه تشکیل خانواده ایجاد واهمه میکند. روزگاری الگوی زیست خانوادهها «گسترده» بود و حتی شاهد حضور پدربزرگ و مادربزرگ در کنار فرزندان و نوهها بودیم، اما امروز الگوی خانوادهها «هستهای» شده است و هر خانواده متشکل از والدین و فرزندان است. برخی از جامعهشناسان امروز نسبت به خانوادههای « تک نفره» هشدار میدهند. امروز مفهوم خانواده روز به روز تضعیف میشود و افراد زیادی تنها نام خانوادگی خود را یدک میکشند و زندگی کاملا مستقل و جداگانه از اعضای خانواده دارند. این درحالی است که مفهوم زندگی مجردی با خانوادههای ایرانی غریبه است و آنچه در طول ادوار گذشته از مفهوم خانواده به یاد ایرانیان مانده خانههای شلوغ و پر رفتوآمد و سفرههای سراسری غذاست. هرچند بهنظر این مفهوم در حال محو شدن است، اما نمیتوان آن را دور از فرهنگ عامه ایرانی دانست. امروز افراد به «زندگی تجردی» خو گرفته و ساختارهای زندگی خود را براین اساس بنا نهادهاند و خانوادهها نیز «تک هستهای» شدهاند. فرد به محض ترک خانه و حضور در یک محلزندگی جدید و پرداخت هزینههای شخصی زندگی خود به یک خانواده تبدیل شده و مشمول آمار خانوادههای ایرانی میشود.
200 هزار زن زیر 45 سال و مجرد
براساس آمار تا سال 96 حدود 200هزار نفر از زنان زیر ۴۵ سال «مجردی» زندگی میکردند و آمار ازدواج در سال گذشته ثابت میکند اگر این رقم تاکنون افزایش نیافته باشد قطعا شاهد کاهش آن نبودهایم. این زنانی مطلقه یا زن سرپرست خانوار هستند یا هرگز به زندگی متاهلی تن ندادهاند. برخی دیگر از آنها نیز زنان و دخترانی هستند که بهدلیل درس و تحصیل در مکانی دور از خانواده به ناچار در شهر محل سکونت خود تنها زندگی میکنند. در دهههای 70 و اوایل دهه 80 تنها زیستی از نظر جامعه عملی قبیح به حساب میآمد، بنابراین صاحبخانهها به افراد مجرد خانه نمیدادند یا به سختی راضی به این کار میشدند. در واقع تنها زیستان از نظر جامعه بهنوعی بیبندو باری و هنجارشکنی متهم بودند و این نگاه به زنان بسیار بیشتر از مردان وجود داشت. امروز باتوجه به تغییر در سبک زندگی، استقلال مالی، افزایش سن ازدواج تنها زیستی ترجیح افراد زیادی در جامعه شده است و دیگر زن و مرد ندارد. میل به زندگی تجردی تنها یک روی این سکه است و در روی دیگر آن برخی افراد وجود دارند که اساسا انتخابی جز زندگی مجردی ندارند، حتی اگر از این تصمیم دل خوشی نداشته باشند. آنها به دلایل مشکلات مالی و عدمتوانایی برای پرداخت هزینه زندگی متاهلی، مجرد زندگی میکنند. برخی از زنان نیز تمکن مالی برای زندگی متاهلی را دارند، اما به دلایل تجارب تلخ خود در گذشته یا آنچه آنان «ترس از تاهل » میدانند زندگی تجردی را گزینه بهتری برای خود میپندارند.
تمایل به تنهازیستی زنان سرپرستخانوار
زنان سرپرست خانوار ممکن است بهطور دائم یا موقت سرپرست خانوار باشند، اما برخی زنان سرپرست خانوار که تمایل به تنهازیستی دارند را زنان مطلقهای تشکیل میدهند که مسئولیت نگهداری فرزندانشان را پس از طلاق برعهده دارند. براساس قانون قبلی اگر مادر حضانت فرزند را برعهده داشت و همچنین قصد ازدواج مجدد میکرد پدر میتوانست به صلاحدید خود مجددا اعلام حضانت فرزند را به دادگاه بکند. این قانون بزرگترین عامل برای زنان سرپرستخانوار و مطلقه بود که حتی خواب ازدواج مجدد را برای خود نمیدیدند. امروز این قانون دیگر وجود ندارد و حتی مادر در صورت ازدواج مجدد حق حضانت فرزند خود را دارد و تنها در صورتی این حق از او سلب میشود که انحطاط اخلاقی او مشخص شود. بنابراین ممکن است عدماطلاع زنان از تغییر این قانون یا سابقهذهنی ناخوشایند آنها از زندگی زناشویی قبلی خود دلیل ترس آنها از ازدواج مجدد باشد. در هر صورت یکی از بزرگترین مشکلات زنانمطلقه و سرپرستخانوار نبود قوانین کافی برای حمایتهایقانونی و مالی از آنهاست. در واقع در صورت کسبحضانت فرزند توسط مادر نفقه پرداختی از سوی پدر معمولا جوابگوی نیازهای فعلی فرزندان نیست. بنابراین مادر در نهایت فرزند خود را به بهای کار در ساعات بیشتر و خستگی روحی و روانی بسیار به دست میآورد. در موارد بسیاری زنان برای رضایت شوهر به منظور کسب حضانت فرزند از بسیاری از حقوق خود مانند مهریه و نفقه فرزند گذشته و مبلغ تصویبی از سوی قاضی را نیز در زمان حکمطلاق دریافت نمیکنند. حال این پرسش به میان میآید که باتوجه به عدم حمایت قانون از زنانمطلقه و سرپرستخانوار چرا آنها تن به ازدواج مجدد نداده و زندگی خود را براساس نیازهای فعلی سر و سامان نمیدهند. قطعا پاسخ به این پرسش یکتا نیست و در مورد هر زن باتوجه به ویژگیهای اخلاقی و همچنین وضعیت اقتصادی، اجتماعی و تحصیلی او متفاوت است، اما یک فرضیه واحد تقریبا برای تمام آنها وجود دارد و آن ترس احتمالی این زنان از شکست مجدد در زندگی متاهلی است. ترسی که باتوجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی امروز ترس بجایی است و نمیتوان بر آنها خرده گرفت.
زنسرپرست خانوار واقعا تنهاست
یک جامعهشناس در گفتوگو با «آرمان» با تایید این واقعیت زنان سرپرستخانوار و مطلقه تمایل کمتری به ازدواج مجدد دارند، میگوید: این زنان تجارب ناخوشایندی از ازدواج قبلی خود دارند، همچنین زنان سرپرست خانوار که هرگز ازدواجی نکردهاند نیز بهدلیل رویت ازدواجهای ناموفق پیرامون خود از ازدواج صرفنظر کنند. محمود حریرچی میافزاید: بررسیها نشان داده است که زنان پس از گذشت یک سال از طلاق پشیمان میشوند، بنابراین باید دید این زنان چه تجاربی در زندگی قبلی مشترک خود دارند که بهرغم این پشیمانی احتمالی علاقهمند به زندگی مجدد زناشویی نیستند. او خاطرنشان میکند: در واقع این زنان علاقهمند به زندگی زناشویی مجدد نیستند و اگر قصد کمک به آنها را داشته باشیم باید دلایل این عدمعلاقهمندی در آنها بررسی شود. بهنظر زنانمطلقه و سرپرستخانوار که جدایی ناخوشایند داشته یا اکنون در زندگیناپسندی قرار دارند بیشتر در معرض انتخاب «تنهازیستی» هستند. حریرچی تاکید میکند: افسردگی امروز در میان زنان سه برابر مردان است که خود عامل مهمی برای تمایل نداشتن به ازدواج است. بنابراین برای این زنان باید فرصتهایی فراهم شود تا آنها با دریافت مشاورههای دقیق خانوادگی از تصمیم فعلی خود مبنی بر تنهازیستی منصرف شوند. البته این مشاورهها باید تخصصی و به دور از کلیشههای رایج در جامعه باشد. او میافزاید: ارائه مشاوره به این زنان باید باتوجه به شخصیت و شرایط زندگی آنها و بهصورت موردی باشد. علاوه براین وضعیتروانی و شرایطفعلی زندگی آنها نیز در مشاورهها باید مدنظر قرار گیرد. حریرچی میگوید: افسردگی احتمالی این زنان آنها را از زندگی و ازدواج مجدد بازمیدارد. هرچند امروز نگرش جامعه نسبت به این زنان تاحدودی متفاوت با گذشته است، اما در هر صورت جامعه نگرش مثبتی بر زنان مجرد تنها یا مطلقه ندارد و به آنها بهگونهای دیگر مینگرد. این جامعه مردسالار است و نگرش عمومی بر ناسازگاری و خودخواهی این زنان است.
او میافزاید: گاهی تمایل نداشتن به ازدواج در این زنان نیز به حساب خودخواهی آنها گذاشته میشود. در مقابل نگرش منفی جامعه به این زنان باید از آنها حمایت کرد. حریرچی تاکید میکند: زنان سرپرست خانوار حمایتهای چندانی از سوی دولت دریافت نمیکنند و برخی از آنها مبالغ ناچیزی را از سازمانهای حمایتکننده دولتی دریافت میکنند، اما هزینه زندگی این زنان از این طریق تامین نمیشود. برای آنکه حقوق اقشارمختلف جامعه مانند کودک، سالمند، زنان، زنان مطلقه و سرپرست خانوار اساسا به رسمیت شناخته شود نیازمند تغییر نگرش نسبت به آنها هستیم. در این صورت برای تحقق این حقوق برنامهریزی میکنند تا افراد به سلامت زندگی خود را ادامه دهند. او میگوید: امروز نیازمند قانونگذاری برای زنان مطلقه و سرپرست خانوار هستیم و ضعفهای قانونی متعددی در مورد آنها وجود دارد. بهعنوان مثال در هنگام جدایی زن و شوهر حقوق زنان تا چه میزان رعایت میشود؟ حتی اگر اکثر زنان سرپرست خانوار عهدهدار مسئولیت فرزندان خود نباشند، اما نبود حق حضانت برای مادران سرپرست خانوار سبب بروز افسردگی در آنها میشود. علاوه براین اگر فرزند به مادر داده شود پدر باید موظف به حمایت مالی او باشد. زنان مطلقهای که آنها را زنان سرپرست خانوار مینامند واقعا تنها هستند و حمایت اجتماعی، قانونی و اقتصادی کافی از آنها نمیشوند. اگر این حمایتها از آنها وجود داشته باشند این زنان نیز تکالیفی را برگردن خود مبنی بر ازدواج مجدد احساس میکنند. حریرچی میافزاید: در این صورت این زن از خود میپرسد که چه موانعی برای ازدواج مجدد او وجود دارد و بهدلیل نبود مانع دوباره ازدواج میکند. امروز اگر مردان قصد ازدواج مجدد داشته باشند قبحی برای آنها ندارد، اما اگر زنان قصد ازدواج مجدد داشته باشند درگیر حواشی بسیاری میشوند.
منبع: روزنامه آرمان/ آرزو ضیایی/۳۱ خرداد ۹۷