
گروه صلح و وحدت ملی انجمن مطالعات صلح ایران، عصر چهارشنبه، سوم اردیبهشت ماه، اولین نشست خود را با موضوع «صلح و وحدت ملی در ایران» با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی در سالن حافظِ خانه اندیشمندان برگزار کرد.
دیدارنیوز_ مسعود پیوسته: گروه صلح و وحدت ملی انجمن مطالعات صلح ایران، عصر چهارشنبه، سوم اردیبهشت ماه، اولین نشست خود را با موضوع «صلح و وحدت ملی در ایران» با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی در سالن حافظِ خانه اندیشمندان برگزار کرد. این نشست، که با اجرا و مدیریت صدیقه بابایی، کارشناس کمیته ادبیات انجمن مطالعات صلح ایران بود، اگر چه فضای سالن پر ازدحام نبود، اما آنانی که آمده بودند، حضورشان با تمام شوق و دغدغهمندی و پرسشگری بود.
چرا که، اگر دو سخنران مدعو، بهرام امیراحمدیان و سیامک کاکایی، یک ساعت به موضوعات مورد بحث خود در باب صلح و وحدت ملی پرداختند، یک ساعت بعدی، فرصت پاسخ به پرسش حاضران در جلسه بود. چنانچه سخنرانان، نگاه آرمانی به موضوع صلح و وحدت ملی بین اقوام ایرانی داشتند و با استمداد از بالقوههای «نوروز و فرهنگ نوروزی» در ایران و منطقه، در جست و جوی تحقق صلح پایدار در ایران و کشورهای حوزه نوروز بودند، ولی پرسشهای برآمده از آن جمع محدود دغدغهمند، یکی اش به این برمی گشت که شما (جناب دکتر میراحمدیان) خطاب تان عمدتا به مردم بود و اینکه ملت باید چه کنند، در حالی که نقش دولتها درفراهم آوری بستر صلح و وحدت ملی را در نگاه و کلام تان ندیدیم. آن هم بخصوص در شرایطی که ما هنوز به معنای واقعی کلمه، «دولت ملی» نداریم. البته که پاسخ دهندگان، برای تبیین موضوع نقش دولتها در ایجاد بستر صلح و وحدت ملی، بر ضرورت برگزاری یک نشست مستقل در این باب تاکید داشتند. یا یکی دیگر از پرسش کنندگان خطاب به دو سخنران نشست، وقتی که پرسید «بالاخره ما باید آیا «لوکال» و محلی و بومی ببینیم و «گلوبال» و جهانی عمل کنیم یا برعکس، جهانی فکرکنیم و محلی عمل کنیم؟ به نظرآمد بخاطر شرایطی که جامعه ایرانی، اعم از دولت، ملت دارد و «تجربیات ناکارآمد از گفتوگو» به تعبیر اولین سخنران این نشست، دکتر بهرام امیراحمدیان، پاسخها صریح نبود و مخاطب، نوعی سرگشتگیهای نظری و عملی را در این باب حس میکرد و احتمالا مجموعهی گویندگان و شنوندگان این مجلس، نهایتا امیدوار از نشست خارج شدند.
به این امید که شاید در نشستهای آتی، روشنگری بیشتری انجام گیرد و مثلا سیامک کاکایی، موضوع نوروز و نقش آن در هویت ملی ایرانیان و همبستگیهای فرهنگی در حوزه تمدنی نوروز را بیش از پیش برای مخاطبان واکاوی کند و از مکانیزمهای عملیاتی دیپلماسی نوروز بگوید تا بدین گونه جامعه ایرانی شاهد جلوههای نوینی از زیباییهای نوروز در سالهای آتی باشد.
نخستین سخنران نشست، بهرام امیراحمدیان، متخصص جغرافیای سیاسی، استاد مدعو در دانشگاه علامه طباطبائی و نویسنده کتاب نوروزستان بود که در موضوع «قومیت، هویت، شهروندی در میان اقوام ایرانی در راستای تأمین صلح و وحدت ملی» سخن گفت.
وی ابتدا از کیستی و از کجایی بودن و هویت ملی شهروندان ایران گفت که به واسطه این معرفی مرتبط با موضوع سخنرانی اش برای مخاطبان، زمینه و مقدمهی بحث فراهم آید.
امیر احمدیان گفت: «من از یک خانواده آذربایجانی هستم. زبان مادریام ترکی آذری است. با این زبان بزرگ شدم. با ادبیاتش آشنایی کامل دارم و با این زبان سخن میگویم. اولین کتابم به زبان آذربایجانی بوده و در تبریز چاپ شده که معنیی اسم کتاب، «ضربان قلب» است. از زمانی که خودم را شناختم در تهران بودم و اغلب سالهای عمرم در تهران گذشته است. با ادبیات فارسی بسیار مأنوسم. هم افتخار میکنم که از خانوادهی آذری هستم، زبان ترکی را خوب میدانم. زبان آذری را؛ و هم اینکه زبان رسمیی من مانند دیگر شهروندان ایران، زبان فارسی است. به این زبان مینویسم، میخوانم و سخن میگویم و تدریس میکنم. به تمام نقاط ایران سفر کردهام. جایی، گوشهای از ایران عزیز نیست که ندیده باشم. اگر از من بپرسند کدام گوشهی ایران را دوست داری، میگویم همه جای ایران، اینجا وطن من است. خیلی این سرزمین را دوست دارم.
برای همین دوست داشتنِ سرزمینم است وقتی میبینم یا میشنوم که یک عدهای یا قومیتی یا گروهی که دارای ویژگیهای خاص خودشاناند و میخواهند که آن را خیلی بزرگ جلوه بدهند و جایگزینی داشته باشند نسبت به دیگر اقوام ایرانی، خب، ناراحت میشوم. اینجا ما در سرزمینی زندگی میکنیم که ایران نام دارد، همهی ما ایرانی هستیم با هر لهجه و زبان و قومیتی. هویت اصلی و ملی ما ایرانی است.
چندین سفر، در کنفرانسهای بین المللی، در جمهوری آذربایجان بودم، آنها مرا میشناختند. وقتی به همان زبان آذربایجانی میگفتند کجایی هستی؟ به ترکی آذری پاسخ میدادم ایرانی هستم. میگفتند نه، تو آذربایجانی هستی! میگفتم اگر در ایران از من بپرسند، میگویم آذربایجانی هستم. در آذربایجان از من بپرسید کجایی هستی میگویم تبریز و همین جور میآیم پایین. ولی اینجا که میآیم، من هویتم ایرانی است؛ بنابراین هویت ملی ما ارجحیت دارد به تمامی قومیتهای محلی و منطقهای مان. کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و قشقایی و بختیاری، گیلک و تات و تالش و مازندرانی، لر و کرد... همه ایرانی هستند. هویت ملی همه ما «ایرانی» است.
ما در سالهای اخیر دیدهایم که نوعی «هویت منطقهای» یا «هویت قومی»، دارد به جای هویت ملی مطرح میشود؛ و این میتواند خدشه وارد کند به وحدت ملی ایرانیان. ما اول باید این کل را داشته باشیم، در این کل، اجزا هستند. مثل یک چهل تکه است دیگر، که به لحاظ علمی به آن «موزائیک اقوام» میگویند. ایران مثل برخی کشورهای دیگر، موزائیکِ اقوام است. دور هم جمع شدهاند و یک تصویر ساختهاند. پازلی است که هر گوشه اش را اگر بردارید، تصویر ناقص میشود؛ بنابراین تأکید این است که دعوت کنیم به وحدت ملی. این اختلافات مکانی، قومی و زبانی را کنار بگذاریم و بیاییم راجع به هویت ملی کارکنیم و وحدت ملی ایجاد کنیم. هر کدام از این اقوام، ارزش خودشان را دارند؛ و در مجموعاند که یک ارزش کلی و والاتری تولید میکنند به نام ایران، وحدت ملی ایران. هر یک از این اقوام از زبان مادری خود بهره میگیرند و هویت قومی آنها از زبان و فرهنگ و آداب و رسوم در بین جامعه خود محترم شمرده میشود و هیچ فشاری بر آنان به سبب بکار بردن زبان مادری تحمیل نمیشود.
ولی برای ارتباط اقوام با یکدیگر، زبان ملی یا همان زبان فارسی بکار برده میشود. زبان فارسی یکی از زبانهای کهن، ارزشمند در میان زبانهای جهان است. زبان فارسی از کوچکترین واحد و دوره آموزشی (از مهد کودک و مدرسه و خانه) تا سطح دانشگاهی و آکادمیک در بالاترین سطحها بکار برده میشود. به همین سبب ما علاقمندیم به کمک شما دوستان و دیگر علاقمندانی که مایلاند به گروه ما بپیوندید و ببینیم چگونه میتوانیم با وحدت اقوامی، وحدت ملی را تقویت و حفظ کنیم و «هویت ملی ایرانی» را قوام و دوام بخشیم. بویژه در دورهای که فشارهایی از سوی برخی قدرتها علیه وحدت ملی ایران بر ما وارد میشود. این روزها وحدت ملی ایران با مشکلاتی مواجه شده و دشمنان میخواهند بین ما تفرقه بیاندازند.
جریانهای تندی، به ویژه از طریق شبکههای اجتماعی در حال شکل گیری است که هرکدام از اینها دارای ویژگیهاییاند که میخواهند از این هویت ملی، مستقل شوند و ما را از همه و از خود جدا کنند.
حتی در بین کشورهایی که نظامهای فدرالی دارند، این گونه جداگزینی نیست، در حالی که در یک کشوری که به صورت استانی اداره میشود و منطقهای؛ و ایالتی نیست، چرا باید بین مناطق جغرافیایی و بین اقوام تفرقه بوجود آید؟ اگر اکنون از طریق ساختارهای دولتی و غیر دولتی این حساسیت درک نشود و ما به این موضوعی که این سال ها، عمدتا در شبکههای مجازی حادث شده، اهمیت ندهیم و آن را سهل بشماریم، این به وحدت ملی ایران ضربه وارد خواهد کرد.
در این اواخر از سوی برخی هموطنان ترک زبان ما فعال در شبکههای اجتماعی نادانسته یا از روی اهدافی دیگر، واژهای را تعریف میکنند به نام «ملت ترک»، در حالی که واژه «ملت» به شهروندان درون یک کشور و دولت اطلاق میشود. نمیتوان در درون یک دولت و یک کشور با یک حکومت، چندین ملت داشت. حال آنکه در بین اکثریت مردم ترک زبان، چنین چیزی مطرح نیست و مردم زندگی عادی خود را دارند و در سخن گفتن با زبان مادری خود (ترکی آذری) هیچ محدودیت و مانعی ندارند.
واژه «ترک» یا «تورک» در همه دائره المعارفها و دیکشنریهای مهم بین المللی به معنی «شهروند جمهوری ترکیه» بکار برده میشود. ما در ایران قومیتی به نام «ترک» نداریم (البته ناگفته نماند که قومی به نام «ترکمن» داریم)، بلکه تعدادی از هموطنان ما بزبان ترکی یا ترکی آذربایجانی سخن میگویند که زبان مادری آنان است. از گذشتههای دور آنان خودشان را یا دیگران آنان را «ترک» معرفی میکردند و اینجا باید به زبانی که آنان با آن گفتوگو میکردند اشاره کرد که در برابر «فارس» (کسانی که به زبان فارسی و لهجههای مرتبط با آن تکلم میکردند)، قرار داشتند؛ بنابراین این هموطنان پر شمار را نمیتوان «ترک» نامید، اگرچه در طی سالیان به این نام شناخته میشدند و این به سبب زبان آنها بود.
ما در ایران در بین شهروندانی که زبان مادری آنان فارسی یا یکی از زیرشاخهها و لهجههای زبانی فارسی است «فارس» اطلاق نمیکنیم بلکه آنان را کرمانی، یزدی، خراسانی، خوزستانی، سمنانی و... معرفی میکنیم. هموطنان ترک زبان ما در معرفی هویت خود در استانهای محل زندگی خود «هویت محلی» خود را تبریزی، اردبیلی، زنجانی، ارومیهای، مراغهای، مرندی، هشترودی، خویی، سلماسی و از این قبیل معرفی میکنند و خود را «ترک» نمینامند. در واقع باشندگان مناطق جغرافیایی در ایران خود را منتسب به قلمروی جغرافیایی معرفی میکنند یا اینکه آنانی که ریشه عشایری دارند خودشان را به نام ایلی که به آن وابسته هستند، خود را بختیاری، قشقایی، ائلسون، قره داغی،.. معرفی میکنند.
زبان ملی ما ایرانیان، زبان فارسی است که زبان مشترک بین همه اقوام ایرانی است. از مهد کودک و دبستان تا بالاترین سطوح عملی و دانشگاهی زبان ملی ما کاربرد دارد و جزو یکی از زبانهای مهم با کاربرد علمی و هنری و ادبی و فنی و ... در جهان است. از هزار سال پیش به این سو، ما میتوانیم متون نوشته شده به زبان فارسی را بخوانیم و درک کنیم. از رودکی و فردوسی و سعدی، حافظ، مولوی و... متون نظم و نثر از جمله کتابهای تاریخی و علمی و هنری با این زبان نوشته شده و میشود. در حالی که برای مثال آثار شکسپیر که در چهار سده پیش به زبان انگلیسی نوشته شده برای مردم انگلیسی زبان امروزی با دشواری خوانده میشود؛ بنابراین نیاز داریم که برای ایجاد وحدت ملی بین اقوام ایرانی فضای گفتوگو و مباحثه را توسعه دهیم. یکی از این موارد ساختارهای اجتماعی و فرهنگی همچون «انجمن علمی صلح» است که با کمیتههای بیست گانه خود از جمله کمیتهای که بنده دبیر آن هستم، یعنی کمیته «وحدت ملی»، در صدد ایجاد فضای گفتوگو برای تقویت و استحکام و دوام و بقای «وحدت ملی» است.
احمدیان، در ادامه در تبیین بحث هویت و شهروندی گفت: با تشکیل دولت ملی در جهان، هویت جدیدی که از هویتهای سنتی، همچون قبیله و قومیت، فراتر و عامتر و شامل کلیه شهروندان از هر قوم، زبان و فرهنگ به نام «هویت ملی» به وجود آمد که این هویت به معنای نفی هویت خانواده، شهر و روستا، قوم و قبیله، مذهب و دین شهروندان نیست؛ بلکه در پی تحقق هویتی است که همه شهروندان، خود را در آن هویت، سهیم بدانند و مشاهده کنند؛ بنابراین به جهت اهمیت هویت ملی در «همبستگی ملی» و جهت دهی شهروندان، حاکمیتِ برابری و رفع تبعیض؛ و نوسازی و توسعه باید هویتی عام و مورد پذیرش همگانی شهروندان را به عنوان «هویت ملی» قرار داد.
دومین و آخرین سخنران نشست صلح و وحدت ملی در ایران، سیامک کاکایی، نویسنده و دکترای روابط بین الملل و پژوهشگر حوزه ترکیه بود که موضوع سخنش، ریتم و آهنگ شاعرانه داشت و نوروزمحور بود: «جشن نوروز، ردای وحدت ملی بر قامت اقوام و ملل حوزه تمدن ایران فرهنگی»
کاکایی، کلامش را با ابیاتی از حافظ و سرودهای از شاعرهای تاجیک به نام گلرخسار آغاز کرد: «زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی/ از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به مثل خاک و باد و آب و آتش / بهارا زندهام کن، زندهام کن
بگو بر شاه و بر درویش/ بگو بر شیخ خیراندیش
بگوای جان به هر انسان/ مبارک باد نوروزی»
این دانش آموختهی روابط بین الملل، پس از این مقدمهی شاعرانه، گفت: «جناب امیراحمدیان از کل به جزء رسیدند، من میخواهم برعکس شروع کنم از جزء به کل برسم که همان رسیدن به هویت ملی است. نوروز امسال، (۱۴۰۴) دو اتفاق افتاد. یکی مربوط به سخنان رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه است که درباره نوروز گفت: میخواهیم نوروز را تبدیل به یک هویت در کشورهای ترک کنیم و با برگزاری جشن، اعلام رسمی میکنیم، در داخل ایران، این حرفهای اردوغان خیلی واکنش به همراه داشت. اینکه اردوغان میخواهد نوروز را ببرد و به نام کشورهای ترک زبان ثبت کند! دوم اینکه، جشنهایی در برخی مناطق ایران به عنوان پیشواز نوروز و در ایام نوروز برگزار شد، بعد از آن، واکنشهایی هم در داخل به آن نشان داده شد. حتی از سوی برخی پژوهشگران، اندیشمندان و استادان دانشگاه و حتی شماری از هنرمندان بیانیه صادر شد و نسبت به برپایی چنین مراسمهایی ابراز نگرانی کردند.
در این نشست، به این دو موضوع میپردازم. اما پیش از آن، بگویم چرا نوروز اهمیت دارد و ما باید به چه نکاتی در موضوع نوروز توجه کنیم که به تقویت هویت ملی و وحدت ملی بیانجامد؟ از سه منظر به این موضوع نگاه میکنم. یکی اینکه ده پانزده سال پیش، سازمان ملل، یونسکو، نوروز را به عنوان میراث فرهنگی بشر با توجه به قدمت و قامت نوروز، ثبت و نامگذاری کرد و وجههای جهانی به نوروز داد. نگاه دوم به نوروز در ایران است و سوم هم نوروز در حوزهی تمدن که به عنوان حوزهی تمدنی نوروز شناخته میشود. چرا برای ما ایرانیها نوروز مهم است؟ و چه وجه تفاوتی با حوزهی تمدنی نوروز دارد؟ نوروز در ایران، متعلق به همهی اقوام است. وحدتی ایجاد شده بر پایه نوروز. نوروز خودش مایهی گفتمان ملی است؛ و این نشان میدهد که این جشن فاخر ایرانی، آکنده از مفاهیمی جدایی ناپذیر و پر معنایی است که میخواهم به عناصر تشکیل دهندهی این گفتمان بپردازم. یکی، یگانگی نام نوروز در میان اقوام ایرانی و کشورهای حوزهی تمدنی نوروز است. در ترکیه و آسیای مرکزی اسم نوروز مطرح میشود. در بین فارس ها، کردها و قشقاییها، آذری ها، گیلک، مازنی ها، ترکمن، بختیاری، بلوچ و لرها و عربهای ایرانی نام فرخنده نوروز است. بنابراین، در ایران و در اقوام ایرانی و خارج از ایران، این اسم به نام نوروز است. این یگانگیی نام، خودش عنصر معنایی در گفتمان نوروز است. دوم، پاکی و پاکیزگی که خیلی مهم است. یعنی این عنصر، از ابتدا وجود داشته و هرساله تکرار میشود. سوم، دوستی، انسان گرایی، شادی خواهی، همه مفاهیمیاند که نوروز را در طول تاریخ، شکل داده است. ما یک عبارت دیگر به نام «نشانه شناسی» داریم، میخواهیم ببینیم این عناصر چهارگانهی باد و خاک و آب و آتش، انگار در درون نوروز تعبیه و تدوین و تنظیم شدهاند. چرا؟ وقتی آتش، به عنوان یکی از نمادهای این عناصر است در نوروز وجود دارد، درواقع گویای نور و پاکی و نور خدایی است. وقتی از پایکوبی در میان اقوام و از جمله کردها در نوروز میگوییم، نشانهی آن همبستگی و شادی آفرینی ملی نوروزی است که به گونههای دیگری در دیگر اقوام ایرانی میبینیم.
یا آنجا که بحث از زایش زمین است، عنصر خاک در نوروز دیده میشود. یا آواهایی که در نغمهها و مقامهای نوروزی پیداست، اینها در طول تاریخ پایدار بوده و همه رمز ماندگاری این آئین کهن است، سه هزار سال این نوروز با همهی آن چهار عنصرش به ما رسیده است؛ بنابراین این مفاهیم در ایران، منتهی به همبستگی ملی در بین همهی اقوام شده است. ولی در خارج از ایران، در همان جاهایی که به آنها «ایران فرهنگی» اطلاق میشود، در حوزه تمدن نوروز دلالت میکند، به همبستگی فرهنگی میان اقوام و ملل نوروز انجامیده است. چنین مفاهیم بلندی است که ما به اهمیت آن پی میبریم. اما اظهارنظری که آقای اردوغان در باره نوروز که بحث برانگیز شد. اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه در سخنانی گفت: ۲۱ مارس، روز نوروز، روز بزرگداشت و جشن مشترک جهان ترک خواهد بود و بدین ترتیب به اتحاد و با هم بودن و همبستگیی ما کمک خواهد کرد. اردوغان گفت که ما در نشست آینده، در ماه می، در مجارستان این را مطرح خواهیم کرد.
اگر از من بپرسید که آیا نوروز را مایلاید به عنوان یک روز ملی ثبت کنید، آمادهام که موضوع را برای ثبت ملی به مجلس ببرم. این حرفهای اردوغان در داخل ایران خیلی بازتاب داشت. برخی با لحنی تند به او تاختند که اردوغان به فکر قبضه کردن نوروز، مثل برخی دیگر موضوعات داخلی مان است که از آن بهره بگیرند و ببرند به کشورهای شورای ترک که الان جهان ترک است در راستای سیاستهای جاه طلبانه بهره برداری کند. اما من این موضوع را به گونهای دیگر میبینم. اگر بازگشتی کنیم به نوروز و پیشنیه اش، در میان مردمان همین دیار، در واقع زیره به کرمان بردن است. چون در آنجا نوروز ناشناخته نیست، که بخشی از حوزه تمدنی ایران زمین بودهاند. حتی در زمان امپراتوری عثمانی، در دورههای سلطان سلیمان اول و دوم، از آن موقع نوروز مطرح شده حتی نوروز سلطانی میگفتند، حتی مدت زمانی هم در حوزه عثمانی، سال مالی را براساس نوروز تعریف کردند. از دیگر روی در حوزه آسیای مرکزی و منطقه قفقاز، نوروز با همان مفهوم اصیلش پایدار بود.
در دوره جمهوری ترکیه از زمان کمال پاشا، یک دوره فترتی و ممنوعیت ایجاد شد در ارتباط با نوروز تا سال ۱۹۹۵ که رسمیت پیداکرد نوروز، بخصوص در میان کردها، به نوروز پایه دادند، جشن برگزار کردند، بعدها در دوره عدالت و توسعه، بیشتر به نوروز پرداختند و حتی گاهی اوقات به عنوان یک جشن حوزهی ترکی هم استفاده کردند. پایه دادن به نوروز در میان ملل دیگری که خود نوروز را میشناسند نه تنها هیچ منعی ندارد، بلکه مورد اقبال باشد هم بهتر است. چون که میراث نوروز را نمیشود سرقت کرد، یعنی اگر آقای اردوغان اعلام کرد که این عنوان را میخواهد در کشورهای ترک هم معرفی کند، به نظرم این به قامت نوروز خواهد افزود. یعنی این را جلا میدهد. نوروز، نوروز است و این را نمیتوانند تصاحب کنند. نوروز در هر جا مثل ققنوس میماند که در هر حالتی، بازنشر پیدا میکند و باز تعریف میشود؛ بنابراین این ایجاد مشکل نخواهد کرد. پس باید به آن جاودانگی که نوروز در حوزه تمدن داشته، به آن بپردازیم؛ و اینکه چگونه میتوان از این بهره گرفت، در بخش پایانی سخنانم در این باره خواهم گفت.
بخش دوم سخنانم درباره بازتابهای جنب و جوشهای نوروزی امسال است که در ایران شاهد بودیم. در میان بخشی از اقشار فرهنگی موجب یک نگرانی شد و بیانیهای صادر کردند که جملاتی از متن این بیانیه را اینجا میآورم که در دفاع از هویت کلان نوروز نوشته بودند. بخشی از این بیانیه از فروکاستن نوروز از یک جشن بزرگ ملی ایرانی به یک مراسم خرده قومی و طایفهای و محلی میگفت و ابراز نگرانی کرده بودند و باز اشاره شده بود در متن بیانیه که عدم آگاهی و تقلید ناشیانه از برخی کشورهای همسایه، به آئین نوروز لطمه میزند. این موجب ابراز نگرانی شده بود برای کسانی که این بیانیه را صادر کردند. در اینجا بحث در باره چرایی صدور بیانیه و یا امضا کنندگان آن نیست، بلکه توجهم به خود نوروز است که آیا این اجزاء، ممکن است نوروز را تبدیل به طایفهای کند؟! آیا آن جشنهای نوروزی در میان یک قوم و یا شیوه برگزاری آئین نوروزی در میان اقوام ایرانی و حتی رسانهای شدن و گستردگی آن به ماهیت و بالندگی نوروز، ضربه میزند و آیا مشکلی ایجاد خواهد کرد؟ در منظر و نگاه و برداشت و استدلال من، نه! چرا؟ به دلیل اینکه آنچه ما دیدهایم، زیست چند هزار سالهی مردم و اقوام مختلف ایرانی در واحد یک هویت ملی در داخل ایران، شکل گرفته و درواقع جشنهای ملی و تنوع قومی و آیینهای مختلف که در جنوب، شرق، غرب، شمال برگزار شده و میشود، آن را رنگین و وزین کرده است. شامل موسیقی ها، آواها، فولکلورها، حتی رقصها و آداب فرهنگی و ... اینها همه در راستای تقویت هویت ملی ایران است. اینها همان موزائیکیاند که اشاره شد. همهی اینها نوروز را تشکیل میدهند. همهی این اقوام نوروزند.
نوروز یک وطن است؛ بنابراین در گذر تاریخ، نمادهایی که در شکل نوروز در اقوام ایرانی میبینیم، همهی اینها به همدلی و همکاری رغبت دارند و سازندهی هویت ملی ما هستند. اگر از کهنترین جشنهایی که نوروز بوده بین ایرانیان و نقش بی بدیلی هم داشته، درواقع به عنوان یک عامل همبستگی ملی به آن اشاره میکنیم، بنابراین این آیین نوروزی اقوام، جزئی جدایی ناپذیر است از کلان نوروز یا فرهنگ نوروز که به آن اشاره میکنیم. همان زیبایی و همان جشن بزرگی که وجود داشته است و در خیال شورانگیز آن مردم کرد و لر و حتی در بخش آذری که به پایکوبی نوروز پرداختند، معنا و باوری از خرده فرهنگ وجود نداشته و بلکه آنان نوروز خجسته ایران زمین را جشن گرفتند. اما این پرسش پیش میآید که چه راهکاری وجود دارد برای قدرت یافتن نوروز. اولین عبارتی که میخواهم به آن اشاره کنم در کلیت ایران، بحث «دیپلماسی نوروز» است.
حضرت حافظ میفرماید: سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی/ که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی این هم یکی از آن آداب نوروز بوده در میان ایرانی ها، اشارهی من به این است که چنین قدرت و وضعیتی که هست چرا به آداب نوروزی به مثابه «دیپلماسی نوروز» نپردازیم؟ جغرافیای تمدن نوروزی، الان از حوزهی ایران خارج؛ و به سایر ملتهای دیگر کشیده شده است؛ و این ایران فرهنگی که از آن نام میبریم، اینجا مرادمان مرز نیست، مرز فرهنگی است که با حصارهای سیاسی منتهی نمیشود. نوروز، یک قدرت نرم است. سالهای اخیر، بحث قدرت نرم، خیلی مطرح شده. چرا قدرت نرم است؟ چگونه میتوان استفاده کرد. درواقع نوروز، نماد همبستگی فرهنگی است. در حوزه بالکان تا جنوب آسیا، از جنوب آسیا تا شمال شرق افریقا تا دریای مدیترانه و از آنجا تا حوزه آناتولی و فلات آناتولی و ... همهی اینها به عنوان جغرافیای نوروز است که ضروری است به آن، اشراف بیشتری در کلام و مرام داشته باشیم و این موضوع، هم کار رسانه است و هم کار چنین انجمنها و چنین نشست هایی.
مسألهی دیگری که بسیار مهم است این است که نوروز، یک واقعیت اجتماعی است. سوشیال فکت، social fact یعنی ارزشها نمادها باورها و هنجارهای فرهنگی در حوزهی نوروز، این از کار فرد و یک اجتماع کوچک فراتر رفته و به «یک واقعیت اجتماعی» تبدیل شده است. در دیپلماسی نوروز، هر دو عنصر داخلی و خارجی را بشناسیم. نوروز در عرصهی جهانی شناخته شده است حتی از این منظر برای توجه بیشتر به نوروز در حوزهی تمدنی، اگر برخی نگرانند که نوروز در حوزه کشورهای ترک، به شکل و عنصر دیگری دربیاید، لازم است که تلاش بیشتری در بازشناساندن نوروز کنیم. چرا که، جشن نوروز، فقط یک جشن ملی نیست، بلکه حوزهی تمدنی هم دارد؛ و این کمک میکند به ما در بازشناختن آنچه که به عنوان هویت ملی ما در قامت نوروز است.»
کاکایی در بخش دیگری از سخنانش در تبیین دیپلماسی نوروز و فرهنگ نوروزی، به سال ۲۰۰۹ اشاره کرد که سازمان ملل، نوروز را به عنوان میراث فرهنگی بشر ثبت کرد و ابتدا پس از ثبت جهانی نوروز، این آذربایجان بود که در صدد ثبت نوروز برآمد و هم ایران متوجه شد که در چه وضعیتی قرار دارد. چون که نوروز، صرفا مختص آذربایجان نبود، در آذربایجان، در کردستان عراق، در ترکیه و در حوزههای دیگر، هر کس متناسب با ظرفیتها و دریافتش از نوروز، به آن میپردازد.»
و، اما سخن پایانی این نویسنده و پژوهشگر حوزه ترکیه که در نشست صلح و وحدت ملی در ایران در خانه اندیشمندان علوم انسانی مطرح کرد و امیدوارانه به فردای نوروز نگریست و گفت: «ما در داخل ایران هم، زنده بودیم به نوروز؛ و زندهایم به نوروز؛ و نیاز است این رنگین بودن نوروز و وطن بودن نوروز را پاس بداریم و بر مفاهیم و آداب و هنر هفت رنگ آن توجه بیشتری کنیم سرمایه گذاریهای فرهنگی و فکری تا آگاهی بیشتری در لایههای زیرین جامعه و در گستره جغرافیایی آن ایجاد شود و ارادهای هم بر حضور هدفمند برای عمق بخشیدن به «دیپلماسی نوروز» شکل گیرد.
همه ساله بخت تو پیروز باد/ همه روزگار تو نوروز باد»