در این جامعه منفعل ومعتاد به مخدر خرافه و ... (همانگونه که در احادیث آمده) اگر تکفیرش نکنند و به قتلش نرسانند؛ حتماً بی محاکمه به حصرش میکشند!
دیدارنیوزـ حسین جعفری: در پست قبل اشاره شد:"یکی از مهمترین ابزار خودکامگان سوء استفاده از باورهای مردم مومن به نفع خود است؛ و البته دو راه برای مبارزه با این سوء استفاده وجود دارد؛ یکی نفی اساس آن باور و دیگری تلاش برای ارائه فهم و قرائتی معقول و انسانی و قابل قبول برای مومنان. از منظر یک کنشِ مصلحانهی اجتماعی راه اول نه مقدور است و نه در تقابل صریح با مومنان، مفید و موفق خواهد شد و در مقابل؛ اصلاح فهم و حرکت بسوی تحصیلِ فهم انسانی از باورها، بدلیل آنکه همراهی بیشتری از مومنان را بدنبال دارد، موفق و کاربردی و معقولتر است".
همچنین عرض شد:"تا زمانی که مردم یک جامعه به جای اصلاح خود و رغبت عملی به تشکیل"حاکمیتی صالح" (انتظار فعال و سازنده)، به آمال و هوی و هوسهای اجتماعی خود بسنده کرده و به جای اقدام عملی برای اصلاح، دل به معجزه میبندند (انتظارِ مخدر و مخرب)، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. مهدی"، سیمرغ مردم و جامعه ایی است که سی مرغ شده باشند! "
در این پست به دو موضوع کاربردی اشاره میشود؛ "آیا مهدی موعود متولد شده؟ " و "کافران پر مدعای مهدویت و ایمان آورندگان بی ادعای کافر! "
الف: آیا مهدی موعود متولد شده؟
دوستی گرامی در خصوص شبهات و مطالبی که در خصوص امام زمان مطرح میشود سوالی پرسید؛ " شما حقیقتاً تولد مهدی فرزند امام حسن را باور دارید؟ آیا داستان ولادت ایشان را خوانده اید؟ "
پاسخ اجمالی ام:
میدانیم که با توجه به شرایط خاص و ویژهای که بر امام یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسگری (ع) توسط حکام جور حادث شده بود، مسالهی اثبات ولادت فرزند به مسالهای بغرنج تبدیل شده و عامل تشتت و تردیدهایی در میان شیعیان شد، اما در نهایت، جمعیت و گروه شیعیان خصوصاً با مجاهدتهای علمی شیخ طوسی و شاگرد مبرزش شیخ مفید به آرامش رسیدند و در گذر زمان رسیدیم به اینجایی که هستیم؟!
بدیهی است که پاسخ به این سوال و از منظر تاریخی و مراجعه به منابع دست اول تاریخی قابل ارائه است و صد البته مانند همهی مباحث تاریخی پایان ناپذیر و تمام ناشدنی است و موافقین و مخالفین خاص خود را داشته و خواهد داشت. (چنانکه علیرغم بحثهای فراوان موجود در تاریخ، برخی هنوز منکر وجود مهدی موعدند و برخی نیز موافق هستند.)
بجای گفتگو در "وجود"مهدی، برای ظهورش دعا کنیم!
نگاه من به وجود یا عدم حضرت مهدی (ع) آن است که بجای تلاش جهت اثبات وجود حضرت برای منکران و یا تلاش برای نفی دلایلِ باورمندان حضرت، این سوال را پی بگیرم که بعدش چی؟
از این منظر؛ از منکران میپرسم گیریم باور شما مبنی بر اینکه حضرت مهدی هنوز متولد نشده درست باشد، خب!، بعدش چی؟ چیکار باید کرد؟ تاثیر عملی این عدم باور در زندگی روزمرهی امروز ما چیست؟
عین همین سوال را از باورمندان مهدی موعود میپرسم که خب گیریم باور ما و شما عین واقعیت، خب بعدش چی؟ چیکار باید بکنیم؟ این باور و فهم اعتقاد چه تاثیر عینی بر زندگی واقعی امروز ما دارد؟ محرک است یا مخدر؟
آیا باور و یا عدم باور به مهدی به من مسلمان مجوز میدهد که دروغ بگویم، عدالت نورزم، ظلم بکنم و نسبت به جامعه و مردمم بی تفاوت باشم؛ و یا این باور عامل و محرک و مشوقی به عمل به نیکی، احسان، تقوا و تعاون در خوبیها میکند؟ (تعانوا علی البر و التقوی)
آیا اعتقاد به وجود مهدی محرکی برای رسیدن به جامعهای اخلاقی و انسانی است یا مخدری است بر خمودی و خموشی و رکود و توجیه اعمال بد و غیر اخلاقی و غیر انسانی؟ آیا باور مهدی تضمین و تحریک به کنترل و مراقبت بیشتر اخلاق و انسانیت است یا تبصرهای برای دور زدن دین و اخلاق و انسانی بودن؟
اصل حضور منجی موعود (مهدی) در آخرالزمان مورد انتظار و باور اکثر مسلمانان (و ظاهراً سایر مومنان ادیان ابراهیمی) است و اختلاف میان آنها به این بر میگردد که برخی معتقدند "موعد"؛ موجود، اما از دیدها پنهان است و برخی معتقدند هنوز نیامده است و البته همه نسبت به آن مهدی احساس تملک دارند و از میان ِنحله و مذهب خودشان میدانند؟! اما نقطه مشترک مسلمانان که منتظر آن موعود آخرالزمانی اند، میتواند این باشد که باید برای "ظهورش" لحظه شماری کنند و با فهم و تلقی ایی عقلایی و مبتنی بر تعاون در خوبیها و تقوا، بسوی خوبیها و رفع ظلم و کمک به عدالت؛ یاریگر هم باشند.
اگر در مسالهی موعود، چنین کاربردی فهم و رفتار کنیم، در عمل؛ فرق چندانی میان باور و عدم باور به مهدی نخواهد بود. پس بجای گفتگو در "وجودش"، همه برای ظهورش دعا کنیم.
ب: کافران پر مدعای مهدویت و ایمان آورندگان بی ادعای کافر!
در این مختصر در خصوص عنوان دوم، چند حدیث را که کمتر در میان جامعه دینی بدان پرداخته میشود از کتاب غیبت نعمانی نقل و نکاتی بسیار مختصری را به دوستان هدیه نمایم.
الف: افراشتن پرچم؟
از امام باقر روایت شده: هر پرچمی که پیش از پرچم حضرت قائم برافراشته گردد، صاحب آن طاغوت است.
از این حدیث، گرچه در ظاهر میتوان برای نفی هرگونه تلاش برای تغییر حاکمیت طاغوت و ظالم و اصلاح جامعه اسلامی و دینی استفاده نمود (چنانکه در سالیان دور برخی چنین کرده اند)، اما به نظر برداشت صحیحتر آن باشد که معتقد گردیم مفاد حدیث ناظر بر قیام و برافراشتن (تاسیس) پرچمی است که با ادعای ایجاد حکومت عدل همراه باشد نه قیام مبتنی بر امر به معروف و اصلاح جامعه.
حداقل فرق میان این دو حرکت آن است که دومی، بدلیل آن که مدعی تشکیل حکومت عدل نیست و خود را به لحاظ ذهنی و عملی حکومت عادل نمیپندارد، حق انتقاد و تداول قدرت را، براندازی حکومت حقه فرض نکرده، برای سایرین (اعم از مردم عادی و منتقدان نسبت به حاکمان) نیز حق امر به معروف و نهی از منکر و تبعاً کسب قدرت قائلند و به همین جهت منتقدان و مخالفان شان را به محاربه و افساد فی الارض متهم نکرده و محصور و ممنوع الهمه الچیز نمیکنند!
... حداکثر ادعای گروه اخیر در کسب قدرت، تلاش برای اصلاح جامعه و تشکیل حکومتی بهتر از حکومت قبلی است. آنها تلاش خود را گام اول برای اصلاح میدانند نه گام آخر و به هیچ عنوان ادعا ندارند که حکومت شان بی بدیل است لذا همانگونه که برای خود در ارائه یک حکومتِ جایگزین حق قائل بودند برای دیگران نیز، ارائه بدیل و جایگزینِ مناسبتر حکومت و کسب قدرت را به رسمیت میشناسند و منتقدان خود را باغی بر حکومت عدل نمیدانند و بدین ترفند آنان را از حقوقی، چون محاکمه با حضور هیات منصفه و ... محروم نمیکنند و ....
ب: قیام به اسلام جدید و قضاء جدید
۱- " از امام باقر (ع) سوال کردم و گفتم، هنگامی که قائم (ع) قیام کند به کدام روش در میان مردم رفتار خواهد کرد؟
فرمود: آنچه را (از بدعت و پیرایه) پیش از او بوده از اساس ویران خواهد نمود آنچنانکه رسول خدا عمل کرد و اسلام را از نو شروع خواهد فرمود.
۲- امام باقر فرمود: قائم به امری جدید و کتابی تازه و قضائی جدید قیام خواهد نمود و ....
بررسی اینکه امر جدید، اسلام جدید و قضاء جدید چه خصوصیات دارد و چگونه قابل بازشناسی از اسلام تحریف شده و نادرست است در این مختصر نمیگنجد، اما مایلم فقط به این نکته اشاره کنم که بطور قطع و یقین میتوان مدعی شد مشخصات اسلامی که حضرت مهدی ارائه میکند با مشخصات اسلامی که در زمان ظهور رایج است و در میان مسلمین (اعم از شیعه و سنی مورد عمل است) متفاوت است.
اینکه حضرت توسط مومنینِ به اسلام رایج، متهم به بدعت و آوردن اسلام جدید میشود، نشان میدهد، اسلام او از جنس اسلام رایج نیست، انگار اسلام رایج از درون تهی شده است بلکه بالاتر از آن، آنقدر میان ظاهر و باطن اسلام فاصله افتاده که ظاهر اسلام رایج که به غلط اسلام واقعی تلقی میشود، با باطن اسلام اصیلی که حضرت ارائه میکند هیچ سنخیتی ندارد و، چون شباهتی میان این دو نیست، حضرت به بدعت متهم میشود.
با این توضیح نمیدانم چرا برخی دائماً بر این نکته تاکید میکنند که در عصر ظهور قرار داریم و چشمان ما به جمال زیبای آن عدالت گستر روشن خواهد شد وچگونه این پارادوکس را پاسخ خواهند داد.
امام صادق فرمود: هنگامیکه قائم (ع) خروج کند کسی که خود را اهل این امر میپنداشته از این امر خارج خواهد شد و (بالعکس) افرادی که شبیه ستاره پرستان و ماه پرستان به نظر میآمدند داخل این امر خواهند شد.
با توجه به مفاد این حدیث و لحاظ مفاهیم موجود در احادیث قبل، روشن میشود چه بسا مدعیان و منتظران ظهور با مشاهده حضرت و مواجهه شدن با اسلامِ اصیلی که ارائه میشود، منجی را (نعوذبالله) دشمن پنداشته، در برابرش قیام میکنند و یا کذاب و دروغگویش خوانده، منکر ظهور مهدی میگردند. اینان علیرغم اینکه گمان میشده داخل در مومنین به حضرت حجت باشند، اما از دایره "امر"خارج میشوند؛ و در مقابل کسانی را که توسط منتظران (عامی و عادتیِ) منجی، مسلمان تلقی نشده و با آنان همانند ستاره پرستان برخورد میشود را داخل در "امر" معرفی مینماید. با توجه به کلمه "شِبهُ" در حدیث مذکور، فهمیده میشود، اینها ستاره پرست نیستند بلکه انگار شبیه ستاره پرستانند.
در این صورت، شاید بتوان گفت اینان کسانی اند که نسبت به احکام و ظواهر مسلمانی ِاسلام ِ رایج، مومن نیستند و چه بسا به آن انتقاد دارند و به همین جهت از سوی مسلمانان عصر ظهور، ستاره پرستان ِآخرالزمان لقب گرفته و با آنان همان میکنند که با ستاره پرستان عصر ظهور اسلام روا داشته شده، در حالی که این گروه با عرضه شدن "امرجدید، اسلام جدید و قضاءجدید"، آن را فاقد اشکال دانسته و بعنوان امری متعالی به آن ایمان آورده؛ داخل در "امر" میشوند.
مختصراً عرض شود اگر به قران مراجعه کنیم و ۲۰ عنوان از محرمات و واجبات آن را لیست کنیم (مثل؛ خدا را بپرستید، شرک نورزید، بندگان خدا را رب ندانید، دروغ نگویید، مال حرام نخورید، شراب نخورید، نماز بخوانید، به پدر و مادر احترام بگذارید و ...) و آنگاه صادقانه به مقایسه بنشینیم که مردمان مغرب زمین تعداد بیشتری از این دستورات بیست گانه را مورد توجه قرار میدهند یا مردمان مشرقی مسلمان! نتیجهی این مقایسه؛ بخوبی نشان میدهد چرا خارجان از " امر"، مومن میشوند و داخلان، خارج از مدار توصیف میگردند.
ان شاءالله خداوند همهی ما و مومنین و انسانها را در برابر نور حق بینا و خاضع و در برابر هر سخن تازه و نویی، بصیر قرار دهد. آمین یا رب العالمین.