
مسئله اجتماعی با آسیب اجتماعی تفاوتهایی دارد. از نظر من در اغلب رویکردهای حوزه رسمی قدرت، بین این دو تمایزی قائل نمیگردند. اکثر اوقات مسائل اجتماعی را بهعنوان آسیب مطرح میکنند و مفهوم آسیب را هم به صورت متمایز مطمح نظر قرار نمیدهند.
دیدارنیوزـ هاتف سپهر: آنچه در ادامه میخوانید گزارشی از سخنرانی دکتر سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشست علمی-تخصصی با عنوان «معضلات و آسیبهای اجتماعی، چیستی آسیبهای اجتماعی و راهکارهای آن» است که توسط بنیاد توسعه آفرینش برتر و با همت دفتر مطالعات و پژوهشهای اجتماعی و سایت خبری تحلیلی دیدارنیوز برگزار شده است. وی در ابتدای سخنرانی خود که با عنوان «چیستی آسیب اجتماعی و راهکارهای آن» انجام شد این نکته را تذکر داد که بایستی بین مسائل اجتماعی و آسیبهای اجتماعی تمایز قائل شد و در بدو امر باید مسائل اجتماعی را بشناسیم تا بعد بتوان تشخیص داد کدامیک آسیب است و کدام آسیب نیست.
میری عنوان داشت: در جامعه این پیش فرض وجود دارد که بین مسائل اجتماعی و آسیبهای اجتماعی تمایز قائل نمیشوند. در این جلسه هم این اتفاق رخ داد و نتوانسته اند مسئله اجتماعی را ـ حداقل آنگونه که در جامعهشناسی به آن پرداخته میشود ـ با موضوع آسیب اجتماعی بهطور مفهومی تمایز دهند. یقین من این بود که دبیران علمی جلسه هنگامی که عنوان را چیستی آسیب اجتماعی گذاشته اند با اینکه بحث جامعهشناختی و اجتماعی و مسائل اجتماعی مطرح شود، اما یک نیم نگاهی به مقولات نظری هم داشته باشند. یعنی قبل از اینکه به این موضوع ورود پیدا کنیم که در کشور خیلی معتاد داریم یا در دهههای اخیر طلاق بالا رفته و بد سرپرست و بی سرپرست و کم سرپرست داریم، باید اول بفهمیم که مسائل اجتماعیمان چیست تا بعد بفهمیم کدام آسیب است و کدام آسیب نیست. به همین دلیل من مقداری بحثم را روی مبنای نظری ـ مفهومی این موضوع میبرم.
وی در همین رابطه توضیح داد: همانطور که مستحضر هستید آسیب اجتماعی در زبان انگلیسی، سوشیال پاتولوژی ترجمه میشود اما هنگامیکه در چهارچوب جامعهشناسی به آسیبها میپردازند سخن از یک مفهوم دیگری به میان میآورند و آن مفهوم دیوینسی (Deviancy) است. دیوینسی به رفتارهایی اشاره دارد که نُرمهای اجتماعی را زیر پا میگذارد و از حدود هنجارهای اجتماعی تجاوز میکند. به سخن دیگر هنگامی که از آسیبهای اجتماعی بحث میکنیم به نوعی از جامعهشناسی انحرافات سخن میگوییم. یعنی آن چیزی که به عنوان یک ساپ دیسیپلین (Subdiscipline) در جامعهشناسی مطرح است و ما به آن سوسیولوژی آو دیوینسی (Sociology of Deviancy) میگوییم. از این منظر جامعهشناسی انحرافات، نسبت وسیعی میتواند با کریمینولوژی (Criminology) یا سوسیولوژی آو کرایم (Sociology of Crime) پیدا کند. یعنی فهم زمینههای ظهور و بروز و بسط بزهکاریهای اجتماعی. البته بین مفهوم «بزه» و «انحراف» در جامعهشناسی تمایزی قائل میگردد و از این منظر ما با دو مفهوم کرایم (Crime) و دیوینسی (Deviancy) روبهرو هستیم. در کرایم با موضوعاتی روبهرو هستیم که فرد به عنوان متهم و سوژهای که از قوانین جنایی جامعه تخطی کرده، بحث میشود. حال آنکه در ذیل مفهوم دیوینسی فراتر از تحلیلها و تعاریف حقوقی باید به مسئله بپردازیم تا بتوانیم مشکل اجتماعی را با رویکردهای جامعهشناختی مورد تحلیل قرار دهیم.
میری در بیانی دیگر گفت: در رویکرد جامعهشناسی انحرافات، پدیده انحرافی را در رابطه با ساختارها و نهادها و فرآیندهای اجتماعی مورد بررسی قرار میدهیم. به سخن دیگر در جامعهشناسی انحرافات، رفتار انحرافی را هرگونه رفتاری میدانند که اجماع عمومی آن را انحرافی میدانند.
سیدجواد میری در ادامه پیرامون دو رویکرد کلان در جامعهشناسی انحرافات بیان کرد: ۱ ـ در رویکرد نظم اجتماعی؛ جامعهشناسی انحرافات رفتارهایی را در نظم اجتماعی برای مطالعه انتخاب میکند که از رفتارهایی که در نظام اجتماعی بهعنوان «رفتارهای بهنجار» تعیین شدهاند، انحراف پیدا میکنند. بر این اساس، ملاک تعریف سلامت و بیماری اجتماعی ارزشهای فرهنگی و رفتارهایی است که نظام اجتماعی آن را پذیرفته و هرگونه انحرافی از آن را مستوجب مجازات میداند. در این رویکرد، بین دو مفهوم نظام اجتماعی و نظام سیاسی تمایز وجود دارد که خود میتواند موجب ایجاد دو فرم از نظام هنجاری و ساختارهای ارزشی گردد. این تمایز و اختلاف در جامعهای مثل ایران در چهل ساله اخیر در روند تاریخی موجب شکافهای ذهنی بین هنجارهای اجتماعی مورد پسند جامعه و هنجارهای سیاسی یا نظام ارزشی برآمده و مورد پسند حاکمیت میگردد. ۲ ـ در رویکرد کلان دوم که از آن بهعنوان نظریههای انتقادی یا تضاد اجتماعی بحث میکنند، ریشههای انحراف اجتماعی را در ساختار نظام موجود جستوجو نموده و مسائل اساسی اجتماعی نظیر توزیع نابرابر فرصتهای اقتصادی و اجتماعی، فقر و فرهنگ و بیگانگی انسان را انتخاب میکند و مسئله آسیب اجتماعی را در رابطه با ساختارهای کلان جامعهای مورد بررسی قرار میدهد. نکته دیگری که میتوان در این بستر به آن اشاره کرد مسئله الهیات و ربط آن به سه مفهوم انحراف یا بزه و جرم و گناه است. در اغلب مطالعات جامعهشناسی به این بعد از مسئله کمتر توجه میشود. اما در بستر ایران فهم الهیات انحراف و الهیات جرم و الهیات گناه قابل تأمل است. بسیاری از تضادهای بین نظام سیاسی و نظام اجتماعی و تفاوتهای هنجارهای برآمده از خوانش و هنجارهای برآمده از زندگی روزمره جامعه، از عدم التفات به این تمایزات مفهومی و نظری باز میگردد. مثلاً مفهومی مثل حجاب یا پوشش اسلامی میتواند در یک نظام معنایی رابطه بین فرد و خداوند تلقی شود. اما در نظام حقوقی و جزایی ایران میتواند مستوجب مجازات هم شود. یعنی فقط بهمنزله رابطه فرد با خداوند نیست بلکه رابطه فرد با حاکمیت هم مد نظر است. این فهم از اسلام که ذیل نظام سیاسی شکل گرفته، با فهمی از اسلام که در جامعه شکل گرفته و برخاسته از زندگی روزمره و تجربه زندگی روزمره یا در نظام اجتماعی است، میتوانند با هم حالت تضاد یا تقابل هم داشته باشند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به توضیحاتی که ارائه کرد به بحث چیستی و تفاوت بین آسیبهای اجتماعی و مسائل اجتماعی پرداخت و عنوان داشت: مسئله اجتماعی با آسیب اجتماعی تفاوتهایی دارد. از نظر من در اغلب رویکردهای حوزه رسمی قدرت، بین این دو تمایزی قائل نمیگردند. اکثر اوقات مسائل اجتماعی را بهعنوان آسیب مطرح میکنند و مفهوم آسیب را هم به صورت متمایز مطمح نظر قرار نمیدهند.
وی در فهم مسئله اجتماعی به دو رویکرد سی رایت میلز و هارولد فیلیپس اشاره کرد و گفت: سی رایت میلز بین دو مفهوم «مسائل اجتماعی» و «مسائل فردی» تمایز قائل میگردد و معتقد است که بینش جامعهشناختی نوعی از بینش تاریخی است که بین حوزه مشکلات فردی و ساحت مسائل اجتماعی تمایز قائل میگردد؛ و مسائل اجتماعی را در سیاقمندی تاریخی مورد امعان نظر قرار میدهد. هارولد فیلیپس مسائل اجتماعی را ناشی از عیوب فردی و یا نارساییهای گروهی میداند و آن را به چهار ساحت متمایز تقسیم بندی میکند؛ ۱ ـ مسائل اجتماعی ناشی از اوضاع و احوال اقتصادی؛ مانند فقر، بیکاری و عدم توسعه متناسب و متوازن است. یعنی هنگامی صحبت از مسائل اجتماعی میکند و به چهار ساحت تقسیم میکند یک ساحت را ناشی از اوضاع و احوال اقتصادی میداند. ۲ ـ مسائل اجتماعی ناشی از ناراحتیهای جسمانی؛ مانند بیماریها و معلولیت ها. شاید ساده باشد و همه ما با آن مواجه شده باشیم که یک فردی دچار بیماری سرطان میشود. سرطان فینفسه مسئله اجتماعی نیست. اما شما صبح از خانه بیرون میآیید میگویند فلان فامیل سرطان گرفته و میبینیم یک مسئله فراگیر شده است. سرطان در ایران به یک امر اجتماعی تبدیل شده و فقط یک مسئله فردی فیزیولوژیک نیست. اگر یک فرد مبتلا شود میگوییم که این فرد فیزیکش مبتلا شده است. اما وقتی ۵۰ درصد جامعه ایران اگر درآمدشان کمتر از ۱۰ میلیون باشد نمیتوانند در تهران بمانند و اجاره هایشان را پرداخت کنند، این دیگر یک مسئله فردی نیست و به یک مسئله اجتماعی تبدیل میشود. یعنی به سهولت ما میبینیم که مسئلهای که خاستگاه فیزیولوژیک دارد مثل سرطان میتواند به یک مسئله اجتماعی تبدیل شود و دامن گیر شود. ۳ ـ مسائل اجتماعی ناشی از اختلالات روانی؛ مانند بیماریهای روانی و کند ذهنی و اختلال شخصیت و خودکشی. همه شما با مفهوم خودکشی آشنا هستید شاید در اوایل قرن ۲۰ بود که بحث شدیدی بین دورکیم و روانشناسان درگرفته بود. روانشناسان معتقد بودند که روانشناسی تنها ساحتی است که باید به مسئله خودکشی یک فرد بپردازد که ممکن است به غرائز انسانی یا ساحت درونی و باطنی و روح و روان آن باز گردد. دورکیم در کتاب خودکشی نشان داد که برخلاف اینکه تصور میشود خودکشی امری فردی است، اتفاقاً خیلی اجتماعی است. ممکن است گفته شود کند ذهنی چه ربطی به مسائل اجتماعی دارد؟! یک زمانی فرزند من بهعنوان یک فرد، دچار کند ذهنی و یا آرام خوانی و یا اپیلپسی و یا اوتیسم است و این مشکل من است و باید این مشکل را حل کنم. اما میبینیم که یک زمانی میگویند در ایران از هر ۵۹ بچهای که به دنیا میآید، یک نفر اوتیسم دارد. این دیگر مشکل فردی نیست و آن زمان برای رسیدگی به یک مشکلی که خاستگاه فردی دارد، باید ساختارهای جامعه را بسیج کنید تا بتوانید با یک معلولیت یا اختلال مواجه شوید. بهعنوان مثال در ایران بیمه اوتیسم را پوشش نمیدهد. در یک کشور دیگر که توسعه یافته است، نه تنها این چنین فردی را بیمه میکنند، بلکه تمام ساختار را به خدمت میگیرند تا بتوانند فرد را توانمند کنند.۴ ـ مسائل اجتماعی ناشی از اوضاع و احوال فرهنگی؛ مانند امر طلاق، سالمندی، فرار از منزل و همسر آزاری و کودک آزاری. پس دو رویکرد در مورد مسائل اجتماعی گفته شد.
این استاد جامعهشناسی سپس به توضیح مفهوم مسئله و تفاوت آن با مفهوم معضل پرداخت و گفت: در ادبیات موجود در زبان فارسی به این تمایز به صورت مفهومی کمتر پرداخته شده است اما از منظر نظری یا تئوریک شاید بتوان گفت ویلیام جیمز فیلسوف آمریکایی یکی از کلاسیکترین فیلسوفانی که در ایران بیشتر بهعنوان یک روانشناس از او یاد میکنند، به تمایز مفهومی بین دو مفهوم مسئله و معضل پرداخته است. ویلیام جیمز در اثر خود با عنوان «درس گفتارهایی درباره پرگماتیسم» بین دو مفهوم «مسئله» و «معضل» تمایز بنیادین قائل شده است. اساساً تبدیل معضل به مسئله و فهم اینکه مسائل اجتماعی آسیب نیستند، میتواند بسیار راهگشا باشد.
میری در همین رابطه گفت: یکی از چیزهایی که ما در ایران به آن آسیب اجتماعی میگوییم و بهصورت معضل برای ما دیده میشود مسئله اعتیاد است. بر اساس تقسیمبندی مفهومی ویلیام جیمز میتوان گفت ذهن جامعه و ذهن سیاستگذار در حوزه مسائل اجتماعی فهم درستی از مسئله ندارد و نتوانسته صورت مسئله را برای خود صورتبندی و فصلبندی کند؛ لذا به صورت یک آواری از مشکلات و معضلات بر سر ذهن سیاستگذار و ذهن جامعه تحمیل میشود. اما اگر بتواند آن را به کمک کارشناسان یا کسانی که در حوزه مسائل اجتماعی تحلیل و کار کردهاند، در میان بگذارد موضوع فرق میکند.
وی به واسطه با اشاره به سخنان خانم نرسیانس در مورد دو زبانگی یا چند زبانگی گفت: معاون ابتدایی آموزش و پرورش ایران خانم دکتر حکیمزاده سه روز پیش گفته بودند که ما تلاش کردیم که در مناطق دو زبانه ایران پیش دبستانی را از یک سال به دو سال تمدید کنیم و آن را اجباری کنیم که بچهها سر کلاس بنشینند و زودتر با زبان فارسی آشنا شوند که در کلاس اول با آن مشکلی نداشته باشند. قبل از خانم حکیمزاده، آقای دکتر جواد شیخالاسلامیحدود ۵۰ سال قبل در دانشگاه تهران میگفتند به خاطر اینکه بچههای ترک زبان یا کرد یا بلوچ بتوانند فارسی را بهتر حرف بزنند بهتر است که خانوادهها همکاری کنند تا زودتر با فارسی آشنا شوند. اما ایشان نگفت که چه اشکالی دارد که از مناطق فارس نشین به مناطق ترک نشین یا کرد نشین روند. اما هنگامی که شما دو زبانگی یا زبان را اساساً به صورت یک معضل میبینید تصور میکنید باید آن را به نحوی حل کنید. انسان قادر است در دوران کودکی دو یا سه زبان را در آن واحد یاد بگیرد. اما چون در حوزه سیاستگذاری افراد کوتولهای داریم و نمیتوانند معضل را از مسئله تشخیص دهند و هنگامیکه با چیزی متفاوت و متمایز از چهارچوب ذهنی خود برخورد میکنند، نمیتوانند آن را صورتبندی کنند و مسئلهمند نمایند؛ لذا صورت مسئله را پاک میکنند. این نشان میدهد که در حوزه سیاستگذاریهای اجتماعی هنگامی که بسیاری از مسائل را آسیب مینامیم، نشان از این دارد که سیاستگذاران و یا سیاستگذاری اجتماعی در کشور ما نتوانسته جایگاه اصلی خود را پیدا کند و ما نمیتوانیم مسائل را دقیق صورتبندی کنیم.
میری در پایان سخنرانیاش ابراز امیدواری کرد که بتوانیم به این نکات ابتدایی توجه کنیم و آن را مد نظر قرار دهیم.