از شهریور ۱۳۵۷، کـه سـیر رویـدادهای سیاسی شتاب گرفت، نام جبهۀ ملی، به عنوان یکی از تشکیلات سیاسی خبرساز، در صفحات اول روزنامهها ظاهر شد. در ۷ شـهریور، جبهۀ ملی بیانیهای منتشر کرد که حاوی ۱۲ خواسته بود، از جمله: انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی، بـازگشت تبعیدشدگان داخلی و رانده شدگان بـه خـارج، آزادی بیان و قلم و مطبوعات و احزاب، استقلال قوۀ قضائیه و اعادۀ حیثیت محکومان دادگاههای نظامی.
دیدارنیوز ـ هاتف سپهر: در دوران پیش از انقلاب اسلامی، گروههای مختلفی با رژیم پهلوی به مخالفت برخاستند و به نوعی با حکومت پهلوی مبارزه کردند. از گروههای چپ گرفته تا ملی ـ مذهبیها و اسلامگراها؛ در این میان سطح مخالفت و به تبع آن، شیوه مبارزه هر یک از گروهها متفاوت بود.
گروههای ملی ـ مذهبی نیز از جمله احزاب و دستههایی بودند که در جبهه مخالفان سیاستهای پهلوی بودند؛ با این تفاوت که مخالفت آنها دو مشخصه بارز داشت که آنها را از سایر گروهها متمایز میساخت. اولا آنها به اصل حکومت پهلوی اعتراضی نداشتند و تنها معتقد بودند سبک و سیاق نظام باید بر اساس قانون اساسی نظام مشروطه سلطنتی باشد. اعضای جبهه ملی به اصلاحات گام به گام اعتقاد داشتند. ثانیا حرکتهای رادیکالی و تند را نمیپسندیدند و از برخوردهای قهری و مبارزه مسلحانه همچون گروههای چپ پرهیز میکردند و مبارزه را در سطح قانون اساسی میدانستند و میتوان گفت: به مبارزه در چهارچوب قوانین معتقد بودند. جبهه ملی که در طول حیات خود تا انقلاب اسلامی ۴ مرحله را پشت سر گذاشته بود غیر از دوره اول و ملی کردن صنعت نفت در سایر دورهها اثرگذاری مشخصی در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران از خود به یادگار نگذاشت.
شکلگیری جبهه ملی چهارم
فعالیت جبهۀ مـلی از ۱۳۵۶ تـا ۱۳۶۰ را اصطلاحا جبهۀ ملی چهارم مینامیم. بر پایۀ اسناد ساواک، رهبران جبهۀ ملی که در سالهای ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ از زنـدان آزاد شـدند، تحت نظر بودند، اما در اوایل ۱۳۴۹ شماری از اعضای جبهه، احتمال تجدید فعالیت را بررسی کردند. جبهه ملی چهارم همانند جبهه دوم، در یک فضای نسبتا باز سیاسی ناشی از شکست و به بنبست رسیدن انقلاب سفید شاه، بحران اقتصادی و اعلام سیاست حقوق بشر کارتر در روز ۲۸ آبان ۱۳۵۶، با اتحاد نیروهای جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران، حزب ایران و حزب ملت ایران، اعلام موجودیت کرد. در این جبهه، حسیبی بهعنوان رئیس شورای مرکزی، سنجابی، بختیار، فروهر، رضا شایان و مشیری بهعنوان اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند.
رهبران جبهۀ ملی در دهۀ ۵۰، تا اوجگیری انقلاب اسلامی، با اقدامات خشن و مبارزۀ مسلحانه و براندازی نظام حاکم موافق نبودند؛ در آبان ۱۳۵۶ تجمع جبهۀ ملی در کاروانسرا سنگی، بین کرج و تهران، با حملۀ ماموران و نیروهای ساواک در لباس مـبدل بـه هم خورد. عدۀ زیادی، از جمله فروهر و بـختیار مـضروب شـدند. این عـمل نـاسنجیدۀ رژیم، جناحهای میانهرو جـبهۀ مـلی را هم به سمت اقدامات تندروانه سوق داد.
با توجه به عملکرد رژیم و جوّ سیاسی حـاکم که بـه تندروی تمایل داشت، شاخههای متمایل به این مـشی از جـبهۀ مـلی جدا میشدند و به گروههای چپگرا میپیوستند. نظارت مـستمر و هـمراه با ایذای ساواک، که تحرک را از اعضای جبهۀ ملی سلب کرده بود، همراه با دیدگاه سـیاسی مـحتاطانۀ حاکم بر جبهه، این تشکیلات را از نـیروی فـعال نسل جـوان، عـملا مـحروم و آن را به نوعی باشگاه دوستانۀ مـتشکل از شـماری سالمند تبدیل کرد.
تأسیس جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر
ساواک که گویی تخصص ویژهای در تبدیل مخالفان میانهرو به تندرو داشت در اقدام نابخردانهای دیگر در روز ۱۹ فـروردین ۱۳۵۷ در بـرابر مـنازل دکتر سنجابی، مهندس بازرگان، داریوش فروهر و حاج محمود مـانیان بـمب مـنفجر کـرد. هـمین افـراد و عدهای دیگر در ۳۱ فروردین، «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» را تشکیل دادند. سه تن از رهبران جبهه (سنجابی، فروهر، بختیار) در خرداد، نامهای به شاه نوشتند و با لحنی متفاوت با گذشته، به استبداد و نقض قـوانین و حقوق با صراحتی بیشتر اشاره کردند و خواستار اجرای مفاد اعلامیۀ حقوق بشر شدند. این جمعیت نسبت به اعمال خشونت و شکنجه و نقض بدیهیترین قوانین و حـقوق اسـاسی بشر در ایران شکایت داشتند.
جبهه ملی و سال پیروزی انقلاب
در سال ۱۳۵۷ جبهۀ ملی مجدانه وارد عرصۀ فعالیت سیاسی ضد رژیم شاه شد، اما در میان مردم تهران و بهویژه در شـهرستانها و در مـیان نسلی که از رویدادهای سیاسی دهۀ ۱۳۳۰، خاطرهای نداشتند، پایگاه قابل ملاحظهای نداشت. نیروهای مذهبی در فضایی که به آنها امکان فعالیت گسترده و جلب کردن نیروهای بسیار میداد، ابتکار عمل را به دست گرفتند و مجالی بـرای عـرض اندام جـبهه باقی نگذاشتند. شبکۀ سیاسی ـ. مذهبی مساجد، که به کانونهای بسیج ضد حکومت بدل شده بود، و گروههای مسلح و برانداز رابطهای بـا جبهه نداشتند. خود جبهه هم سازمان و تشکیلات نظامی و ظرفیت اینگونه فعالیتها و حـتی گـرایشی بـه اقدامات نظامی نداشت.
جبهه ملی سعی فراوانی داشت که محور مبارزه قرار بگیرد که در این مسیر، توفیق چندانی به دست نیاورد. سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، طی گزارشی به وزارت خارجه متبوعش مینویسد:
«اقداماتی در دست است تا از طریق دستکاری در افکار عمومی، جبهه ملی با زیرکی، رهبری را از دست آیتالله خمینی بیرون آورد و شاه معتقد است که میتواند با جبهه ملی در مورد تشکیل یک سلطنت مبتنی بر قانون اساسی مذاکره کند».
اما سیر حوادث و نیز رهبری نامنسجمی که نمیتوانست جامعۀ پرتشنج آن روز را به آرمانها و شعارهای جبهۀ مـلی مـتمایل کند، سبب شد که جبهه بیش از پیش از متن رویدادها به حاشیه رانده شود.
از شهریور ۱۳۵۷، کـه سـیر رویـدادهای سیاسی شتاب گرفت، نام جبهۀ ملی، به عنوان یکی از تشکیلات سیاسی خبرساز، در صفحات اول روزنامهها ظاهر شد. در ۷ شـهریور، جبهۀ ملی بیانیهای منتشر کرد که حاوی ۱۲ خواسته بود، از جمله: انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی، بـازگشت تبعیدشدگان داخلی و رانده شدگان بـه خـارج، آزادی بیان و قلم و مطبوعات و احزاب، استقلال قوۀ قضائیه و اعادۀ حیثیت محکومان دادگاههای نظامی.
پس از وقایع ۱۷ شهریور، که اختلاف میان سازمانهای سیاسی مخالف و نظام حاکم به اوج شدت رسید، جبهۀ ملی نیز که دریافت نمیتواند در مقابل اسلامگراها به رهبری امام خمینی(ره) قد علم کند به مشی رهبری انقلاب نزدیکتر شد و در دیدار دکتر سنجابی و مهندس بازرگان با امام خمینی(ره) در ۱۳ و ۱۴ آبان در پاریس، سنجابی سـلطنت را در ایـران غیرقانونی اعلام کرد. وی در بیانیهای ۳ مادهای عنوان داشت: سلطنت در ایران غیرقانونی است؛ هرگونه مصالحهای با رژیم، محکوم است؛ و نظام آیندۀ حکومت ایران براساس آرای عمومی تعیین میشود. بیانیه سنجابی به نمایندگی از جبهۀ ملی، همسویی جبهه را با سیر عمومی جنبش، یا بـه عـبارت دقیقتر، دنباله روی بخشی از رهبران جبهۀ ملی را از نهضت سیاسی نو پدید به رهبری نیروهای مذهبی نشان داد. همین دنباله روی، پس از مدت کوتاهی به واکنش و به ایجاد شکافی در رهبری جبهه منجر گردید که انـدکی بـعد با مذاکرۀ شاپور بختیار با شاه و انتخاب او به سمت نخست وزیری آشکار شد و نشان داد که سران رژیم برای توافق با جبهۀ ملی یا سرانی از جبهۀ ملی، در نهان در تلاش بودهاند. اگرچه گـفته شـده اسـت که دکتر غلامحسین صدیقی عـضو جـبهۀ مـلی نبوده، اما او از نزدیکترین یاران مصدق و از وفادارترین افراد ملیگرا به آرمانهای او بوده است. شاه و نزدیکانش، پیش از گفتگو با بختیار، کوشیدند با صدیقی به توافق برسند و امـیدوار بـودند تـوافق با او بتواند بخشهایی از نیروهای ملی و مذهبی را به هـمکاری بـا وی جلب کند. جبهۀ ملی طی اطلاعیههایی اعلام کرد که دکتر صدیقی هیچ سمتی در جبهه نداشت یا بختیار را از جبهه اخـراج و پذیـرش نـخست وزیری او را تقبیح کرده است.
اعضای جبهه ملی چهارم و جمهوری اسلامی
کریم سنجابی پس از انقلاب به مدت ۵۵ روز وزیر امور خارجه مهندس مهدی بازرگان در دولت موقت بود، اما به دلیل اختلاف سلیقه و مشکلاتی که اوائل انقلاب بین شورای انقلاب و دولت موقت وجود داشت از وزارت استعفا داد.
داریوش فروهر نیز پس از انقلاب، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ در کابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شرکت کرد و در ابتدا به عنوان وزیر کار و همچنین نماینده دولت در امور کردستان مشغول به کار شد. در اسفند ۱۳۵۷ امام خمینی(ره) از وی خواست تا به وضعیت کارگران رسیدگی کند. داریوش فروهر در ۳۱ خردادماه ۱۳۵۸ در یک کنفرانس مطبوعاتی خروج خود و حزب ملت ایران را از جبهه ملی ایران اعلام کرد. وی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد و با ۱۳۳ هزار رأی پس از ابوالحسن بنیصدر، احمد مدنی و حسن حبیبی در رتبه چهارم قرار گرفت.
حضور کریم سنجابی و داریوش فروهر از اعضای مرکزی جبهه ملی چهارم در دولت موقت مهندس بازرگان به نوعی سهم جبهه ملی از انقلاب اسلامی بود. سهمی که هر چند اندک است، اما شاید به اندازه تأثیرگذاری این حزب در پیروزی انقلاب اسلامی باشد.