ایده آلترین سناریو برای آمریکاییها این است که با تشدید تحریمها و فشار سنگین اقتصادی، در داخل ایران اعتراضهای اجتماعی شکل گرفته و نظام سیاسی در ایران از داخل و خارج تحت فشار قرار گرفته و حاضر شود در مذاکراتی نابرابر، بیشترین امتیاز را در حوزههای مختلف به واشنگتن بدهد. مسائل مورد نظر آمریکا به طور مشخص عبارتند از: عدم حضور ایران در کشورهای منطقه تحت عنوان پایگاه لجستیک مقاومت اسلامی، توقف کامل برنامه هستهای و زمینه سازی برای هضم کامل در جریان سرمایه داری جهانی و تن دادن به همه الزامات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی آن.
دیدارنیوزـ امیر دبیری مهر: رفتارها و مواضع دولت آمریکا در یک سال اخیر به گونهای بوده که ناظران را در بهت و ابهام قرارداده است تا نتوانند رفتار و تصمیم احتمالی واشنگتن را علیه ایران پیش بینی کنند. هر چه رفتار آمریکا مبهمتر و پیچیدهتر باشد امکان موفقیت آن نیز بیشتر خواهد شد. برآوردهای غلط و بدون پشتوانه نظری و فاقد فکتهای عینی نیز میتواند به موفقیت دشمن، دامن بزند، زیرا قدرت بازی موثر را از دولت ایران میستاند و حاکمیت را در موضع انفعال قرار میدهد.
از منظر علم سیاست و روابط بین الملل، نمیتوان بطور قطعی از وقوع جنگ بین ایران و آمریکا در ماههای آینده سخن گفت و به همین قطعیت هم نمیتوان از عدم وقوع جنگ سخن گفت. مهمترین علل این عدم قطعیت عبارت است از اینکه در عرصه سیاست، هیچ تصمیم قطعی و پیشینی گرفته نشده است بلکه ما همواره با سناریوهای مختلفی روبرو هستیم که معطوف به هدف یا اهدافی هستند که جنگ یا برخورد نظامی، یکی از این سناریوها است، زیرا جنگ، هدف نیست و تنها وسیله است. از جانب دیگر در سیاست ما شاهد کنش و واکنشها هستیم و هیچ اقدام و تصمیمی یکسویه اتخاذ نمیشود. در انتخاب و اجرای یک سناریو رفتار و مواضع سوژه سناریو یعنی موردی که سناریو درباره آن اعمال میشود هم دخیل است. از این رو نوع رفتار و سیاستها و مواضع ایران نیز در تصمیم آمریکا برای حمله نظامی به ایران یا عدم حمله موثر است.
سومین دلیل عدم قطعیت پیش بینیها به حضور عامل انسانی باز میگردد؛ هم در مقام محرک جنگ و هم در مقام پرهیز از جنگ. کسانی که تاریخ جنگها را مطالعه کرده اند میدانند همه جنگها زمینههای روانی و تاریخی و سیاسی داشته اند، اما عمل انسانی در آنها بسیار موثر بوده است. مثلا معروف است در ماجرای خلیج خوکها در جنگ سرد اگر به جای «کندی» در آمریکا و «خروشچف» در شوروی، دو فرد دیگر یعنی روزولت و استالین بر سریر قدرت بودند احتمال جنگ اتمی افزایش مییافت، اما به خاطر همین عامل انسانی، چنین نشد. در حال حاضر هم حضور افرادی مانند بولتون و پمپئو میتواند احتمال جنگ را افزایش دهد، ولی تدبیر و تجربه مقامات عالی جمهوری اسلامی بویژه رویکرد ضد جنگ مقام رهبری از احتمال وقوع جنگ میکاهد. به هر حال با این توضیح میتوان با چند گزاره، تصویر روشن تری از فضای موجود در روابط ایران و امریکا درچند ماه اینده ارائه داد. تاید میکنم برای درک بهتر این وضعیت، ضروری است به متغیرهای «انسانی»، «سناریوها» و «کنش و واکنشهای سیاسی» توجه شود.
۱- امروز در امریکا با هیات تصمیم گیر یکدست مواجه نیستیم. از یکسو ترامپ تاجر مآب حضور دارد که در قبال ایران، فقط و فقط به دنبال یک معامله بزرگ و پر سر و صدا و سود آور، قبل ازانتخابات ۲۰۲۰ است تا پیروزی خود را قطعی و قاطع کند. از سوی دیگر پمپئو حضور دارد که با طرح شروط ۱۲ گانه به دنبال استحاله جمهوری اسلامی است، همان خطی که در همه دولتها در آمریکا تعقیب شده و ریشهای ایدئولوژیک داشته و ریشه در انقلاب اسلامی و خصومت دیرپای واشنگتن با آن دارد. در ضلع سوم تصمیم گیری، جان بولتون حضور دارد که ایران را محور شرارت و یاغی گری در صحنه بین المللی دانسته و همگام با تروریستهای ضد ایران و حلقه بن سلمان و بنیامین نتانیاهو، تنها راه مواجهه با ایران را برخورد سخت حتی به شکل نقطهای و موقت میداند. در حال حاضر این سه ضلع تصمیم گیری در آمریکا و عقبه کارشناسی و تصمیم گیری آنها در حال پیشبرد سناریوهای خود هستند و زمانی که این سه جریان به نقطه مشترکی ظرف چند ماه آینده برسند آن نقطه سیاست اعمالی امریکا خواهد بود و میتواند برخورد نظامی یا مذاکره یا تشدید تحریمها باشد. به نظر میرسد سفرچند هفته پیش وزیر امور خارجه به آمریکا با هدف تعمیق این اختلافات و جلوگیری از رسیدن آنها به تصمیم مشترک بود.
۲- ایده آلترین سناریو برای آمریکاییها این است که با تشدید تحریمها و فشار سنگین اقتصادی، در داخل ایران اعتراضهای اجتماعی شکل گرفته و نظام سیاسی در ایران از داخل و خارج تحت فشار قرار گرفته و حاضر شود در مذاکراتی نابرابر، بیشترین امتیاز را در حوزههای مختلف به واشنگتن بدهد. مسائل مورد نظر آمریکا به طور مشخص عبارتند از: عدم حضور ایران در کشورهای منطقه تحت عنوان پایگاه لجستیک مقاومت اسلامی، توقف کامل برنامه هستهای و زمینه سازی برای هضم کامل در جریان سرمایه داری جهانی و تن دادن به همه الزامات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی آن. تاکید میکنم مساله حقوق بشر و دموکراسی و رفاه مردم ایران هیچ وقت مساله و دغدغه آمریکا نبوده و نیست، اما واقعیت، لزوما آنگونه نیست که آمریکاییها میاندیشند. از سویی مردم ایران به نیت و اهداف آمریکاییها خوشبین نیستند؛ به گونهای که رادیکالترین جریانات اپوزیسیون هم سعی میکنند خود را از ائتلاف با آمریکا مبرا کنند. از سوی دیگر، پروژه تحریم هر چند که شدید و بی رحم و موثر است، اما از حمایت بین المللی برخوردار نیست و از همه مهمتر، ایران میتواند با تکیه به ثروتهای خدادادی و طبیعی و انسانی خود و با تغییر برخی سیاستهای غلط اقتصادی مانند هزینه کردهای سرسام آور دولتی، نظام معیوب بانکی، سیستم کاملا ناعادلانه پرداخت یارانههای مستقیم و غیر مستقیم و میدان دادن به کارآفرینان و مدیران موفق اقتصادی، از گردنه تحریمها عبور کند؛ بنابراین آمریکا مهمترین گزینهای که دنبال میکند همچنان کشاندن ایران به پای مذاکره است، اما آن چیزی که آمریکاییها در ابهام گذاشته اند و به مقامات ایران هم اجازه تصمیم گیری دقیق نمیدهد این است که مذاکره در خصوص چه موضوعی؟ و اینکه آمریکا برای متعهد بودن به هر گونه توافق، چه تضمینی میدهد. فراموش نکنیم آمریکا یک سال قبل، زیر برجام زد و از آن خارج شد و یقینا طرف مذاکره قابل اعتمادی نیست، البته این بی اعتمادی نباید از مذاکره با آمریکا تابو بسازد. مذاکره با آمریکا اگر متضمن منافع ملی و امنیت ملی باشد مفید است، اما اگر نفعی در آن نباشد طبیعتا وقت تلف کردن است.
۳- ایران نمیتواند و نباید منتظر باشد تا آمریکا بازی کند، سپس تهران واکنش نشان دهد. این سیاست قطعا به ضرر ایران است، زیرا اگر تهران منفعل باشد و امریکا تا ۶ ماه بعد به تشدید تحریمها ادامه دهد و وضعیت اقتصادی ایران را بی ثباتتر کند حتی اگر اعتراضات اجتماعی شکل نگیرد بعد از آغاز دور دوم ریاست جمهوری ترامپ که تقریبا با توجه به عملکرد موفق او در داخل امریکا قطعی است سناریوهای برخورد نظامی با ایران حتی به شکل نقطهای بسیار افرایش مییابد. از این رو میتوان گفت ۶ ماه پیش رو، بیشتر از آنکه برای آمریکا مهم باشد برای جمهوری اسلامی مهم است که بتواند نقش فعالی در عرصههای زیر ایفا کند.
اولا در سیاست خارجی نقشی پویا و جدی در ارتباط با متحدان و رقبا ایفا کرده و اجازه ابتکار عمل را از دولت قدرتمندی مانند آمریکا بگیرد و در قبال آمریکا به عنوان مهمترین و اثر گذارترین دشمن خود نیز رفتاری کاملا عملگرا و هوشمندانه داشته باشد و از فضای ایدئولوژیک و شعار زده خارج شود. برخلاف تصور برخی، روسیه و چین میتوانند شرکای خوبی برای تهران باشند و اینگونه نیست که مسکو و پکن در معادلات جهانی، مرعوب امریکا باشند. سیاست مانند فوتبال است، نتیجه مطلوب با بازی خود حاصل میشود نه کری و رجز خواندن و حب و بغضهای کلاسیک.
ثانیا در داخل بهترین فرصت برای حاکمیت فراهم شده تا وحدت ملی را از رهگذر اصلاح و تغییر برخی رویهها و سیاستهای غلط تحقق بخشد. مبارزه با فساد و رانت، اصلاح ساختارهای پرهزینه و بی فایده در کشور، اصلاح بنیادین نظام بانکی و بیمهای و مالیاتی و گمرکی، توقف باج دهی به برخی بنگاههای بزرگ زیان ده مانند خودروسازان، توزیع عادلانه امکانات و فرصتها، تقویت بخش خصوصی، مداخله شجاعانه دولت در برخی حوزهها به نفع تودههای مردم مانند مسکن و بهداشت و سلامت و ایجاد فضای بانشاط ملی با کنار گذاشتن برخی عصبیتهای فرقهای و کهنه و نخ نما، تغییر و جابجایی مدیران کشور براساس شایسته سالاری و کنار نهادن پدیدههای شوم آقازادگی و فامیل سالاری و.. تنها بخشی از این سیاستها است که در واقع امر، آمریکا را از نظر پیاده نظام داخلی خلع سلاح میکند.
در نتیجه میتوان گفت اگر ایران بتواند از این گردنه سخت فشار و تهدید و تحریم عبور کند یا خدای نکرده در دام توطئهها و دسایس امریکا و متحدان منطقهای آن بیفتد، نمیتوان همه تقصیرها را به گردن دشمن خدعه گر انداخت، نیمی از مسئولیت هر چه رخ خواهد داد بر عهده ماست که برماست.