
مذاکره با ترامپ، سیاه و سفید، عنوان نشستی بود با حضور حمید آصفی، فعال سیاسی و احمدبخارایی، جامعه شناس، به دعوت گروه جامعه شناسی سیاسی انجمن جامعه شناسی ایران و با همکاری و میزبانی گروه آینده پژوهی در اندیشکده سیمرغ باریخ برگزار شد.
دیدارنیوزـ مسعود پیوسته: مذاکره با ترامپ، سیاه و سفید، عنوان نشستی بود با حضور حمید آصفی، فعال سیاسی و احمدبخارایی، جامعه شناس، به دعوت گروه جامعه شناسی سیاسی انجمن جامعه شناسی ایران و با همکاری و میزبانی گروه آینده پژوهی در اندیشکده سیمرغ باریخ برگزار شد.
مهندس امیر اراوند، جامعه شناس، مجری برنامه در این نشست، از حمید آصفی میپرسد: « اینجا دور هم جمع شده ایم که بدانیم آیا جمهوری اسلامی ایران با دونالد ترامپ مذاکره خواهد کرد یا نه؟ در حالی که مذاکره در دنیا امری روتین است و همه کشورها با هم در حال صحبت کردن و مذاکره اند. چرا این «مذاکره» برای جامعهی ایرانی این قدر اهمیت دارد؟ بعدش هم به این پرسش پاسخ دهید که این بحران پیش آمده، یک بحران جدی است، شما فرجام این مذاکره یا عدم مذاکره رو چگونه میبینید؟
حمید آصفی که لب به سخن گشود، یکی از حضار گفت آقای آصفی ما صدای شما را نداریم، آصفی با لبخند به وی پاسخ داد: «چشم، حتما، اجازه بدهید گرم شویم!» (خندهی حضار)
این فعال سیاسی باصدای بلند ادامه داد: «از منظر یک کنشگر سیاسی و از نظر یک فعال رسانه ای، نگاهی که به امر ملی دارم، از این زاویه میتوانم به موضوع مذاکره نگاه کنم. ببینید زمانی ترامپ میآید بسیاری از کشورها وقتی که هنوز مراسم تحلیف را برگزار نکرده، هیأتها و کادرهایی را میفرستند برای مذاکره با او. از خود اسرائیل گرفته تا کشورهای دیگر. جمهوری اسلامی هم میآید آقای ایلان ماسک را میآورد آنجا و بعدش تکذیب میکند! در حالی که میشد هیأتی را به همین شکل فرستاد آنجا و نظرش را بگوید و در عین حال هم ببیند که برای مرحله بعد، چه کاری باید بکند. این کار را جمهوری اسلامی نکرد، یک شوک اولیه بوده برایش، وقتی آدم خوب میرود به عمق ماجرا، معلوم میشود، یک اتفاقی افتاده است دیگر، قبل از آن، وزیر خارجه و علی لاریجانی و عبدالعلی زاده و همه میگفتند این تصمیم نظام است و ما وارد مذاکره میشویم، بعدش در این جادهی مذاکره، این کوه ریزش میکند، حالا تا بخواهند این کوه را جمعش کنند این کوه را، میشد از یک واژهی دیگر استفاده کنند.
ببینید، شرایطی که الان هست، حالا آقای قالیباف میآید میگوید اینها نامهای داده اند که همه اش تسلیم ایران بود، نه، اینها کاملا دروغ بود. نامه اش را خواندم. بحثش اساسا این است که ایران به دنبال بمب هستهای نرود، یک؛ و دیگر اینکه موشکهای قاره پیما، به این معنا که موشکها به امریکا نرسد. نه اینکه صنعت موشکی یا صنایع هستهای ایران جمع شود. جمهوری اسلامی و نهادهای تصمیم گیر به این نقطه رسیده بودند که بروند سمت مذاکره و سطح غنی سازی را اگر شده تا سه و نیم درصد بیاورند و آنجا این را میتوانستند به امت حزب الله بفروشند که به هرحال، ما دانش هستهای را به دست آوردیم و برای مان دیگر مهم نیست. مهم برای ما دانش هستهای بود که دیگر به دست آوردیم.
درباره موشکها هم میتوانستند بگویند بله ما از اول هم قرار نبود موشکهای قاره پیما داشته باشیم. اینها را میتوانستند به ملت بفروشند و خب، پیامدش دستاوردهای خوبی هم به لحاظ اقتصادی میتوانستند داشته باشند. اینجا یک معمایی به وجود آمده و الان به نظر میآید در بن بستی افتادیم که این بن بست، خیلی خطرناک است. ببینید فکر میکنم ما تا خرداد سال آینده و این مکانیزم ماشه، بیشتر وقت نداریم. فرصت دوسالهای که با اوباما داشتند، چرخاندند و چرخاندند تا لحظاتی که میخواست برود قانون بشود، نشد و تبدیل به توافق شد. توافقی که هر رئیس جمهوری میآمد، میتوانست زیرش بزند، اینجا دیگر ما این فرصت را هم نداریم و اگر جمهوری اسلامی برود سمت مکانیزم ماشه، دیگر کار از کار گذشته.
البته حالا مقاومتهای اولیهای خواهد کرد یا اینکه از این فرجه و این پنجرهی زمانی استفاده میشود. نکتهی بعدی که به عنوان یک معمای سیاسی درآمده، این است که چرا ترامپ موضعی نگرفت؟! ترامپی که ویژگی یک اکشن سینمایی را دارد و خیلی ویترینی میخواهد برخورد کند، میآید دستورهای اجرایی میدهد و دستورهای اجرایی اش را هم ما دیدیم، چیز ویژهای نبود. همان دستورهای قدیمی. چرا اینجا سکوت میکند؟ چرا دست به یک واکنش آنی نمیزند؟ یا بخواهد دو تا تحریم دیگر وضع کند، آنچه هم که من میگویم، تحلیل است، خبر نیست. به هرحال، دارم نگاه میکنم به وضعیت موجود، به وضعیت اقتصاد؛ و خود آقای ترامپ و شخصیت سیاسی اش که اینها چکار دارند میکنند پشت صحنه که ما نمیدانیم. درست است که اینها گفتمان ایدئولوژیک دارند و بارِ ایدئولوژیک بر نظام حاکم است، ولی این گفتمان شان و محور مقاومت و پوزیشن ضد امپریالیستی شان یک طرف؛ و مصلحت نظام، طرف دیگر. مصلحت نظام میتواند همهی اینها را وتو کند آن موقع.
یعنی حق وتو مال مصلحت نظام است. یعنی آیا جمهوری اسلامی به این راحتی میخواهد برود سمت عاشورایی کردن صحنهی سیاست بین المللی با امریکا؟ به نظرم این پاسخ منفی دارد. تصورم این است که اینها دارند پشت صحنه مذاکره میکنند، تیمهای مذاکره از طرف وزارت خارجه امریکا و جمهوری اسلامی مشغول گفتوگو هستند. به هرحال، این را بگویم و تمام کنم، نیروهایی که به منافع ملی فکر میکنند، قطب نمای شان منافع ملی است، به گذر به یک حکمرانیی دمکراتیک هم فکر میکنند، اگر اتفاقاتی مثل انجام مذاکره و امضاء افای تی اف و ... از سوی حاکمیت رخ داد، باید حمایت کرد. باید بگوییم دست شان دردنکند، مچ حکومت را نگیریم، از گفتمان بقا به گفتمان مطالبه گری، جامعه عروج پیداکند، جامعه راهش را پیدا میکند؛ و مسائل ایران، مسائلی نیست که با این مذاکره و این اتفاق حل شود، تازه شروع مسائل مختلفی است که در جامعه ایران وجود دارد.»
در این نشست، نوبت سخن به احمدبخارایی که رسید، از عنوان نشست، «سیاست، مذاکره، سیاه و سفید» گفت و اینکه یکی دو مورد به نظرم میرسد که مطرح میکنم.
این جامعه شناس گفت: «در پوستر نشست، مذاکره با ترامپ نوشته شده بود، نه مذاکره با امریکا. یک؛ و دوم، سیاه و سفید. توجه به این بد نیست. ظاهرا به نظر میرسد کسانی که میخواهند وارد گفتگو شوند با امریکا باید بدانند که رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است بین ترامپ و امریکا. به این معنا که ترامپ، ویژه است. اگر با ترامپ گفتگو کنند، با امریکا هم گفتگو کرده اند. ولی اگر با امریکا گفتگو کنند، لزوما با ترامپ گفتگو نکرده اند. رابطهی عموم و خصوص مطلق. چرا این گونه است؟ بخاطر خاص بودن ترامپ. حالا این خاص بودن، موجب تعجب خیلیها شده، از کسانی که داخل امریکا هستند، تا ماها که این طرف دنیاییم. فردی که بیزینس من هست، دنیای سیاست را هم در چارچوب نظام اقتصادی خودش نگاه میکند، همان طور که در نظام اقتصادی سرمایه داری، رحم و مروت و اخلاق، خیلی محلی از اعراب ندارد و بنگاههای بزرگ میآیند بنگاههای کوچک را له و خرد میکنند زیر پای شان و میروند، الان ترامپ هم آن چیزی که برای سیاست درنظر گرفته، در این فضاست.
برای اینکه خودش (امریکا) سر پا بماند کارهایی بکند که ممکن است از دید خیلیها غیراخلاقی و غیر انسانی هم تلقی بشود، این جزء ماهیت ترامپ هست. و، اما پس مذاکره با ترامپ. یعنی نمایندهای که از طرف نظام حکمرانی ایران میرود، باید بداند که دارد با ترامپ مذاکره میکند. این آمادگی را داشته باشد. وقتی از قبل آمادگی داشته باشد، وقتی برود، ناگهان متعجب نمیشود. بشنویموقتی متعجب نشود، واکنشی عمل نمیکند. وقتی واکنشی عمل نمیکند، رضایت خواهد داشت. فراز و فرودهای آنچنانی که اگر بخواهیم اینجا به عنوان یک معما طرح کنیم و جواب بدهیم مثل اینکه یکهو در این وانفسای آسیب پذیری، یک جملهی معماگونهای هم بخواهیم بشنویم! و بیاییم معما را حل کنیم! (بالبخند) خیلی جالب است. یکهو یک مشکل پیش بیاید، یک جماعتی هم بسیج شوند این مشکل...، ولی اگر بدانند مذاکره با ترامپ است. ترامپ را دیگر باید بشناسند دیگر. دور دومش است. دیگر همه شناختند. ویژگی هایش است. خوب، بد، زشت، زیبا این است. این واقعیت است. وقتی که متوجه شوند مذاکره با ترامپ، اخص است نسبت به مذاکره با امریکا، با آمادگی میروند، نه ذوق زده میشوند، نه نگاه منفی پیدا میکنند، نه وسط کار عقب نشینی میکنند، این یک.
دو، سیاه و سفید، سیاه آنی است که بگوییم اصلا مذاکره نه، سفید هم آنی است که مذاکرهی خوبی صورت بگیرد. ما رنگ گفت و گوی مان خاکستری است. چرا خاکستری است؟ چون نمیتوانیم مذاکره کنیم. مذاکره این است که دو تا گروه دو تا نیرو مینشینند به نحوی یک همآوردیهایی دارند، این یک چیزی دارد بالاتر از آن، آن یک چیزی دارد بالاتر از این، میآیند پای میز مذاکره، گفتگو میکنند، دیالکتیک ایجاد میشود، به تصمیمات جدیدی میرسند، برگهای بازی دارند. مذاکره این است. ما برگ بازی نداریم. یک معامله است. یک چندرغاز در جیب مان است، میخواهیم برویم کالایی بخریم، آخر کی میگوید مذاکره؟! این را باید بداند جمهوری اسلامی.
جمهوری اسلامی که از منطقه عقب نشینی کرده، محور مقاومتش متزلزل شده، بشدت اقتصادش آسیب پذیر است، اعتراضات در چشم انداز ایران در سال ۲۰۲۵ از دید اکونومیست، میگوید فشار حداکثری از سوی ترامپ، افزایش تحریم ها، البته اینها پیش فرضش این است که این معامله (نمی گویند مذاکره) صورت نگیرد. دارد پیش بینی میکند.
احتمال تشدید اعتراضات داخلی ناشی از هم مشکلات اقتصادی، هم سرکوبهای سیاسی، افزایش تورم و کاهش ارزش ریال، وابستگیی بیشتر ایران به چین، و منزوی ماندن ایران از اقتصاد خلیج فارس و ادامهی همان روندی که در این تقریبا ده سال اخیر ما شاهدش بودیم چه از قول آقای حسین سلاح ورزی که رئیس پیشین اتاق بازرگانی ایران بود، از قول ایشان من نقل میکنم که میگفت از سال نود تاکنون، در این دوازده سیزده سال، حدود هزار و سیصد میلیارد دلار سالانه، میانگین، بخاطر تحریمها از تولید ناخالص داخلی، از دست داده ایم. به اندازه حجم کل اقتصاد ترکیه، در این سیزده سال گذشته، زیان مستقیم از تحریم دیده ایم.
حالا ببینید داشته اش چیست ایران؟ چه دارد که میخواهد برود معامله کند؟ متزلزل است. پایش روی پوست خربزه است. براین اساس میرود و به اندازهای که هست عرض اندام میکند، گرد و خاک نمیکند. حاجی زاده باید بداند که دورهی اینکه بخواهد با گردن کشی و اینها حقش را در دنیا بگیرد، سپری شده. اینکه شهرهای موشکی مان اگر هفتهای یکی افتتاح بشود، دو سال طول میکشد تا تمام شود، به بیان دیگر میخواست بگوید ما حدودا صد شهر موشکی داریم دیگر! یعنی چی؟ تصورتان این است که اگر شهرهای موشکی تان زیاد شود، الان میتوانید امتیاز بگیرید؟ مسیر خشونتی که در حوزه سیاسی تان در داخل و خارج اعمال کردید، مگر جواب گرفته؟ که این هم متعاقب آن، جواب بگیرد؟ آیا تسهیلاتی برتر از تسهیلات شما در دنیا نیست؟ شما اسرائیل را تهدید میکنید به وعدهی صادق ۳، نمیتوانید عملیاتی اش کنید. بنابراین، این موشکها خیلی به کار معامله با ترامپ نمیآید. حالا شما هی بگو ما صد تا دویست تا، هزارتا شهر موشکی داریم. یک مقوله است. هرچه هست، یک چیز است. آن هم موشک است. این به کارِ گفتگو با ترامپ نمیآید. باید ببینیم که ما توانایی مان چیست، چه هستیم و بر اساس آن، پای میز معامله برویم. موجودی یی که داریم بدهیم، یک اندک امتیازاتی بگیریم.
بعد، مسألهای که ذهنم را مشغول کرده بود، این است که این آقای ترامپ، آن یادداشتی که نوشت و ابلاغ کرد به هجده وزیر و دستیار و مدیرکلش، از وزیر امور خارجه تا نهایتا نفر هجدهم، مدیر سازمان فدرال تحقیقات، اف بی آی بود. اصلا مگر چه گفت که یکهو در داخل برآشفته شدند و گفتند مذاکره غیرعقلانی و غیرهوشمندانه و ناشرافتمندانه است.
آمد گفت یک: شما از سال ۱۹۷۹ (زمان اشغال سفارت امریکا در تهران) با امریکا دشمنی کرده اید. خب، دروغ که نگفته. شعارهای ما، مرگ بر امریکا مرگ بر امریکا مرگ بر امریکا همیشه بوده دیگر.
دو: حامی دولت تروریست بودید. حالا ما میگوییم محور مقاومت، او میگوید تروریست، عملا یکی است. توی پرانتز میگذارد حزب الله، حماس، حوثیها را. تازه ما میگوییم افتخار ماست که این کار را کردیم. این مقدمات را میچیند که نتیجه بگیرد. مقدماتش که درست است. اتهامی نزده به ما.
سه: میگوید در کشتار هفتم اکتبر ۲۰۲۳ شما مسئولیت داری. خب، مگر جمهوری اسلامی نگفت که هفتم اکتبر ۲۰۲۳، پانزدهم مهر ۱۴۰۲ که حماس حمله کرد به اسرائیل، این نشان دهندهی غرور است و افتخار است و فلان است، گفت دیگر. عقل سلیم هم حکم میکند که بدون هماهنگی با ایران نبوده و یک همچین کاری که هنوز که هنوز است اسرائیل در شوکش است. برای اسرائیل، یک فرض محال بود که برایش این اتفاق بیفتد. یعنی آیا حماس این کار را بدون هماهنگی با ایران انجام داده؟! البته عقل سلیم نمیتواند این را بپذیرد. پس در اینجا هم ترامپ به شما میگوید در هفتم اکتبر مسئولیت دارید، بی ربط نمیگوید.
بعد، چهار میگوید شما تمایل دارید و تهدید کردید موشک بالستیک و کروز به سوی اسرائیل پرتاب میکنید. این هم راست میگوید دیگر. باز پریروز گفتند که ما وعده صادق ۳ را فلان خواهیم کرد و این دفعه، طوری اجرا خواهد شد که اسرائیل نابود خواهد شد!
پنج: میگوید در داخل هم نقض حقوق بشر میکنید. چه در مورد زنان و چه در مورد مردان. خب، راست میگوید. الان ما بسیاری منتظر اعدام داریم. یعنی همین الان که دارم با شما صحبت میکنم ببرند انفرادی، فردا سحرگاه هم دیگر در قید حیات نباشند. از این بسیار منتظر اعدام، پنجاه و چهار نفرشان، زندانی سیاسی، امنیتی اند که هر کدام شان، برای خود یک متفکر و اندیشمنداند و یک لیدراند. چون مجرم سیاسی، یعنی آدمِ پیشرو. هنجارشکن است، هنجارهای نظام سیاسی را میشکند، مشخص است با قدرت درمی افتد. پس معلوم است که این پیشرو است. او که سارق و قاتل که نیست.
ترامپ این را هم بی ربط نمیگوید؛ و شش: ترامپ میگوید میخواهم از دستیابی تان به سلاح هستهای جلوگیری کنم. چون تهدید هستید برای جهان. واقعیتِ قضیه دیگر. تهدید است دیگر. یعنی این چهرهی خشونت بارش بیش از چهرهی رحمانی اش در داخل و خارج جلوه گری دارد؛ و تنها برگ برندهای هم که ایران دارد، همین موشکش است که این داستان موشک هم خودش یکی از جلوههای خشونت است. موشک برای چیست؟ در آن که شیرینی حمل نمیشود! برای از بین بردن است دیگر.
بعد میگوید اشخاص تان را تحریم میکنیم اگر با ما گفت و کو نکنید. صلاح کاری که میتواند انجام دهد، برای تأمین منافع ملی امریکا. او، شخص خاص، تأمین منافع ملی امریکا. میگوید تسهیلات مالی را لغو میکنم، درآمدهای ویژه را مسدود میکنم. صادرات نفت ایران را به صفر میرسانم. نفتکشهایی که محمولههای نفت را جابجا میکنند، توقیف میکنم و ایران را در جهان منزوی میکنم.
آیا این راهکاری که نشان میدهد، ارتباط منطقی با آن مقدمات شش گانهای که من عرص کردم ندارد؟
من و شما هم جای ترامپ بودیم، همین کار را میکردیم. قدرت اگر داشتیم، دست طرف را باز نمیگذاشتیم، فشار مالی ایجاد میکردیم.و، اما صحبت آخرم، آقای اراوند، در ابتدا پرسیدند که چرا ما در انجمن جامعه شناسی ایران به این موضوع میپردازیم، به دلیل اینکه بحث مذاکره، ارتباط تنگاتنگی با مسائل اجتماعی دارد، چه آنها که ابعاد مادی دارد، مثل فقر، و چه آنها که جنبهی غیرمادی دارد، مثل جرم، رابطهی ما با امریکا نه صرفا بحث رابطه با امریکا، بحث این است که ما با جهان تعامل داشته باشیم و چهرهی خشونت بار نداشته باشیم، این تأثیر مسقیمش در داخل کشور هست و روابط اجتماعی و انسجام و امید به آینده و اعتماد بین امت و حاکمیت، (چون که اینجا دولت و ملت که نیست، اینجا امت و حاکمیت است) بیشتر میشود. این پارامترهای یک جامعهی سالم است.
از این جهت، ما ورود کردیم، و اینکه چرا اینقدر مهم شده، آقای اراوند شما میفرمایید بازی باخت، باخت، درست میگویند از یک جهت، ما مسیری آمدیم، همیشه هم گفته ام مجبوریم بین بد و بدتر انتخاب کنیم. ما مسیری آمدیم خودمان را قراردادیم در انتهای خط، در یک انتخاب بین بد و بدتر که حالا عقل سلیم میآید بد را انتخاب میکند، وقتی شما با ضعف باید بنشینی جلوی ترامپ، این بد است دیگر؛ ولی بدترش این است که اصلا قهر بکنی! بگویی که عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه هم نیست.
آقای آصفی درست میفرمایند، بالاخره بعد از چهل و خردهای سال، یک عقلانیتی آمده سراغ حاکمیت، منتها توی چیزی گرفتارند که خودشان توان خودشان را گرفته اند. یعنی آب در هاون میکوبند. آقای محسن رضایی میگفت این ترامپ میخواهد شاه باشد نه رئیس جمهور. ببین. فهمیده. این ترامپ، فقط یک رئیس جمهور معمولی نیست، حالا ایشان لفظ شاه را استفاده میکند، من میگویم خاص است. بیزینس من است. میخواهد اقتصاد را در سیاست پیاده کند. حالا هرکسی یک چیزی میگوید و این هم میگوید شاه، آقایان جمهوری اسلامی، شما که نمیتوانید شاه رو عوض کنید، این شاه رأی آورده فعلا هست، حالا که معتقدید این شاه است باید خودتان را آماده کنید برای گفتگو با یک شاه! پس با چشمانی باز بروید جلو.
و، اما مذاکرات اگر صورت بگیرد، به طور مشخص، تهدید جنگ، حملهی اسرائیل به ایران دیگر منتفی میشود یا کاهش پیدا میکند شدتش؛ و آن مذاکرهی آنجا با صلح نانوشته با اسرائیل، عملا پیوند میخورد و یکی میشود.
دوم اینکه، جامعه یک احساس نشاط روحی و روانی پیدا میکند. یعنی نشانههای امیدآفرینی در فضای روانی جامعه. الان هم هرجا میروی، میبینی مردم همین را از یکدیگر میپرسند که آیا مذاکره میشود یا نه، مردم هم دلار و سکه را میبینند طبیعتا که شاخص بزرگی است.
تنها مسیری که منافع ملی ایران هم میتواند تأمین شود، همین مسیر مذاکره است. نقطهی مقابلش هم این است که مذاکره انجام نشود، کهای کاش اگر من جای سیاستمدارها بودم، با چراغ خاموش حرکت میکردم، این گونه نبود اگر توانمند نیستم بیایم گردوخاک راه بیندازم، چون وقتی این گردوخاک فرو بشیند، آن ناتوانی من بیشتر عیان میشود، خودم آمدم ناتوانی ام را بُلد کردم. آن وقت، من ناتوان بخواهم بروم با ترامپ گفتگو کنم، یک مقدار سرشکستهتر هستم، یعنی میخواهم بگویم خیلی از این حرفها که زده میشود که ما مذاکره نمیکنیم و ... در حالی میدانید یک گزینه بیشتر ندارید، آن هم دقیقا «معامله با ترامپ» است، در این تردیدی نیست. حالا این بیاید در آرامش و سکوت و با چراغ خاموش حرکت بشود، این به مراتب، شمای جمهوری اسلامی، قدرت چانه زنی تان در مقابل ترامپ، بیشتر است. تا اینکه بیایید فضای متشتتی ایجاد کنید با این شعار که «مذاکره نمیکنیم»، تصور کنید طرف مقابل، کوتاه میآید. تصور غلط.
وقتی او کوتاه نمیآید، شما یعنی یک ادعایی کردید که نتوانستید به آن عمل کنید، سرشکستهتر میشوید؛ بنابراین توصیهی من به سردمداران جمهوری اسلامی این است که بر طبل مذاکره نکردن نکوبند. این نقض غرض به دنبال خواهدداشت. این شمشیری است که رو به خود است.
اراوند، درضمن، یه سوالی داشت که آیا این آخرین بحران جمهوری اسلامی است؟ ما که نمیتوانیم دقیق پیش بینی کنیم.، ولی به نظر میرسد این بحران، جنسش و ماهیتش کمی متفاوت از بحرانهای قبلی است. خاصتر از بحرانهای قبلی و تعیین کننده تر.