دیدارنیوز ـ
آرش راهبر: امروز نهم مرداد، زادروز یکی از قهرمانان بی نظیر این سرزمین است. «محمد نصیری» وزنه بردار استثنایی ایران در سبک وزن، امروز باید شمع ۷۴ سالگی خود را فوت کند و قدم به ۷۵ سالگی بگذارد.
زندگی محمد نصیری سرشار از اتفاقات تلخ و شیرین و ماجراهای بی نظیر بوده است. نهم مرداد ۱۳۲۴ محمد نصیری در محله صابون پز خانه تهران چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی، تقدیر برای او روزگار پرتلاطمی را رقم زد. خردسالی او در حالی سپری شد که تصویر روشنی از پدرش در ذهن نداشت و به دلیل فقر و گرفتاری بسیار، مادرش او را به پرورشگاه امین اباد سپرد. محمد نصیری بارها گفته است که زندگی در پرورشگاه از او یک مرد ساخته و آنجا همدورههایی هم داشته که در تاریخ ورزش ایران آوازهای بلند دارند.
نگارنده روزی را به یاد میآورد که محمد نصیری و محمد فنایی (کمک داور ایرانی فینال جام جهانی ۱۹۹۴) با هم از خانم بهار، مددکار مهربان شان در پرورشگاه که مثل مادر با آنها رفتار میکرد یاد کردند و بی اختیار اشک از چشمان شان سرازیر شد. محمد نصیری در حین زندگی در پرورشگاه، گهگاهی به مادرش نیز سر میزد. او از آن روزهای سخت و پرمشقت نیز خاطرات جذابی را به یاد دارد و معمولا آنها را تعریف میکند: «یک بار در نوجوانی توانستم یک دوچرخه بخرم. همه دار و ندارم بود. از پرورشگاه تا خانه رکاب زدم تا دوچرخه ام را به مادرم نشان دهم. اصرار کردم که او را هم سوار کنم و دوری بزنیم. اطراف خانه مان اکثرا خاکی و پر از چاله بود. خواستم از یک جوی آب رد بشوم که چرخ جلو در گل فرو رفت و زمین خوردیم. مادرم کلی دعوایم کرد.» نصیری با مادر و خواهرش حتی در اوج شهرت نیز در ارتباط بود، اما نتوانست با آنها زندگی کند.
وزنه برداری؛ نجات از فقر
شاید آن روزهایی که محمد نصیری در کانون پرورشی با وزنههای دست ساز، شروع به تمرین کرد فکرش را هم نمیکرد روزی بر تارک این رشته در المپیک بدرخشد. در ابتدای جوانی، محمد نصیری در باشگاه کیان مشغول به کار میشود و این آغاز راه است: «تو باشگاه کیان دستم بند شده بود. اونجا کار می کردم تا زندگی ام بگذره. هر وقت کار تموم میشد یه کمی هم با وسائل ورزشی ور میرفتم. خیلی دلم میخواست زورم زیاد شه. مدام با وزنهها خودمو امتحان می کردم. پنج، شیش ماه کارم همین بود و تونستم با وزن کمی که داشتم وزنههای خوبی بزنم. مسابقات باشگاههای تهران که شروع شد به من هم گفتن شرکت کنم. رفتم و با رکورد ۲۲۵ کیلو در مگس وزن، سوم شدم. اون وقتها حرفش بود که میخوان در آسیا یک وزن به وزنه برداری اضافه کنن، چون تو آسیا همه ریزه میزه بودن. برای من که شش ماه با وزنه ور رفته بودم و تمرینام در حد شوخی بود، رکورد ۲۲۵ کیلو خیلی خوب بود. رئیس فدراسیون وقت، آقای بختیار که خدا رحمتش کنه به من اجازه داد با وزنه برداران تیم ملی تمرین کنم، اینطوری بود که وزنه بردار شدم!»
پاییز سال ۴۲ محمد نصیری بر اثر توجهات مجید بختیار قهرمان تهران شد. مرحوم بختیار حتی او را مدتی در خانه اش پذیرفت تا استعدادی که تازه کشف کرده نابود نشود. محمد نصیری که با قد حدود ۱۵۲ سانتی متر به سختی ۵۰ کیلو وزن داشت، به خرج آقای بختیار به المپیک توکیو رفت و چون هنوز مگس وزن (۵۲ کیلوگرم) رسمی نشده بود در دسته خروس وزن (۵۶ کیلوگرم) شرکت کرد و رکورد ۳۱۰ کیلوگرم را در سه حرکت (یک ضرب، دو ضرب و پرس) به دست آورد. جوان ۱۹ ساله ایرانی پانزدهم شد، اما این میدان تجربه بزرگی بود که چهار سال بعد ثمراتش را نشان داد.
غرق در شهرت و افتخار
بازیهای آسیایی ۱۹۶۶ بانکوک آغاز سیطره نصیری بر وزنه برداری جهان بود. او در خروس وزن به میدان رفت و رکورد آسیا را به یک باره ۲۷ کیلوگرم بالا برد تا همه آسیا را در شگفتی فرو ببرد. اوج درخشش او مهار وزنه ۱۴۲.۵ کیلویی در دو ضرب بود که رقبایش حتی در خواب هم مهار آن را نمیدیدند.
سال ۱۳۴۷ در المپیک مکزیکوسیتی، دیگر محمد نصیری یک رقیب نمایشی و خفیف نبود و همه میدانستند قرار است ستارهای به جمع ستارگان جهان اضافه شود. او در مکزیکوسیتی، نخستین طلای وزنه برداری ایران در المپیک را شکار کرد و در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ هم نقره گرفت و در المپیک ۱۹۷۶ مونترال هم برنز. محمد نصیری سمبل وزنه برداری ایران شده بود و دیگر به قول خودش رختخوابش را هم کنار هالتر پهن میکرد. او را به همه مسابقات قهرمانی آسیا، مسابقات جهانی، بازیهای آسیایی و المپیک اعزام میکردند.
خروس طلایی ایران در همه این سالها با مسئله «وزن کم کردن» هم روبرو بود و روزهای بسیار سختی را از سرگذراند. در مسابقات جهانی کوبا حتی مجبور شد موهایش را از بیخ بتراشد. وقتی در مسابقات هاوانا چهار بار رکورد شکست و طلای جهان را کسب کرد فیدل کاسترو به او لقب «سامسون» قهرمان اساطیری را داد، اما سامسونی که بدون موهایش هم قدرت زیادی داشت. در مسابقات جهانی بغداد در سال ۱۹۷۷ هم نتوانستند برای او سونا پیدا کنند و نصیری را به حمامی عمومی بردند و پتو پیچ کردند و روی سنگ داغ خواباندند. نصیری درباره آن ساعتهای وحشتناک میگوید: «هیچ وزنه برداری به اندازه من زجر وزن کم کردن را تحمل نکرده. در بغداد یک پتوی نمدی دورم پیچیدند و روی سنگ داغ خواباندند. تمام اب بدنم رفت و یک لحظه روح از بدنم جدا شد. یک دفعه احساس کردم روی پشت بام حمام هستم و شهر بغداد را از بالا تماشا میکنم. روحم داشت از بدنم جدا میشد.»
این روحیه تسلیم ناپذیری در تمام دوران ورزشی با محمد نصیری همراه بود و از طرفی آنقدر بین مردم محبوبیت داشت که همواره در برابر خواست مردم احساس مسئولیت میکرد و حتی با وجود مصدومیت یا بی رمقی، در مسابقات حاضر میشد: «۱۶ سال پشت سر هم در مسابقههای جهانی، المپیک، آسیایی و تورنمنتهای مختلف شرکت کردم و در این ۱۶ سال، ۲۵ مرتبه رکورد دنیا را زدم. در سه المپیک ۱۹۶۸، ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ پشت سر هم شرکت کردم که در هر سه تای آنها مدال گرفتم. در طول دوران ورزشیام در دو وزن ۵۲ و ۵۶ کیلوگرم شرکت داشتم که در هر دو وزن، قهرمان دنیا و المپیک و رکورددار هستم که از این بابت خدا را شکر میکنم.»
ماجراهای عجیب و غریب!
زندگی محمد نصیری پس از پایان دوران ورزشی هم پر از داستان و ماجرا بود. پس از پیروزی انقلاب به همراه تعدادی از ورزشکاران به جماران رفت و کنار امام خمینی (ره) نشست و امام هم با تعجب از او پرسید: «شما چرا اینقدر کوچولو هستی؟» نصیری در دوران قهرمانی بسیار مورد توجه بود و پاداشهای زیادی گرفت، اما آنقدر اهل خرج و بخشندگی بود که هرگز دارایی چندانی نداشت. چند سال پس از انقلاب، دزد به خانه اش زد و بیشتر مدالها و افتخاراتش را به یغما برد. در سال ۹۵ یکی از ایرانیان مقیم خارج متوجه فروش یکی از مدالهای نصیری در آن سوی مرزها شد و آن را خرید و به صاحبش بازگرداند. نصیری طی مراسمی مدال نقره المپیک مونیخ را تحویل گرفت و تاماش آیان آن را به گردنش انداخت، اما حسرت بقیه نشان هایش هنوز باقی است.
امروز محمد نصیری وارد ۷۵ سالگی میشود، در حالی که پس از او وزنه برداری ایران هرگز قهرمانی در اندازه او را در سبک وزن به چشم خود ندیده است. نصیری که امروز موهایش را سپید کرده، همچنان شوخ طبع و سرزنده و خوش مشرب است و با همه نسلها به سرعت رفیق میشود. به امید ۱۲۰ سالگی خروس طلایی ایران...