افشین امیرشاهی، در یادداشت خود درباره فاجعه تلخ و مرگبار انفجار در معدن طبس که جان دهها کارگر را گرفت، نوشت: حق نداریم کارگر را بدون ایمنی به عمق زمین و به کام مرگ بفرستیم. مگر چند بار باید حادثه در معادن کشور رخ بدهد تا عبرت بگیریم؟ چند نفر باید جانشان را از دست بدهند، تا ایمنی در معادن جدی گرفته شود؟ مگر یکی از وظایف مهم مسئولان کشورمان، حفاظت از جان و مال مردم نیست؟ چند بار دیگر باید چنین حوادث ناگواری در کشور رخ بدهد تا به خودمان بیایم؟
دیدارنیوز _ افشین امیرشاهی*: برای چندمینبار، حادثۀ معدن در کشورمان رخ داد؛ اینبار، اما بزرگترین آنها، با کشتههای بسیار. حادثۀ انفجار گاز در معدن زغالسنگ معدنجو در طبس، با ۵۲ کشته و محبوس، مردم ایران را داغدار کرد. دوباره عزای ملی و رد اشکهایی که برای همیشه بر صورت خانوادههایشان میماند.
حادثۀ معدن، همهجای دنیا رخ میدهد، اما چرا چنین حوادثی در ایران پرتکرار است؟ انگار بروز حادثه در معادن ایران، یک روال شده باشد.
بیراه نیست که بگوییم ریسک کارکردن در معادن ایران، بیشتر از هرجای دیگر است. با این حساب، یک کارگر معدن و خانوادهاش، باید با ریسک همیشگی وقوع یک واقعۀ تلخ کنار بیاید و هر روز نگران فردایی باشند که شاید مصیبت تلخ از راه برسد؛ اما همه میدانیم که روال نباید اینطور باشد، چون حق نداریم کارگر را بدون ایمنی به عمق زمین و به کام مرگ بفرستیم. مگر چند بار باید حادثه در معادن کشور رخ بدهد تا عبرت بگیریم؟ چند نفر باید جانشان را از دست بدهند، تا ایمنی در معادن جدی گرفته شود؟
واقعیت این است که حادثههایی ازایندست، در فاصلۀ زمانی کوتاه در کشورمان تکرار شده است. حادثۀ معدن یال شمالی طبس با ۸ کشته، معدن زغالسنگ کرمان با ۴ کشته که پیکر یکی از آنها از فروردین ۱۳۹۰ تاکنون کشف نشده، حادثۀ معدن زغالسنگ کوهبنان در کرمان با ۳ کشته، حادثۀ معدن یورت با ۴۳ کشته، معدن رزمجاه طرزه با ۶ کشته و موارد بیشمار دیگر که در لیست حوادث معادن ایران قرار دارند. اینجا این پرسش مطرح میشود که مگر یکی از وظایف مهم مسئولان کشورمان، حفاظت از جان و مال مردم نیست؟ چند بار دیگر باید چنین حوادث ناگواری در کشور رخ بدهد تا به خودمان بیایم؟ علت اصلی این حادثه هرچه باشد، یکی از اصلیترین آنها، بیمسئولیتی تمام کسانی است که از گذشته تا امروز صاحب پست و مقام مرتبط با کار معدن بودهاند. حادثۀ معدنجو، یکی دیگر از نمادهای بیمسئولیتی در کشور است؛ هرچند مسئولان ما طوری رفتار میکنند که انگار فعالیت معدنی در اعماق زمین، باید حادثهخیزبودن آن را توجیه کند.
نکتۀ تلخ و تأسفبار این است که در پس هر حادثهای، همیشه شاهد یک رفتار یکسان و بینتیجه از سوی مسئولان بودهایم. «دستور دادهایم علت حادثه بررسی شود.»، «گفتهایم هرچه زودتر رسیدگی شود تا دوباره شاهد تکرار این حوادث نباشیم.»، «با مسببان حادثه برخورد میشود.»، «علت این حادثه در دست بررسی است و بهزودی اعلام خواهد شد.»، «برای متخلفان پروندۀ قضایی تشکیل خواهد شد.» و حرفها و دستورهایی از این جنس که هیچوقت نتوانسته است باعث توقف روند حوادث تلخ و مصیبتبار شود. اما نکتۀ مهم این است که حادثۀ معدن طبس، مقصران فراوانی دارد که باید پاسخگوی اعمالشان باشند؛ بنابراین رسیدگی فوری و علتیابی، بهتنهایی کفایت نمیکند.
اینبار لازم است، مجموعهای از اقدامات به شکل جدی انجام شود. لازم است ستاد ویژه برای پیشگیری از چنین حوادثی در کشور تشکیل شود. البته میتوان هر اسم دیگری برای آن به کار برد، اما مسئلۀ مهم، جنس کارهایی است که باید در قالب فعالیتهای این ستاد به مرحلۀ اجرا برسد.
قاعدتاً شرح حادثه و بررسی علتهای آن، جزو وظایف ستاد خواهد بود، اما اینبار، کارهایی متفاوت نیز باید در دستورالعمل این ستاد کشوری گنجانده شود که احتمال وقوع حوادث مشابه و جانباختن مردم کشورمان را به کمترین حد برساند؛ یکی از آنها، بررسی اولیۀ ضوابط ایمنی همۀ معادن کشور است. لازم است همۀ معادن کشورمان از نظر ضوابط ایمنی مورد بررسی دقیق قرار گیرند تا بدانیم در چه وضعیتی قرار دارند. تجهیزات فنی معدن قدیمی نباشد، سیستمهای مانیتورینگ و گازسنج فعال باشند، مشکل تأمین برق نداشته باشند، شبکۀ تهویهشان بیعیبوایراد باشد، سیستم امداد و نجات معدن فعال باشد، دستگاه خودنجات موجود باشد و در یک جمله، همۀ لوازم ایمنی که به حفظ سلامت کارگران منجر میشود، فعال باشند.
در قدم بعد، همۀ معادنی که دارای عیبوایراد هستند و احتمال خطر و حادثه در آنها وجود دارد، بهطور موقت تعطیل شوند. حضور کارگران در معادن پرخطر باید ممنوع شود تا در یک مدت زمانی مشخص، مخاطرات معدن برطرف شود. در واقع پس از ایمنشدن معدن، میتوان دوباره آن را فعال کرد. اما تا آن روز، برای حفظ سلامت و جان کارگران معدن، فعالیت آنها متوقف شود.
در حادثۀ اخیر، اما باید همۀ مسببان حادثه معرفی شوند. قطعاً مسببان حادثۀ معدن طبس، به مدیران چندین دورۀ قبل هم برمیگردد؛ هرکسی که مسئولیتی در این حوزه داشته است، باید شناسایی شود. وزرا و مدیران دولتهای گذشته تاکنون، حتی نمایندههای مجلس و همچنین شرکتها و افرادی که جزو سهامداران و تصمیمگیران این معدن بوده و هستند، باید پاسخگوی مدیریتشان باشند. حادثۀ معدن طبس، مقصران فراوانی دارد که باید تمامشان بهخط شوند و پاسخگوی تصمیمها و نحوۀ مدیریتشان باشند.
این حادثه اگرچه به مرگ دلخراش هموطنانمان منجر شده است، اما ۵۲ خانواده را هم داغدار و درگیر کرده است. تکلیف خانوادههای این افراد چه میشود؟ آیا کسی میتواند تسلی درد سنگین خانوادهها و بازماندهها باشد؟ به چند سال قبل برگردیم، زمانی که حادثۀ تلخ معدن یورت رخ داد؛ اکنون پس از چند سال، خانوادههای بازماندگان آن حادثه، چه وضعیتی دارند؟ چگونه روزگار میگذرانند؟ مدیران معدن یورت و مسئولان دولتی، تا چه حد خودشان را در برابر این خانوادهها مسئول میدانند؟ مسئولیت خانوادهها با دولت است؛ از همین امروز باید تمهیداتی برای رسیدگی به این خانوادهها اندیشیده شود.
این حادثۀ تلخ، ایرادات بزرگ و ساختاری مدیریت در کشور را یکبار دیگر برجسته کرد که میتوان از آن بهعنوان یکی از نمادهای بیمسئولیتی یاد کرد. تمام نظام مدیریتی کشور، باید بهطور سیستماتیک به فکر حل مشکل معادن کشور باشند. هرکسی که صاحب امضا است، از امروز که شهروندان زحمتکش ایران را از دست دادهایم، موظف است برای جلوگیری از حادثۀ مشابه، به فکر باشد تا دوباره شاهد یک ویرانی دیگر و مرگ هموطنانمان نباشیم.
*سردبیر روزنامه پیام ما