طلاقهایی که امروز به عنوان طلاق مضحک از آنها نام میبریم در واقع ریشه در جای دیگری دارد، اما بنا به عللی ریشههای اصلی مطرح نمیشود و یک علل مضحک و خنده دار برای آن بیان میشود. میتوان با بررسی و تحقیق جامعی که ابتدای زندگی مشترک انجام میشود جلوی بسیاری از این طلاقهای مضحک را گرفت. آموزش زوجین و فراگرفتن مهارتهای زندگی مشترک نیز کمک شایانی به تعامل بهتر در زندگی زناشویی خواهد کرد.
دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: پیشتر بخش نخست گفتوگو با حسن فدایی پیرامون علل و عوامل طلاق و مولفه های سبک زندگی دینی را منتشر ساختیم. در ادامه می توانید بخش پایانی گفتگوی دیدارنیوز با دکتر فدایی در مورد طلاق و بالاخص طلاق مضحک را بخوانید.
ببینید: گفتگوی دیدارنیوز با حسن فدایی در آپارات
دیدارنیوز: در آن کلیپ به درستی تعبیر طلاق مضحک را به کار برده بودید. برای اینکه مخاطبان بهتر متوجه شوند که منظور از طلاق مضحک چیست چند نمونه را میخوانم. مردی درخواست طلاق کرده بدین دلیل که خانمش اجازه خرید خانه نمیداده و معتقد بوده باید پولشان در بانک باشد. خانمی میگوید با یک آقایی پنج سال زندگی مشترک داشتم، جدیداً فهمیدهام یک پای او از پای دیگرش کوتاهتر است.
فدایی: شاید اینقدر پایش را میشسته که کوتاه شده است.
دیدارنیوز: یک خانم ۲۲ ساله تقاضای طلاق کرده و گفته من نمیتوانم هر روز ناهارم را با مادر شوهرم بخورم. خانم دیگری میگوید همسرم همیشه فوتبال تماشا میکند و من نمیتوانم. یک خانمی هم گفته شوهرم ورشکست شد و قرار شد بهطور موقت یک کاری انجام دهد، الان راننده کامیون شده و شغلش خیلی بی کلاس است و در خواست طلاق داده است. مواردی از این قبیل زیاد است. یا در آن کلیپ عنوان کردید فردی به دلیل اینکه خانمش به دروغ گفته بود طرفدار تیم استقلال است، درخواست طلاق داده است.
فدایی: یک مورد درخواست طلاق داشتیم که میگفت شوهرم در ابتدا گفته دلال دلار هستم. ما هم قبول کردیم. اما الان فهمیدهام که مهندس است!
دیدارنیوز: اینها نشأت گرفته از این است که جایگاه زندگی مشترک و ازدواج تنزل پیدا کرده که بعضاً دلایل واهی منجر به جدایی میشود. بفرمایید معیار چیست و چه چیزی را میتوانیم جزء طلاق مضحک حساب کنیم؟
فدایی: به خوبی به جواب سؤال اشاره کردید که جایگاه ازدواج تنزل پیدا کرده است. اگر آن عشق، مودت، محبت، اشتراک و پیمان مقدس، ذاتی و طبیعی و واقعی شکل بگیرد، این گرد و غبارهای جزئی که روی صورتش مینشیند رفع میشود و هیچ تأثیری نمیگذارد. اما اگر اساس کار اشکال داشته باشد، کوچکترین مسائل، آن را تکان میدهد. گنجشکی روی درخت کاجی نشست. زمانی که میخواست پرواز کند گفت درخت محکم بنشین میخواهم بروم. درخت گفت من اصلاً نفهمیدم تو کی آمدی که بدانم کی میخواهی بروی! اگر استوانه و محور محکم باشد، اصلاً متوجه این مسائل جزئی نمیشویم. اعظم الفائده بعد از اسلام، همسری است که وقتی نگاهش میکنید مسرور میشوید. وقتی چیزی میگوئید اطاعت میکند. البته منظور، اطاعت کورکورانه نیست، بلکه اطاعتی که شما به یک سری وظایف عمل میکنید، او هم واقعاً رعایت میکند. اما اگر این عشق وجود نداشته باشد، شما بر سر کوچکترین مسئلهای گیر میدهید. اگر آن مهارت مدیریت و یک سوم تغافل نباشد، سر کوچکترین مشکلی در خانواده جنجال راه میاندازید. چرا؟ چون محبت واقعی نیست. اینها همه ناشی از یک ریشه و عواملی است که از آن غافل هستیم. حال این بهانهگیری و عصبانیت ناشی از همان عواملی است که مغفول مانده است. چون ریشه محبت خیلی استوار نیست، بر سر کوچکترین چیزی میخواهیم جار و جنجال راه بیندازیم. یک زندگی را تصور کنید که دو طرف عاشق هم هستند. خب تو پرسپولیسی هستی عیب ندارد؛ غذا شور است خب عیب ندارد. غذا را بلد نیستی، خب یاد میگیری. اگر اساس کار درست باشد این فرعیات درست میشود. من همیشه به طلاب و دانشجویانی که علاقهمند هستند میگویم «الا یا ایها الطلاب ناشی، علیکم بالمتون لا بالحواشی» این را همه جا میشود به کار برد. در مورد همین مهریهای که بحث کردیم میشود یک ازدواج دائمی کرد و مهریه قرار نداد. یکی چیز فرعی، زائد و حاشیهای امروز چنان بر متن غلبه کرده، که اصل را زیر سؤال برده است. خیلی از زندانیان ما دامادهایی هستند که تازه ازدواج کردهاند. اینجا باید گفت علیکم بالمتون. شما میتوانید مهریه نگذارید. اصلاً مهریه مهم نیست. چرا اینقدر به یک چیز فرعی قدرت بخشیدید که اصل را به حاشیه برده است؟! چون آن مهارتها و دانش و اطلاعات و دیتاهای لازم را به دست نیاوردیم، جای اصل و فرع و جای متن و حاشیه در زندگیها قاطی شده است. به شراکتی اقدام کردیم که حتی جایگاه آن را نمیدانیم. شما وقتی یک جایگاه عظیمی را رایگان به دست آورید، قدر نمیدانید. اما زمانی که برای آن تلاش کنید و زحمت بکشید و با جدیت به آن برسید قدر آن را میدانید. وقتی یک خانمی ناز کند، عشوه داشته باشد و شرایط ازدواجش را با آپشنهایی تعیین تکلیف کند، یک آقایی به سختی به او برسد قدرش را میداند و شرایط را هم رعایت میکند. اما زمانی که جامعه به سمت و سویی رود که شما با اولین نگاه به قول خارجیها فالین لاو شوید و عاشق شوید و طرف مقابل هم با اولین نگاه پاسخ مثبت دهد، مشکلاتی ایجاد خواهد شد. من نمیخواهم بگویم همه اولین نگاهها عاقبت خوبی ندارد، اما لازمهاش این است که یک نازی، یک نیازی و یک تبادل عشقی مطرح شود. قرار نیست که همیشه در قالب ازدواج سفید جلو رویم بلکه قرار است زیر یک سقف شریک باشیم که هر کدام در قبال هم یک مسئولیتهایی داریم. چرا عشقهای رنگی زود از بین میرود؟ چون تصورشان این است که دوست دختر دوست پسر هستیم کافیشاپ برویم. اما نه اینگونه نیست. وقتی زیر یک سقف بروند، هر کدام از زوجها مسئولیتهایی دارند. به تعبیری در این جنگها ما جزء قاسطین میشویم و قسطها شروع میشود، زندگی خرج داد، یک طرف باید پخت و پز و رفت و روب کند، یکی باید دو شیفت کار کند. اینها را نمیبینیم. فکر میکنیم همهاش کافیشاپ و پارتی رفتن است. خیر زندگی اینگونه نیست؛ لذا برای همین است که بعد از یک ماه نمیتوانند یکدیگر را تحمل کنند. شما بروید تحقیقاتتان را انجام دهید و اطلاعاتتان را کسب کنید.
من اصلاً با واژه ازدواج سفید موافق نیستم. ازدواج یک واژه مقدس است و سفید رنگ طهارت و پاکی است، با توجه به جامعه ما، این دو برای لجن زار سیاه امروز به کار میرود. آنچه در خارج مطرح است خودشان همباشی مینامند. یعنی با هم بودن. ما داریم به ازدواج سفید ترجمه میکنیم. یعنی واژگان مقدسی را که در اذهان ما شکل گرفته است، برای امری به کار میبریم که اساساً مورد حمایت قانونگذار نیست. نسلی که از این نوع رابطه بهوجود میآید اصطلاحاً به آن حرامزاده اطلاق میشود و قانونگذار از او حمایت نمیکند. چون هیچ رابطه شرعی وجود ندارد، ما داریم این را برای آن عمل به کار میبریم. گفته میشود در خارج هم وجود دارد! خب وقتی مقایسه میکنید یک مقایسه منطقی کنید. در خارج یک ازدواج دائم است. آنها دیگر ازدواج موقت ندارند. خب این رابطههای گرل فرند ازدواج سفید میکنند. میخواهید مقایسه کنید شما یک جایگزین به اسم ازدواج موقت دارید هر چند بحث ازدواج موقت را فعلاً عرف نمیپسندد و در قبالش موضع میگیرند. اما «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَة» این را باید بحث کرد و شکل و سازوکار قانونی آن را مطرح و در این فضا اقدام کرد. ما همین را به صورت غیرشرعی انجام میدهیم. خیلی هم میبالیم که ازدواج موقت نمیکنیم و با هم دوست هستیم. من به خیلی از مراجعین که متضرر شده بودند به خصوص خانمها گفتم شما یک محاسبه کنید. ازدواج سفید در هیچجای شرعی ثبت نمیشود. چه کسی متضرر اصلی است؟ شما خانم هستید، احساسی هستید، دل میبندید، وارد یک زندگی میشوید و متوجه میشوید بچه دار هم شدید. هیچ کسی هم از شما حمایت نمیکند. خب اگر بعد از دو ماه این آقا رفت چه کسی میخواهد از شما حمایت کند؟ خانمها نسبت به آقایان احساسیتر هستند. اگر بخواهید حمایت هم شوید باید در چهارچوب شرع عمل کنید. قانونگذار در ماده ۲۱ قانون حمایت خانواده هم بحث ازدواج موقت را مطرح کرده و در شرایطی ثبت دارد. ازدواج سفید ثبت نمیشود. این را بدانید که ازدواجهای سفید هیچ حمایت قانونی برای شما ایجاد نمیکند. متضرر اصلی در ۹۹ درصد موارد هم دختران بودهاند. چون نه میتوانند بعد از آن اعلام کنند و نه میتوانند جایی مهریه مطالبه کنند. در خارج هم که طرفین چنین صحبتهایی میکنند که در زیر یک سقف زندگی کنند تعهداتی برای هم تعریف میکنند و در چهارچوب مقررات جلو میروند. آیا این را در جامعه ما دیدهاید؟ نه تعهدنامهای و نه الزاماتی؛ هیچ چیزی وجود ندارد. متضرر اصلی خانمی است که دل بسته و آقا به راحتی به سراغ یکی دیگر رفته است. پس اینهایی را که از غرب وام میگیریم درست با جامعه خود منطبق کنیم و یک تحلیل و تجزیه درست داشته باشیم تا بتوانیم یک راه کاری ارائه دهیم. همه این عوامل به عدم مهارتها باز میگردد که اول بحثم گفتم. عدم مهارتها در تطبیق، عدم مهارت در مقایسه، عدم مهارت در زندگی و عدم مهارت کلامی. اگر فرد مهارت کلامی داشته باشد خیلی اتفاقات در خانواده رخ نمیدهد. برای مثال خانم و شوهر بحث میکنند. خانم میگوید من خیلی خواستگار داشتم و میخواهد به نوعی منت بگذارد. اگر مهارت کلامی نباشد همین مسئله به یک دعوای عظیم بدل میشود. میدان جنگی میشود که هیچ برندهای نداشته باشد. اما اگر آقا مهارت کلامی داشته باشد به جای ایجاد دیوار، پل میزند و میگوید که خدا را شکر بین این همه خواستگار توفیق نصیب من شد. این جمله آب سردی است بر آتشی که او دارد شعلهور میکند. پل باش به جای اینکه دیوار شوی. شما اگر گل باشید بهتر از این است که خس و خار شوید. میگوید گل باش به جای این که خس و خار شوی / پل باش به جای این که دیوار شوی/ زحمت متراش و مژده رحمت باش. زحمت ایجاد نکن و اینقدر اختلاف ایجاد نکن. اما چون این مهارت را ندارد میگوید من هم اینقدر کیس داشتم. ابتدا با شوخی شروع شد که من خیلی خواستگار داشتم. عملاً سر یک شوخی به دلیل عدم مهارت ارتباطی اختلاف شروع میشود. در یک مقاله انگلیسی میخواندم شاید فکر کنید خیانت و یا وفادار نبودن عامل اصلی طلاق است. گفتند بعد از تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیدم که مهارتهای ارتباطی عامل اصلی طلاقها است. نویسنده بعد از تحقیق وسیع در کیسها و موردهای بی شمار گفت به این نتیجه رسیدم که عامل اصلی و مهم نداشتن مهارتهای کلامی و مهارتهای ارتباطی است. این مهارتهای ارتباطی خیلی گسترده است شاید همه مباحثی که امروز گفتیم را در بر گیرد.
دیدارنیوز: در بحث طلاقهای مضحک عکسالعمل دادگاهها امروز چیست؟ یعنی این عواملی که ما به عنوان یک عامل خندهدار از آن یاد میکنیم اگر یک خانم و آقایی به دادگاه بروند، آقایان قضات چگونه با آنها برخورد میکنند؟
فدایی: به دلیل اینکه خانواده باید از یک استحکام ویژهای برخوردار باشد، تا جایی که ممکن است نظر أقوی بر این است که دلایل باید محکمه پسند باشد. یعنی باید این دلایل باعث اقناع وجدان قاضی بشود. یک مورد داشتیم که میگفت شوهرم بلد نیست ماشین اتومات براند و آبروی ما جلوی فامیل رفته است! خب طبیعی است تا الان ماشین دندهای بوده، الان اتومات است دو روز دستش باشد قلقش دستش میآید؛ و تقریباً به اجماع میتوانم بگویم خیلی از قضات محترم دلایل واهی را نمیپسندند. اینکه ماشین را نتوانست جابه جا کند و اینکه قورمه سبزی بلد نبود را نمیپسندند. اما به شما میگویند من نمیتوانم اخلاق این را بپسندم. این طبیعی است؛ لذا در قوانین مدنی و قبالههای ازدواج به شما اجازه داده اگر سوء رفتار که خیلی هم عام است مثلاً بد دهن است و پرخاشگری میکند و در جمع تحقیر میکند و کنایه میزند. سوء رفتار و سوء معاشرت زوج و زوجه به حدی باشد که ادامه زندگی غیر قابل تحمل شود، به شما اجازه میدهند و اینجا دیگر طلاق مضحک نیست. اما اگر دلایل شما یک دلایل واهی و بی معنی باشد که باعث اقناع وجدان محکمه نشود، به شما اجازه طلاق نمیدهند.
دیدارنیوز: مورد داشتیم در ترکیه یکی از زوجین طرفدار تیمی بوده، تیم آقا باخته بود و در خانه خانمش آن قدر برایش کری خوانده بود که مرد از خود بیخود شده و همسرش را از آپارتمان به پایین پرت کرده بود. کری خوانی فوتبالی میتواند به نظر بسیاری امر جدی نباشد اما همین موارد هم میتواند منجر به قتل شود.
فدایی: این میتواند به جار و جنجال کشیده شود، به طعنه و کنایه کشیده شود و تمسخر و این برنامهها در دراز مدت ادامه پیدا کند. یک خانمی که به دادگاه برود بگوید همسرم معتاد است. با یک بار اعتیاد، طلاق را جاری نمیکنند. اعتیادی که به دوام زندگی زناشویی لطمه وارد کرده و لااقل چند بار تکرار شده باشد. وقتی اعتیاد را که میگوییم خانمان سوز است به راحتی طلاق نمیدهند، به طریق اولی و به قیاس اولویت مباحث جزئی هیچ وقت نمیتواند باعث اقناع دادگاه شود. چون میدانید طلاق دست مرد است. اگر خانمی بخواهد طلاق بگیرد و نتوانند عسر و حرج و شروط ضمن عقد را ثابت کنند، اجازه طلاق را به آنها نمیدهند. طلاق اکراهی از جانب زن، باید ثابت شود یعنی باید یک اکراهی از جانب تو باشد. اکراه یعنی نوع جامعه بگوید بله این اکراه است. آقا مطابق قانون هر زمان بخواهد میتواند طلاق دهد اما به شرطی که طبق ماده ۳۰ قانون حمایت خانواده امور مالی را پرداخته باشد اما خود آقا هم که بخواهد طلاق دهد بدون دلیل منطقی اجازه نمیدهد.
دیدارنیوز: واقعاً اجازه نمیدهند؟
فدایی: به این راحتی اجازه نمیدهند. الان در برخی شهرها اصلاً اجازه نمیدهند. البته با این رویه و استراتژی که کلاً در یک شهری اجازه طلاق ندهیم، مخالف هستم. اینها یک مُسکن است و منطقی نیست. اگر قرار باشد برای جلوگیری از طلاق فکر شود، سازوکار استاندارد باید برای آن تعریف شود. اینکه در فلان شهر اصلاً اجازه طلاق ندهند درست نیست. شما نمیتوانید دو نفر را مجبور کنید. خب چرا اسلام طلاق را به عنوان ابغض الحلال پذیرفته. به قول شهید مطهری که در کتابشان فرمودند مثل برخی از فرقههای مسیحیت که قائل بودند اصلاً اجازه طلاق نمیدهیم اسلام آن رویه را ندارد. اسلام میگوید دو نفر یا باید با عشق و محبت با هم زندگی کنند و یا اگر هیچ راهی ندارد و نمیتوانند جدا شوند. قرار نیست دو نفر زیر یک سقف به صورت مکانیکی با هم زندگی کنند. باید عشق حاکم باشد و اگر نیست و هیچ راهی برای وصلت و تحکیم رابطه نیست جدا شوند و طلاق یک راهکار است اما نباید آن را به عنوان راه حل قرار داد. باید آخرین حربه باشد. همه راههایی که ممکن است به وصل منجر شود امتحان شود. اگر نشد بروند و طلاق بگیرند؛ لذا قانونگذار هم همین رویه را دارد. تا جایی که ممکن است بدون دلیل منطقی و قانونی و دلیل محکم و محکمه پسند، حکم طلاق صادر نمیکند. شما میدانید که طلاق در دین ما تشریفاتی است. در قانون مدنی ماده ۱۱۳۴ که وام گرفته از فقه است، طلاق تشریفاتی است. فلسفه تشریفات چیست؟ از این ستون تا آن ستون فرج است. یک سنگی بندازید شاید جدا نشوند. حالا بروید شاهد عادل بیاورید و شما دو تا داور بیاورید. همه اینها دلالت بر این دارد که قرار نیست این پیمان مقدس به این راحتی از بین برود. اما جالب است که ازدواج تشریفاتی نیست. یعنی شما یک نفر را دیدید، صیغه عقد را جاری کنید و ثبت کنید تمام است و هیچ تشریفاتی ندارد. حالا جای این دو تا عکس شده است. شروط ازدواجها را سنگین میکنند و دلایل و مهریه سنگین میخواهند. جلوی جوانی که میخواهد شروع کند سنگ میاندازند. از آن طرف سنگهای جلوی راه طلاق را بر میدارند. داریم با وارونه بودن یک سری احکام مواجه میشویم.
دیدارنیوز: برداشت من از صحبتهای شما این است که خانم اگر درخواست طلاق داد حتماً باید دلیل محکمه پسندی داشته باشد که باعث عسر و حرج او در زندگی شده باشد. اما آقا میتواند با یک دلیل مضحک به صرف اینکه به تعهدات مالی در مقابل زن عمل کند، همسرش را طلاق دهد. امروز بسیاری از خانمهای جامعه نسبت به این تفاوت اعتراض دارند. ظاهراً این اعتراض به حق است. چرا مرد میتواند به صرف انجام تعهدات مالی امروز بگوید تو را میخواهم، فردا بگوید نمیخواهم. قانونگذار واقعاً نمیخواهد برای این قضیه فکری کند یا جای فکر ندارد؟
فدایی: قانون میگوید طلاق دست مرد است و هر وقت بخواهد میتواند با تأمین امور مالی طلاق دهد. اما رویه این نیست. باز هم به بحث اولی لینک بزنم. اگر آن عشق واقعی وجود داشته باشد، هیچگاه مرد این کار را نمیکند. پس بدانید مبنای آن هم مقداری متزلزل و سست است که به راحتی مرد فکر میکند با پرداخت مبلغی میتواند جدا شود. قاضی محترم هم میپرسد به چه دلیل میخواهید خانم را طلاق دهید؟ اگر هیچ دلیل محکمه پسندی ارائه نکند خیلی مواقع اجازه نمیدهند؛ لذا طرفین را سوق میدهند که با هم صحبت کنند و توافقی جدا شوند. قرآن یک آیه زیبایی دارد که میفرماید: «فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ» یا متعارف با هم زندگی کنید، یا خوب هم از هم جدا شوید. قرار نیست جنجال و دعوا و دادگاه و ... باشد. شما عاشق هم بودید و زیر یک سقف زندگی میکردید، اگر الان عاشق نیستید توافقی جدا شوید. چرا اینقدر تهدید که اسید میپاشم و خانواده را از بین میبرم.
دیدارنیوز: دعوا نکنید اما دیگر جشن طلاق هم نگیرید.
فدایی: این مبنا میگوید یا با هم خوب زندگی کنید، یا از هم به خوبی طلاق بگیرید. یک روزی عاشقانه زندگی را شروع کردید حالا هم بدون درگیری طلاق بگیرید. وقتی واقعاً این تفاهم نیست با توافق جدا شوید. وقت دادگاه را هم نگیرید، خیلی سریع ظرف چند هفته جدا شوید. چون وجود این دو زیر یک سقف متحمل خسارات جبران ناپذیر است. ممکن است کار به جای باریک کشیده شود که اسلحه و وان و... پیش بیاید. لذا اگر میتوانند ادامه دهند منطقی ادامه دهند اگر نمیتوانند و هیچ راه کاری نیست، طلاق بگیرند. اینکه عرض کردم مرد میتواند طلاق دهد به این راحتی هم نیست که اراده کند و فردا برود طلاق دهد. بدانید یک عقبهای وجود دارد که کار به اینجا کشیده شده است. یک مراحلی را طی کرده که میگوید میخواهم طلاق دهم و میداند که قانون هم جلوی او کلی مانع مالی گذاشته است. طبق قباله ازدواج، نصف اموال را و مهریه را باید بدهد، نفقه، جهیزیه و اجرت المثل را لحاظ کند. طرف همه چیز را به تن میخرد و میگوید دیگر نمیتواند زندگی کند. کسی که طلاق میدهد واقعاً دیگر نمیتواند. به این راحتی هم نیست یک نفر بگوید دیگر نمیتوانم. اگر کار به آنجا رسید به سمت طلاق توافقی قرآنی بروید. دیدید که این مسیر نیست بگویید من با شما به توافق نمیرسم، شاید در زندگی جدید موفق بشوید و پارتنر جدیدت باب دلت باشد. به آیات و روایات دقت کنید. قرآن میفرماید: «وَ عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ» این یک اخلاقی دارد با آن بساز، خداوند جبران میکند. شما با اخلاق بد این بساز، خدا در جای دیگری پر میکند. اگر دیدی که دیگر هیچ راهی ندارد، طلاق آخرین راه است. به سراغ طلاق بروید ان شاء الله هر دو آن نیمه گمشده الهی خود را بیابند.
دیدارنیوز: احتمالاً با مواردی از طلاقهای مضحک روبهرو شدید که به آن اشاره کردید؛ با بررسی طلاقهای مضحک به رابطه معناداری میتوان رسید؟ مثلاً در میان قشری از جامعه بیشتر باشد؛ یا تفاوتی نمیکند و در همه سطوح و از نظر جایگاه فرهنگی و اقتصادی همه علیالسویه است؟
فدایی: بنده هنوز یک کار آماری دقیق و جامعی انجام ندادهام که بخواهم خدمت شما عرض کنم. اما طبیعی است که بعد از موارد مختلف بتوانیم یک تحقیق جامع انجام دهیم و به یک رویه واحدی دست پیدا کنیم. من در خصوص همان طلاق مضحک هم قائل بر این هستم که ریشه جای دیگری آب میخورد و باید به ریشهها حمله کرد. اگر بخواهم مثالی بزنم از برخی اساتیدی که حوزه تخصصی آنها در حوزه روابط زناشویی است آنها قائل هستند اگر روابط زناشویی زوجین و روابط جسمی زوجین در خانواده طبق معیار و استاندارد نباشد، در دراز مدت عصبیت میآورد، عصبیت بهانه گیری میآورد و این بهانهگیری دعوا و جنجال میآورد. ریشه به جایی باز میگردد که رابطه زناشویی خوب صورت نمیگیرد. پس اگر یک کار میدانی و تحقیقی جدی صورت بگیرد متوجه میشوید که طلاق مضحک از جای دیگری آب میخورد، اما خجالت میکشند آن را مطرح کنند. بالاخره در جامعهای زندگی میکنیم که خانمها از یک حجب و حیایی برخوردار هستند و نمیتوانند این موضوع را صریح بگویند. آقایان هم نمیتوانند آن را بیان کنند لذا بر آن سرپوش میگذارند. آن رابطه غریزی جنسی که خوب شکل نمیگیرد سرپوش میگذارند و دلایل دیگر را مطرح میکنند. اما من در خیلی از مراجعات وقتی که واکاوی و بررسی کردم دیدم که ریشه به آنجا باز میگردد. در آمار و تحقیقاتم ۸۷ درصد طلاقها را اگر ریشهیابی کنید، به اتاق خوابها باز میگردد. اما چون در فضایی هستیم که حجب و حیاها اجازه نمیدهد اینها مطرح شود میگوییم، چون نور اینجا مثلاً زیاد بود اذیت میشدیم و یا این ساختمان کنار خانه مادر شوهرم است اذیت میشوم. اما هنگامی که واکاوی میکنیم میبینیم از جای دیگری آب میخورد، آنجا به دلایلی جزء خط قرمزهای جامعه است و بر آن سرپوش گذاشته میشود. حالا کی این سر باز میکند خدا میداند. مطمئن باشید همین طلاقهای مضحک از جای دیگری آب میخورد. وگرنه دو عاشق و دو دلباخته به هم، سر اینکه این آب میوه کم یا زیاد است، سر این مطلب که مادر شوهر و یا مادر زن طعنه زد اینها چیزهای حاشیهای است اگر اصل قضیه درست باشد مطمئن باشید آنها را ندید میگیرید. اما مواردی داریم برای اینکه عمه داماد چیزی گفته یا مادر بزرگ گفته چرا لباس اینطور است برای جدایی اقدام کردهاند. مشخص است که از جای دیگری آب میخورد و از جای دیگری دلها پر است. همه این عقدهها تلمبار شده و با یک تلنگر انبار باروت منفجر میشود. پس مطمئن باشید طلاقهای مضحک ریشه دارد و باید به سراغ حل آنها رفت.