"دیدارنیوز" به بهانه هفتاد و یکمین سالگرد اشغال فلسطین به تحلیل اوضاع منطقه میپردازد؛
دیدارنیوزـ احمدرضا روح الله زاد: هفتاد و یک سال پیش در ۱۴ ماه می ۱۹۴۸ (۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۲۷) در غرب آسیا حادثهای رخ داد که از آن زمان تاکنون بر تمام فعل و انفعالهای سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی منطقه غرب آسیا تاثیر مستقیم گذاشته است. تقریبا همه تعاملات کشورهای منطقه با یکدیگر و نیز روابط فرا منطقهای آنها متاثر از این رخداد بوده است. در این روز، سرزمین تاریخی و دینی فلسطین رسما از سوی صهیونیستها اشغال شد و بیش از ۷۵۰ هزار فلسطینی بر اثر شدت خشونت و جنایات صهیونیستها با کمک مستقیم نظامی انگلیس، ناگزیر از ترک خانه و کاشانه خود شدند و اشغالگران صهیونیست، تاسیس رژیمی صهیونیستی را در مناطق اشغال شده اعلام کردند.
بر پایه اسناد معتبر وزارت امور خارجه انگلیس مانند اعلامیه بالفور و نیز اظهار نظرهای رسمی شخصیتهای سیاسی انگلیس مانند لوید جرج، وینستون چرچیل و جیمز بالفور که مسئولیتهای رسمی همچون وزارت امور خارجه و نخست وزیری را داشته اند، تاسیس اسرائیل یک برنامه مشترک استعماری قدرتهای استعماری و در راستای بسط سلطه استعمار در کل منطقه غرب آسیا، شمال افریقا، شبه قاره هند و حوزه قفقاز بوده است.
برنامهای که بیش از یک قرن زمینههای تحقق آن توسط قدرتهای استعماری تمهید شده بود. زمینههایی مانند راه اندازی جنبش اصلاح دینی یا رفورمیسم، جنبش عشاق صهیون و نهایتا صهیونیسم در میان یهودیان اروپا، طرح تفکیک و تعریف نقشه سیاسی منطقه در چارچوب قراداد سایکس- پیکو، صدور اعلامیه بالفور، اشغال فلسطین توسط ارتش انگلیس، قیمومیت ۳۰ ساله انگلیس بر فلسطین با دو راهبرد ۱- انتقال یهود به فلسطین و تقویت نظامی و اقتصادی آنها ۲- حذف ظرفیتهای مقاومت در ملت فلسطین، تقسیم سرزمین فلسطین میان یهود و عرب (قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل متحد)، حمایت سیاسی از اعلام تاسیس اسرائیل در فلسطین و شناور گذاشتن وضعیت سیاسی فلسطینیان تاکنون و استمرار حمایت سیاسی، اقتصادی، نظامی از اسرائیل که تا امروز ادامه دارد.
این حادثه تلخ در شرایطی رخ داد که جهان اسلام در مسیر چند پارگی حرکت میکرد و عوامل استعمار در جغرافیای تفکیک شده از سوی استعمار با حمایت استعمار، تنها به تثبیت قدرت سیاسی خود مشغول بودند و اساسا خود آنها از عوامل زمینه ساز شکل گیری حادثه بودند. جنبش پان ترکیسم با مدیریت نفوذیهای استعمار انگلیس و خصوصا یهودیان دونمه، علیه امپراطوری عثمانی شورش کردند. جنبشهای پان عربیسم به رهبری برخی قبایل عرب که اسناد وابستگی آنها به استعمار هنوز معتبر است، مانند شریف حسین و آل سعود و آل مکتوم و آل حمد، آل خلیفه، آل نهیان، آل صباح، آل المعلی و ... نیز با تشویق انگلیس علیه عثمانی شورش کردند. در شمال افریقا هم قبایل مختلف ساکن مصر و لیبی و سودان و تونس و ... شورش علیه حکومت مرکزی را با حمایت انگلیس و فرانسه در دستور کار قرار دادند تا بزرگترین امپراطوری عصر را از درون ضعیف و بیمار سازند و زمینه فروپاشی آن را مهیا سازند. در ایران نیز استعمار، سلسله وابسته قاجار را تضعیف و سرانجام با یک کودتا پهلوی را به حکومت رساندند.
فلسطینیان روز اشغال فلسطین و تاسیس اسرائیل را روز نکبت نام گذاشته اند. روزی که حقیقتا جهان اسلام را نکبت فرا گرفت. روزی که استعمار، اراده خود را بر ملل منطقه تحمیل کرد. روزی که مهمترین ابزار منطقهای استعمار متولد شد و به عنوان یک پادگان نظامی غرب، ماموریت مهم مدیریت ناامنی در سطح منطقه را بر عهده گرفت. روزی که بستر تعمیق سلطه استعمار در منطقه فراهم شد. در این روز، ضمن قتل عام هزاران فلسطینی توسط صهیونیستها و نظامیان انگلیسی، بیش از ۷۵۰ هزار فلسطینی آواره شدند. آوارگانی که جمعیتشان در خارج از جغرافیای فلسطین پس از ۷۱ سال، حدود ۶ میلیون نفر شده است و با توجه به شرایط زندگی فلسطینیان در جغرافیای اشغالی باید گفت حدود ۱۲ میلیون فلسطینی متاثر از اشغال سرزمینشان هستند.
بحران فلسطین با توطئه کشورهای استعماری و خیانت سران کشورهای منطقه شکل گرفت و استمرار این توطئه و خیانت، تضمین کننده استمرار حیات اسرائیل است. توطئهای که در چند سال اخیر، ابعاد تازهای به خود گرفته است و دولتهای منطقه از خیانت خفی به خیانت جلی منتقل شده اند.
بی تردید انقلاب اسلامی ایران منطقه را در ابعاد سیاسی و نظامی وارد مرحله جدیدی کرد. قضیه فلسطین و مقابله با اسرائیل در انقلاب اسلامی ایران یک پایه محوری بود و نظام اسلامی شکل گرفته بر پایه اراده انقلابی مردم ایران، «محو اسرائیل از صفحه روزگار» را با توجه به ماهیت تهدیدکننده اسرائیل به عنوان یک «غده سرطانی» که به جغرافیای فلسطین محدود نخواهد بود، در اولویت خود قرار داد. خروج ایران از صف خیانت به جهان اسلام و فلسطین، معادله جدیدی را شکل داد و نتیجه آن شکل گیری و تشکیل گروههای مقاومت بر پایه آموزههای انقلابی اسلام بود که در آن، نه تنها سازش با دشمن و یا حتی مبارزه صرفا برای اعلام وجود و یا اخذ امتیاز، اساسا راهی نداشت بلکه مقاومت بر اساس راهبرد نابودی دشمن اشغالگر تعریف شد.
شرایط جدید تا آنجا پیش رفت که اکنون مقاومت، نه تنها در سطح فلسطین بلکه در سطح منطقه به عنوان یک بازیگر موثر و مهم مطرح است. مقاومت اسلامی، اسرائیل را وادار به خروج از لبنان کرد. مقاومت اسلامی، اسرائیل را وادار به خروج از غزه کرد. مقاومت اسلامی، نخستین شکست جنگی را به اسرائیل در سال ۲۰۰۶ تحمیل کرد که سرآغاز شکستهای دیگر این رژیم در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ شده است. مقاومت در لبنان و فلسطین توانسته است نوعی توازن و بازدارندگی در مقابل اسرائیل ایجاد کند و ماشین جنگی اسرائیل با همه برتریهایی که در ابعاد تجهیزات و تسلیحات دارد، نه تنها ناتوان از یکسره سازی مقاومت در این دو حوزه بوده و در واقع زمینگیر شده است، بلکه با همه اقداماتی که در راستای تقویت آن انجام میشود، خود را در مقابل مقاومت اسلامی، یک از پیش باخته میبیند، تا جائیکه نگرانی از آینده مبهم اسرائیل در جامعه صهیونیستی، هر روز ابعاد بیشتری مییابد.
با روی کار آمدن دونالد ترامپ در امریکا و چینش حلقه صهیونیستهای افراطی امریکایی در کاخ سفید، صهیونیستها تلاش دارند با کمک دولت امریکا خود را از تهدید مقاومت برهانند. اقدام دولت امریکا در شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و انتقال سفارت این کشور از تل آویو به قدس، ضمیمه سازی جولان اشغالی، ارائه و پیگیری توطئه خطرناک معامله قرن که هدف اصلی آن یکسره سازی بحران فلسطین به نفع اسرائیل است از طریق تثبیت روابط اسرائیل و رژیمهای عربی و اسلامی، تلاش برای تشکیل ارتش مشترک عبری، عربی و غربی به بهانه جنگ با تروریسمی که خود موجد آن بوده اند، تشدید شرایط ناامنی در سطح منطقه و تبدیل منطقه به انبار باروت، تنها نمونههایی از سیاستهای مشترک امریکا و اسرائیل برای نجات اسرائیل از فروپاشی و نابودی است.
در سوی دیگر میدان، محور مقاومت قرار دارد که به عنوان مهمترین بازیگر منطقه، جایگاه خود را تثبیت کرده است. جمهوری اسلامی با نگاه به افقهای آرمانی خود و استقامت در مسیر، ضمن اینکه خود به عنوان یک قدرت مقتدر منطقهای، محور اصلی تحولات حوزه مقاومت محسوب میشود، با اولویت دادن به مساله فلسطین، حلقههای مختلف مقاومت در سطح منطقه را موجد شده است که حضور مقتدرانه در عرصههای مختلف مانند جنگ با تروریستها در سوریه، جنگ با متجاوزین عربی، اسرائیلی و امریکایی در یمن، همچنین تحمیل قدرت حزب الله لبنان بر اسرائیل و اعتراف صهیونیستها مبنی بر ترس از هر جنگ با حزب الله و قدرت نمایی حماسی مقاومت فلسطینی در درگیریهای کوتاه یکی دو سال اخیر به ویژه شلیک بیش از ۷۰۰ موشک به اهداف مختلف در عمق فلسطین اشغالی طی درگیری روزهای اخیر، نشان از شادابی محور مقاومت دارد. از سوی دیگر مقاومت فلسطین با هوشمندی، مبارزات رهایی بخش را به حوزههای حقوقی مانند راهپیماییهای بازگشت، اعتصاب اسیران و ... منتقل ساخته است که صهیونیستها را در این ابعاد نیز با چالشهای بزرگی روبرو ساخته است.
ملت فلسطین پس از ۷۱ سال مبارزه با اشغالگران و با تغییر رویکرد مبارزاتی خود از وابستگی به رژیمهای خود فروخته و خائن عربی به تمسک به آموزههای اسلام و عمل به تکلیف دینی با الهام از انقلاب اسلامی (همانطور که شهید فتحی شقاقی در آثار خود بر آن تاکید کرده است) میداند برای آزادی باید بها پرداخت کند و از پرداخت آن هم ابایی ندارد، زیرا نتیجههای شیرین را دیده است و بر این اساس همچنان در صف اول مبارزه با صهیونیستها قرار خواهد داشت و تنها انتظار از جوامع اسلامی، حمایت از مقاومت فلسطین و مخالفت با رژیم صهیونیستی و مقابله با خائنین به آرمان فلسطین است. این اصرار به تکلیف البته موجب نگرانی صهیونیستها است و به همین دلیل به شدت نگران آیندهای هستند که در آن جایی برای واحد سیاسی به نام اسرائیل وجود ندارد. همه تلاش مسئولان صهیونیستی و غرب و در راس آن امریکا در اقداماتی که بر شمرده شد، تنها رفع این نگرانی و دادن امید به جامعه صهیونیستی است. امیدی که هر روز بیشتر رنگ میبازد. جوامع، امید را در اقتدار جستجو میکنند نه در قدرت صرف و مقاومت هر روز مقتدرتر و گستردهتر میشود و اسرائیل هر روز ضعیفتر و محدودتر میشود.