رسول منتجب نیا، فعال سیاسی اصلاح طلب با بیان اینکه وضعیت اقتصادی و معیشت مردم به وخامت رسیده و از مرحله هشدار و اخطار گذشته است، میگوید که پزشکیان باید با شهامت و شجاعت اعلام کند که این کابینه، کابینه مورد نظرش نیست و تحول اساسی در کابینه ایجاد کند.

دیدارنیوز: رسول منتجب نیا، فعال سیاسی اصلاح طلب با اشاره به ضرورت ایجاد تغییرات بنیادین در سه قوه به خصوص دولت، میگوید: مگر قحط الرجال است؟ اکنون باید در سطح بالا و متوسط تصمیمگیرندگان، تغییر و تحول ایجاد شود و رؤسای سه قوه باید در زیرمجموعه خود تحول ایجاد کنند.
اقتصاد ایران گرچه روزهای خوبی را نمیگذراند و فشار تورمی روز به روز بیشتر میشود، اما بنا بر گفته تحلیلگران اقتصادی سال ۱۴۰۵ سالی به مراتب سختتر از سال ۱۴۰۴ است، سالی که درهم پیچیدگی مشکلات ناشی از ناترازی ها، تحریم ها، خشکسالی و ... شرایط اقتصادی را سختتر خواهد کرد.
در چنین شرایطی سوال آن است که آیا کابینه فعلی توان مدیریتی عبور از این شرایط را خواهد داشت یا رئیس جمهور باید به سمت اصلاح کابینه حرکت کند؟
رسول منتجب نیا، دبیرکل حزب جمهوریت و فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتوگو با اقتصادنیوز ضمن حمایت از اصلاح کابینه چهاردهم میگوید: «بنده معتقدم بسیاری از این وزرا باید تغییر کنند؛ بسیاری از آنها کفایت و شایستگی وزارت ندارند یا اندکی از آنها درصدی از شایستگی دارند.»
این چهره سیاسی تاکید میکند؛ «وضعیت اقتصادی و معیشت مردم به وخامت رسیده و از مرحله هشدار و اخطار گذشته است.»
گفتگوی اقتصادنیوز را با رسول منتجب نیا میخوانید.
*آقای منتجب نیا! بنا به گفته تحلیلگران سیاسی و اقتصادی سال ۱۴۰۵ سالی دشوار برای ایران خواهد بود و ترکیب مشکلاتی از جمله خشکسالی، ناترازیها، اثر تحریمها و ... شرایط را سخت خواهد کرد. در چنین فضایی آیا ساختار فعلی دولت پزشکیان در ردههای وزرا و معاونان، توانایی مدیریت این شرایط را دارد؟
الان بیش از یک سال و پنج ماه از شروع به کار دولت پزشکیان میگذرد و دیگر آزمون خودشان را پس دادهاند. به قول معروف «سالی که نکوست از بهارش پیداست». نمیشود گفت هنوز برای قضاوت و ارزیابی زود است. من در ارزیابی عملکرد دولت و مجلس در سال جاری و مجلس در سالهای قبل از آن، احساس میکنم عملکرد آقایان موجب ظهور و بروز انواع ناترازیها اعم از بودجه ریالی، دلاری، آب، برق، گاز و افزایش تورم شده است.
ریشه و عامل اصلی این ناترازیها را در تبلیغات، منحصر به تحریمهای ظالمانه غرب میکنند، ولی اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، بخشی از این ناترازیها طبیعی و قابل پیشبینی است. فرض کنید باران نیامده و خشکسالی شده یا امثال این دلایل.
بله؛ بخشی از این ناترازیها مربوط به تحریمها است. وقتی که صادرات و فروش نفت به حداقل برسد، مشکلات اعتباری برای ما به وجود میآورد. ولی به عقیده بنده، بخش عمده این ناترازیها مربوط به ضعف بلکه سوءمدیریت حاکمیت است. حاکمیت که میگویم یعنی دولت، مجلس و حتی به نوعی قوه قضاییه. به گمان بنده، اگر در این کشور مدیریت قوی، کارآمد و پرتوانی وجود داشت، بخش زیادی از این ناترازیها قابل حل و برطرف شدن بود؛ حتی ناترازیهایی که از دولت گذشته به ارث رسید است و غیرقابل انکار است. خود مرحوم رئیسی هم در اظهاراتش در سال گذشته گفته بود «در آینده کسری بودجه زیادی داریم و باید فکری برای کسری بودجه کنیم.» بنابراین پیش بینی میشد بخشی از این ناترازیها مربوط به دولت گذشته است. ولی باز هم نمیشود همه گناهها را گردن دولت گذشته انداخت.
متأسفانه هم دولت پزشکیان به صورت مجموعه و هم اجزای دولت، وزرا حتی زیر مجموعه آنها یعنی استانداران و مدیران کل، اکثراً کارآمدی و توان لازم را ندارند؛ حتی در حوزه مقننه هم همینطور است؛ نمایندگان فعلی که تبدیل به یک ضربالمثل معروف چهار درصدی و پنج درصدی شدند. ولی آنچه مسلم است، اندکی از آنها نماینده مردم هستند، مابقی نمایندگان شورای نگهبان و حاکمیتاند.
وقتی دولت ما اعضا و اجزای کارآمدی نداشته باشد، نمایندگان مجلس هم با معیارهای غلطی روی کار آمده باشند، نه معیار کارآمدی و خدمت به جامعه، نتیجه و حاصل این قضیه، همین ناترازیها خواهد بود. یعنی ما نباید انتظار داشته باشیم این دولت و مجلس بتوانند مشکلات را حل بکنند و ناترازی و گرفتاری هم نداشته باشیم، حتی تورم هم کم شود.
بنده معتقدم بسیاری از این وزرا باید تغییر کنند؛ بسیاری از آنها کفایت و شایستگی وزارت ندارند یا اندکی از آنها درصدی از شایستگی دارند. این وزرا با معیارهای غیرصحیح، غیرمنطقی و با فشارها و بده بستانها روی کار آمدند. اگر تغییر و تحول ایجاد نشود، مشکل با استیضاح یک وزیر هم حل نخواهد شد.
رئیس جمهور و مجلس باید تصمیم بگیرند تغییر و تحولی ایجاد کنند، حتی اگر کابینه منحل شود. چه اشکالی دارد؟ وقتی کابینه، کابینه ناکارآمدیست، لازم است منحل شده و به کابینه قدرتمند و کارآمد تبدیل شود؛ بنابراین پیشبینی میکنم اگر این تغییر و تحول اساسی به وجود نیاید، ما سال آینده و سالهای آینده شاهد وخامت هرچه بیشتر اوضاع اقتصادی و اجتماعی خواهیم بود.
یکی از عوامل ضعف و ناترازی مجلس، تداخل مسئولیتها و دخالت در انتخاب، انتصاب و سیاستگذاری قوه مقننه و مجریه است. در قانون اساسی اشاره شده، اما چندان به آن نپرداختهاند ولی ما همیشه گفتیم یکی از افتخارات نظام و قانون اساسی این است که قوای سه گانه مستقل هستند و در امور یکدیگر دخالت ندارند.
اما عملاً میبینیم مسئولیتها در هم متداخل هست. کسی که رئیس یک قوه است، در دولت بیشترین نقش را دارد. اما دولت چندان دخالتی در مجلس ندارد، چون بعد از مجلس روی کار آمده و به هر حال ناچار است با این مجلس بسازد.
هر که رانت بیشتری دارد در انتصابات نقش بیشتری دارد
با اینکه قانون اساسی استقلال قوا را مطرح میکند، ولی من فکر میکنم استقلال و بیطرفی این قوا کمتر مشاهده میشود. این سه قوه که باید کار خودشان را انجام دهند، مع الاصف در هم متداخل هستند. به عبارت خیلی ساده، هر که زور و قدرت بیشتری دارد میتواند در انتخاب و انتصاب نقش بیشتری داشته باشد.
وقتی تداخل در مسئولیتها و اعمال نظر و فشار و تحمیل در قوای سهگانه به وجود آمد، مسئولان مربوط مجاز به طرح عذر و بهانه هستند. بهعنوان مثال، رئیس جمهور میتواند بگوید کابینه، مورد انتخاب و ایدهآل وی نبوده و بر او تحمیل شده است، که درست هم میگوید. چند وزیر از این طرف، چند وزیر از آن طرف آمدند و در واقع به تعبیر من یک شرکت سهامی در دولت تشکیل شده است.
پزشکیان میتواند این عذر و بهانه را بیاورد؛ هرچند این عذرِ بدتر از گناه تلقی میشود. یا قوه قضائیه میتواند بیان کند که نقشی نداشته و به او دستور داده شده رأی یا حکمی خاص صادر شود، بنابراین ناچار به عمل بودهاند. یا نمایندگان و رئیس مجلس نیز میتوانند اظهار کنند این انتخابات، انتخابات آزاد و مورد نظر نبوده است. انتخابات به قول معروف دو مرحلهای بوده. شورای محترم نگهبان، نمایندگانی را انتخاب کرده، سپس از مردم خواسته شد به این افراد رأی دهند. در این شرایط، مردم ناچارند یا اصلاً در انتخابات شرکت نکنند، یا اگر بخواهند شرکت کنند باید به این افراد رأی دهند.
بنابراین، هر یک از این قوا میتوانند سلب مسئولیت کنند و گناه را به گردن مقامات یا نهادهای تحمیلکننده بیندازند. به نظر من، این وضعیت، بدترین نوع حکمرانی است که ما افرادی را بهعنوان مسئول انتخاب کنیم، سپس دست آنها را ببندیم و آنها مجبور باشند به هرچه دیکته میشود عمل کنند. این وضعیت را در سطح بالای حاکمیت مشاهده میکنیم که باید حل شود تا نظام مردمسالار دینی محقق شود. برای تحقق این امر و رفع ضعفهای قانون اساسی، باید تغییر و تحولاتی ایجاد شود.
کشور با وجود دانشگاهها، حوزهها، کوچه و خیابان که مملو از نخبگان، افراد تحصیلکرده و صاحبنظر در مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بینالملل است، اما شاهد حضور بسیار کمرنگ این نخبگان در حاکمیت هستیم. در عمل، اگر شخصی وزیر، نماینده مجلس، رئیس مجلس یا مسئول قوه قضائیه شود، تنها کسانی را که خود قبول دارد، دور خود جمع میکند و اینها تصمیمگیرنده میشوند.
کمتر به سراغ نخبگان رفته و نخبگان قابل توجه نیستند. نخبگان و صاحبنظران یا خانهنشین میشوند و برای کشور و ملت غصه میخورند، یا اینکه در رسانهها و فضای مجازی لب به انتقاد گشوده و طرحها و نظرات خود را ارائه میکنند، بدون آنکه گوشی بدهکار به حرف آنها باشد. هر روز در فضای مجازی تعدادی از صاحبنظران در همه زمینهها نظر، انتقاد و پیشنهاد میکنند، اما کسی نیست حرف آنها را گوش دهد. بارها به رئیس جمهور محترم گفتم نخبگان را در فضای باز و در همایشهای متعدد نه این همایشهای تشریفاتی، بلکه همایشهای چالشی دعوت کند تا وضعیت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را بررسی و ارزیابی کنند، اما به این حرفها گوش داده نمیشود.
گاهی در تماسهای که با نخبگان داریم یا آنها لطف میکنند و تماس میگیرند، همگی دلشان خون بوده و ناراضی هستند. نتیجه این میشود مشکلات مردم روزبهروز افزایش یابد و بدبینی شدید و بیاعتمادی بین مردم، خواص و عامه مردم نسبت به مسئولان نظام به وجود آید. بنابراین، سرمایههای بزرگ انسانی از دست میرود. وضعیت تعداد مهاجران تحصیلکرده و صاحبنظر وحشتناک است. علاوه بر کسانی که مهاجرت میکنند، آنهایی که از وطن خارج نمیشوند، در گوشه خانه نشستهاند و غصه میخورند که چرا وضعیت اینگونه است. آنها غصه میخورند که مردم با امید به دولت و مجلس رأی میدهند، اما وضعیت اینگونه میشود. در این میان، دائماً تحریمهای ظالمانه بهعنوان یکی از عوامل ذکر میشود. بنابراین، یکی از مسائل اصلی این است که نخبگان کشور مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند. تا این مسئله حل نشود، ناترازیها برطرف نخواهد شد و اوضاع روزبهروز بدتر خواهد بود.
*به ضرورت ایجاد تغییرات در کابینه اشاره کردید. آیا این تغییرات باید در چینش اقتصادی رخ دهد یا شامل وزرای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز باید باشد؟
نیاز به تغییرات در همه زمینهها است. وقتی گفته میشود تغییر بنیادی، بخشی از آن اقتصادی است؛ زیرا آنچه مردم اکنون با آن مواجه هستند، مسائل اقتصادی و معیشت است. وضعیت اقتصادی و معیشت مردم به وخامت رسیده و از مرحله هشدار و اخطار گذشته است.
علاوه بر آن، وضعیت فرهنگی ما نیز مطرح است. فرهنگ ما در دست یک جمع محدود قرار گرفته که حداقل کفایت و لیاقت این کار را ندارند. این افراد در تراز و شأن این ملت و در تراز حکومت دینی و اسلامی نیستند. به عنوان مثال، برنامهها و صحبتهایی که از صدا و سیمای ما پخش میشود و فرهنگسازی که انجام میدهند، مایه تأسف است. جای سؤال است که پس از چهل و چند سال، چگونه مردم با فرهنگ و سابقه تمدنی، توسط چند نفر آدم کمتوجه، کمتحلیل و ضعیف که مسلط بر صدا و سیمای ملی هستند، اداره میشوند.
این مشکل فقط مربوط به صدا و سیما نیست، بلکه شامل نهادهای مربوطه نیز میشود. این نهادها مجموعهای هستند که معمولاً تفکر خشک و دگمی بر مسائل فرهنگیشان حاکم است. به همین دلیل، مشکلات فرهنگی به وجود آمده و در مواقعی ظهور و بروز پیدا میکند. همه مسائل با یکدیگر پیوند دارند؛ مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که مجموعاً مشکلاتی را در سطح کشور ایجاد میکنند. در نتیجه جوانها فاصله میگیرند، در حالی که ما خودمان با این رویکردها آنها را از حکومت میرانیم و ایجاد فاصله میکنیم.
در مسائل سیاست داخلی بارها گفتهایم فضا باید باز باشد و مردم باید نفس بکشند. تا کی با مردم با زور و فشار حرف بزنیم؟ زندانها باید از زندانیان سیاسی خالی شود. آقایان میگویند زندانی سیاسی نداریم، زندانی امنیتی داریم. معلوم نیست با کدام استدلال هر کسی با کمترین زاویه فکری و اندیشهای، مخالف انقلاب و نظام تلقی شده و به او برچسب امنیتی میزنند.
در حالی که اکثر این زندانیان، سیاسی هستند و تعداد معدودی در کشور مخالفان اصلی نظام ند. چطور در زمان انتخابات و راهپیمایی ۲۲ بهمن گفته میشود حتی کسانی که نظام را قبول ندارند بیایند، مشارکت کنند و رأی دهند، اما وقتی میخواهیم با آنها برخورد کنیم، کوچکترین زاویه را امنیتی تلقی میکنیم. مسائل فرهنگی، چون به دست افراد نابلد، دگم، سبک سر، بیسواد و بیاطلاع افتاده از امکانات ملت و کشور بدترین بهرهبرداری را به نام اسلام، حکومت دینی و انقلاب میکنند و موجب دل زدگی جوانان میشوند.
چرا در دستگاه دیپلماسی از افراد نخبه استفاده نمیشود؟
در سیاست بینالملل نیز وضعیت مشابه است. در این زمینه هم با احترام برای وزیر خارجه و کادر وی، همه تخصصها و کارآمدیهای دیپلماسی بینالمللی در چند نفر از دوستانی که در آنجا هستند که خلاصه نمیشود. این پرسش مطرح است که چرا از افراد نخبه و مجرب استفاده نکردهایم و استفاده نمیکنیم؟ چرا قدرت برخورد در مسائل بینالمللی را کمتر داریم یا کمتر اعمال میکنیم؟ ممکن است برخی بگویند آنهایی که برخورد میکردند، اشتباه میکردند، یا آنهایی که سراغ برجام و مذاکرات رفتند، خیانت کردند و امثال این مسائل؛ آیا این حرف درست است؟ یا اینکه ما کشور را به سمتی میبریم که تحریمها همه برداشته شود.
اکنون مشاهده میشود نه تنها تحریمها برداشته نمیشود، بلکه ما همواره مورد تحریم قرار گرفتهایم؛ این وضعیت به دلیل استفاده صحیح نکردن از نیروهای کارآمد است. قبول داریم فشارهای زیادی از ناحیه آمریکا، اسرائیل و حتی اتحادیه اروپا بر این نظام وجود دارد، اما این فشارها وقتی افزایش پیدا میکند که مردم از نظام فاصله میگیرند، ناراضی و دچار مشکلات زندگی هستند.
اگر ما نظر و رضایت مردم را جلب کنیم و حکومتی تشکیل شود که مردم واقعاً با تمام قدرت طرفدار آن باشند، قطعاً فشارها به حداقل خواهد رسید. در آن صورت، خود مردم پاسخ این فشارها را میدهند. در دوران جنگ هشتساله دفاع مقدس یا جنگ ۱۲ روزه، این مردم بودند آمدند و حمایت کردند. وقتی در داخل رضایت مردم به دست آید، فشار بینالمللی نیز به حداقل میرسد.
*با این اوصاف؛ با این کابینه و دولت، چشمانداز جامعه ایران برای یک سال آینده یا چند ماه باقیمانده تا آغاز سال جدید را چگونه ترسیم میکنید؟
ما که نباید در انتظار معجزه باشیم؛ همه امور بر اساس علل و عوامل پیش میرود. هنگامی که ریشه ناترازیها و مشکلات وجود دارد که به بخش زیادی از آنها اشاره کردم، نباید منتظر یک تحول یا نتیجه مطلوب بود. هر معلول و پدیدهای، علتی دارد. اکنون باید در سطح بالا و متوسط تصمیمگیرندگان، تغییر و تحول ایجاد شود. رؤسای سه قوه باید در زیرمجموعه خود تحول ایجاد کنند؛ چه اشکالی دارد؟
در مورد دولت، نمیگوییم دولت منحل شود یا رئیس جمهور تغییر کند، چون مردم به او رأی دادهاند. اما پزشکیان باید با شهامت و شجاعت اعلام کند که این کابینه، کابینه مورد نظرم نیست و اعضا نتوانستهاند اهداف و آرمانهای من را اجرا کنند. من با اجازه مردم و رهبری، تحول اساسی در کابینه ایجاد میکنم. یک ارزیابی دقیق، باید سریعاً انجام شود. ممکن است لازم باشد اکثر اعضا جابجا شده و نیروهای کارآمد، بدون تداخل، فشار، تحمیل و اعمال نظر به کار گرفته شوند.
مجلس نیز باید همینطور باشد. چه اشکالی دارد انتخابات زودرس برگزار شود؟ بگویند این نمایندگان کنونی، نمایندگان پنج درصدی رأیدهندگان هستند و ۹۵ درصد رأیدهندگان به آنها رأی ندادهاند. ما نمایندگانی میخواهیم که اکثریت مردم به آنها رأی داده باشند. در دنیا مرسوم است انتخابات زودرس انجام شود تا نمایندگانی از متن مردم، با اراده آزاد و عشق و علاقه انتخاب شوند.
اعتقادم بر این است که کشور به تغییر و تحول اساسی نیاز دارد؛ نه اینکه فقط یک نفر را جابجا کرده و از این اتاق به اتاق دیگر بفرستیم. نخیر؛ افرادی که ناکارآمد هستند، باید کنار گذاشته شده و اگر عمرشان کفاف دهد برای آینده آموزش ببینند. افراد کارآمد، متخصص، نخبه، قدرتمند و شجاع باید روی کار بیایند. در این صورت، قطعاً بخش زیادی از ناترازیها برطرف میشود و آینده، آینده خوبی خواهد بود.
*فشارهایی که به دولت پزشکیان از سوی طیف منتقدان دولت وارد میشود چقدر با هدف نیمه کاره گذاشتن عمر این دولت است؟ برخی تحلیلها از برنامه ریزی برای این هدف روایت میکنند.
بدون شک، کسانی که با رئیس جمهور مخالف بودند و از رقیب ایشان طرفداری میکردند، اکثریت شان همچنان در مجلس و در جاهای دیگر، بر موضع خود پافشاری میکنند. من به پزشکیان و دیگران گفتم که فکر نکنید نمایندگان مجلس طرفدار شما شدند؛ نخیر. حتی در رأی اعتماد، شما سه وزیر اصلاحطلب یا تا حدی اصلاحطلب داشتید که نمایندگان به آنها رأی ندادند. آنها به وزرایی رأی دادند که شما از طریق تحمیل و اعمال نفوذ، پذیرفته بودید؛ یعنی نمایندگان به نمایندگان خودشان رأی دادند.
پس از آن، نمایندگان یکی از آن سه نفر را استیضاح کردند. حالا هم بقیه را تحت فشار قرار میدهند و هر روز کارشکنی و سنگاندازی میکنند. آنها درصدد ممانعت از هر کار مثبتی هستند که رئیس جمهور انجام میدهد. آنها مخالف کارهای مردمی و اساسی دولت هستند، نه اینکه صرفاً ضعفها را ببینند. تفاوت ما با آنها در این است که ما از جلب نکردن رضایت مردم، علت ایجاد ناترازیها، مشکلات داخلی و بینالمللی انتقاد میکنیم. اما آنها میگویند این مشکلات باید مضاعف شود. آنها معتقدند اگر پزشکیان رأی نیاورده بود، به اهداف خودشان رسیده بودند. اعتقاد بنده بر این است افرادی در این کشور هستند که اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی، انقلاب، امام و رهبری ندارند و مرموزانه و زیرکانه، ضربه و تیشه به ریشه این نظام میزنند.
مخالفت آنها با پزشکیان به دلیل جنبههای مثبت او و کارهای مثبتی است که برخلاف نظر آنها انجام میدهد. ما معتقدیم رئیس جمهور باید کارهای مثبت انجام دهد. به پزشکیان میگوییم با شعار کارآمدی و نهجالبلاغه روی کار آمدهای و در دولت نباید، رانت، فساد، حقوقهای نجومی، قوم و خویشگرایی وجود داشته باشد. اما جریان مخالف معتقد است همه امور دولت و مجلس باید بر اساس چیزی باشد که آنها میپسندند و به همین دلیل در حال کارشکنی هستند.
پزشکیان باید با اقتدار کامل در برابر آنها بایستد و بگوید هرچه لازم بود باج داده است. این وزرا اکثراً باج و سهم این جریان بودهاند. پس اجازه دهند پزشکیان شخصا تصمیم بگیرد. او باید محکم و با شهامت و شجاعت در برابر سنگاندازیهای جریان انحرافی بایستد و بگوید میخواهد با ملت باشد و کارنامه مثبت در تاریخ برای خود برجای بگذارد.
اگر رئیس جمهور شهامت و شجاعت به خرج دهد، میتواند رهبری و بزرگان را قانع کند که وضعیت خوب است. به جز تغییر و تحول راه دیگری وجود ندارد و از این بزرگان بخواهد حمایتش کنند که قطعا حمایت میکنند. در این صورت، پزشکیان میتواند در ماههای باقیمانده به پایان سال، وضعیت امیدبخشی را در کشور ایجاد کند تا سال آینده به مراتب بهتر از سال جاری و سال گذشته باشد.