دیدارنیوز ـ پارلمان، تجلي روح ملتي است كه ميخواهد سرنوشت خود را به دست خودش رقم بزند. مردم از طريق مجلس ميتوانند خواست و اراده خود را بر حاكمان سياسي يك كشور تحميل كنند و از اين طريق مطالبات واقعيشان را پيگيري كنند. نمايندگان مجلس موظفند صداي مردم باشند و اگر در جامعهاي غير از اين باشد قطعا مجلس از كاركردهاي واقعي خود دور شده است. در كشور ما از مشروطه به اين سو مجلس جايگاه مهمي در مناسبات قدرت يافته است به گونهاي كه بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران، مجلس را راس امور ميدانست. با احمد موثقي جايگاه مجلس در جامعه امروز را مورد بررسي قرار داديم. استاد علوم سياسي دانشگاه تهران اعتقاد دارد نهاد مجلس در جامعه امروز ايران دچار نارساييها و كمبودهاي جدي است كه بايد مورد تامل و بررسي بيشتري قرار گيرد.
به باور موثقي توسعه، مقدم بر دموكراسي است چراكه توسعه باعث ميشود كه حكومت ملي و كارآمدي شكل گيرد. اين باعث ميشود در جامعه كار و توليد همزمان باهم شكل بگيرد؛ با صنعتي شدن كشور طبقه مولد و بورژوازي به وجود ميآيد. در اين شرايط است كه ما شاهد يك مجلس ايدهآل خواهيم بود؛ مجلسي كه با پشتوانه اصلي مردم شكل گرفته است و مهمترين ويژگي آن پاسخگو بودن آن است.
پارلمان به عنوان يكي از نهادهاي دموكراتيك در هر جامعهاي از اهميت بالايي برخوردار است. با توجه به اين اهميت به نظر شما مجلس در ايران از چه جايگاهي برخوردار است؟
به طور كل نهادهاي سياسي مدرن در غرب از يك عقبه فلسفي برخوردارند كه ما در ايران آشنايي عميقي با فلسفه و روح آن نهادها نداريم. به همين دليل به واسطه وجود ساختارهاي پيشامدرن در جامعه ايران اين نهادها نميتوانند كاركرد واقعي خود را نمايان كنند. پارلمان در ايران هم از اين امر مستثني نيست مانند تمام نهادهاي سياسي كه به واسطه مدرنيته وارد ايران شدهاند دچار كژكاركردي يا ناكارآمدي هستند. ما پس از انقلاب مشروطه در ايران صاحب مجلس شديم اما اين در شرايطي بود كه حتي مفهوم خود مشروطه به درستي فهم نشده بود و نگاه سطحي به اين مفهوم بسيط و عميق وجود داشت. واقعيت امر اين است كه اگر مشروطه و مجلس درست فهم ميشد ما در دوران حكومت قاجار و رژيم پهلوي بايد شاهد حداقلي از مدارا و تساهل ميبوديم ولي با يك مراجعه بسيار ساده و ابتدايي به تاريخ اين دورههاي تاريخي متوجه ميشويم كمترين تحمل سخن مخالف وجود نداشت.
اساسا ذات شكلگيري مجلس بر مبناي گفتوگو و تساهل است يعني جامعهاي تصميم ميگيرد منازعه و كشمكش فيزيكي را كاهش دهد و موانع را از طريق گفتوگو پيش ببرد مسالهاي كه كاملا در تاريخ ما غايب بوده است. من مفهوم و مصداق مجلس را در اين كانتكس و فضا بررسي ميكنم. مجلس در ايران به واسطه اينكه از آن فهم عميق و فلسفي وجود نداشت نتوانست در طول تاريخ ايران رسالت واقعي خود را پيش ببرد.
بعد از انقلاب اسلامي چطور؟ در شرايطي كه رهبر انقلاب ايران امام خميني(ره) مجلس را در راس امور ميداند آيا ميتوان گفت كه مجلس در نظام جمهوري اسلامي جايگاه متفاوتي يافته است؟
بله، اين موضوع كاملا صحت دارد كه با نگاه ويژه بنيانگذار انقلاب ايران مجلس جايگاه ويژهاي يافته است يعني امروزه در جمهوري اسلامي به هر حال نميتوان مجلس را به عنوان يك نهاد جا افتاده دست كم گرفت اما من فكر ميكنم در اينباره يكي از الگوهاي مهم جهان اسلام هم مورد توجه بوده است. براي نمونه متفكري به نام رشيد رضا به نوع خاصي از تئوكراسي اعتقاد داشت كه در آن گروهي به نام شوراي حل و عقد شكل ميگيرد و امور كشور را مطرح ميكنند. بنابر اين در اينجا بحث مردم مطرح نيست بلكه قرائت خاصي از حاكميت خدا در ميان است. هر چند قبول دارم كه در ايران اسلامي مجلس فاصله زيادي با انديشههاي رشيد رضا دارد ولي نميتوان انكار هم كرد كه وجوه تئوكراتيك هم در اين مجلس لحاظ ميشود. پس در جمهوري اسلامي با نگاه دوگانهاي مواجه هستيم كه مردم در كنار مسائل الهياتي در نظر گرفته ميشوند كه در آن چارچوب قرار است مسير سرنوشت خود را مشخص كنند. اين نوع نگاه در طول تاريخ ايران بيسابقه بوده است حتي در مشروطه نيز اين فضا را تجربه نكرده بوديم. يعني مجلس به لحاظ كاملا تئوريك در راس امور است اما با كيفيت و قرائت خاصي كه در جمهوري اسلامي وجود دارد.
به هر حال ما در جمهوري اسلامي ايران شاهد شكلگيري مجالسي بوديم كه به اندازه زيادي با جنبشهاي مردمي و مدني همراه بودهاند و توانستهاند در شكلگيري دموكراسي در ايران نقش بارزي داشته باشند، به نظر شما ميتوان اين تجربه را ناديده گرفت؟
ببينيد، يكي از محوريترين عوامل پيروزي انقلاب در ايران طبقه متوسط بوده است. اين نيرو و جريان را نميتوان در تاريخ سياسي ايران بعد از انقلاب حذف كرد هر چند طي اين چند دهه آسيبهاي جدي ديده است چه در زماني كه جنگ تحميلي شكل گرفت و چه زماني كه برنامههاي اقتصادي مورد توجه قرار گرفت. اما به هر حال اين طبقه به عنوان يك عامل تعيينكننده نميتوانست منزوي باشد و براي سهم خواهي از قدرت هم كه شده پا به ميدان گذاشته و به همين جهت ما مجالسي مانند مجلس ششم را كه ميبينيم با اين كيفيت شكل ميگيرند كاملا تحت حمايت طبقه متوسط هستند. اما باز فكر ميكنم اين جريان هم با فرهنگ سياسي مدرن واقعي كه شهروندان غيرتودهاي و متكثر به عنوان فاعلاني شناسا دست به انتخاب ميزنند فاصله دارد.
چه عاملي باعث ميشود كه اين وضعيت به وجود بيايد و شاهد شكلگيري اين انسانشناسان نباشيم؟
عوامل و دلايل زيادي دارد كه شايد نتوان به همه جوانب اين موضوع در اين مجال كوتاه به آن پرداخت اما وجود اينكه نهادهاي انتصابي در كنار جريانهاي پوپوليستي از عوامل مهم اين مساله است، بايد اين سوال مطرح شود كه چرا نمايندگان در كشور ما اينقدر تحت لواي شعارهاي پوپوليستي وارد مجلس ميشوند. جامعه ما تحت عوامل زيادي از جمله سرخوردگي از برخي نهادها رو به اين جريانها ميآورند. اين مساله محدود به شهرستانها كه اصطلاحات قومي، قبيلهاي انتخاب ميكنند نيست بلكه در شهرهاي بزرگ هم ميبينيم كه انتخابها دقيق و مبتني بر عقلانيت نيست. درواقع عواملي شكل ميگيرد كه مردم حتي منافع خود را نميشناسند و صرفا تحت يك جو پيش آمده انتخاب ميكنند.
اما بسياري اعتقاد دارند مجلس در جامعه امروز با همه آسيبهاي احتمالي، بودنش بهتر از نبود آن است و جامعه مدني بايد قدر اين پايگاه را بداند و از آن مطالبهگري كند. نظر شما غير از اين است؟
به اعتقاد من از نظر تمرين دموكراسي، عقلانيت، مذاكره، تحمل مخالف حتي انتخابات مجلس امروز براي ما ميتواند ارمغانهاي زيادي داشته باشد. اصلا راهي جز اين نيست كه بايد بدانيم انتخابات، كمهزينهترين و بهترين راهحل براي پيشبرد منافع مردم و جامعه مدني است. ما در زندگي امروزمان اين تمرينها را داريم. مخصوصا از دوره اصلاحات به اين سو مفاهيمي مانند قانون، پارلمان، دموكراسي، توسعه سياسي و... در فرهنگ سياسي عمومي ما جايگاه مهمي پيدا كردهاند. در نتيجه فرهنگ سياسي مدرن در ايران پيشرفتهاي مهمي كرد اما باز هم نميتوان اين گامها را كافي دانست. چراكه در ادامه اين حركتها با شكست مواجه شد و مردم با انتخابهاي خود نشان دادند كه اين مسائل دغدغه اصليشان نيست. گروههاي سياسي در نظامي كه پارلمان در كشورشان نقش محوري دارد، بايد روزي به اين نتيجه برسند كه تجربههاي دموكراتيك را نا ببخشند و نه اينكه مردم را بيشتر سرخورده كنند. نخبگان سياسي بايد بدانند رويگرداني از پارلمان تبعات بسيار منفي درپي خواهد داشت و تنها تغييرات اصيلي كه در جوامع بشري ميتوان از آن نام برد بايد از صندوق و جايگاههاي پارلمان نشات بگيرد.
به نظر شما چه عواملي باعث ميشود اين سرخوردگي به وجود بيايد و مردم بخواهند از پارلمان رويگردان شوند؟
در دنيايي كه تبادل اطلاعات به اين سرعت در حال انجام است هر رفتاري كه از سوي نمايندگان مجلس صورت گيرد به سرعت پخش ميشود، در اين شرايط اگر رفتار نمايندگان همسو با مطالبات واقعي مردم نباشد قطعا مردم سرخورده خواهند شد. در كنار اين، عواملي مانند فقر و بيكاري باعث ميشود مسائلي مانند انتخابات و مجلس در اولويت قرار نگيرند و مردم به معاش و بقاي بيشتر فكر كنند پس لاجرم بايد عواملي كه باعث اين سرخوردگيها ميشود تا حد امكان كاسته شود تا شرايط احيايي يك مجلس پويا و در خدمت مطالبات مردم شكل بگيرد. وقتي نمايندهاي ادعا ميكند از سوي اكثريت مردم انتخاب شده است بايد با شجاعت و صداقت پيگير مطالبات مردم باشد. مجلس ايران طبق برآوردهاي رسمي يكي از گرانترين و پرهزينهترين مجلسهاي دنيا است. از اين منظر رسالت نمايندگان مجلس بيشتر ميشود و بايد بعد پاسخگويي در آنها قويتر شود.
پس به باور شما حتما توسعه اقتصادي مقدم بر توسعه سياسي است. يعني اگر ما بخواهيم مجلسي پويا داشته باشيم بايد اول در جامعه امر اقتصادي مورد توجه قرار گيرد؟
من هميشه به اين موضوع اعتقاد دارم كه توسعه مقدم بر دموكراسي است. هر چند از اين گزاره نبايد سوءاستفاده شود. اما توسعه باعث ميشود كه حكومت ملي و كارآمدي شكل گيرد. اين باعث ميشود در جامعه كار و توليد همزمان باهم شكل بگيرد كه با صنعتي شدن كشور طبقه مولد و بورژوازي به وجود ميآيد. در اين شرايط است كه ما شاهد يك مجلس ايدهآل خواهيم بود؛ مجلسي كه با پشتوانه اصلي مردم شكل گرفته است و مهمترين ويژگي آن پاسخگو بودن آن است.
منبع: روزنامه اعتماد/مرتضی ویسی/ ۱۹ خرداد ۹۷