دیدارنیوز ـ براین اساس هرچه آمار مهاجرت از کشور و بازنگشتن سرمایههای انسانی آن بیشتر باشد، طبیعتاً نشان دهنده نبود رضایتمندی شهروندان در این کشورها خواهد بود؛ اما گاهی مهاجرت از کشوری که با بحرانهای اجتماعی و اقتصادی روبه رو است، در برههای از زمان کاهش پیدا میکند، این کاهش نشان افزایش رضایتمندی شهروندان نیست.
پدیدهای تلخ اما خاموش
در همین باره روانشناسان از پدیدهای دیگر سخن میگویند؛ پدیدهای که آن را مهاجرت خاموش نامگذاری میکنند در این موضوع هر چند که شهروندان به دلایل مختلف موفق به مهاجرت از آن کشور نمیشوند اما همیشه در ذهن خود قصد رفتن دارند و خود را به نوعی یک مهاجر بالقوه میدانند. در این حالت بخش قابل توجهی از شهروندان همیشه این آمادگی را دارند که در صورت فراهم بودن شرایط به کشور دیگری مهاجرت کنند؛ موضوعی که به نظر میرسد این روزها در جامعه ایران در بین شهروندان در حال شکلگیری است. آنچنان که برخی از این شهروندان در جامعه ایرانی به دلایل متعددی توان مهاجرت از کشور را ندارند اما اگر شرایط مهاجرت فراهم باشد آنها علاقهای به ماندن ندارند.
چرا این همه تمایل روشن به مهاجرت خاموش؟
این توصیف کلی از پدیده مهاجرت خاموش درحالی است که به تعبیر کارشناسان شکلگیری مهاجرت خاموش چند علت اصلی دارد:
1- شهروندان احساس میکنند که زمینه رشد مالی و فکری و به طور کلی در ابعاد مختلف زندگی برای آنها دیگر فراهم نیست و این شرایط تنها برای عده خاصی ممکن است، پس باید مهاجرت کرد تا این فرصت را در جای دیگری یافت.
2- افراد دارای این تفکر و درگیر با مهاجرت خاموش به این نتیجه میرسند تبعیض باعث شده تا آنها در این مدت زمان زندگی در این دایره جغرافیایی نتوانند به آنچه که استحقاق آن را داشتهاند دست یابند، پس باید به جای دیگری که از پتانسیلهای آنها استفاده میشود مهاجرت کنند.
3- خسته شدن شهروندان از کلنجار رفتن با بحرانهای مختلف اجتماعی و دیدن مداوم ناهنجاریهای اجتماعی. در این مورد باید اشاره داشت حتی شهروندانی که از وضعیت مالی خوبی برخوردارند اما احساس میکنند فضای کلی روانی جامعه برای داشتن یک زندگی آرام مناسب نیست؛ پس به مهاجرت فکر میکنند.
با نگاهی به این روزهای جامعه ایران متوجه میشویم که به باور برخی از شهروندان و البته نگاه کارشناسان هر کدام از این موارد میتواند هم دامن حوزه اجتماعی را بگیرد و هم اقتصاد را بشدت درگیر کند.
آنچنان که برخی از شهروندان ایرانی به رغم تمام کمیها و کاستیها همچنان تصمیم به ماندن و خدمت به کشور دارند، با مشاهده نوعی تبعیض مالی بویژه در حوزه فرصتهای شغلی پس از مدتی خسته شده و دائماً به مهاجرت فکر میکنند.
مورد اول را میتوان به عینه در مورد شرایط امروز جامعه دانشجویی کشور مشاهده کرد؛ جایی که بسیاری از دانشجویان بر این باورند که نسبت به فعالیتهای تحصیلی و علمی که تا به امروز انجام دادهاند به جایگاه مورد نظر خود دست نیافتهاند؛ آن چنان که دائماً به این مسأله فکر میکنند که اگر همین وقت را در جایی یا کشور دیگری صرف کرده بودند از موقعیت علمی و مالی و همچنین جایگاه اجتماعی بهتری برخوردار بودند.
مورد دوم که به نوعی به طبقه ثروتمند جامعه مربوط میشود به نوعی بازخورد و نتیجه دو مورد قبلی است. به شکلی که وقتی طبقه سرمایه دار جامعه ایرانی که ثروت خود را از راه درست و تولید به دست آورده دائماً هرروز با عموم جامعه روبهرو است که از زندگی خود ناراضی است بهرغم برخورداری از تمکن مالی از زندگی در جامعه ایرانی احساس رضایت نمیکنند و دائماً در فکر مهاجرت خواهند بود.
همه اینها در حالی است که این دست از شهروندان که هم شامل طبقه فرهیخته و هم دهکهای پایین جامعه میشوند به دلایلی نمیتوانند مهاجرت کنند، اما دائماً به این مسأله میاندیشند و هنگامی که شرایط فراهم شود قطعاً چنین کاری را انجام داد.
فردیت گرایی، موج منفی و بی تفاوتی به سرنوشت جمعی و...
با در نظر گرفتن این موضوع روانشناسان بر این باورند که پدیده مهاجرت خاموش تبعات خاصی برای جامعه ایرانی بهدنبال داشته که بتدریج آشکار میشود.
اول اینکه میل پنهان شهروندان به مهاجرت یا همان پدیده مهاجرت خاموش سبب میشود که آنان بتدریج احساس تعلق خود را نسبت به این سرزمین و آیندهاش از دست بدهند. طبیعی است که وقتی فردی این چنین فکر میکند، بهدنبال کارهایی که خیر و منافع عمومی در آن نهفته است نمیرود و چنین کارهایی را انجام نمیدهد و حتی پس از مدتی به فردیت محوری دچار میشود.
دومین مسأله موج منفی است که از یک شخص شروع میشود و به اشخاص دیگر در جامعه سرایت می کند. به این شکل که وقتی در جامعه یک فرد در بستر یک خانواده و فامیل بررفتن خود تأکید میکند و از قصد مهاجرت خود دائماً میگوید، به طور ناخودآگاه در دیگران هم این حسی ایجاد میشود که باید به مهاجرت و خروج سرمایه خود فکر کنند. تبعات این خروج سرمایه هم در بحث اجتماعی معلوم خواهد شد و هم در حوزه اقتصادی خود را پدیدار خواهد کرد.
درباره مسأله سوم باید به این موضوع اشاره کرد که روانشناسان همیشه وجود اتحاد جمعی در میان شهروندان یک جامعه و مهم بودن سرنوشت جمعی برای آنها را در گرو نوعی احساس تعلق به آن جامعه میدانند. پرواضح است که وقتی در یک جامعه بخش قابل توجهی از بدنه متوسط جامعه که قرار است نیروی تولیدکننده فکر و جریان باشند دائماً به رفتن بیندیشند چه در انتظار وفاق عمومی خواهد بود.
خاموشی شعله علم با مهاجرت خاموش
در کنار اقشار عادی جامعه به نظر میرسد که پدیده مهاجرت خاموش در بین قشر دانشجو شکل گرفته است. آنچنان که بسیاری از دانشجویان با این نیت به دانشگاه وارد میشوند که بتوانند پس از کسب مدارک عالی از کشور خارج شوند. یعنی با هزینه این کشور درس میخوانند ولی به هزار و یک دلیل به فکر رفتن هستند.
شاید برخی از همین دانشجویان پس از فارغالتحصیل شدن نتوانند از کشور خارج شوند اما همین که روح و فکر آنها بهدنبال رفتن است همیشه مانع انجام فعالیت علمی جدی در راستای سازندگی جامعه و صنعت خواهد شد و این درست و دقیق مصداق پدیده مهاجرت خاموش است.
جسم اینجا و ذهن آنجا...
آنچنان که به تعبیر کارشناسان دراین پدیده جسم افراد در کشور خود قرار دارد اما فکر و ذهن و روح آنها بهدنبال چیز دیگری است و وقتی این مسأله را در میان دانشجویان مشاهده میکنیم به معنای ضربه برای کشور خواهد بود.
تجربه نشان داده است دانشجویان وقتی در فکر مهاجرت باشند هیچ گاه سرمایهگذاری علمی در کشور انجام نمیدهند و این به معنای آن است که کشور هزینه تحصیل آنان را میپردازد اما از آن بهره نمیبرد. به این ترتیب نخبگانی که مهاجرت نمیکنند هم عملاً بهدلیل شیوع پدیده مهاجرت خاموش از چرخه بهرهوری انسانی خارج می شوند.
با توجه به همه این موضوعات، سؤال اصلی این است که مدیران و کارشناسان در کنار مسئولان چه کاری میتوانند انجام دهند تا اولاً پدیده منفی مهاجرت خاموش از ذهن و فکر ایرانیها خارج شود و ثانیاً بتوان تبعات فعلی آن را به حداقل رساند.
نسلی که باید دلگرم شود
به نظر میرسد برای تحقق این مسأله در درجه اول مدیران و مسئولان باید سعی کنند که نسل جوان را به تلاش، ماندن و ساختن سرزمین ایران دلگرم کنند. لازمه رخ دادن چنین اتفاقی هم به باور کارشناسان در چند موضوع میگذرد.اولاً که در مباحث فرهنگی باید با نسل جوان از دریچه تعامل و همراهی وارد شد. تجربه نشان داده است هر وقت فشار در حوزه چارچوبسازی برای رفتار جوانان افزایش پیدا کرده، پدیده مهاجرت خاموش هم گستردهتر شده است.
بر همین اساس برای همراه کردن جوانان با کشور و مبارزه با پدیده مهاجرت خاموش باید در مسائل مرتبط با جوانان در کنار آنها ایستاد؛ چرا که نگاه تقابلی همچنان که در گذشته اثر سازندهای نداشته، درآینده هم بسیار مخرب خواهد بود.
روشن شدن مهاجرت خاموش با شعله نزاعهای سیاسی
دومین مسأله و راهکار به حوزه جامعه شناسی سیاسی مرتبط میشود؛ جایی که باید کارشناسان اجتماعی و سیاستمداران دست در دست هم بگذارند و بسرعت تنشهای سیاسی که خیلی زود به جامعه منتقل میشود را کاهش دهند. در این صورت میتوان امیدوار بود که جامعه به فضای تصویرسازی روزافزون منفی نیفتد، چراکه به طور معمول در شرایط بحران، جامعه تصویری بسیار منفی از آینده هر تنش سیاسی میان گروههای مختلف سیاسی کشور میکند. شاید سیاستمداران و دست اندرکاران احزاب این گمان را نداشته باشند و این تنشها را طبیعی بدانند اما جامعه در شرایطی که معیشتش در خطر است، این تنشها را همراه با تصویرسازی بسیار منفی درباره آینده تلقی میکند. آن چنان که نسل جوان جامعه که موتور محرک هستند در مقابل این تنشها بسرعت واکنشی برابر با دلسردی از آینده خود نشان میدهند.
جوانان باید عدالت را باور کنند
سومین مسألهای که مدیران کشور باید در جهت تقابل با پدیده مهاجرت خاموش به آن توجه کنند، لزوم از بین بردن تبعیضهای اجتماعی و اثبات این مسأله به جوانان است که فرصتهای برابر در اختیار همه آنها قرار میگیرد. به باور بسیاری از صاحبنظران حوزه اجتماعی، بخش قابل توجهی از دلسردی و پدیده مهاجرت خاموش در میان جوانان تحصیلکردهای که میتواند موتور فعال جامعه باشد دقیقاً بهدلیل احساس تبعیض در میان این افراد است.
ثروت ساز واقعی ارج پیدا کند
مورد چهارم لزوم از بین بردن نگاه منفی جامعه به افرادی است که از طریق صحیح و درست به ثروت دست یافتهاند. در مورد موضوع چهارم باید به آن توجه داشت که این نوع فرهنگسازی بسیار کار حساس و دشواریها خواهد بود، چرا که همزمان با تقبیح به دست آوردن ثروت از طریق نامشروع و غیرقانونی، باید نگاه مثبتی به ثروتسازی از طریق فکر و ایدههای خلاقانه شکل گیرد. این مسأله از آن جهت ضروری است که میتواند تبعات پدیده مهاجرت خاموش رادر میان قشر سرمایه دار و به تبع آن سرمایهگذار جامعه کاهش دهد.
شیوع مهاجرت خاموش با پمپاژ خبر منفی
و در نهایت مورد پنجم و یکی از مهمترین راهکارهایی که کارشناسان به صورت درمان فوری آن را در نظر میگیرند و از قرار اتفاق در اختیار رسانهها هم میباشد، پمپاژ فضای مثبت در جامعه است؛ چراکه در طول دورههای مختلف بویژه در طول دوره دولت یازدهم و دوازدهم این مسأله اثبات شد که صرف وجود جو روانی مثبت میتواند اقشار مختلف جامعه ایرانی را به آینده این سرزمین امیدوار کند و فکر مهاجرت و نبودن در آینده کشور را در آنها بسیار کمرنگ سازد؛ موضوعی که در چندین وقت اخیر قربانی بخشی از جنجالهای سیاسی شده است. شاید برخی از احزاب کشور به این موضوع نگاه سیاسی داشته باشند اما تبعات پمپاژ این انرژی منفی از سوی برخی رسانههای وابسته به این احزاب، نه تنها سیاسی نیست بلکه بشدت دامن جامعه ایران و کل شهروندان را میگیرد.
در مجموع به نظر میرسد که پدیده مهاجرت خاموش این روزها سبب شده که بهرغم وجود فیزیکی بسیاری از شهروندان در داخل ایران، فکر و روح آنها در خیال زندگی در آن سو باشد و دائماً به این بیندیشد که باید کاخ آرزوهای خود، انرژی مثبت و سرمایه گذاریهای مادی و معنوی خود را تنها به آن سوی مرزها معطوف کند.
در صورت ادامه این روند با توجه به شرایط امروزکه قصد متوقف شدن هم ندارند باید در انتظار کاهش چشمگیر تعلقات اجتماعی و کاهش تمایلات میهنپرستانه بود. اتفاقاتی که تبعات بسیار قوی اش از همین امروز برای کارشناسان روشن و آشکار است.
منبع: ایران/رضا فرخی/۲ اسفند ۹۷