دکتر سیدحسن حسینی، جامعه شناس و عضو هیأت علمی تهران و دکتر سیدعلی شفیعی، یک مقام مسئول در ستاد مبارزه با مواد مخدر و عضو گروه جامعهشناسی سلامت در انجمن جامعهشناسی ایران می گویند: اعتیاد مواد مخدر چه مواد قدیم، چه مواد صنعتی، پدیدهای است که حداقل میتوانیم به سه وضعیت جسمی، روانی و اجتماعی افراد معتاد نسبت دهیم و هر سه آن حوزهها بایستی مدنظر قرار گیرد، اما آنچه که مسلم است ما بیشتر به حوزههای اجتماعی، رفتارهای پرخطر و رفتارهای به اصطلاح خارج از نرم ارتباط میدهیم.
اگر اعتیاد را به عنوان یک بیماری و مسئله اجتماعی بدانیم درمان آن هم باید در بستر جامعه انجام شود. مصرف کننده مواد در جامعهای معتاد شده که من هم به عنوان یک عضو در ایجاد آن جامعه سهم داشتم. دوم اینکه معتاد با تمام مشکلاتی که ایجاد میکند زمانی میتواند بازتوانی پیدا کند یا آسیبهایش کاهش یابد که تنها و تنها، من از آنها حمایت کنم؛ با رویکرد طرد و ایزوله کردن معتادان تنها مشکلاتی که آنها برای جامعه ایجاد میکنند را بیشتر میکنیم.
آنان با بیان اینکه یکی از مشکلات سیاست گذاری ما این بود که طرد اجتماعی را تشدید کرده است، گفتند: ما یک نگاه حفاظتی و درمانگرایانه نداشتیم، اشکال اگر هست در دیدگاه مدیرانی است که اعتیاد را نشناختند و درمانش را نمیشناسند و چون نمیشناسند شکست میخورند. در حقیقت شکست در دیدگاه آنهاست نه در واقعیت هایی که وجود دارد.
ممنوعیتها و اعدامهایی که انجام دادیم و مجموع برخوردی که با عرضه کنندگان داشتیم موفق نبوده و تعداد معتادین جامعه ما کاسته نشده است. عدم کاهش مصرف مواد مخدر در ایران نشان میدهد که سیاست ما در ارتباط با عرضه کنندگان سیاست نادرستی بوده و باید درستش کنیم.
* افزایش سرسام آور مصرف مواد مخدر در جهان و قاچاق روز افزون این مواد پیامدهای وحشتناکی خواهد داشت که مستقیما نسل جوان و بشریت را تهدید می کند. گسترش شبکه قاچاق بین المللی و دام اعتیاد، میلیون ها نفر جوان را به فساد و کام مرگ می کشاند و سوداگران مرگ را به ثروت و قدرت می رساند. براساس آمار بیش از یک میلیون در دهه سوم و چهارم زندگی خود، اعتیار را آغاز می کنند که در سنین مختلف مثل سالمندی و نوجوانی هم وجود دارد. علت رفتن جوان و نوجوانان به سمت اعتیاد را به طور کلی چه می دانید؟ چه تغییرات رفتاری و کلامی در فرد معتاد پس از مدتی شاهد خواهیم بود؟
حسینی: بحث اعتیاد به مواد مخدر و معتاد شدن در مصرف مشروبات الکلی یک بحث جهانی است. یعنی این که اولاً ما باید ببینیم که چه کسی را معتاد می دانیم، همه ما معتاد هستیم، منتهی معتاد به چیزهای مختلف هستیم که یکی از آن پدیده ها و مواد، مواد روان گردان و مواد مخدر است. تریاک یا مشتقات تریاک است و یا مواد صنعتی ای که بخصوص در دهه های اخیر تولید می شود و گروه های مختلفی از آن استفاده می کنند. ما معتاد را به مواد مخدر و یا مشروبات سکر آور وقتی معتاد می دانیم که فردی که آن مواد را مصرف می کند با مصرف نشدن آن یک سری ضایعات روانی و رفتاری در او ظاهر شود یعنی این که به لحاظ روانی و بدنی متشنج شود، به صورت عادی نتواند کار خود را انجام دهد و وظایف و مسئولیت های خودش را انجام دهد و حالا این وظایف و مسئولیت ها هم که در وجوه مختلف قابل مشاهده هست. لذا وقتی که ما در یک جامعه ای و در هر جامعه ای از افراد معتاد صحبت می کنیم بیشتر با این ویژگی سروکار داریم، اما کسانی که به صورت تفننی مصرف می کنند، مثلاً یک جوانی اگر در هر جامعه ای هفته ای یک سیگار و حشیش بکشد، به او معتاد نمی گوییم، می گوییم یک آدم تفننی است به دلیل این که مثلاً در یک محیط خاص بوده و با دیگران همراهی کرده و مثلاً این سیگار را کشیده، اما اگر همین جوان هر روز و روزی چند نوبت عادت به این پیدا کرده باشد که به لحاظ روانی و به لحاظ جسمی وابستگی پیدا کرده باشد که سیگار بکشد یا بنگ و حشیش مصرف کند یا تریاک دود کند یا بخورد یا هروئین تزریق کند یا این که مرفین تزریق کند یا این که فلان شیشه مصرف کند همه اینها به معنای اعتیاد می شود. اینطوری گفته می شود که ما یک میلیون وسیصد و بیست و پنج هزارنفر معتاد داریم، این اعداد را به اصطلاح از طریق غربالگری در می آورند، مثلاً تخمین می زنند که در ایران چه تعداد معتاد باشد، بعضی ها موافقت می کنند، بعضی ها مخالفت می کنند بعضی ها می گویند کم است، بعضی ها می گویند زیاد است، اما آنچه که مسلم است شواهد جامعه ما و بخصوص جامعه شهری ما نشان می دهد که تعداد معتادین قابل ملاحظه اند. یعنی مشاهدات ما نشان می دهد که با این پدیده به صورت واقعی و نابهنجارش مواجه هستیم. نکته دیگری که نابهنجاری قضیه را نشان می دهد این هست که علی رغم همه سیاست هایی که ما اتخاذ کردیم از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون موفق در مهار این پدیده نبودیم یعنی اگر به نسبت جمعیتی افزایش پیدا کرده باشد و بیش از نسبت جمعیتی افزایش پیدا کرده باشد این مساله را نشان می دهد که ما ناموفق بودیم، به خصوص یک عاملی که می تواند نشان دهد سیاست ها و ارجاعیات ما در رفتن مردم به سمت مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی کم نتیجه بوده، مشروبات الکلی است؛ نکتهای که وجود دارد این است که ما با یک امر تاریخی مواجه ایم، یک امر نوظهوری نیست، به دلیل این که بخصوص در مصرف تریاک و مشتقات تریاک تاریخ بسیار بسیار طولانی است بالاخص در منطقهی آسیای شرقی و منطقهی خودمان، منتهی یک نکتهای که وجود دارد مواد صنعتی و ویژگیهایی که مواد صنعتی دارد در قرن بیستم قطعاً میزان آن افزایش پیدا کرده و روز به روز هم تنوع آن دارد بیشتر میشود و شکنندگی آن هم بالاتر رفته است، اگر بخواهیم ببینیم که چرا این اتفاق افتاده است و چرا سن پایین گرفتار می شوند، اتفاقاً یکی از دلایل این که در سنین پایین تر این اتفاق میافتد به دلیل صنعتی شدن مواد است. من یک کار تحقیقی انجام دادم در سطح ملی در مورد اعتیاد و رابطه اش با فرهنگ کار کرده ام، چون یک مقداری از همین مطالعات ما با دوستان فرانسوی در فرانسه و بلژیک و کشورهای اطراف فرانسه انجام دادیم، یک رابطه تنگاتنگی بین فرهنگ، سبک زندگی و اعتیاد دیده می شود. ما یک جامعه مصرف کننده یا مصرف کنندهی خاص تریاک بودیم و مشروبات نیز مصرف می شده است، به عبارت دیگر علی رغم اینکه یک کشور اسلامی هستیم و بودیم، مصرف مشروبات الکلی حتی در دربار پادشاهان صفوی که حکومت شیعه را در اینجا آوردند کاملاً مشهود است. منتهی در آن دربار این مشروبات را از کجا استفاده میکردند، از تعدادی از ارامنه استفاده میکردند و آن ارامنه هایی که در اصفهان می بینیم اینها همان بازماندههای ارامنهای هستد که به آنجا کوچ داده شدند تا برای آنها مشروبات را تهیه کنند و برای آنها در عالی قاپو رقاصی کنند. و اصلاً این تونل که شما میبینید بین عالی قاپو و مسجد شیخ لطف الله زده شده است در واقع این تونل و مسیر یکی از دلایلش این بوده است که خانمهای حرمسرا از آنجا بتوانند به مسجد برود و نمازشان را بخوانند، اما یکی از فانکشنهایی که آن نقل داشته این بوده که پادشاه هم بعضاً چون مشروبات خورده بوده و میخواست رد شود از جلوی مردم رد نشود که دهانش او را به مردم افشایش نکند. پس در چنین جامعهای که مصرف مشروبات یک امر فرهنگی است. مصرف مواد مخدر حالا بیشتر بگوییم تریاک نیز یک امر فرهنگی است، حتی در بعضی از استان هنوز هم این پدیده را شما میبینید. مثلاً در استانی مثل کرمان، سیستان و بلوچستان، در بخشهایی از مازندران، گیلان، شمال خراسان، یا همان خراسان شمالی تماماً شما میتوانید این مصرف فرهنگی به صورت سنتی را ببینید. اما آن مصرف سنتی با این مصرفی که ما با آن مواجه هستیم و به عنوان اعتیاد میشناسیم یک تفاوت دارد. آنها به مصرف تفننی نزدیکتر هستند. اصولاً چرا مواد مخدر مصرف میشود؟ ما برای این که به لحاظ روانی و جسمی خودمان را قوی تر کنیم، و بتوانیم در مقابل بعضی از مسائل بایستیم و یا کارهای سختی را بخواهیم انجام بدهیم در جامعهی ما مرسوم بود این کار را انجام دهیم. مثلاً شما اگر بروید در یک شرکت باربری اسباب کشی خانه یک تحقیق سرانگشتی کنید میبینید بخشی از کارگران دارند مواد مخدر مصرف می کنند یکی از چیزهایی که مصرف میکنند تریاک است. برای این که قدرت بیشتری به آنها بدهد. پس این امر فرهنگی که به نوعی تفننی هست در جشن عروسیها و مجالسی که برای خودشان دارند هم مصرف می کنند. من حتی جشن تولدی در شهر زرند کرمان به طور اتفاقی شرکت کردم دیدم دو سه تا منقل گذاشتند و یکی از وسایل پذیرایی شان همین بافور و بساط تریاک بود، اما همانجا اگر خوب ملاحظه کنید میبینید که جوانها مصرف نمیکنند، به عبارت دیگر یک نوع فرهنگی وجود دارد در آن فرهنگ، مصرف مواد را برای یک گروه خاص سنی و حتی یک گروه خاص جنسی مجاز میداند . شما در همان استان کرمانی که این به صورت یک امر فرهنگی است خیلی کم زنانی را میبینید که پای منقل بنشینند و بافور دست بگیرند. نهایتاً چرا، اگر پنجاه شصت ساله باشد یک مقداری استفاده میکند برای این که درد استخوانش خوب شود. پس یکی دیگر از امور فرهنگی ما بابت مصرف طبی آن بوده و هنوز هم ممکن است که باشد. ببینید اینها را وقتی ما کنار هم میگذاریم میبینیم در عین حال باز هم در نظام پیشین، یعنی در نظام شاهنشاهی هم ما معتاد داشتیم. بخصوص در جامعهی شهری. یعنی از زمان قاجاریه ، از زمان صفویه، از مان صفویه، قاجاریه و زمان پهلوی تا به زمان فعلی میرسیم. این معتادانی که در جامعهی شهری هستند و از پا میافتند بحث اینها دیگر از آن بحث فرهنگی و تفننی خارج میشود و بعد ما هرچقدر که جلو آمدیم دیدیم یک سری از جوانان ما بیشتر گرفتار شدند آن هم به دلیل تفاوتهای سبک زندگی، مجالسی که جوانان با همدیگر دارند، مثلاً عمدتاً در جامعهی غربی و کشورهایی مثل فرانسه و اینها دیسکوتکها نقش موثری دارند در این که جوانها به سمت و سوی مصرف مواد اکستازی میروند، مواد صنعتی میروند، چون تا صبح میخواهد خودش را آنجا بچرخاند و بگرداند انرژی روانی و جسمی نیاز دارد و بهترین چیزی که میتواند انرژی را در کنار غذا بدهد و حتی ممکن است مشروبات الکلی هم در اختیارش باشد اما این را به مشروبات الکلی ترجیح میدهد. به نظر من تغییر الگوی مواد خودش یکی از دلایلی است که ما شاهد کاهش سن اعتیاد هستیم. علی رغم کاهش سن اعتیاد ورود جنسیت دیگر یعنی زنان به حوزهی اعتیاد نیز قابل تامل است. شما ببینید زنانی که معتاد هستند منقل و بافوری هستند؟ نه اکثراً رو به سمت همین مواد صعنتی گرایش پیدا کردند و از آن مواد مصرف میکنند.
*برخی از کارشناسان در بیان و بررسی عوامل اعتیاد، مسایل سیاسی و برنامه ریزی ها در این زمینه را مورد هدف قرار می دهند، تا به امروز سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها در این زمینه چطور بوده و عرصه سیاسی کشور در این مورد چه نقش هایی می تواند، داشته باشد؟
حسینی: ممکن است مثال بزنید، مصداقی بگویید که ما هم مصداقی پاسخ دهیم.
* به عنوان مثال مرزهای افغانستان بسته شد تا به نوعی مواد مخدر از افغاستان وارد ایران نشود، اما چرا همچنان در کشور ما مواد مخدر خیلی راحت در دسترس همه داوطلبان به خصوص نوجوانان و جوانان قرار می گیرد و به راحتی بین آنها عرضه میشود، چرا جلوی باندهای قاچاق مواد مخدر گرفته نمیشود؟
شفیعی: مساله مهم این است که شما برچه اساسی می گوییم سن اعتیاد کاهش پیدا کرده است؟
* براساس آمار مرکز مطالعات ملی مواد مخدر بیش از یک میلیون نفر در دهه سوم و چهارم زندگی خود اعتیاد را آغاز میکند.
شفیعی: مگر قبلاً غیر از این بود؟! واقعیت این است که گزارههایی که بیان میشود، سن اعتیاد کاهش پیدا کرده است، اعتیاد زنانه شده است یا حتی آسیبهای اجتماعی زنانه شده است، اینها معمولاً از کلام مسئولین است که مبتنی بر یکسری آمار خام نتیجه گیریهایی را انجام می دهند، ممکن است که بروز مصرف یعنی تعداد موارد جدید مصرف در بین یک سنین خاص یا مثلاً در بین خانمها افزایش پیدا کرده باشد، اما همچنان شیوع مصرف یک الگویی دارد که از قبل داشته و همچنان ادامه پیدا میکند. یعنی این که نیمرخ مصرف کننده مواد در ایران مرزی بین ۲۵ تا ۳۵سال و متاهل و شاغل است. این نیمرخ یک معتاد مصرف کنندهی مواد است.مسئله این است که ما آمار خام را در بحثهای اپیدیمیولوژیک، با یک سری شاخصهای لازم تعدیل و توزیع کنیم شاخص بسیار مهمی که باید اینجا استفاده شود ترکیب دموگرافیک جمعیت است، این بسیار طبیعی است که در یک جمعیتی حالا بقیهی عوامل را کنار میگذاریم، فقط شاخصهای دموگرافی در یک کشوری که از نظر شاخصهای جمعیت شاختی، جوان محسوب میشود هم شیوع مصرف مواد بالا باشد نسبت به سایر کشورهایی که این شرایط را ندارند و هم بروز آن، یعنی موارد جدید افزایش پیدا کند. با این توضیحی که من دادم به ویژه وقتی که در مورد مصرف مواد میگوییم نه در مورد اعتیاد، طبق تجربهی مصرف باید بحث شود چون در مطالعات اپیدمیولوژیک چند گونه سوال از افراد می شود ، مثلاً میپرسند که در طول عمرت مواد مصرف کرده ای یا نه، که همهی انواع مصرف مواد از جمله تفننی یا اعتیادآور در آن وجود دارد بعد از آن میپرسند که در یک سال گذشته آیا مواد استفاده کردی یا نه، که این به اصطلاح میتواند شیوع بروز مصرف و موارد جدید مصرف را در یک سال گذشته نشان دهد. وقتی روند آن را بررسی می کنند و یا از او میپرسند که آیا هفتهی گذشته مواد مصرف کرده ای یا نه، و این که آیا مجبور هستی هر هفته مصرف کنی؟ بنابراین اینها تعاریف متفاوتی با همدیگر دارند. وقتی که ما در مورد اعتیاد صحبت میکنیم حداقل در حوزهی پزشکی یک تعریف مشخصی دارد، یعنی این که فرد مصرف کننده به مرحلهای از طیف مصرف مواد رسیده است که مجبور به ادامهی مصرف مواد می باشد، برای این که پیشگیری کند از یک سری عوامل منفی عدم مصرف، که ما اصطلاحاً به آن خماری میگوییم اما طیف مصرف کننده خیلی خیلی وسیع است. هم از جنبه که در کجای این روند قرار گرفته باشد. اگر من همین امروز شروع به مصرف مواد کنم ، اولین تجربه ام باشد، وارد این گروه مصرف کننده میشوم اگر که تفننی هر هفته دارم مصرف میکنم خودش یک الگویی از وابستگی است، اگر مجبور باشم هر روز و یا روزی چند نوبت مصرف کنم در این الگو قرار میگیرم، اما این نفر آخر، به این الگوی آخر میگویند معتاد و بقیه مصرف کننده هستند. بنابراین اگر ما به مدرسه میرویم آمار میگیریم از بین دانش آموزان یا دانشجویان و غیره، این ها آمار خام است.
حسینی: هفتهای یک سیگار حشیش میکشند را معتادی نمینامیم.
شفیعی: بله! نکتهی دیگر این است که چه نوع مادهای را ما به عنوان مادهی اعتیادآور میشناسیم البته متاسفانه مشکلاتی هست که حتی در قانون ما هم به آن توجه نشده است. یعنی این که مصرف مواد را معادل با اعتیاد دانسته است. هر نوع مصرفی، هر نوع الگوی مصرفی با هر ضابطهای که ممکن است وجود داشته باشد. آمده قوانین خیلی سختگیرانهی سفت و بگیر و ببندی در موردش اعمال کرده است که متناسب واقعیتهای اعتیاد نیست. بنابراین بسیار طبیعی است که در یک جامعهای با شرایط دموگرافیک کشور ما میزان موارد جدید میزان مصرف افزایش پیدا کند، چند سال دیگر هم دوباره کم میشود. برای این که این بچهها یعنی جوانان و نوجوانها به سنین بالاتری میروند که همان مصرف تفننی و تجربی مواد شان را کنار میگذارند و گروههایی جایگزین آنها میشوند، ترکیب جمعیت به شکلی خواهد بود که لزوماً این طیف مصرف وجود نخواهد داشت؛ این یک مهم نکته است.
* در واقع پیش بینی میکنید نسل بعدی احتمالا به سراغ مواد مخدر نمی رود؟
شفیعی: نسل بعد نداریم، ترکیب جمعیتی به سمتی خواهد رفت که با توجه به افزایش سن اش موارد جدید مصرف و شیوع مصرف اش کاهش پیدا میکند. در تمام دنیا همین است. اما یک نکتهی دیگری که حائز اهمیت است این که همیشه یک درصدی از اعضای یک جامعه صرف نظر از این که در چه شرایط اقتصادی یا اجتماعی زندگی می کنند به خاطر شرایط فردی تمایل به مصرف مواد دارند و بخشی از اینها مستعدتر هستند که به مرحلهی اعتیاد در مصرف مواد بروند. همینطور که ما میگوییم مثلاً ۵ درصد یا ۱۰ درصد از اعضای یک جامعه مستعد دیابت هستند، این هم یک چیزی است که کاملاً شناخته شده می باشد، دارند برای بعضی از الگوهای مصرف یا اعتیاد، حتی ژنهایی را شناسایی میکنند، ما حالا نمیخواهیم وارد بحث ژنتیک شویم، اما به هر حال یک گروههایی از افراد هستند که همیشه این احتمال وجود دارد که میخواهند مواد مصرف کنند، آن چیزی است که اهمیت دارد، حالا احتمالاً در بحثهای بعدی به آن اشاره خواهد شد از این رو با تغییرات الگوی مصرف ممکن است که تغییر در الگوی مصرف کننده هم داشته باشیم. همین مواردی که آقای دکتر گفتند من نمیخواهم دوباره تکرار بکنم، و این تغییر الگوی مصرف کننده ممکن است که با نیازهای جدیدی اتفاق بیفتد، یک زمانی حالا مثلاً فرض کنید سدهی گذشته افراد معمولاً دو دلیل اصلی برای مصرف مواد، داشتند یکی این که معمولاً دردهای مزمنی داشتند و به دلیل اینکه مُسکن نبود آنها را میخواستند تسکین بدهند، در سنین خاصی بود که متاسفانه این همچنان ادامه دارد، و همین جا در پرانتز بگویم یکی از توصیههای سازمان بهداشت جهانی برای پیشگیری یا کنترل مصرف مواد این است که ما مسکن به مقدار کافی و مناسب در اختیار همهی اعضای جامعه قرار بدهیم. حالا برخلاف تصور میگویند ایرانیها خیلی مسکن استفاده میکنند، اما یکی از دلایل مصرف مواد، حالا مخصوصاً مواد مخدر در بین افراد اتفاقاً همین است. دللی دیگر نیز برای مصرف مواد در گذشته جنبهی لذت بخشی آن بوده است در شرایط خاص و البته تسکین تعلمات روانی که باز برای آنها هم دارو نبوده است به واسطه اضطراب ها و افسردگی ها از مواد استفاده می کردند، حالا ایران که همیشه جامعهی متلاطمی داشته که هردوی اینها همچنان ادامه پیدا میکند، اما حالا الگوهای جدید مصرف و مصرف کننده وجود دارد.فرض کنید وقتی که خانمهایی هستند که برای تناسب اندام و به اندام شدندشان مواد محرک استفاده میکنند، ترکیبات آنفتامینی یا همان شیشه و به آن معتاد میشوند خب این یک الگوی جدید است، اول برای این که تناسب اندام پیدا کند آمده مواد مصرف کرده است، اما بعد به آن اعتیاد جسمی و روانی پیدا کرده و مجبور است که آن را ادامه دهد.
حسینی: و دانشجویان تنبلی که در طول ترم درس نمیخوانند بعد شبهای امتحان برای این که بیدار بمانند ممکن است موادی را مصرف کنند.
شفیعی: دقیقاً! و دانشجویان زرنگی که برای اینکه بتوانند برای یک نمره کمتر یا بیشتر در این فضای متاسفانه رقابتی که آموزش و پرورش ایجاد کرده و همینطور دانشگاهها حاضر هستند برای یک نمره خودشان را در این ورطه بیاندازند از این رو انواع داروها را استفاده میکنند و حتی انواع مواد را الگوی این متفاوت است، یا مثلاً کارگری که یا مجبور است یا میخواهد درآمد بیشتری را در یک جامعهی مصرف زده کسب کند ، برای این که بتواند درآمد بیشتری داشته باشد به مواد روی بیاورد. مثلاً فرض کنید میتواند کارگری باشد که در عسلویه کار میکند، برای این که بتواند در دمای ۴۰ درجه بالای دکل برود و جوش بدهد مجبور است که مواد مصرف کند و پیمانکار طماع اش هم به این کار دامن میزند.
حسینی: یعنی رابطهی سختی کار و مصرف مواد یک چیز مشخصی است. رانندگان شبرو، کسانی که کار شبانه میکنند، در میان آنها بسیار ما بیشتر میتوانیم پیش بینی کنیم که معتاد باشند.
شفیعی: دقیقاً آن هم در شرایطی که نه قوانین و نه ضوابط درستی داریم و نه نظارت درستی بر اجرای قوانین میشود و خب به هر حال باز در پرانتز یکی از عوامل مهم حوادث ناشی از کار و مرگ و میرهای ناشی از کار مصرف مواد در حین کار می باشد که نظارت و کنترلی روی آن نمیشود، هم طبعات اقتصادی دارد و هم طبعات جانی و چیزهای دیگر دارد برای خود کارگر و کارمندی که حتی ممکن است تبعاتی به دنبال داشته باشد بنابراین داریم میبینیم که الگوها وقتی تغییر پیدا میکنند مواد جدید هم که متناسب با این الگوهای جدید دارند میآیند، نیازهای جدیدی که اتفاق افتادند آن وقت عجیب نیست که ما داریم میبینیم بخشی از اینها طیفهای جوان تر شامل دانش آموزان و دانشجویان جامعه هستند. برخی ها نیز برای این که رفتار جنسی لذت بخش تر یا موثرتری داشته باشند از این مواد استفاده می کنند.
حسینی: و یا از نظر رفتارهای جنسی به شرایط روانی شان بخواهند تفوق داشته باشند.
شفیعی: دقیقاً! که آن رفتارهای جنسی میتواند الگوهای پرخطر هم داشته باشد و میتواند هم نداشته باشد و در هر دو صورت باز در نبود یک نظام حمایتی و روانی و روانش شناختی، حمایت روانشناسی مناسب یا مداخلات روان پزشکی مناسب دارد جایگزین خواهد شد، بیشتر میبینیم اینها جوان هستند. ترکیب دموگرافی جمعیت هم جوان است. پس عجیب نیست که ما میبینیم تعداد جوانهایی که دارند مواد مصرف میکنند افزایش پیدا کرده باشد.
* یعنی برنامه ریزی و سیاست گذاری ما در زمینه کاهش مصرف مواد مخدر درست بوده است؟
شفیعی: آن چیزی که به عنوان کاهش در مورد آن صحبت میشود در واقع یک رویا است و اگر کسی بخواهد چنین ادعایی کند دروغ گفته است، ما در حوزه اعتیاد کاری که میتوانیم انجام دهیم کنترل مصرف مواد است. چیزی به اسم کاهش نداریم. یعنی این که در یک جامعهای با شرایط ایران، شرایط دموگرافیک و شرایط اجتماعی آن که صحبت زیادی دارد، یعنی یک جامعهی در حال گذار از مرحلهی سنتی به مدرنیسم که آن هنجارهای سنتی و ساختارهای به اصطلاح حمایتی و سنتی وجود ندارد، به جای آن ساختارها و هنجارهای حمایتی مدرن جایگزین نشده و ما این وسط رها هستیم به اضافه آن مسائل دموگرافیک و مسائل امنیتی دیگر، مسائل سیاسی و اقتصادی، اصلاً عجیب نیست که ما این میزان از مصرف مواد و این میزان از بار ناشی از مصرف مواد داشته باشیم. کاری که ما باید کنیم و بقیهی کشورها انجام دادند کنترل پیامدهای مصرف است.
*برای تهیه مواد مخدر نیاز است که به هر حال تا حدودی فرد معتاد از نظر مالی تأمین شود، اگر چه اعتیاد هم در میان کسانی که از نظر مالی مرفه هستند و هم در میان فقرا وجود دارد، اما چرا در بخشی از جامعه، علت رجوع به سمت اعتیاد، شرایط بد اقتصادی است؟ آیا فقر و اعتیاد با یکدیگر رابطه مستقیمی دارند؟
حسینی: اعتیاد مواد مخدر چه مواد قدیم، چه مواد صنعتی، پدیدهای است که حداقل میتوانیم به سه وضعیت جسمی، روانی و اجتماعی افراد معتاد نسبت دهیم و هر سه آن حوزه ها بایستی مدنظر قرار گیرد، اما آنچه که مسلم است ما بیشتر به حوزههای اجتماعی، رفتارهای پرخطر و رفتارهای به اصطلاح خارج از نرم ارتباط میدهیم اینکه آیا میان فقر و اعتیاد رابطه ای وجود دارد باید از چند جنبه مورد بررسی قرار گیرد؛ شما اشاره کردید که مرزهای ایران در افغانستان بسته شده است. یک زمانی در ایران تریاک را از طریق سازمان ملل میفروختیم، چون سازمان ملل میآید تحت نظارت خودش به یک سری کشورها اجازه میدهد که خشخاش کشت و تریاک برداشت شود که برای مصارف دارویی بسیار بسیار مصرف دارد. اما ما آمدیم بعد از پیروزی انقلاب آن را قدغن کردیم، بعد از پیروزی انقلاب بزرگترین و یکی از مهم ترین مبارزات ما با فروشندگان مواد مخدر بوده است و بیشترین اعدامهایی که ما داشتیم در این زمینه بوده است. علی رغم این ما میبینیم که فروش موادمخدر به صورت خرده فروشی و بخصوص مواد صنعتی که تولید آن هم بسیار ساده می باشد رواج پیدا کرده است، من خودم گزارشاتی را خواندم از گزارشاتی که در همین حوزههای رسانهها توسط همکاران شما تهیه شده است. میزان درآمد یک خرده فروش که روزی دو سه ساعت هم ممکن است وقت نگذارد، بعضی اوقات با درآمد یک استاد دانشگاه برابری میکند. سه چهار میلیون درآمد آن است. وقتی که ما یک چنین درآمدی وسوسه انگیزی را داریم و در کنارش یک بیکاری گسترده وجود دارد نتیجه اش این است. من یک گزارشی را دیدم یک نموداری را که پنج میلیون خانوار ایران هیچ کدام از اعضایشان شاغل نیستند. به عبارت دیگر وضع بیکاری در ایران بسیار اسفناک است و وضع شاغلین هم اگر اسفناک نباشد در مرز بحران است. چون همانطور که ایشان اشاره کردند ما یک جامعه دائماً در بحران هستیم، اقتصاد جامعه دائماً در حال بحران را نمیتوانید شکل بدهید. کارخانهها در ده سال گذشته چقدر تعطیل شدند. مراکزی که مردم کار میکردند، شغل داشتند و بعد این شغل را از دست دادند چه تعدادی بودند. پس ما وقتی در یک جامعهای با این وضعیت اشتغال و بیکاری مواجه هستیم و یکی از مسائل بسیار مهم در جامعهی امروز، در جامعه شهرنشینی در نوع امروزی برخلاف جامعه کشاورزی و روستایی است که افراد وقتی که به دنیا میآمدند بالاخره یک تکه زمینی بود کار کنند و چهار گوسفند را صحرا برای چرا ببرند و پرورش بدهند و پولی در بیاورند. در حال حاضر هرچیزی که میخواهیم مصرف کنیم بایستی خریداری کنیم و هرچیزی که باید خریداری کنیم نیاز به پول داریم و اگر بخواهیم پول داشته باشیم باید شغل داشته باشیم، حالا از هر سطح شغلی یا این که ارثیه خوبی به ما رسیده باشد. پس در یک جامعه به میزانی که شغل نباشد، به میزانی که درآمد نباشد و به میزانی که فقر گسترش پیدا کرده باشد ما با یکسری از مشاغل کاذب مواجه هستیم یعنی مشاغل کاذبی که ثابت نیستند، درآمد ثابت ندارند، متفاوت هستند که یکی از آنها قاچاق کالا میشود، که یکی از اشکال قاچاق کالا مشروبات الکلی و مواد مخدر می باشد که کاملاً ممنوعه است، از سوی دیگر هم توجه داشته باشیم که اصولاً بیکاری چه فشارهای روانی و اجتماعی را به افراد بیکار وارد میکند، به عبارت دیگر ما در بازار اعتیاد یک افت داریم، یعنی یک تقاضا و یک عرضه داریم در واقع متقاضیان ما هم در یک جامعه بحران زده، و در یک جامعه جوان با جمعیت جوان وقتی که با مشکلات روانی و اجتماعی بیشتری مواجه شود تقاضایش به سمت مصرف مواد مخدر بالا میرود. حالا یا به سمت مواد روان گردان و یا مشروبات الکلی باشد. در اینجا من بررسی کردم ۸ تا ۱۰ برابر قیمت در مراکز تولیدش در کشورهایی که تولید کننده هستند به فروش میرسد اما اینقدر مصرف مشروبات الکلی چه آنهایی که تولید داخل هستند چه آنهایی که به صورت قاچاق وارد میشوند بالا رفته است که ما مجبور شدیم مراکز ترک اعتیاد الکلیکها را هم وارد کنیم. قبلاً پنهانش میکردیم اما با یک واقعیت اجتماعی مواجه شدیم و آنها را دایر کردیم و وزارت بهداشت و درمان پزشکی متصدی این کار شده است. سازمان بهزیستی و سازمانهای ذیربطی که به آن وزارت خانه وابسته هستند. پس ببینید اصلاً غیرقابل انکار است. من مطالعاتی روی بحث معتادین در همان کشور فرانسه و استانهای اطراف منطقه کردم، آنجا هم وقتی که با معتادینی که البته برای درک اعتیاد به این مراکز میآمدند یا در مراکز NA بودند و مصاحبه و صحبت میکردم متاسفانه اکثراً کسانی بودند که حتی اگر شغل داشتند به دلیل اعتیاد شغلشان را از دست دادند اولاً از طبقات ضعیف تر بودند، ثانیاً شغلشان را از دست دادند. نکتهی دیگری که باز مهم است اینکه در شهر خودمان تهران شما بروید منطقه ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰ ببینید که میزان اعتیاد در چه سطحی است. نه این که اعتیاد را در پارکها و خیابان ها تماشا کنیم، بلکه به تک تک خانهها مراجعه کنید، در ۱۰ خانوار ببینید چه تعداد معتاد هست، در منطقهی ۳ و ۶ و ۱ تهران هم باز شمارش کنید. آنجاها بیشتر میبینید. در این مناطق نه تنها بحث فقر است، بحث خرده فروشی هم وجود دارد. بحث ارتباط افراد با کسانی که معتاد هستند هم مطرح است. ما اصطلاح علمی آن را هم به کار ببریم. بحث ارتباطات افتراقی و ترجیحی ماست. کسانی که ما بیشتر با آنها ارتباط برقرار میکنیم، هر مقداری که به این شکل باشند ما هم به آن سمت و سو کشیده میشویم. به عبارت دیگر من خانوادههایی را مطالعه کردم و میبینم که دو عضو خانواده، داماد خانواده و بعد همینطوری شبکهی خویشاوندی وقتی که نگاه میکنیم تعداد معتادینش بسیار قابل توجه است. پس این ارتباط داشتن، تشویق شدن و چیزهای دیگر هم هست که اثرگذار است. یعنی قطعاً وقتی از سرمایهها صحبت میکنیم، منظور سرمایه اقتصادی و فرهنگی هم هست.
* چه کسانی سرمایه فرهنگی پایین تری دارند؟
قطعا کسانی که شرایط اقتصادی پایین تری دارند. حاشیه نشینان! بنابراین کسی که در شرایط بد اقتصادی بوده اند، در شرایط بد فرهنگی هم قرار گرفته است، مدرسه نامناسب هم داشته است، محیط خانوادگی متشنج هم داشته است، پدرش به دلیل فشار کار زیاد کمتر در خانه حضور داشته همه اینها را وقتی با هم جمع می کنیم، می بینیم که از یک فقر اقتصادی و فقر فرهنگی ناشی میشود و خود به خود یکسری مسائل و مشکلاتی را بیشتر در آنجا شاهد هستیم از جمله فروش مواد مخدر و مصرف مواد مخدر؛ اتفاق دیگری هم که میافتد این است که وقتی معتادین به تدریج سطح اعتیاد آنها بالا میرود جزء مطرودین جامعه میشوند، اول از خانواده طرد میشوند، از گروه خویشاوندی طرد میشوند بعد اینها خودشان گروه تشکیل میدهند، مجدداً اینها در مناطقی میروند سکنی میگزینند و دور هم جمع میشوند که آنجا مناطق فقیرنشین تر است، حالا این پدیدهای که ما شاهد آن هستیم که وسط بلوارها و بزرگ راهها این افراد حضور می یابند یک پدیدهی جدید است، اما از زمان رژیم پیشین تا چند سال پیش مناطقی مثل هروی و پارک بهاران و مناطق دیگر.
یکی از مشکلات سیاست گذاری ما این بود که طرد اجتماعی را تشدید کرده است یعنی ما یک نگاه حفاظتی و درمانگرایانه نداشتیم. ما مریض را طرد نمیکنیم. ما اگر به معتاد به عنوان یک مریض روانی، جسمی و اجتماعی نگاه کنیم باید درمانش کنیم، حفظش کنیم، سپس مصرف هروئین او را به تریاک تبدیل کنیم، اصلاً شما انتظار نداشته باشید که در جامعه معتاد نداشته باشید، ما اوایل انقلاب با این سیاست حرکت کردیم که اعتیاد را ریشه کن میکنیم، به خاطر این که یک شعار که قبل از انقلاب داده بودیم و در آن ماندیم. شعاری که دادیم گفتیم رژیم شاه آمده همه جوانان ما را معتاد کند که سیاسی نباشند. چون این شعار را داده بودیم گفتیم قاچاقچیان را بکشیم، اینها هم که معتاد هستند سه نوبت به آنها فرصت میدهیم ترک اعتیادشان را میدهیم، اگر نه اعدامشان میکنیم، اگر نه در دریا میریزمشان، بعد متاسفانه ذهنیت ساختیم، من کارشناسی ارشدم را روی معتادین و مسائل و مشکلات مهاجرین جنگ کار کردم، در بوشهر، مشهد و کرمان تحقیق کردم و جامعه اصلی کارم کرمان بود. در اردوگاههای آن زمان که میرفتم با معتادینی که مهاجر بودند، با مهاجرین جنگی که از مناطق جنگی آمده بودند، سر و کار داشتم؛ هیچ کدام از آنها از پیش معتاد نبودند، مثلاً در کشتی کار میکرده، آب جو یا مشروب میخورده است، اما وقتی به منطقه ای می آید که تریاک و هروئین در آن وجودارد و کار هم ندارد، کم کم به اعتیاد کشیده شده است. مثلاً دفعهی سوم اگر این را گرفته بودند یا اردوگاه آورده بودند حکم مرگ داشتند. این سیاست گذاری غلط است که بر اساس یک نگاه غلط صورت گرفته شده است. ما باید بپذیریم در هر جامعهای یکسری مشکلات هست که یکسری مشکلات دیگر را دامن میزند. اعتیاد در هر جامعهای مشکل است به دلیل این که نیروهای جوان از کار و از ادارهی زندگیشان میمانند. بخشی از فحشای زنان ناشی از اعتیاد است، حتی خود زنانی که در واقع معتاد میشوند آنها هم به دایرهی فواحش کشیده میشوند به دلیل این که بایستی خود را تامین کنند درآمدی را که از طریق آن درآمد بتوانند موادشان را تامین کنند، خب اینها مثل حلقههای زنجیر به هم ارتباط دارد که البته یکی از حلقههای مهم آن فقر است.وقتی که من میگویم فقر اقتصادی و فرهنگی توام با هم است که این دو با همدیگر همخوانی دارد. مثلاً در حال حاضر اعلام میکنند که ۱۲ میلیون حاشیه نشین داریم، حاشیه نشین یعنی خانوارهایی که از کمترین امکانات شهری، اقتصادی، بهداشتی، تغذیهای و حتی فرهنگی برخوردار هستند. شما اصلاً نمیتوانید بعد از ۴۰ سال که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، مدارس منطقه ۳ را با مدارس منطقه ۱۷ یا ۱۸ تهران مقایسه کنید در حالی که وقتی انقلاب پیروز شد و ما جزء آن بودیم من خودم دو سال بعد از پیروزی انقلاب در آخرین دبیرستان منطقهی تهران دبیرستان مرزبان کنار پادگان قلعه مرغی با دانش آموزان کار میکردم. میخواهم تاثیر محلهای و گروهی را به شما عرض کنم. آنجا در محلهای که بودم می دیدم اکثراً چاقو در جیبشان است، بخشی از وقتشان را در قهوه خانه میگذراندند. یکی پدرش زندان بود، یکی معتاد بود، یکی مادرش طلاق گرفته بود، هرکدام یک مشکل اجتماعی داشتند. پس از تمام تلاشی که کردیم تنها توانستیم آنها را راهنمایی کنیم که دیگر چاقو در دستشان نباشد، به آنها یاد بدهیم که قهوه خانه در شأن شما نیست. اما بعدها این مسایل با نابرابری اجتماعی تشدید شد. این تشدید نابرابری اجتماعی موجب میشود که شما یکسری انحرافات و مسائل و آسیبها را آنجا ببینید در حالی که آنها هم انسان هستند. اگر یک محیط اجتماعی مناسب داشته باشند قطعاً به این حال و روز نمیافتند، اما اکنون که دچار چنین مشکلی شدند، وظیفه سیاست گذار، قانون گذار و دستگاههای اجرایی بایستی یک وظیفه حمایتی باشد تا اینکه یک وظیفه طرد کننده، اینکه مثلاً پلیس را در خیابان بریزیم تا آنها را با شلاق جمع کنند بعد در یک اردوگاه بیاندازیم و بعد یک هفته بیایند بیرون، صحیح نیست؛ واقعاً اگر میخواهیم جامعه پاک تری داشته باشیم باید سیاستهایی را به کار بگیریم که سایر کشورها با آن به نتیجه رسیدند.
کشور هلند از کشورهای هم جوار خود موفق تر بوده است، به عبارت دیگر چیزهایی است که ما میبینیم، اتفاقا ابتدائاً ممکن است که فکر کنیم این کار خیلی کار تندروانهای است و ممکن است به گسترش این پدیده دامن بزند در حالی که اینطوری نیست. حالا من یک مثال دیگر بزنم، ما مثلاً در فرانسه چون آنجا هم الکلیکها هستند هم مواد مخدر، در فرانسه من دقت کردم در جامعهی شهری .البته شهرها فرق میکند مثلاً ممکن است پاریس کمتر باشد اما مثلاً شهرهای معمولی به فاصلهی ۲۵۰ متر در طی روز افراد به مشروبات الکلی دسترسی دارند که یا بخرند یا بنوشند، در آن کشور با وجود این همه دسترسی ما میزان الکلی هایی که داریم از میزان هروئینی هایی که ما در داخل کشور داریم، کمتر است، چون یک فرهنگی وارد شده است، فرهنگی که ما قدیم در کشور خودمان داشتیم، ببینید من اشاره کردم استانهای ما، اصلاً جامعهی ما یک جامعهی مصرف کنندهی تریاک و شیرهی تریاک و اشکال مختلف بوده است. اما این جامعه برای خودش یک فرهنگ هم آورده بود، یک در مراسمات خاصی مصرف میکرد و حتی اگر میخواست مصرف نسبتاً مداوم و روزانهای داشته باشد از سن ۵۰ سال به بالا بود. همان چیزی که من در کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه دیدم، اینطور نیست که بچهی پسرم، یا دختر یا بچهی ۱۵ ساله وقتی پای میزی نشسته و غذا میخورند او هم به همان صورت مشروب بخورد، برای او اتفاقاً شامپاین میگیرند شامپاین بدون الکل، شراب میگیرند شراب بدون الکل.
* یعنی در ایران این فرهنگ سازی صورت نگرفته است؟
حسینی: خیر! فرهنگ سازی نشده، پس از مشکلات دیگری هم پیش می آید، کنترل اجتماعی یک شکل سخت و یک شکل لطیف و عاطفی دارد. در خانواده هایی که شما یک کنترل تفهمی دارید، یعنی فرزندان، بچه ها، پدر و مادر با یک فهم مشترکی جلو میروند اینجا شما نیاز به خشونت ندارید، وقتی نیاز به خشونت ندارید گفتمان شما اثرگذارتر است، اما وقتی در یک خانوادهای که گفتمان زن و شوهر، گفتمان والدین و فرزندان، با خشونت بیشتری مواجه شود، طرد اجتماعی بیشتری صورت میگیرد و به همان نسبت افراد به خصوص جوانان و نوجوانان آن خانوادهها بیشتر در معرض یکسری انحرافات و آسیبها قرار میگیرند، من جمله اعتیاد در کمین آن هاست.
* شاهدیم بنا بر بسیاری از آمارها حدود ۷۰ درصد معتادان تنها ترک می کنند ولی ما بقی بعد از مدتی مجددا به سمت مصرف مواد می روند. آیا مشکل در مراکز ترک اعتیاد است یا اراده این افراد قوی نیست و نیازمند مشاوره های روانشناسی و پزشکی است؟ هر چند بسیاری از این افراد فقیر هستند و قادر به پرداخت هزینه های جانبی نیستند.
شفیعی: دلایل متفاوتی دارد، اول اینکه همانطور که گفتم در مورد آمارهایی که در حوزهی اعتیاد گفته میشود هم اشکال متدولوژیک وارد هست و هم اشکال در روشی که انجام داده شده و آن آمار را به دست آوردند و هم از جنبه تحلیل آن اشکال وارد است. یعنی اینکه واقعاً آدم نمیتواند به ضرس قاطع بگوید این عددی که دارند میگویند و نسبت به آن شاخصی که به آن میدهند این به همان شکل باشد. نکتهی دیگر این است که انتظار ما از درمان اعتیاد چیست؟ دیدگاه جامعهی ما یک دیدگاه صفر و یکی نسبت به اعتیاد است. یا طرف باید پاک باشد به قول خودشان، مطلقاً هیچ مادهای مصرف نکند و یا این که معتاد باشد و بمیرد در صورتی که اعتیاد جدا از تمام جنبههای اجتماعی اش که اشاره شد یک جنبهی بسیار مهم آن این است که یک بیماری مزمن عودکننده است و یک بیماری مغزی مزمن و عودکننده است، یعنی دلیل این که طولانی مدت یک دههای عود میکند تغییراتی است که در ساختمان مغز اتفاق میافتد. این تغییرات ممکن است که با روشهای درمانی برگردد به حالت اولش و خیلی اوقات ممکن است به حالت اولش برنگردد. مثلاً فرض کنید ما افرادی داریم که مبتلا به فشار خون هستند، مبتلا به دیابت و یا مبتلا به صرع هستند، ما به یک فرد مصروع که صرع دارد نمیگوییم تو یا خوب میشوی یا باید بروی بمیری، ما به او میگوییم که ما این دارو را در اختیار تو میگذاریم، با این دارو میتوانی بیماری ات را کنترل کنی و مثل همهی افراد عادی جامعه زندگی کنی. خب میتواند به سمت این برود که دارویش کم شود یا قطع شود یا ممکن است درفاصلهی قطع شدن داروها تشنج کند و ما دوباره دارویش را برقرار میکنیم، بعضی وقتها ممکن است هیچ وقت خوب نشود مثل فشار خون، فشار خون هیچ وقت ممکن است خوب نشود، مگر موارد خیلی معدودی که ممکن است یک عاملی باشد که بتوانند درمانش کنند یا مثلاً مثل دیابت که خوب نمی شود. ما کسی را که دیابت دارد نمیگوییم تو یا خوب میشوی یا باید بروی بمیری با توجه به درمان هایی که در حال حاضر داریم این را نمی گوئیم. . در گذشته یک فرد دیابتی محکوم به مرگ بود برای این که ما انسولین نداشتیم در اختیارش قرار بدهیم اما امروز انسولین به عنوان یک دارو جایگزین مشکلی میشود که آن فرد دارد و زندگی کاملاً عادی دارد. در مورد اعتیاد هم همینطور. اولاً که اهداف درمانی در بیماری اعتیاد با اکثر بیماریها یا تمام آنها متفاوت است. رویکرد ما ما بر اساس الگوی کاهش آسیب برای بیمار است. یعنی چه کار میکنیم؟ یعنی این که سعی میکنیم پله پله آن را از آسیبهای فردی یا اجتماعی که مصرف مواد برای او ایجاد کرده است جدایش می کنیم مثلاً اگر که فرد مصرف کننده یک مادهی تزریقی مثل هروئین که به آن یک مادهی پرآسیب، میگوییم مصرف تزریقی تو باعث میشود که شانس ابتلای تو به هپاتیت یا اچ آی وی افزایش پیدا کند، به ویژه وقتی که داری سرنگ مشترک استفاده میکنید. به جای این که سرنگ مشترک استفاده کنی من سرنگ استریل به تو میدهم که خاص خودت باشد که شانس احتمال اچ آی وی به تو یا از فرد به دیگران کمتر شود، یعنی آسیبهای فردی و بهداشتی را کم میکنیم. مرحلهی بعد میگوییم به جای این که تو بیایی اعتیاد تزریقی داشته باشی تمایلش را به سمت یک الگوی کم خطرتر مثل استنشاقی یا خوراکی میبریم، مرحلهی بعد به جای این که اصلاً بخواهد از مواد غیرقانونی استفاده کنید، نکتهی بسیار مهم این است که بخش عمدهای از آسیبهای ناشی از مصرف مواد چه فردی، چه اجتماعی به خاطر ناخالصیهای این ماده است، یعنی این که ما لان باز در پرانتز میبینیم که رسانهها میزنند مرد شیشهای سر فرزندش را برید، مرتکب فلان جنایت شد، خب آن به خاطر خود شیشه نیست، یعنی آن شیشه اگر معادل آنفتامین یا متافتامین باشد در کشورهای دیگر هیچ وقت نباید حالتهای جنون آمیز ایجاد کند.
* ناخالصی داشته است؟
شفیعی: بله! در کشورهای دیگر اگر طرف دچار همچین سایکوزی شود، دچار مسائل روانی شود، مسائل روانی مصرف ماده اش شود به سراغ فروشندهی مواد میرود که پول من را پس بده تو جنس نامرغوب به من فروختی، دولت روی آنها خیلی متمرکز تر هست، میرود سراغش اما غرض این که ما سعی میکنیم به جای این که یک مادهی ناخالص استفاده کند و دچار عوارض آن شویم ما میآییم یک داروی جایگزین به او میدهیم. مثلاً مثل متادون، یا مثل شربت تریاک در ایران، که این دارو هم علائم ترک مواد را در او کنترل میکند و هم این که یک ثباتی را در وضعیت روانی و نورولوژیک و عصبی اش ایجاد میکند و از همه مهم تر این که فرد را برای سایر مداخلات و خدمات روانی و اجتماعی و حمایتی آماده میکند.
* این مواد ناخالص از کجا وارد کشور ما میشود؟
شفیعی: خود مواد فروشان درست میکنند مثلاً احتمالاً شنیدید به دلایل مختلف سرب قاطی میکنند، یا در فرآیند درست شدن مواد، یا برای سود بیشتر، یک کوکتلها و کمپلکس هایی از انواع مواد ایجاد میکنند برای این که اثر خاص تری داشته باشد، اما همانها باعث انواع جنونها میشود، باعث مشکلات روانی حاد میشود. قابل کنترل هم نیست و این خودش باعث میشود تخریبهای پایدار در فرد ایجاد شود.
حسینی: یکی از نمونههای بسیار وحشتناک این قضیه نا مرغوبی در مشروبات الکلی بود، چقدر کور و کشته شدند به خاطر این که بازار دارد ما متاسفانه به شدت با آن برخورد کردیم اما تمام کسانی که دچار این عارضهها شدند ناشی از نوع قانون گذاری و سیاست گذاری ما بود. به دلیل این که اگر یک پدیدهای وجود دارد آن پدیده را شما باید تحت کنترل بگیرید. یا مثلاً پدیده گسترش بیماری ایدز در ایران. این به این دلیل بوده است که وقتی این بیماری در آمریکا کشف شد در تریبونهای عمومی مان آمدیم ذوق زده گفتیم تمدن شما دیگر به خاط
منبع: شفقنا / 4 مرداد 96