"دیدارنیوز" در گفتگو با رضا اکبرینوری تفکر انتقادی را بررسی کرده است؛
دیدارنیوز – رسول شکوهی: رویکردهای سنتی در نظام آموزشی، دیگر جوابگو نیست. مسائل جدید، راهکارهای جدید میطلبد و دیگر نمیتوان برای مسائل امروز از راهکارهای گذشته استفاده کرد. فکر کردن همواره در طول تاریخ ابزاری برای بشر بوده تا با آن مسائل خود را حل کند و پیش برود. رفته رفته این فهم به وجود آمد که همین فکر کردن نیز آداب و قاعده دارد و برای بهتر پیش رفتن، باید این قواعد را کسب کرد. نظامهای آموزشی نیز بر همین اساس سازوکار کلان خود را به این سمت هدایت کردند که مخاطبان آنها یعنی کودکان و نوجوانان، درست فکر کردن را بیاموزند تا حل مساله کنند و جوامع را پیش ببرند.
تفکر انتقادی به عنوان یک بحث علمی در طول دورههای مختلف توسط بسیاری از متفکران مطرح شد و این ایده را دنبال کرد که افراد بتوانند واضح و درست بیاندیشند، عقلانی و استدلالی فکر کنند و این فکرها مبتنی بر ارزیابی باشد. به تعبیر سادهتر، افراد به توانایی اندیشیدن مجهز باشند.
در ایران چند سالی میشود که افرادی این ایده را دنبال میکنند و آثاری ترجمه و تولید شده است. رضا اکبرینوری عضو هیات علمی دانشگاه آزاد یکی از این افراد است. او به شدت مشغول تولیدات گوناگونی در این حوزه است و وقت و انرژی خود را به این موضوع اختصاص داده است. او که هم فضای آکادمیک را تجربه کرده و هم فضای عمل اجتماعی را، این روزها بیشتر وقت خود را در این فعالیتهای اجتماعی متمرکز کرده و ایدههایش را در این حوزه دنبال میکند. با او درباره تفکر انتقادی و نسبت آن با نظام آموزشی گفتگویی داشتم که در ادامه خواهید دید.
پرسش شکافنده است
تعریف تفکر انتقادی ابعاد گوناگونی دارد و سادهترین تعریف آن توانایی درست اندیشیدن است. اندیشیدن به مانند دیگر کارهایی که یک انسان انجام میدهد نیاز به مهارتهای خاص دارد. مهارت درست اندیشیدن. این درست اندیشیدن ابزارهایی دارد. اکبرینوری بر نقش پرسش و پرسشگری در فرآیند درست اندیشیدن تاکید زیادی دارد. تاکید او تا حدی است که تفکر انتقادی را بدون پرسشگری قابل تحقق نمیداند. او درباره پرسشگری میگوید: « اهمیت پرسشگری در تفکر انتقادی در این است که شکافنده است. وقتی ما پرسش میکنیم مسیری را میشکافیم یا فضایی ایجاد میکنیم تا بتوانیم شفافتر ببینم و ارزیابی کینم».
این استاد دانشگاه به جامعه ایرانی اشاره میکند و با نگاهی آسیب شناسانه، جامعه ایران را بیش از آنکه پرسش داشته باشد دارای پاسخ میداند. او فواید پرسشگری را در چهار محور دسته بندی میکند. پرسشگری این آگاهی را به ما میدهد که وادی جهل ما از دانستههای ما بیشتر است و این باعث میشود که کمتر پاسخ دهیم. مورد بعدی این است که پرسشگری میتواند وضعیت ما را واضحتر کند و این وضوح، به داوریها و انتخابهای ما کمک میکند. همچنین جسارت و اعتماد به نفس لازم را برای مواجهه با موقعیتهای کمتر شناخته شده به ما میدهد و در نهایت، پرسشگری معطوف به کشف است. کشف خود یا دیگری یا مساله. که به حل مساله ختم میشود.
اکبرینوری به نسبت پرسشگری و نظام آموزشی اشاره میکند و میگوید: «آنچه در رابطه با بحث نظام آموزشی و مدرسه مهم است این است که ما بتوانیم فرزندان خود را در نظام آموزشی به توان پرسیدن و جسارت پرسیدن و چگونه پرسیدن مجهز کنیم. اهمیت موضوع را درک نکرده ایم و متوجه نشده ایم که بچه های ما با پرسشگری است که بزرگ میشوند، بالغ میشوند، شجاعت پیدا میکند، کشف میکنند و خودشان و جامعه را میشناسند. لذا برای بچه ها چه در مدرسه و چه در خانواده، معمولا پاسخهای آماده ای داریم که با این پاسخ های آماده، مسیر تفکری فرزندانمان را میبندیم و مسدود میکنیم».
تربیت مجامع متفکران
نسبت بین تفکر انتقادی و نظام آموزشی بخش اصلی گفتگوی ما را به خود اختصاص داد. وقتی به دنبال ایجاد این موضوع مهم در ساختار آموزشی و مدارس هستیم این شائبه ایجاد میشود که درسی تحت عنوان تفکر انتقادی به وجود بیاید یا فعالیتهایی در این زمینه انجام گیرد. اکبرینوری این نکته را رد میکند و میگوید: «مسئولین ما و مدیران آموزشی ما تصور میکنند تفکر انتقادی یعنی یک واحد درسی. مشخصاً در جوامع پیشرو دنیا تفکر انتقادی بسیار مهم است. تفکر انتقادی را جریان پایدار و مستمر در آموزش میبینند که این جریان در همه دروس و در همه فعالیتهای فوق برنامهای مدارس و نظامهای آموزشی جاری است».
او تفکر انتقادی را یک فرآیند مستمر و طولانی مدت در آموزش میبیند. یعنی یک جریانی با تمام شئون تعلیم و تربیت باید به وجود بیاید که در یک فرآیند ۱۲ یا ۱۶ ساله، درونی شود.
اکبرینوری به دو شیوه آموزشی اشاره کرد که در یکی تحریک حافظه مدنظر است و طبیعتا در آن سواد اطلاعاتی اهمیت بالایی دارد. در این شیوه انباشت اطلاعات است که به موفقیت ختم میشود چون نظام تنبیه و پاداش هم بر همین اساس قرار گرفته است. در شیوه دوم ادراک و فهم، مدنظر است و سواد اطلاعاتی اهمیتی ندارد. وقتی قدرت تحلیل و فهم وجود نداشته باشد اطلاعات زیاد مانع حرکت میشود و فرد زیر این اطلاعات دفن میشود و خلاقیت کشته شده و انتخاب مسیر نیز غیر ممکن میشود. او در این باره میگوید: «درک و فهم کردن چیزی فراتر از آموختن است».
اکبرینوری بر عبارتی تاکید دارد که شاه بیت بحث ما در رابطه با نسبت تفکر انتقادی و تعلیم و تربیت است. او بر «تربیت مجامع متفکران» تاکید دارد. بر اساس گفتههای این استاد دانشگاه، وقتی بر این اساس حرکت کنیم دیگر تحریک حافظه جای خود را به تحریک ادراک میدهد. او در این باره میگوید: «وقتی میگویم مجامع متفکران، یعنی فرزندان باید در نظامهای آموزش ما به جای اینکه مسائل را بیاموزند، از طریق درگیر شدن با محتوای درسی و مسائل جامعه، رویکرد دانستن را به جای رویکرد آموختن در پیش بگیرند. ما در حال حاضر در نظام آموزشی به بچهها میآموزانیم. اما معنای آن دانستن نیست و اگر هم هست انقدر گستره دانستن، کوچک است که نمیتواند اتفاقهای بزرگی از طریق خروجیهای نظام آموزشی رقم بزند».
او به چهار سطح اشاره کرد که در این موضوع بسیار تاثیرگذار هستند. مدیران و مسئولان آموزشی؛ معلمان و مربیان؛ خانوادهها و خود دانشآموزان. در سطوح مدیریتی باید این فهم ایجاد شود که باید کل ساختار را به سمت تفکر انتقادی سوق داد و در سطوح پایین، احساس نیاز و یادگیری در حین آموزش دادن به دانشآموزان نیز از جمله مسائلی است که اکبرینوری بر آن تاکید دارد.
این کارشناس تفکر انتقادی، نقدی هم به سنگینی محتوای آموزشی مطرح میکند. به عقیده او محتوای حجیم و سنگین آموزشی ما فرصت اندیشیدن و دادن فضایی که باید بین آموختنها قرار گیرد را از دانشآموز میگیرد. آموزاندن و فرصت دادن یک سیکلی است که باید توامان طی شود. این فرصت باعث میشود که به آنچه آموخته فکر کند و درونی کند و خطاهای آن را یافته و پرسشهای جدید مطرح کند.
در تفکر انتقادی «آموزش، پر کردن یک سطل خالی نیست، بلکه روشن کردن شعله آتش است». برای روشن کردن یک شعله آتش باید فرصت داد و صبر کرد. با اینکه زمان کم است اگر دیر به سراغ روشن کردن آتش برویم سرما به وجودمان رسوخ میکند اما در هر مرحله که این کار را انجام دهیم دیر نیست. باید شروع کنیم و کمال گراییها را کنار بگذاریم و از اشتباه کردن نترسیم. از کشاکش اشتباه و اصلاح است که تعالی صورت میگیرد. در تفکر انتقادی، موفقیت یعنی حل مسئله. مسائلمان را بفهمیم و برای حل آنها از تفکر انتقادی کمک بگیریم.