تیتر امروز

زیباکلام: بین مسئولان و واقعیات، دیوار وجود دارد!/ بخارایی: می‌خواهی به آمریکا احترام بگذاری؟! پس به تبع آن، باید به اسرائیل هم احترام بگذاری!
بررسی عواقب جنگ ایران با اسرائیل در بستر ریاست جمهوری ترامپ در نشست اندیشکده سیمرغ باریخ

زیباکلام: بین مسئولان و واقعیات، دیوار وجود دارد!/ بخارایی: می‌خواهی به آمریکا احترام بگذاری؟! پس به تبع آن، باید به اسرائیل هم احترام بگذاری!

روز یکشنبه ۲۰ آبان ماه، نشست اندیشکده سیمرغ باریخ با موضوع عواقب جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل در بستر ریاست جمهوری ترامپ، برگزار شد و نام‌های آشنا از جمله صادق زیباکلام، احمد بخارایی و مهدی مطهرنیا...
مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد

جامعه پلاس چند روز مانده به سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، میزبان مریم جلالی معاون صنایع دستی بود؛ از او هم درباره عملکردش در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی صحبت کردیم هم درباره...
از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد
گفتگوی دیدارنیوز در برنامه «ایرانشهر» با دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت

از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد

«ایرانشهر» در نخستین برنامه از سلسه‌گفتگوهای خود با موضوع «منافع ملی ایران» به سراغ علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت رفته و به بررسی ابعاد مفهوم «وفاق» در عرصه سیاسی امروز کشور پرداخته...
متن کامل گفتگوی "دیدارنیوز" با رضا اکبری‌نوری پیرامون تفکر انتقادی؛

آموزش پر کردن یک سطل خالی نیست، روشن کردن شعله آتش است

News Image Lead

تفکر انتقادی یکی از مباحثی است که چند سالی است در ایران پا گرفته و افراد مختلفی به سراغ آن رفته‌اند. در همین راستا گفتگویی با رضا اکبری‌نوری استاد دانشگاه و کارشناس تفکر انتقادی داشته ایم که متن کامل آن در ادامه می‌آید.

کد خبر: ۱۷۷۶۷
۱۳:۵۳ - ۱۲ دی ۱۳۹۷
دیدارنیوزـ رسول شکوهی: تفکر انتقادی یکی از مباحثی است که چند سالی است در ایران پا گرفته و افراد مختلفی به سراغ آن رفته‌اند. در همین راستا گفتگویی با رضا اکبری‌نوری استاد دانشگاه و کارشناس تفکر انتقادی داشته ایم که متن کامل آن در ادامه می‌آید.
 
دیدارنیوز: من فکر می­‌کنم خلاقیت، تفکر انتقادی، مهارت­‌های زیستی، مهارت‌­های اجتماعی، توانایی حل مسئله از فیزیک و ریاضی و شیمی برای کودکان ما در مدرسه هم مفیدتر و هم واجب‌­تر است. سؤال اول من یک سؤال به ظاهر ساده، اما مهم است. تفکر انتقادی چیست؟

اکبری‌نوری: سؤال هم سخت است و هم ساده است. این سؤال کل پیکره تفکر انتقادی را در بر می­‌گیرد. برای شروع از همین ابتدا عرض می­‌کنم که ما تفکر انتقادی را اصطلاحاً برای شیوه درست اندشیدن و واضح اندیشیدن و عقلانی و استدلالی اندیشیدن و مبتنی بر ارزیابی می­‌بینیم. وقتی می­‌گوییم فردی مهارت تفکر انتقادی را دارد به آن معنا است که به توانایی که ما از آن تحت عنوان توانایی اندیشیدن یاد می‌­کنیم، مجهز است.

دیدارنیوز: نسبت این توانایی اندیشیدن با تفکر خلاق و تفکر تحلیلی و ... چیست؟

اکبری‌نوری: بین تفکر خلاق و تفکر تحلیلی، تفاوت وجود دارد. در تفکر خلاق، فکر معطوف به ساختن و تولید کردن و ایجاد کردن است. در تفکر انتقادی، محوریت با ارزیابی کردن است. یعنی کار تفکر انتقادی این است که دستاورد‌های فکری و عملی ما را مدام به ارزیابی بگذارد و آن­ها را واضح‌­تر و منطقی‌­تر نماید. استدلال­‌های لازم را برای آن­ها فراهم بیاورد و بعد زمینه ارتقاء آن­ها را ایجاد کند. به این معنا تفکر خلاق و تفکر انتقادی، دو رویه یک سکه هستند. اما یکی معطوف به ساخت و تولید است و دیگری معطوف به سنجش و اعتبار سنجی است. تفکر تحلیلی زیر مجموعه تفکر انتقادی قرار می­‌گیرد.
 
دیدارنیوز: یک ویژگی اصلی تفکر انتقادی پرس­شگری است. نسبت تفکر انتقادی با پرس­شگری و آموزش پرورش چیست؟

اکبری‌نوری:  تفکر انتقادی یک سری مبانی و معیار و مؤلفه دارد و یکی سری هم خروجی و دستاورد دارد. از جمله مبانی بسیار مهمی که در تفکر انتقادی عملاً موتور محرکه تفکر به معنای درست است مهارت یا روحیه یا توان پرسشگری است. به این معنا آنچه که ما مد نظر داریم این است که دانش‌آموزان و فرزندان و افراد جامعه ما پیش از این که هرگونه داوری، قضاوت و هرگونه تصمیم‌گیری را بخواهند در رابطه با موقعیت یا موضع و مساله‌ای انجام دهند باید پیش از هر کدام، یک سری پرسش‌ها را مطرح کنند. حالا این پرسش‌ها برخی معطوف به مبانی و برخی معطوف به اجزاء و ترکیب و تحلیلی و برخی معطوف به پیامد‌ها و نتایجی است که از یک مسئله یا موقعیت ممکن است به دست آید. اما وجه مشترک همه این‌ها توانایی پرسشگری است. پرسشگری در تفکر انتقادی از اهمیت زیادی برخوردار است به این معنا که اساساً تفکر انتقادی بدون پرسشگری نمی‌تواند محقق شود. اهمیت پرسشگری در تفکر انتقادی در این است که شکافنده است. وقتی ما پرسش می‌کنیم مسیری را می‌شکافیم یا فضایی ایجاد می‌کنیم تا بتوانیم شفاف‌تر ببینم و ارزیابی کینم. آنچه در رابطه با بحث نظام آموزشی و مدرسه مهم است این است که ما بتوانیم فرزندان خود را در نظام آموزشی به توان پرسیدن و جسارت پرسیدن و چگونه پرسیدن مجهز کنیم.
 
آموزش پر کردن یک سطل خالی نیست، روشن کردن شعله آتش است

دیدارنیوز: یکی از نقد‌های جدی به آموزش پرورش ما تاکید بیش از اندازه بر محفوظات است و تحلیل و تفکر کمرنگ می‌شود. برای تفکر انتقادی در عمل چه باید کرد؟ در دنیا در رابطه با تفکر انتقادی در مدارس چه کار‌هایی انجام می‌دهند؟

اکبری‌نوری: بسیار سخت است که ما این فرایند را در فضای آموزشی به نتیجه برسانیم. یک اشتباهی که معمولاً در مورد تفکر انتقادی در جامعه رخ می‌دهد این است که مسئولین ما و مدیران آموزشی ما تصور می‌کنند تفکر انتقادی یعنی یک واحد درسی است؛ و یا اینکه چند صفحه از یک کتاب را به تفکر خلاق و یا تفکر انتقادی اختصاص دهند و دانش‌آموزان، سالی ۱۰ صفحه تفکر خلاق بخوانند و شاید تمرین‌هایی انجام دهند تا این سبک از تفکر ایجاد شود. کاملاً اشتباه است. مشخصاً در جوامع پیشرو دنیا تفکر انتقادی بسیار مهم است. تفکر انتقادی را جریان پایدار و مستمر در آموزش می‌بینند که این جریان در همه دروس و در همه فعالیت‌های فوق برنامه‌ای مدارس و نظام‌های آموزشی جاری است. یعنی وقتی می‌گوییم فرزندان ما باید متفکر تربیت شوند. معنایی که ما از آن صحبت می‌کنیم یعنی ما درس شیمی و فیزیک و تاریخ و ریاضی و... را بر بستر تفکر انتقادی باید آموزش دهیم. فرزندان ما تفکر انتقادی را در اجزای آموزشی و درسی خودشان می‌آموزند. فرزندان ما در نظام آموزشی که بر این مبنا آموزش می‌بینند، وقتی هندسه می‌خوانند به درک هندسی دست می‌یابند. درک و فهم کردن چیزی فراتر از آموختن است. مشکلی که ما داریم این است که فرزندان ما هندسه را می‌آموزند، اما درکی از آن ندارند. بقیه دروس هم همینطور است. تفکر انتقادی یک پروسه مستمر و نسبتاً در آموزش طولانی مدت است. بدان دلیل که امروزه متخصصان تعلیم و تربیت که مبنای آن‌ها تفکر انتقادی است بر این اعتقادند که برای اینکه فرزندان در نظام آموزشی مهارت اندیشیدن پیدا کنند به یک پروسه ۱۲ تا ۱۶ ساله نیاز دارند. یعنی از ۶ سالگی تا ۱۸ سالگی یا ۲۴ سالگی. به همین دلیل این فرایند مستمر است و مشخصاً با حوزه درک کار دارد.

آموزش به دو شیوه می‌تواند رخ دهد. یک بار آموزش می‌دهیم و در آن تحریک حافظه مد نظرمان است. در چنین شرایطی طبیعتاً آنچه که برای ما مهم می‌شود، سواد اطلاعاتی است. یعنی هر چه بچه‌های ما سواد اطلاعاتی بیشتری داشته باشند و اطلاعات انباشته کنند این‌ها افراد موفق‌تری هستند. نظام پاداش و تنبیه را هم روی همین مسئله قرار می‌دهیم. در نوع دوم تعریف ادراک و تفهیم فهم، مد نظر است و دیگر خیلی سواد اطلاعاتی مهم نیست. چون فرزندان ما وقتی نمی‌دانند با اطلاعاتی که در اختیار دارند باید چه کنند، طبیعتاً هر چه اطلاعات به آن‌ها دهیم برای آنان بیشتر یک مصیبت است. با این همه محفوظات نمی‌دانند چکار کنند و زیر آن اطلاعات دفن می‌شوند و خلاقیتشان از بین می‌رود و نمی‌توانند مسیرشان را انتخاب کنند.

دیدارنیوز: بحثی که در نظام آموزشی ما پیش می‌آید این است که همه در نظر از این بحث می‌کنند که ما باید کودکان را به سمت تولید و خلاقیت ببریم. اما در عمل این اتفاق رخ نمی‌دهد و باز هم به تعبیر شما به همان نظام پاداش و تنبیه برمی‌گردد. بچه‌ها و خانواده‌ها هنوز متوجه نشده‌اند چه چیزی برایشان کاربردی است. چه کاری می‌توان انجام داد که متوجه شوند این تفکر انتقادی است که در زیست جمعی و فردی کار می‌کند. اول باید از کجا آغاز کرد؟

اکبری‌نوری: عرض کردم فرایند دشواری است به این معنا که بپذیریم کار سنگین و زمان‌بری را در پیش داریم. شاید اولین جایی که باید اتفاق بیفتد حوزه ادراکی مدیران آموزشی و خانواده‌های ما است. یعنی درک کنیم که آنچه به عنوان تفکر انتقادی مطرح است تا چه اندازه در سرنوشت تک تک فرزندان جامعه ما در درجه اول و بعد سرنوشت جمعی جامعه ما مؤثر است. برخی از کشور‌ها و مؤسساتی که چهار دهه است به صورت حرفه‌ای در زمینه تفکر انتقادی کار می‌کنند یک عبارتی دارند که «آینده جهان از آن جوامعی است که آموختن بیندیشند». این حرف یک حرف معنی داری است. یعنی اگر قرار است که من موفقیتی کسب کنم و موقعیتی داشته باشم و دستاوری برای خودم و جامعه خودم داشته باشم، مسیر آن از اصلاح شیوه اندیشیدن می‌گذرد. اگر این اتفاق درحوزه ادراکی مدیران آموزشی ما اتفاق بیفتد، کار ما ساده‌تر خواهد شد. چون آن‌ها می‌دانند چه رسالت و مأموریت مهمی‌ را در پیش دارند. بعد از آن می‌توان مسیر را تعیین کرد. اینکه معلمان ما، خودشان مهارت اندیشیدن را یاد بگیرند. آن‌ها هم می‌توانند هم زمان با دانش‌آموزان یادگیری را شروع کنند. با توجه به توانایی و تجربه معلم در تدریس، می‌تواند آموزش را با دانش‌آموزش شروع کند و ضمن آموزش دادن، خودش هم یاد بگیرد. این اتفاقی است که در خیلی از نظام‌های آموزشی رخ می‌دهد. ضمن اینکه به طور موازی می‌توانیم دانشگاه‌هایی که معلم تربیت می‌کنند، یک یا دو سال قبل اینکه این افراد وارد دوره آموزش جدی با بچه‌ها شوند تحت آموزش قرار گیرند.

دیدارنیوز: بنابراین ما به چند سطح می‌رسیم؛ ۱- مدیران ۲- معلمان و مربیان ۳- خانواده ۴- بچه‌ها. آیا در خصوص معلمان و مربیان نکته‌ای باقی مانده است که بفرمایید؟

اکبری‌نوری: یکی دو نکته درمورد مربیان وجود دارد. از آنجایی که بحث تفکر در درجه اول خیلی بدیهی به نظر می‌رسد، این نگاه وجود دارد که معلمانی که مهارت لازم را کسب کنند می‌توانند با دانش‌آموزان شروع به کار کنند و در خصوص خانواده باز هم باید تغییر ادراک اتفاق بیفتد. چون می­‌تواند تبدیل به یک مطالبه در خانواده شود. چطور امروز خانواده­‌ها تشخیص می‌­دهند که باید یک زبان دوم یاد بگیرند؟! خانواده باید در یک نقطه‌­ای به این تشخیص برسد که فرزندش باید اندیشیدن بیاموزد؛ که ممکن است در خرید کتاب و یا ویدئو‌های آموزشی برای این کار، مسیر بچه را هموار کند. در عین حال خودش هم آموزش ببنید. طبیعتاً مدیران، مربیان و بعد خانواده‌­ها در کنار فرزندان قرار می‌­گیرند تا بتوانند این مسیر را سریع‌تر و بهتر هموار کنند. چون زمان زیادی نداریم؛ و هر چه زمان از دست بدهیم، کار برای ما دشوارتر خواهد شد به دو معنا یکی که کشور‌های دیگر در این زمینه خیلی سریع حرکت می‌کنند و دستاور‌دهای زیادی دارند. کما اینکه تمام کتاب‌­های تفکر انتقادی ترجمه است؛ و هنوز خودمان کتابی ننوشته‌­ایم. بعد نوبت فرزندان است. با توجه به سن فرزند، وضعیت متفاوت است. از کودکان ۵ ساله تا مقطع دبستان نمی‌توان انتظار داشت که خودشان مسیری را برای این موضوع هموار کنند. ما یک طیف فرزندان بالغ‌­تری داریم که با آگاهی بخشی به این‌ها می‌توانیم مجابشان کنیم که خودشان دنبال مفهوم بروند. برای رفتن در این مسیر، شرط اول این است که ما حوزه ادراک را دستخوش تغییر قرار دهیم و افرادی که اثرگذار هستند آگاهی پیدا کنند که ما چه زمانی، در قبال چه امر مهمی داریم از دست می‌دهیم.
 
آموزش پر کردن یک سطل خالی نیست، روشن کردن شعله آتش است

دیدارنیوز: این نوع حوزه ادراک و نسبت آن با تفکر انتقادی کاملاً اکتسابی است. برای کسب تفکر انتقادی چه مهارت­‌هایی را باید آموخت؟

اکبری‌نوری: خیلی مفصل است و به دوره­‌های اموزشی متعددی نیاز دارد. مقدمتاً آنچه ما نیاز داریم که اتفاق بیفتد و راه را برای درست اندیشیدن هموار می­‌کند، مقوله پرسش­گری است. جامعه ما جامعه­‌ای است که بیش از اینکه پرسش داشته باشد، پاسخ دارد. پاسخ‌هایی که ما برای موقعیت‌­های مشابه، همیشه آماده داریم که ارائه کنیم. وقتی می‌گوییم ما باید مهارت پرسش­گری یاد بگیریم یعنی در ما باید چند اتفاق بیافتد: ۱- اینکه ما آگاهی پیدا کردیم که وادی جهل ما یا نداستن‌های ما بزرگ­‌تر از دانسته­‌های ما است. پس کمتر پاسخ می­‌دهیم. ۲- می­‌پذیریم که پرسش­گری است که می­‌تواند وضعیت را برای ما واضح‌­تر کند و در قبال این وضعیت می‌­توانیم فکر کنیم و داوری کنیم و مسیرمان را انتخاب کنیم.۳– جسارت و اعتماد به نفس لازم را برای مواجهه با موقعیت­‌های کمتر شناخته شده پیدا می­‌کنیم. ما به دلیل ابهام در موقعیت­‌های کمتر شناخته شده از ورود به آن­ها ابا داریم و سعی می­‌کنیم با موقعیت‌­های آشنا زندگی کنیم؛ لذا بخش مهمی از زندگی ما به بخش نا اندیشیده مربوط می­‌شود. پرسش­گری این جسارت را می­‌دهد که با موقعیت‌­های مبهم و دشوار و تا اندازه‌­ای ناشناخته روبه رو شویم. ۴- و در نهایت وادی کشف است. پرسش­گری معطوف به کشف است. کشف خود، دیگری یا مسئله یا موقعیت. بعد حل مسئله است. ما باید آن­قدر در قبال موقعیت‌­ها و مسئله‌­ها و جملات بپرسیم تا به این نتیجه برسیم که در یک وضعیت آشنا و شفافی قرار داریم و در این موقعیت آشکار و شفاف اقدامی انجام داد یا مسیری را برای حرکت تعیین کرد.

دیدارنیوز: اتفاقی که در عمل رخ می‌­دهد این است که در مدرسه، بچه­‌ای که پرسش­گری می‌­کند طرد می‌شود و بچه‌­ای که تسلیم است مورد پذیرش است. در واقع در عمل علاقه‌­ای به این جنس تفکر وجود ندارد.

اکبری‌نوری: مشکل حوزه ادراکی است. ما در اذهان خودمان کمبود وقت داریم. کمتر حوصله داریم. چرا این گونه است؟ به دلیل اینکه شیوه ادراکی ما به عنوان پدر و مادر یا مربی آموزش و پرورش یا مدیر تصمیم گیرنده در نظام آموزشی شیوه‌­ای است که این مسائل را به ما القا کرده است. چون اینگونه القا شده و اهمیت کاری را که داریم انجام می‌­دهیم و فلسفه کاری که انجام می‌­دهیم درک نکرده­‌ایم نمی‌­توانیم کار را به درستی پیش ببریم. اینکه شما می‌فرمایید که ما صبوری لازم نداریم و به بچه­‌های پرسشگر اهمیت نمی‌دهیم و وقت پرسشگری برای بچه‌­های پرسش­گر نمی‌گذاریم برای این است که اهمیت موضوع را درک نکرده­‌ایم و متوجه نشده‌­ایم که بچه‌­های ما با پرسش­گری است که بزرگ می­‌شوند، بالغ می‌­شوند، شجاعت پیدا می­‌کنند، کشف می­‌کنند و خودشان و جامعه را می­‌شناسند؛ لذا برای بچه­‌ها چه در مدرسه و چه در خانواده معمولاً پاسخ‌های آماده­‌ای داریم که با این پاسخ­‌های آماده، مسیر تفکر فرزندانمان را می‌­بندیم و مسدود می‌­کنیم. ما در تفکر انتقادی می­‌گوییم «آموزش، پر کردن یک سطل خالی نیست، بلکه روشن کردن شعله آتش است». در نظام‌های آموزشی که به تحریک حافظه می‌­پردازند، ذهن را مانند یک سطل خالی می­‌ببنند که مدام باید آن را با سواد اطلاعاتی پر کنند و هرچه این سطل پر شود، فرد موفق‌­تر است. اما در تفکر انتقادی آن­گونه نیست. ما باید شعله‌ای را در فرزندانمان روشن کنیم. این شعله پرسشگری است. جسارت افتادن در وادی پرسشگری است. اینکه فرزندان ما بتوانند شکافنده، زندگی کنند.

دیدارنیوز: جذاب بود. آموزش پر کردن یک سطل خالی نیست، روشن کردن شعله آتش است. مشکلی که باز اینجا است این است که خودِ دانش‌­آموز با یک معیار‌هایی سنجیده می­‌شود که معیار‌های اصیلی نیست. مثلا اینکه مدارک تحصیلی بسیار ارزشمند است. نسبت پیدا کردن این تفکر با یک امر بیرونی است. تا اینکه بخواهد در یک فضای آکادمیک بشود. در جهان پیرامون یا در طبیعت یا در کار است. ولی ما این فضا‌ها را نداریم. از دل نظام آموزشی و دانشگاه ما، کار حاصل نمی‌­شود و همه معطوف به یک مدرک است. این مسئله نه در فرایند کار ما وجود دارد و نه در نتیجه وجود دارد.

اکبری‌نوری: نظر من این نیست که از نظام اموزشی ما چیزی درنمی‌آید، اما آنچه خارج می‌شود انتظارات ما را برآورده نمی‌کند. با سرمایه‌ای که در اختیار داریم این سرمایه باید خروجی قدرتمندتری را ارائه بدهد، اما این اتفاق نمی‌افتد و البته به صورت تصادفی و موردی اتفاقاتی رخ می‌دهد، اما فراگیر نیست. وقتی از تفکر انتقادی صحبت می‌کنیم یعنی از افراد جامعه می‌خواهیم خودشان برحسب توانایی‌ها و امکانات و استعدادهایشان زندگی خود را شکل دهند. چرا در جامعه  مدرک­گرایی و رو آوردن به دانشگاه شایع می‌شود. زاویه‌ای که قصد ورود به آن را دارم مفهومی است تحت عنوان copy - paste، یعنی رونویسی کردن. دانشگاهی­‌های ما با این، خوب آشنایی دارند. در مقاله و رساله و کتاب به وفور به کار برده شده است. دریافت من از جامعه­ این است که رونویسی کردن در همه زندگی ما یک فعل فراگیر است. چون پسر همسایه من به دانشگاه رفت پس بچه من هم باید دانشگاه برود. چون بچه دختر خاله من کلاس موسیقی رفت بچه من هم باید به این کلاس برود. این در معماری ما هم وجود دارد. اینکه می‌­گوییم حوزه نا اندیشیده یعنی به زعم من تقریباً پیکره جامعه ما به دلیل اینکه هر کسی برای شکل دادن به زندگی خود نمی‌اندیشد بنابراین از روی دیگران رونویسی می‌کند به همین دلیل در زمنیه‌های مختلف شبیه هم می‌شویم. بعد فکر می‌کنیم مسائل همه ما شبیه هم است. در صورتی که الزاماً اینگونه نیست. هر کسی در شرایط خود مسائل خود را دارد. نتیجه این می‌شود که هدف گذاری­‌های مان را شبیه هم قرار می‌دهیم. پس همه باید دانشگاه بروند. چون خودمان برای شکل دادن به زندگی فرزندانمان نیاندیشیده‌ایم که بر حسب توانایی­ها و استعداد‌ها وامکاناتی که در اختیار فرزندان هست بتوانیم زندگیشان را ساماندهی کنیم و موفق باشیم.

دیدارنیوز: بعضی این تفکر انتقادی را به فردگرایی متهم می‌کنند. یعنی نقش ساختار‌ها و نظام سیاسی در آن دیده نمی‌­شود و محوریت را به فرد می‌­دهد. جواب شما چیست؟

اکبری‌نوری: این حاصل دریافت غلط از تفکر انتقادی است. اتفاقاً تفکر انتقادی باعث قدرتمند‌ی سیاسی و اجتماعی می‌شود به شرطی که ما قدرت را در این نبینیم که کسی از ما پرسش نکند. حتی کسانی که فکر می‌کنند قدرت در این است که کسی از آن­ها پرسش نکند، خظا می‌کنند. چون در نهایت ما برای مدت کوتاهی می‌­توانیم پرسش­گران را به حاشیه برانیم. چه بهتر اینکه ما پرسش­گرانی توانمند تربیت کنیم. کسانی که دغدغه جامعه دارند و امکان و شرایط و توان گفتگو کردن با مسائل و موقعیت‌­های پیرامون خود را دارند.

ما در تفکر انتقادی دو تا از مسائلی که خیلی خوب یاد می‌گیریم انصاف است و دیگری تواضع عقلی است. کسانی که به توانایی درست اندیشیدن مجهز شده­‌اند، می‌­توانند درکی از تواضع عقلی داشته باشند. چون این‌ها آموخته‌­اند که به عنوان یک فرد در بهترین حالت، فردی هستند که در قبال یک مسئله، راهکار‌ها و استدلال­‌ها و شرایط و ویژگی‌های مختص به خود را می‌­توانند ارائه دهند. در قبال همان مسئله در شرایط دیگر در زمان دیگر و در جوامع دیگر ممکن است راهکار بهتری داشته باشند. ربط مستقیمی بین تفکر انتقادی و اخلاق وجود دارد که انصاف یکی از آن­هاست. انصاف یعنی اینکه ما می­‌توانیم با دیگران فهم همدلانه داشته باشیم. می­‌توانیم خودمان را جای دیگران تصور کنیم. در مقوله انصاف هست که اجازه بدهیم دیگران هم ظهور و بروز داشته باشند و شرایط برایشان مهیا باشد. تفکر انتقادی این نیست که مدام موضع گیرانه بحث کنیم. ما در تفکر انتقادی به معیار‌های اندیشیدن می­‌پردازیم که با انتقاد کردن متفاوت است. هر چند انتقاد کردن هم بخشی از این مسئله است. در جامعه یک اصطلاح غلط باب شده و افراد مختلف هم از آن استفاده می‌کنند که انتقاد سازنده خوب است. در تفکر انتقادی، انتقاد فی نفسه سازنده است و انتقاد غیر سازنده نداریم. اما شرطش این است که مهارت انتقاد کردن را آموخته باشیم. آنچه که ما آن را نقد مخرب می‌­نامیم اصلاً نقد نیست. وادی نقد اساساً سازنده است. هر چند ممکن است گوشه­‌های تیز و برنده­‌ای داشته باشد.

در دین ما هم این امر وجود دارد. انسان باید خود را بازخواست کند. تفکر انتقادی فضا را شفاف می­‌کند. برخی از کسانی که با تفکر انتقادی مشکل دارند، با فضای شفاف میانه­‌ای ندارند. مولانا می‌گوید نکته‌­ها چون تیغ پولاد است تیز/ پس تو، چون سپر نداری واگریز. نیاز به سپر داریم. ما نیاز داریم بیاموزیم. زندگی در بعضی جا‌ها برندگی­‌هایی دارد. این برندگی­‌ها موجب تعالی جامعه خواهد شد. وگرنه اگر قرار باشد ما جامعه‌ای داشته باشیم که همه یکدیگر را تایید کنند، خب هیچ اتفاقی در این جامعه رخ نخوهد داد.

دیدارنیوز: یادم است از شما شنیده بودم پیشرفت از دیالکتیک نقد و اصلاح زاده می­‌شود. می‌خواهم وارد بحث معضلات اجتماعی شوم. جامعه ما درگیر معضلات اجتماعی ویژه­‌ای مثل اعتیاد در سنین پایین، فقر، طلاق، حاشیه‌نشینی و ... است. در زیست اجتماعی فردی ما این تفکر انتقادی برای کاهش حجم بالای این معضلات اجتماعی چه کمکی می‌تواند بکند؟

اکبری‌نوری: من معتقدم تفکر انتقادی مهارت مادر است. مانند دوندگی در ورزش. مهارت مادر یعنی اینکه من چه به عنوان فرد و چه به عنوان شهروند و چه به عنوان پدر، مادر، متخصص و ... برای زیستن چه در زندگی روزمره و چه در زندگی حرفه­ ای و چه در زندگی فردی و چه در زندگی جمعی نیاز دارم درست بیاندیشم. چون زندگی من به طور روزمره و زندگی حرف‌ه ­ای و تخصصی من همواره مبتلابه مسائل متعددی است. من باید برای مسائلم راهکار‌هایی پیدا کنم و پاسخ‌هایی داشته باشم. اگر من نیاموخته باشم که چگونه فکر کنم چگونه می‌­توانم با کوچک‌ترین مسائلم رو به رو شوم. هر گامی که در زندگی می­‌خواهم بردارم باید بتوانم آن را شفاف کنم، ارزیابی کنم و آن را از وادی ابهام خارج سازم. بعد در مورد آن تصمیم‌­گیری کنم. آنچه که شما به عنوان معضلات اجتماعی مطرح می­‌کنید بخش عمده‌­ای از آن ناشی از ناتوانی ما در پیدا کردن مسیر‌های درست است. اگر من نتوانم مسیر درست را پیدا کنم بدان معنا است که تشخیص درستی نداده­‌ام. این بدان معناست که مسئله را نشناخته‌­ام. این­ها در پرتو توانمند شدن من در اندیشیدن است. ما مدام به فرزندان خود می‌گوییم که فلان کار را نکنی، فلان پیشنهاد را نپذیری و .... اما در خیلی از موارد کارساز نیست. ما باید توانایی تعریف موقعیت را در لحظه برای فرزندانمان فراهم کنیم. تا این امکان را پیدا کنند در موقعیت­‌های مختلف تصمیم درست بگیرند. این زمانی رخ می­‌دهد که توانایی را پیدا کند که در لحظه تشخیص دهد در چه موقعیتی رو به رو است. یکی از معضلات ما این است که خودمان یا فرزندانمان مستحیل در جمع می‌­شوند. چه جمع هم سن و سالان؛ چه همکاران و چه همسایگان. بدان معنا که اراده خود را به دست جمع بسپارند. باید درمان فکر کنیم. بخش عمده‌ای از معضلات اجتماعی و معضلات فرهنگی در جامعه ما ناشی از این است که افراد نتوانسته‌اند در موقعیتی که قرار گرفته‌اند درست بیاندیشند و در نتیجه، درست تصمیم بگیرند. منکر بحث‌­های ساختاری نیستم. فقر، در بزه‌کاری اجتماعی بحث مهمی است. اما اگر ما فقیر بودیم الزاماً باید بزه‌کار شویم؟ نه اینگونه نیست. جوامعی داریم که میانگین توانایی مالی­‌شان خیلی بالا نیست، اما میزان بزه آن­ها از جامعه ما پایین­‌تر است. پس هر چند فقر ممکن است رابطه‌­ای با شرارت و ناهنجاری داشته باشد، اما این رابطه یک رابطه الزامی نیست. فردی که در یک محیط ناهنجاری دنیا آمده، لزومی ندارد و محکوم نیست که ادامه بدهد. توانایی خروج از این مسائل را می‌توان با تفکر انتقادی به فرد داد. چه بسا بشود از یک وضعیت ناهنجار به وضعیت هنجار برویم.

 دیدارنیوز: با همه این بحث­‌هایی که شد خروجی نظام آموزشی ما باید چه چیزی باشد؟

اکبری‌نوری: جمله معروفی وجود دارد که متخصصان تعلیم و تربیت که بر مبنای تفکر انتقادی، تعلیم و تربیت را تعریف می‌کنند: «آینده جهان از آن جوامعی است که آموختن بیندیشند». ما باید به این فکر کنیم که خروجی نظام آموزشی ما باید تربیت مجامع متفکران باشد. یعنی کلاس­‌های درس ما باید به مجامع کوچک تفکر تبدیل شود. خروجی این کلاس‌های درس باید عرضه این مجمع متفکران به جامعه باشد. وقتی اینگونه نگاه می­‌کنیم باید رویکرد ما از تحریک حافظه به تحریک ادراک تغییر کند. باید بدانیم رابطه نزدیک و مستقیم و جدی بین تفکر انتقادی و یادگیری وجود دارد. ما فکر می‌کنیم یادگیری مربوط به این است که فرزندان ما بیشتر بیاموزند اما باید بگویم که یادگیری معطوف به این است که فرزندان ما بیشتر بدانند. ما می‌توانیم ریاضی و فلسفه بیاموزیم، اما ریاضی و فلسفه ندانیم. وقتی می­‌گویم مجامع متفکران، یعنی فرزندان ما باید در نظام‌های آموزش ما به جای اینکه مسائل را بیاموزند، از طریق درگیر شدن با محتوای درسی و مسائل جامعه، رویکرد دانستن را به جای رویکرد آموختن در پیش بگیرند. ما در حال حاضر در نظام آموزشی به بچه‌ها می­‌آموزانیم. اما معنای آن دانستن نیست و اگر هم هست انقدر گستره دانستن، کوچک است که نمی‌­تواند اتفاق­‌های بزرگی از طریق خروجی‌های نظام آموزشی رقم بزند. نظام آموزشی ما باید تبدیل به مجامع متفکران شود و خروجی ما هم باید ارائه افراد صاحب فکر و کسانی که می‌دانند، به جامعه باشد.

دیدارنیوز: این نظام آموزشی را هم که در مدرسه محدود نمی‌کنید؟

اکبری‌نوری: تمام سطوح تماس (touch point) باید نظام آموزشی را حمایت کنند. فرزند ما در مدرسه، خانواده و گروه‌های هم سن و سال و کلاس‌های فوق برنامه از ورزش تا هنر و... و رسانه‌ها، همه این‌ها باید این رویکرد را به عنوان یک رویکرد اصلی بپذیرند. اگر این اتفاق رخ دهد گستره آموزشی ما خیلی سریع‌تر می‌­تواند به آن هدف آموزشی که مد نظر ما هست برسد. البته این بدان معنا نیست که منتظر بماینم همه این‌ها همگرا شوند. همه ما باید وظیفه خود را به سهم خود انجام دهیم.

دیدارنیوز: می‌خواهم در چارچوب تفکر انتقادی وارد بحث آسیب شناسی نظام آموزشی با محوریت مدرسه شوم. جدای از مواردی که فرمودید در رابطه با آسیب شناسی نظام آموزشی به چه مواردی می‌توان اشاره کرد.

اکبری‌نوری: افراد مختلف در این خصوص نظرات زیادی داده‌­اند. شاید به نظر من یکی از دشواری­‌های نظام آموزشی ما سنگینی محتوا است. محتوایی که ما در اختیار دانش‌آموزان قرار می­‌دهیم آن­قدر حجیم و سنگین است که فرصت اندیشیدن و فضایی که باید بین آموختن­‌ها قرار گیرد تا در آن فضا‌های خالی فرزندان ما فرصت فکر کردن داشته باشند، از بین می‌­برد. بچه ذیل این محتوا دفن می‌شود و تنها وظیفه‌اش پاسخ دادن به این محتوای سنگین است. این یکی از جدی­‌ترین آسیب­‌هایی است که پیش روی ما است. ما در تفکر انتقادی اینگونه می‌­گوییم که باید بیاموزانیم و بعد فرصت دهیم تا فرزند ما فرصت کند به آنچه آموخته فکر کند و آن را درونی کند، پرسش کند و خطا‌های آن را پیدا کند، حرف­‌های جدید بزند و پرسش‌­های جدید بپرسد. اما چون فرصت را از او می‌گیریم این اتفاق نمی‌افتد. بچه ما می‌­خواهد با فراغت بیشتر زندگی کند و به کشف‌­ها و پرسش­‌هایش ادامه دهد. این مسئله است که در تفکر انتفادی به آن، دادن فرصت می‌گوییم.
 
آموزش پر کردن یک سطل خالی نیست، روشن کردن شعله آتش است

دیدارنیوز: تجربه در این بین نکته مهمی است و انسان‌ها از دل تجربیات خود زاده می‌­شوند و عیارشان سنجیده می‌شود. نسبت تجربه­‌های زیسته با تفکر انتقادی چیست؟

اکبری‌نوری: این دو رابطه نزدیکی دارند. به دلیل اینکه رویکرد تفکر انتقادی این است که انسان را با مسئله مواجه کند. تجارب ما، حاصل مسائلی است که در زندگی رخ می‌­دهد. جمله معروفی است که می‌گوید «چون ممکن است هم من اشتباه کنم، هم تو، ترجیح می‌دهم تجربه اشتباه خود را داشته باشم». وقتی در تفکر انتقادی می‌گوییم فرصت بدهیم، بخشی از آن، فرصت اشتباه کردن است. ما باید اجازه دهیم فرزندان ما در گیر و دار مسائلی که با آن مواجه هستند تجاربی بدست بیاورند و به بهانه اینکه جلوی خطای فرزندان را بگیریم جلوی هر عمل و هر فکری از بچه‌ها را نگیریم که باعث شود فرزندانمان درتجربه کردن با موانع زیادی روبرو شوند. چون می­‌خواهیم مراقب او باشیم. مراقبت، توانمند کردن فکر است.

خطا رابطه جدی با تعالی دارد. خطا می­‌کنیم بعد اصلاح می­‌کنیم و متعالی می‌­شویم. ما، چون کمال‌گرا فکر می­کنیم خطا را نقص می­بینیم و تلاش می­‌کنیم جلوی هر خطایی را بگیریم؛ بنابراین اجازه فرصت­‌های جدید را از ما می­‌گیرد. چالش گریزی یکی از نمونه‌هایی است که ما اجازه ندهیم فرزندانمان تجارب جدید داشته باشند، چون نمی­‌خواهیم. این اتفاق به کرات در نظام آموزشی ما رخ می­‌دهد. این فرصت­‌ها به فرزندانمان داده نمی‌شود تا آنچه می‌­آموزند را بدانند. عملاً وقت تنگ است. در دانشگاه‌ها هم همین طور است. می­بنیم که ترم تمام شد و محتوا هنوز مانده هست. حال فکر کردن به کنار. کنکور تراوش تمام دانسته‌­هایی است که فرزند ما در این سال‌ها آموخته و باید این هیولا را از میان بردارد و اگر دانشگاه قبول شد آن را موفقیت می­‌دانیم. در صورتی که در تفکر انتقادی موفقیت یعنی حل مسئله. اگر فرد پژوهشی انجام داد که یک مسئله از محیط پیرامون را حل کرد موفقیت است. من اگر مقاله بنویسم تقدیر نمی‌شوم، ولی اگر کنکور قبول شوم خیلی موفق جلوه می‌کنم. می‌­دانید در همه جای دنیا بار توسعه بر دوش علوم انسانی است. اما در جامعه ما چه رشته­‌هایی را تشویق کرده‌ایم؟! لذا علوم انسانی­‌های ما انسان­‌هایی بیکار یا فقیری می­‌شوند. اما درجوامع توسعه یافته، عنوان فیلسوف، جامعه شناس و ادیب و مورخ عنوان بزرگی است. ما اذهان چابک‌تر و ورزیده‌تر در تفکر و حل مساله تولید نمی‌کنیم.

دیدارنیوز: اگر جمع بندی دارید ارائه کنید.

اکبری‌نوری: اول این­که شیوه­‌های آموزشی و رویکرد‌های آموزشی و به تبع آن محتوای آموزشی ما در جامعه ما باید دست­خوش تغییر شود. برای این کار نیازمند این هستیم افراد جدیدی که توانایی این را دارند که محتوای جدید را عرضه کنند به خدمت بگیریم و تربیت کنیم. دوم اینکه بدانیم که زمان زیادی برای اصلاح وضعیتمان در پیش نداریم. سوم اینکه از قِبَل اصلاح همین نظام‌های آموزشی است که می­توانیم بسیاری از ناهنجاری­‌ها و بزه‌­ها و مسائل اجتماعی را حل کنیم. وقتی انسان­‌ها یاد می­‌گیرند چگونه فکرکنند، خودشان توانمند می­‌شوند و خیلی از مسائل خود را حل می­‌کنند. این دیگر بر عهده پدر و مادر و جامعه قرار نمی‌گیرد. همه ما برای تغییر حوزه ادارکی جامعه باید تاش کنیم و آن را تبدیل به یک مطالبه عمومی نماییم. ما می­‌خواهیم فرزندانمان درست­‌تر و بهتر بیاندیشند و فکر کنند.
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی