جدایی همسران در جامعه سنتی امر بسیار قبیحی بود و بعضاً گفته میشد زن با لباس سفید وارد خانه همسر میشود و با لباس سفید هم خارج میشود، منتهی امروز عللی برای طلاق بیان میشود که دکتر حسن فدایی از آن بهعنوان طلاق مضحک یاد میکند. دیدارنیوز در گفتوگویی مفصل با دکتر فدایی علل و عوامل طلاق بهطور کلی و طلاق مضحک بهطور خاص را مورد بررسی قرار داده است.
دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: طلاق از معضلات اجتماعی و یکی از مبغوضترین حلالها نزد خدا است. بهعبارت دیگر مبغوضترین حلال نزد خدا، طلاق است. جدایی همسران در جامعه سنتی امر بسیار قبیحی بود و بعضاً گفته میشد زن با لباس سفید وارد خانه همسر میشود و با لباس سفید هم خارج میشود، منتهی امروز عللی برای طلاق بیان میشود که آن را طلاق مضحک مینامیم. کلیپی از دکتر فدایی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که وی پیرامون طلاق مضحک صحبت کرده است. از وی درخواست کردیم بحث طلاق مضحک را بیشتر بسط بدهد.
آنچه در ادامه می خوانید بخش نخست گفتگوی دیدارنیوز با حسن فدائی است.
دیدارنیوز: آقای دکتر چه اتفاقی موجب شده خانوادههایی که قبلاً از طلاق فراری بودند به راحتی برای طلاق به دادگاه مراجعه کنند؟ طبق آمار سال ۱۳۹۶ به میزان هر سه ازدواج یک طلاق وجود دارد. در سال ۱۳۹۶ بیش از ششصد هزار ازدواج ثبت شده و نزدیک ۱۷۰ یا ۱۸۰ هزار مورد طلاق داشتهایم. چه عواملی موجب شده زوجها اینقدر راحت به سراغ طلاق بروند؟
فدایی: طلاق بهعنوان «أبغض الحلال» چرا امروزه اینقدر سکه رایجی شده است؟ شاید این جمله به ظاهر طنز باشد. من در چند جا هم مطرح کردهام که علت اصلی طلاق، ازدواج است. به ظاهر طنز است. در نگاه نخست آنچه در ذهن متبادر میشود این است که باید ازدواجی صورت بگیرد که طلاقی هم شکل بگیرد. وقتی معیارها و ملاکهای ازدواج در طول زمان تنزل پیدا کند و گاهی اوقات آن قدر بی ارزش و بی مقدار باشد، طلاق هم به راحتی صورت میگیرد و اصطلاحاً در آن برنامه تلویزیونی من آن را «طلاق مضحک» نامیدم. چرا؟ وقتی از اسوههای قرآنی و الگوهای آسمانی و یا آن زندگیهایی که بر مبنا و پایه و فونداسیون سالمی شکل گرفته فاصله میگیریم، به عشقهای روزمره تبدیل میشویم. مولوی میگوید: «عشقیهایی کز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود».
در برخی از مراجعهها و مشاورهها سؤال میکنم که ملاک شما برای ازدواج با این خانم چیست؟ میگوید در یک پارتی بودم خیلی قشنگ میرقصید. وقتی ملاک ازدواج جوان، دنس و ظاهر دختر باشد، مشخص است که این معیار بی ارزش، آن پیمان مقدس مد نظرش نیست. صرفاً برای وصال او حاضر است هر کاری کند؛ لذا عاشقانه با چشم و گوش بسته، اصرار میورزد. «حب شیء یعمی». کور است. پدر میگوید این شرایطش خوب نیست، مادر میگوید خوب نیست، خانواده میگویند خوب نیست. به قول خارجیها عشق کور میکند. عاشقانه انتخاب میکند. آن هم عاشقانههایی که مبنا ندارد. بعد از ازدواج تازه میخواهد عاقلانه زندگی کند. کم کم ایرادها مشخص میشود؛ لذا میگوییم عاقلانه انتخاب کن، عمری عاشقانه زندگی کن.
جمعبندی بحثم این است که وقتی ملاک و معیار از ارزشهایی که ما در آن جامعه زندگی میکنیم فاصله میگیرد و شکلگیری یک رابطه از ابتدا سست و متزلزل باشد به هم خوردن آن هم منوط به یک تلنگر کوچک یا یک نکته بی ارزش است. برای همین میگوییم طلاقهای مضحک طلاقهایی هستند که شاید برخی مواقع دلایل محکمه پسندی نداشته باشد. اینکه شما فرمودید بر اساس آمار از هر سه ازدواج یکی منجر به طلاق میشود، اینها طلاقهای رسمی است. یکی سری از طلاقها ثبت نمیشود و ما آن را طلاقهای عاطفی میشناسیم. یعنی به خاطر وجود فرزند، آبرو و یا خانواده زیر یک سقف هستند، اما رابطه عاطفی که باید در آن کانون خانواده گرم و آرامش حکمفرما باشد وجود ندارد.
دیدارنیوز: امر ازدواج در دین امری مقدس است. امروز بحث ازدواج سفید بسیار مطرح میشود. به تبع آن طلاق خیلی راحت انجام میشود. انگار زندگیشان را روی آب بنا کردهاند و به قول شما با یک تلنگر از هم میپاشد و فرو میریزد. علل مختلفی هم نام برده شده است. یکی از علل را معیار اشتباه برای انتخاب همسر بیان کردید؛ عوامل دیگری نیز میتوان نام برد. بهطور مثال وجود شبکههای اجتماعی و یا مسئولیت پذیر نبودن از دیگر عوامل طلاق بیان شده است. با این سرعتی که داریم به ورطه نابودی میرویم چند سال دیگر احتمالاً جامعه با یک وضعیت بسیار بغرنجی مواجه میشود. به نظر شما اگر بخواهیم جلوی این وضعیت تأسفبار را بگیریم راهکار آن چیست؟ حس میکنیم هر چه گفته میشود، کمتر گوشی برای شنیدن وجود دارد و جامعه به سرعت به سمت و سوی عجیب و غریبی میرود؛ مثلاً چند سالی است که بعد از جدایی، جشن طلاق میگیرند. واقعاً همه چیز مضحک شده. راهکار چیست و باید چه کرد؟
فدایی: اگر بخواهم از جملات شما وام بگیرم در مورد این پیمان مقدس که نام بردید روایت داریم «مابنی فی الاسلام بناء احب الی الله عزوجل و اعز من التزویج»، هیچ بنایی ـ مسجدالحرام، مسجدالنبی، کعبه را در نظر بگیرید ـ نزد خداوند محبوبتر از خانواده نیست. آیا منظور خانواده با این معیارها است؟ قطعاً خیر. آن خانوادهای که محل سکون و سکونت و آرامش است، با آن معیارها و ملاکهایی که در روایات آمده، محبوب باریتعالی است. چون در جامعه اسلامی زندگی میکنیم میخواهم از این روایات استفاده کنم. امام سجاد میفرمایند دقت کنید این خانمی که انتخاب میکنید قرار است نسل تو بهعنوان ودیعه در بطن این خانم قرار بگیرد. چند درصد جوانان ما با این تفسیر ازدواج میکنند که این خانم قرار است مادر نسل آینده آنان باشد؟! آیا این خانمی که قرار است مادر فرزندان من باشد، این قابلیتها و ظرفیتها را دارد یا خیر؟ کسی که به ظاهر او دل میبندد قطعاً مدت آن کوتاه است، آیا واقعاً آن فکر استراتژی دراز مدت را دارد؟ قطعاً خیر. یا در روایت کفو بودن از ملاکها است. اینکه تمام شرایط سنجیده شود و تحقیقات لازم صورت گیرد. امروز برخی از خانوادهها میگویند ما مهر را سنگین میگذاریم، اگر داماد بد بود، پدرش را در میآوریم! من با قاطعیت میگویم ۹۹ درصد نتوانستهاند مهریهها را بگیرند. مهریهای که به تعبیر قرآن «و آتوا النساء صدقاتهن نحله» قرار بود با طیب خاطر پرداخت شود. در قرآن اسم آن صداق است. یعنی علامت راستین و درستین و علاقه فرد به همسرش است. این هدیه و پیشکش تقدیم او میشود. الان شاهد هستید که ۹۹ درصد با این پندار و تصور نادرست ازدواج میکنند که مهر را سنگین میگذاریم، بعد اگر داماد بد بود پدرش را در میآوریم! قرار نیست مهریه جایگزین تحقیق خانوادهها شود. خانوادهها تحقیق خود را انجام دهند و کامل اطلاعات خود را بگیرند. بخواهید با شخصی قرارداد منعقد کنید تحقیق میکنید. بهخصوص شرکتهایی که در قانون تجارت شرکتهای شخصی است، یعنی شخص مهم است، چون همه زندگیتان اسیر و درگیر است، تحقیق میکنید و اطلاعات میگیرید. شما با ازدواج شریک دنیوی و اخروی خود را انتخاب میکنید و با این اعتقاد که همیشه همراه شما است؛ مرگ هم یک پلی است آن طرف هم شریک شما است، آیا نیاز نیست تحقیق کنید و با مهریه حل است؟ لذا یک سری مسیرهای نادرست میرویم. طبیعی است که از ناکجا آباد سر در میآوریم. شما باید تحقیق کنید و اطلاعات کافی کسب کنید و مهریه را یک سکه بگذارید. میتوانید آمار را مقایسه کنید. مهریههای سنگینی که قرار بود ضامن استحکام خانواده شود، عامل انحلال خانواده شده است. خیلی از خانوادههایی که مهریههای سبک داشتند زندگیهایشان خیلی خوب در حال پیش رفتن است. یک سری ارزشها، ضد ارزش شده است، یک سری کارها وارونه شده است، طبیعی است که به این سمت و سو هم برویم. آنچه ما شاهد آن هستیم، این بنای محبوب نیست. با این روشهایی که ما الان پیش میرویم باید گفت فأین تذهبون؟ به کجا میروید؟ ناکجاآباد است. تحقیق کنید و اطلاعات کافی از شخصیت طرف مقابل به دست آورید. یک مثال عینی میزنم. فردی دانشجو است، پول شارژ موبایلش را ندارد خواستگاری میرود. بعد قبول میکند که مهریه را به میزان سن عروس یا میزان بالایی قرار دهد. میگوید کی داده کی گرفته! این جمله «کی داده کی گرفته» تمام شد. الان همه میگیرند و با جدیت هم پیگیر هستند. بروید در راهروهای دادگاه ببینید. باید گفت آقای داماد شما مگر دانشجو نیستید؛ هزینه تحصیلتان را پدرتان میدهد. پول دو هزار سکه چهار میلیارد میشود که الان هر روز گرانتر هم میشود. با این وضعیت شاید تا ده بیست سال زندگی هم نتواند چهار میلیارد به دست آورد. مهر را میگذارد و خانواده هم قبول میکند. دلشان خوش است که اگر داماد بد بود، مهر را اجرا میگذارند. اینگونه نیست، چون به دادگاه اعسار میدهد، میگوید ندارم؛ لذا تقسیط میشود و اگر مرد توانایی داشت تا زمانی که موهای عروس سفید میشود باید مهر را قسطی از مرد بگیرد. پس یک سری اشکالها از خود خانوادهها است، یک سری مسیرها را اشتباه میرویم، از یک سری ارزشهای اعتقادی فاصله گرفتهایم. ما یک جامعه دینی هستیم، اما آن ارزشها را رعایت نمیکنیم.
بنده خدایی میگفت ما الان جامعه اسلامی هستیم، اما نخود و گوجه و همه چیز ما فرنگی است. قبول کنید ما در مقوله ازدواج آن نگاهی که امام سجاد در بحث ازدواج دارد، به کار نمیگیریم. نگاهی که آیات و روایات در کفو بودن دارند، نگاهی که بزرگان ما داشتند اینکه قدیم میگفتند با لباس سفید میرود و با لباس سفید هم میآید. حتی عروس و داماد یکدیگر را نمیدیدند و برخی مواقع خوب با هم زندگی میکردند. الان خوب یکدیگر را دیدهاند و کامل یکدیگر را میشناسند، فقط زمان ازدواج پدر و مادرهایشان را به هم معرفی میکنند. بعد بر اساس آمار یک یا دو ماه بعد به سمت طلاق میروند. چرا؟ چون پدر و مادرها فرزندانشان را برای پدر مادری تربیت نمیکنند. پدر در خانه رابطه خوبی با همسرش ندارد، مهارتهای زندگی، مهارتهای کلامی و مهارتهای ارتباطی ندارد؛ فرزند هم این چیزها را میبیند؛ «الولد سر ابیه». اینها آیینه تمام نمای اعمال ما هستند. یعنی اگر من برخورد درست بلد نباشم، پسر من هم بلد نیست با خانمش درست رفتار کند، دختر من هم مادری و همسری یاد نمیگیرد.
در خانوادههایی که پرخاشگری رایج است، فرزندان از نظر روحی و روانی بزرگ نمیشوند؛ لذا این فرزند آمادگی پدر شدن و همسر شدن ندارد. چون در محیطی رشد پیدا کرده که آن محیط مخروبهای بیش نبوده است. وقتی ساختمان و تار و پود خانواده به تعبیر قرآن «جعل بینکم موده و رحمه» نباشد، مخروبهای بیش نیست. شما از این مخروبه انتظار رویش گل در گلستان را نداشته باشید. چون نه پسر و دختر مهارتهای زندگی را دارند و نه والدین آنها. الان ما نسل جدید هستیم. ما چقدر مهارتهای مدیریتی داریم؟ برای مثال میگویند یکی از مهارتهای مدیریتی تغافل نسبت به برخی از اعمال است. طبق قرآن «الرجال قوامون علی النساء» و طبق قانون مدنی ماده ۱۰۵ ریاست با مرد است. چند درصد مردها مهارتهای مدیریتی برای ازدواج یاد گرفتهاند؟ مثلاً اگر خانم او خبطی کرده، آشپزی خوب نبوده، خانه تمیز نبوده است، میگویند اینها را بگذارید روی قسمت یک سوم تغافل و نبینید. قرار نیست کوپنهای مدیریتی را همه جا خرج کنید و بی مقدار شوید. یک جا خانه تمیز است، یک جا تمیز نیست. آنجا را نبینید و قسمتهای تمیز را ببینید. یک جا بچه خبطی میکند، آن را نبینید. قرار نیست کوپنهای مدیریتی و هیبت و شوکتتان را از بین ببرید. چون مهارتهای مدیریتی بلد نیستیم، بر سر ریزترین مباحث زندگی و ریزترین مشکلات گیر میدهیم. خب کم کم کوپنها را خرج میکنید، دیگر آنطور که باید مورد احترام باشید نیستید. قرآن میفرماید: «و لا تنازعوا و تفشلوا و تذهب ریحکم» نزاع نکنید، اختلاف زیاد نکنید. ریح یعنی هیبت و شوکت. هیبتتان میرود. لذا چون مهارتهای مدیریت بلد نیستیم و با آموزههای بلند دین آشنا نیستیم، نمیتوانیم به آنها عمل کنیم. باید دو سوم هوشیار باشیم و یک سوم تغافل کنیم. یک جاهایی را نبینید و خودتان را به غفلت بزنید. مثلاً میبینیم غذا شور است. خب این خانم دو سال است غذای خوبی درست میکند، حالا یکی دو بار هم غذا شور است. قرار نیست آنجا جنجال کنیم. وقتی به خانه میرویم با داد و بیداد میگوییم غذا چه شد؟ این رویه را تکرار میکنیم تا ۱۲ یا ۱۵ سال بعد میبینیم بچه ما که ۱۲ سالش است سر مادرش داد میکشد که غذا چه شد؟! ما واکنش نشان میدهیم و از او میخواهیم با مادرش درست صحبت کند. مادرش در دلش میگوید این داد ناشی از عملکرد خودت است. ده سال داد زدید این بچه میدید و تصورش این است که باید داد بزند تا ناهار آماده شود. فکر میکند که مادر کلفت خانه است. در صورتی که مادر محور و استوانه خانه است. چون پدر بلد نبوده، فرزند هم یاد نگرفته و این سلسله وار ادامه دارد، کجدار و مریض جلو میرود. در خانه خودش همینطور رفتار میکند. انتظار نداشته باشید که فرزندتان یک فرزند مبادی آداب، متخلق به اخلاق و خانواده دوست و ... باشد. چون خودتان رعایت نکردهاید. «الولد سر أبیه». سر ابی یعنی اسرار واقعی تو را هویدا میکند. آن عقبهای که رو نکردهای این بچه رو میکند. پس بیایید کمی به قول قرآن برگردیم. یک بزرگی روی منبر رفت، گفت آمدهام یک نکتهای به شما بگویم. همه انبیاء گفتهاند شرک نورزید، من میگویم شرک بورزید. همه تعجب کردند. گفت خدا را هم در زندگیتان شریک کنید. یک کم اینها را در زندگی خود شریک کنید خیلی دارید فاصله میگیرید. این فاصلهها نتیجهاش همین است. باز من باید این اعجاز قرآن را اینجا اعتراف کنم «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا». قطعاً منظور از ذکر خدا این نیست تسبیح به دست بگیرم و سبحانالله بگویم. ذکر خدا یعنی یاد خدا در زندگیات باشد یعنی دروغ نگویی، تهمت نزنی، بد اخلاقی و بد خلقی نکنی. اینها یعنی ذکر خدا. خدا در زندگی یعنی آرامش. اگر از ذکر خدا فاصله گرفتید زندگی «ضنک» میشود، ضنک یعنی در تنگنا قرار میگیرید. این هم منافاتی ندارد. ممکن است بهترین زندگی از نظر لوازم آسایشی هم داشته باشید، خانه دو هزار متر، ماشین دو میلیاردی، ویلا، امکانات و اینها آسایش است، اما در همان خانه آرامش ندارید. آیه قرآن این را میگوید. اگر بهترین ماشین را هم داشته باشید، اما اینقدر از نظر ذهنی در فشار هستید برخی مواقع زمین با همه فراخی به تو تنگ میآید. میگویید خدایا من همه چیز برای اینها تهیه کردم، در زندگی کم نگذاشتهام، چرا اینقدر زندگیام سخت است؟ قرار نیست با بد خلقی زندگی آرام شود. باید یاد خدا را در زندگی داشته باشید. به خانه میآیید فحش و فحش کاری میکنید بعد به بچه میگویید حرف بد نزن. آیا این امکان دارد و قابل تطبیق است؟ دوستتان زنگ میزند و با او خیلی خوب حرف میزنید. بعد از قطع کردن میگویید چه آدم بی خودی بود. خب این بچه وقتی اینها را با هم مقایسه میکند به چه پارادوکسی میرسد؟
در واقع آن معیارهایی که به آن اعتقاد داریم کم رنگ شده، عوامل تقویت شده است. بالاخره ما در هجمه تبلیغات خارجی و داخلی هستیم. خیلی مواقع ظرفیت شبکههای مجازی را نداریم و نمیتوانیم با آن کنار بیاییم. آموزش لازم و سواد رسانهای لازم را نداریم. بالاخره ما در جامعهای زندگی میکنیم که یک سری اعتقادات و ارزشهایی حاکم است، بعد میبینیم در این فضای مجازی به دلیل رو در رو نبودن، آن ارزشها و حرمتها کنار میرود. بعد میآییم با عالم واقع تطبیق دهیم لذا دچار پارادوکس میشویم و به مشکل میخوریم. میبینیم خیلی از طلاقهای امروز به خاطر این شبکههای اجتماعی است. خیلی از طلاقها به خاطر اعتیاد به اینترنت است. چون اصلاً توجهی به هم نمیکنند. خیانتها با یک پیامک، با یک شکلک، با یک استیکر گام به گام شروع میشود. خب حالا در حد یک پیامک است. اما شما باید بدانید که سنت شیطان استدراج است. همین گوشی که شما را از یاد خدا برده شیطان است. سنت شیطان استدراج است؛ یعنی پله پله. اول پیامک بعد از مدتی به جمله تبدیل میشود، بعد استیکر میشود و کم کم مسیر هموار میشود. چون ظرفیتهای مقابله با اینها را نداریم. جمعبندی این میشود که ما مهارتهای مدیریتی و زندگی نداریم. اقدام به یک شراکتی میکنیم، نه تحقیق کافی در مورد شخص کردیم، نه تحقیق کافی در مورد خانواده کردیم، صرفاً مهر سنگین میگذاریم، چون ظاهر خوبی دارد و دوستان تعریف کردهاند کفایت میکند؟ بعد با تبعاتی که امروز شاهد آن هستیم مواجه میشویم.
دیدارنیوز: در بحثتان چند مرتبه به مهریههای سنگین اشاره کردید. به نظر میرسد فلسفه مهریه را نمیدانیم. مهریه به یک نوع کاسبی تبدیل شده است. در خیلی از ازدواجها مهریه را با نیتهای دیگری سنگین در نظر میگیرند. حقوقدانها برای این قضیه فکری کردهاند؟
فدایی: همانگونه که به آیه قرآن اشاره کردم، مهریه قرار بود یک صداق باشد. این نامگذاری قرآن یک حکمتی دارد. یعنی علاقه راستین من با این اثبات میشود. قرار بود با طیب خاطر پرداخت شود؛ «فان طبن لکم» یعنی با طیب خاطر تقدیم کنید، نحله کنید. نحله به تعبیر عربی هدیه بلاعوض است. پیشکش کنید. اما جایگاه و ارزش آن به چیز دیگری تبدیل شد و الان فلسفه آن عوض شده است. اکنون صداق قرآنی به یک چماق بیرونی و یک اهرم فشار تبدیل شده است. مهریهای که باید عامل استحکام باشد، موجب تزلزل و انحلال شده است. مگر میشود دو شخص عشق و محبتشان را با پول به غل و زنجیر بکشند! آمار مهریههای سنگین را بگیرید و ببینید چند درصد باعث استحکام شده است. غیر از اینکه باعث طعنه و کنایه و تزلزل و تحت فشار قرار دادن شده هیچ آثاری نداشته است؛ لذا ۱۴ قرن پیش در روایات آمده زنان خوب زنانی هستند که مهرهای سبک دارند. اینها حکمت دارد. نمیخواهم بگویم امام در مورد الان گفته، اما قابل تطبیق است. فرمودند بهتر است مهریه سبک باشد تا فردا همین را چماقی قرار ندهید که تا حرف زد مهریه را اجرا بگذارید. کاری که اکنون انجام میدهند. ما حقوقدانان نمیتوانیم برای مهریه قاعدهای وضع کنیم و محدودش کنیم. چون خلاف شرع است. شورای نگهبان هم در برههای تأیید نکرد و گفت نمیتوانید سقف تعیین کنید. فرد میتواند دو هزار سکه بگذارد. البته خیلیها با توجه به ماده ۲۲ قانون حمایت خانواده به اشتباه فکر میکند که ۱۱۰ سکه بیشتر نمیتوان مهر قرار داد، این اشتباه است. بلکه تا ۱۱۰ سکه بهار آزادی ضمانت اجراء قرار دادهاند. قانون گفته تا این مقدار حمایت میکنم و اگر خواستید فرد را زندان هم میفرستم. مازاد ۱۱۰ تا زندان نمیفرستند و دلیلی ندارد بفرستند، اما اگر شما اموالی از این آقا معرفی کردید اموالش را توقیف میکنند.
برخی مراجع مانند مقام معظم رهبری، سنت حسنه ۱۴ سکه بهار آزادی به نیت ۱۴ معصوم را ایجاد کردند. قرار نیست مهریه باعث ادامه زندگی شما شود، قرار است شما با هم شراکت کنید. خلق و خوی شما و کفو بودن شما قرار است این زندگی را ادامه دهد. صد یا دویست سکه نمیتواند عشق و محبت را به غل و زنجیر بکشد. شما وقتی با هم سازگار نباشید، یک میلیون سکه هم بگذارید فایدهای ندارد و اساساً خریدنی نیست. حضرت امام وقتی یک خطبهای را میخواندند آخر آن میگفتند که بروید با هم بسازید. خود مقام معظم رهبری بعد از خواندن خطبه میگویند مرنج و مرنجان. بروید با هم بسازید.
یعنی یک سری جاها من باید کوتاه بیایم و یک سری جاها باید طرف مقابل کوتاه بیاید. اما امروزه به جای اینکه کوتاه بیایند کوتاهی میکنند. کوتاهی کنید ضرر میکنید. قرار است مثل فاز و نول به هم وصل شوید و اتصال پیدا کنید، اما اکثر اوقات اتصالی پیدا میکنید و نه تنها خودتان بلکه همه را میسوزانید. ازدواج در خانوادهها، ازدواج دو شخص نیست بلکه ازدواج دو خاندان و دو خانواده است. من بر این باورم هر پرونده طلاق حداقل بیست نفر را تحت تأثیر قرار میدهد. عمو و عمهها هم وقتی بدانند خواهرزاده و برادرزاده طلاق گرفته ناراحت میشوند. خیلی از مراجعین به من میگویند شما چرا نمیگذارید ما طلاق بگیریم. معمولاً وکلا دنبال قرارداد خودشان هستند. میگویند شما وکیل هستید قرارداد ببند و پول بگیر ما را طلاق بده. چرا نمیگذارید ما در مرحله اول طلاق بگیریم؟ به آنها میگویم طلاق آخرین حربه است. ابغض الحلال است، نه اولین حربه. با کوچکترین اتفاق نباید طلاق بگیرید. بروید با هم صحبت کنید و کنکاش کنید ببینید علت چیست. علتیابی کنید. نزد مشاور و روانشناس بحث کنید. اگر همه راهها را رفتید و هیچ امیدی نبود، آن زمان طلاق بگیرید. میگویند چرا اینقدر دایه مهربانتر از مادر میشوید؟ میگویم به این دلیل که طلاق شما در دراز مدت به زندگی خانوادگی من هم لطمه میزند. اگر این جامعه را یک ساختمان تصور کنید، خانواده هم آجر این ساختمان است. جامعه را چه چیزی تشکیل میدهد؟ جامعهشناسان میگویند خانواده به معنای جامعه کوچک است. این جامعه بزرگ را خانوادهها تشکیل میدهند. پس جامعه را یک ساختمان تصور کنید آجر این ساختمان خانواده است. حال یکی یکی این آجرها به واسطه طلاق از جای خود خارج میشود. یک آجر از ساختمان بیرون کشیدید و به همین ترتیب آجر دوم و آجر سوم و الی آخر. در نهایت ساختمان محکوم به فروپاشی میشود. یعنی یک زمانی جامعه به خاطر بی تدبیری ما روی سر خودمان خراب میشود. من برای همین دلسوزی میکنم. همه این مثال را شنیدهایم که وقتی در یک کشتی هستید، شما میگویید میخواهم قسمت خود را سوراخ کنم خب اگر آب بالا بیایید همه غرق میشویم. پس زمانی که خانوادهای در جامعه از هم می پاشد، مرد و زن با یک مشکلاتی در جامعه مواجه میشوند. فرزندان با یک خلاء عاطفی و یک مشکلاتی مواجه میشوند پس جامعه به نوعی دچار مشکل میشود. به همین خاطر بنده و امثال بنده میگویند به راحتی سراغ طلاق نروید. همه راهها را بروید و اگر امکان دارد جوش دهید. اگر واقعاً نشد و هیچ چارهای نبود، خب طلاق هم یک راه است و حالا طلاق را هم بهعنوان یک راه انتخاب کنید. نه بهعنوان اینکه اولین حربه طلاق باشد. با بهانههایی مثل لباس تو آبی است، لباس من قرمز است در نتیجه باید طلاق بگیریم؟ یا تو طرفدار فلانی؟ اینها واقعاً بهعنوان یک خانوادهای که به پیمان مقدس از آن یاد میشود باید سر این دلایل واهی جدا شوند؟
اگر کسی دروغ بگوید، چون اساس با دروغ بنا شده به آن خیار تدلیس میدهند؛ اینقدر اساس مهم است. چون قائل هستند خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا میرود دیوار کج. اگر قرار باشد اساس این پیمان با دروغ شروع شود، قانونگذار به فرد خیار تدلیس میدهد که اگر تقلب کرد و کتمان واقعیت کرد از همان ابتدا جلوی آن را بگیرد. چون بعدها با بچه جدا شدن و ... اثرات مخربش بیشتر است. پس همه اینها به هم به صورت حلقهوار و زنجیروار وصل است. باید مهارتها را یاد گرفت، ظرفیتها را باید بالا برد، آستانه صبر را باید تقویت کرد، آشنایی با مهارتهای ارتباطی و مدیریتی پیدا کرد و غیره. همه اینها به صورت حلقهای به یکدیگر وصل است. هر حلقهای برداشته شود یک لطمه به زنجیره وارد میشود.
ادامه دارد ...