
مهرداد فرید، کارگردان و تهیهکننده سینما میگوید: بسیاری از سینماگران هر سال یک کار یا هر دو سال و حتی هر پنج سال یک بار کار میکنند و پرسش خانه سینما این بود که در این فاصلهای که این افراد کار نمیکنند باید چگونه زندگی کنند؟ پزشکیان وعده داده بود که دولت باید از این افراد حمایت کند و ما منتظر تحقق این وعده هستیم.
دیدارنیوز: مهرداد فرید با اشاره به پاسخهای ارائه شده از سوی مسعود پزشکیان به پرسشهای خانه سینما در زمان کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری تأکید کرد که رئیس جمهور باید به وعدههای انتخاباتی خود عمل کند.
به نقل از ایلنا، سال گذشته با توجه به تغییر دولت، تغییراتی در مدیریت فرهنگی کشور نیز شاهد بودیم که از جمله آن تغییر ریاست سازمان سینمایی و در پی آن بسیاری از دیگر مدیران سینمایی کشور بود.
در گفتگو با مهرداد فرید، کارگردان و تهیهکننده سینما به بررسی وضعیت سینمای ایران و اولویتهای موجود در این سینما که انتظار میرود سازمان سینمایی به آنها رسیدگی کند، پرداختیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
نگاه سازمان سینمایی جدید را بر معضلات موجود در سینما چطور میبینید؟
از آنجا که تیم مدیریت جدید سینما در ابتدای راه خود قرار دارد ترجیح میدهم که بیشتر توقعات را مطرح کنم، چون هنوز برای نقد و بررسی و نمره دادن به کارنامه مدیریت جدید زود است.
توقعاتی که ما سینماگران از سازمان سینمایی داریم به هشت سوالی مربوط میشود که در زمان انتخابات ریاست جمهوری، خانه سینما با کاندیداها مطرح کرد و فقط آقای پزشکیان به پرسشهای مطرح شده پاسخ داد. پاسخهای مطرح شده منشأ توقعاتی است که ما امروز داریم.
در پاسخ به یکی از سوالها پزشکیان به این نکته تأکید داشت که ساختن فیلم در واقع حق فیلمساز است و امتیازی نیست که از سوی دولت به فیلمساز داده شود. این پاسخ به این معنا است که پروانه ساخت باید کنار گذاشته شود چراکه پروانه ساخت به معنای اجازه و امتیازی است که دولت به فیلمساز میدهد تا فیلم بسازد و با توجه به پاسخ پزشکیان توقع اصلی ما این است که پروانه ساخت منتفی شود.
در دوره خزائی ما پیشنهاد دادیم که پروانه ساخت کنار گذاشته شود و از سیستم ثبت استفاده شود. ثبت به این معناست که فیلمساز، فیلمنامهاش را در سیستم ثبت میکند تا به دولت اعلام کند که این فیلم را میسازد و حتی ممکن است از دولت حمایت بخواهد که این حمایت هم به معنای کمکهای اجرایی و بروکراتیک است به طوریکه مثلاً یک نفر برای فیلمبرداری اثرش ممکن است بخواهد عبور و مرور در خیابانی را متوقف کند و در این مورد نیاز به حمایت داشته باشد تا ساخت فیلمش آسانتر شود.
اولین و اصلیترین توقعی که ما از تیم مدیریتی جدید داریم همین مسئله است، اما از اینکه سازمان سینمایی بخواهد به این وعده رئیس جمهور عمل کند، نشانهای دیده نمیشود. وقتی رئیس جمهور در زمان کاندیدا بودنش تأکیدش بر این است که هنرمند حق دارد اثر هنری خلق کند و نیازی به اجازه ندارد، بنابراین اگر به این جمله معتقد است در عمل هم ما باید نشانهای از اجرای آن ببینیم.
با وجود اینکه حذف پروانه ساخت بارها به عنوان مطالبهای از سوی سینماگران مطرح شده، بسیاری از سینماگران نیز با حذف آن مخالف هستند چرا که معتقدند امنیت فیلمها برای اکران با حذف این مجوز کمتر میشود.
ما فیلمهای بسیاری داشتیم که نه تنها پروانه ساخت داشتند بلکه پروانه نمایش هم داشتند، اما توقیف شدند؛ بنابراین ممکن است عدهای از اهالی سینما با وجود پروانه ساخت احساس امنیت کنند، اما مسئله این است که کاندیدای ریاست جمهوری وعده داده و با همان وعدهها رأی آورده و انتخاب شده و حالا باید به وعدههایش عمل کند. وقتی یک کاندیدا رأی میآورد باید به خواست کسانی که به برنامههای او رأی دادهاند و اکثریت رأیدهندگان هم هستند عمل کند.
قطعاً هر اقدامی با مخالفتهایی روبرو است و نمیتوان انتظار داشت که حذف پروانه ساخت هم هیچ مخالفی نداشته باشد، اما مسئله ما این است که کسی رئیس جمهور شده که یکی از وعدههایش حذف پروانه ساخت بوده و توقعی ایجاد کرده و حالا باید به آن عمل کند.
در پاسخهای رئیس جمهور به سوالات خانه سینما نکات دیگری هم مطرح شده بود. آیا اقدامی در جهت تحقق آن وعدهها دیده میشود؟
یکی دیگر از مسائل مطرح شده که یک مسئله صنفی است، موضوع بیمه بیکاری در شأن هنرمند است. رئیس جمهور وعده داده بود که این خواسته هم باید تحقق پیدا کند.
بسیاری از سینماگران هر سال یک کار یا هر دو سال و حتی هر پنج سال یک بار کار میکنند و پرسش خانه سینما این بود که در این فاصلهای که این افراد کار نمیکنند باید چگونه زندگی کنند؟ پزشکیان وعده داده بود که دولت باید از این افراد حمایت کند و ما منتظر تحقق این وعده هستیم.
بسیاری از دست اندرکاران سینما کسانی هستند که سالها سابقه کار داشته و رزومه پرباری دارند، اما به هر دلیل در مستمر کار کردن موفق نیستند. انتظار میرود که این افراد مورد توجه دولت قرار بگیرند و بیمه بیکاری در شأنشان برای آنها در نظر گرفته شود و حتی بیمه سالمندی و بیمه تأمین اجتماعی هم طبق وعده داده شده باید در دستور کار قرار بگیرد.
اجرایی شدن این وعده با وعده قبلی تفاوتش این است که این مورد نیازمند بودجه است و شاید دولت در شرایط اقتصادی حاضر توان اجرایی کردن آن را نداشته باشد، اما حداقل میتواند برنامهریزی و ایجاد زیرساختهای اجرای این وعده را در دستور کار قرار دهد و حتی مصوبههایش را به مجلس ببرد. بسیاری از بودجههایی که در حوزه فرهنگ صرف میشوند بیثمر هستند و در بنگاههایی هزینه میشوند که هیچوقت به مردم گزارش عملکرد خود را ارائه نمیدهند؛ بنابراین بخشی از آن بودجهها میتواند برای رسیدگی به همین مسئله هزینه شود.
اقداماتی که در جشنواره فیلم فجر برای نمایش برخی آثار صورت گرفت میتواند یکی از معیارها برای قضاوت نگرش محتوایی سازمان سینمایی باشد. آیا میتوان به بازتر شدن فضای سینما امیدوار بود؟
به نظر من سینما جزو رسانههایی است که شاید دو دهه است که غیر از دولت مدعیان دیگری هم پیدا کرده است که صاحب قدرت هستند. برای اینکه دولت بتواند حرف اول و آخر را بزند به زمان نیاز است، چون لازم است دولت این مدعیان را کنار بگذارد.
امروز خیلیها که نه جزو دولت هستند و نه حتی عضو صنف سینما هستند، اما مدعیاند که میتوانند متولی سینما باشند. وقتی متولی تعدد پیدا میکند قاعدتاً بسیاری از سیاستهای دولت پیش نخواهد رفت. اگر دولت میخواهد سیاستهایش پیش برود اولین گام این است که امکان دخالت نهادهای مختلف در مدیریت سینما را از بین ببرد. همانطور که طبق قانون متولی سینما دولت است و اگر دولت قصد دارد تغییری در مدیریت سینما ایجاد کند و مثلاً پروانه ساخت را حذف کند نباید نهادهای دیگر جلوی اجرای این تصمیم را بگیرند.
آیا فیلم سینمایی نمیتواند وجوهی داشته باشد که نهادهای امنیتی را نسبت به خود حساس کند؟
البته که این اتفاق ممکن است رخ دهد، اما این نکته را در نظر داشته باشید که حکومتهای مقتدر آزادی عمل بسیاری به هنرمندانشان میدهند. در کشورهای صاحب سینمایی مثل آمریکا بارها شاهد بودیم که فیلمساز و هنرمند پشت تریبون حتی به شخص اول کشورشان دشنام داده؛ نمونهاش مایکل مور است که پس از دریافت اسکار پشت تریبون قرار گرفت و رئیس جمهور وقت، جرج بوش را مورد خطاب قرار داد و جمله "شرم بر تو" را گفت، همین امروز علیه ترامپ خیلی از هنرمندان هالیوود موضع دارند و کسانی، چون رابرت دنیرو با رکیکترین دشنامها او را مورد خطاب قرار میدهد، اما هیچگاه این اظهارنظرهای تند خللی در امنیت کشور آمریکا ایجاد نکرده است.
این نمونهها را در بسیاری از کشورها میبینیم. اگر کسی که شغلی هنری دارد با یک مصاحبه یا یک فیلم میتواند پایههای یک حکومت را بلرزاند نشانه قدرت آن هنرمند نیست بلکه نشاندهنده ضعف آن حکومت است که اینگونه به خطر میافتد.
اگر کسی بدون پروانه ساخت فیلمی تولید کرد به هر حال برای نمایش نیاز به مجوز دارد و در این مرحله است که میتوانند جلوی اکران یک فیلم را که با موازین امنیتی کشور مغایرت دارد، بگیرند و این شرایطی است که در اکثر کشورهای دنیا وجود دارد، نظارت پیشینی در این کشورها اینگونه است که فیلمی توقیف نمیشود و همه فیلمها فرصت نمایش دارند، اما درجهبندی میشوند و بر اساس آن درجهبندی سنی و محتوایی امکان نمایش پیدا میکنند.
بسیاری از سینماگران به غالب بودن سینمای کمدی در گیشه اعتراض دارند. به نظر شما دولت چه نقشی میتواند برای رونق فیلمهای اجتماعی و غیرکمدی ایفا کند؟
به نظر من اصلیترین دلیل جا ماندن سینمای اجتماعی در رقابت با فیلمهای کمدی سختگیریهای دولت در صدور مجوز برای فیلمهای اجتماعی بود و من به شخصه این تجربه را داشتم که در چند سال اخیر هر فیلمنامهای برای دریافت مجوز ارائه دادم، رد شد و آخرین فیلمی که ساختم و اکران ضعیفی هم داشت به دلیل دخالتهایی که دولت بر مضمون اثر داشت باعث شد که جذابیتهای فیلم بسیار کم شود.
همین حساسیتها بر فیلمهای اجتماعی که به دلیل حرفهای انتقادیشان رد میشدند، باعث شد که درخت تناور سینمای اجتماعی ایران خشک یا حداقل نحیف شود. ما دورانی را هم داشتیم که سینمای اجتماعی و کمدی با هم در گیشه رقابت داشتند و نمونه بارزش اکران همزمان دو فیلم «اخراجیها» و «جدایی نادر از سیمین» است که در آن سال هر دو فیلم بسیار پرفروش بودند.
اگر فضا بازتر شود مطمئناً فیلم اجتماعی با کیفیت هم ساخته میشود. فیلمهای اجتماعی فعلی همه پروپاگاندا شدهاند و به همین دلیل مردم در مورد فیلمهای غیرکمدی دلزده شدهاند و این وضعیت وقتی بدتر میشود که مردم با وجود دلخوریهایشان از نحوه حکومتداری در سینما مدام با توجیه وضعیت موجود روبرو شوند و به همین دلیل ممکن است ترجیح دهند که اصلاً به سینما نروند یا اگر سینما میروند فقط فیلم کمدی انتخاب کنند تا حداقل کمی بخندند.
در سالهای اخیر برخی از سینماگران از سینما خداحافظی کردند یا ترجیح دادند که فعلاً در سینما کار نکنند. به نظر شما چقدر امکان بازگشت این سینماگران وجود دارد؟
دولتی که امروز بر سر کار آمده شعارش وفاق است، لازمه تحقق شعار وفاق در سینما این است که مثلاً سینماگرانی چون ترانه علیدوستی، هنگامه قاضیانی و هانیه توسلی هم در آن قرار بگیرند. حذف هیچ هنرمندی منصفانه نیست کما اینکه من به شخصه منتقد همین هنرمندان هم هستم و معتقدم شأن هنرمند بالاتر از موضعگیری سیاسی است. ما هنرمندان بسیار خوبی داشتیم که متأسفانه آنها را به دلیل موضعگیری تند سیاسی از دست دادیم. محسن مخملباف یک نمونه از این هنرمندان است. محسن مخملباف اگر در ایران میماند و فیلم میساخت بسیار بالندهتر از امروزش بود و نمونه دیگری که میتوان نام برد حمید فرخنژاد است. به نظر من هنرمند باید هنرش کار کند و اگر حرفی هم دارد در غالب هنرش بیان کند و به سمت صدور بیانیههای سیاسی خارج از هنرش نرود و راه را بر بالندگی خودش نبندد.