احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و فعال سیاسی درباره نرگس محمدی و جایزه صلح نوبل او یادداشتی در صفحه اجتماعی خود نوشته که آن را در دیدارنیوز میخوانید.
دیدارنیوز: احمد زیدآبادی یادداشتی درباره جایزه صلبح نوبل نرگس محمدی منتشر کرده است.
زیدآبادی نوشت: «خانواده نرگس محمدی امروز جایزۀ صلح نوبل او را طی مراسمی در اسلو دریافت خواهند کرد. حضور نرگس در زندان، بر فضای اعطای جایزه سایه خواهد انداخت و آن را غمگین و اثرگذار خواهد کرد. خب، این هم از کرامات جمهوری اسلامی است که به بهانۀ جلوگیری از تأثیرگذاری شهروندان، آنها را به زندان میاندازد، اما با این کارش عملاً دامنۀ تأثیرگذاری آنها را افزایش میدهد.
اندرز دادن به جمهوری اسلامی در این مورد قطعاً ره به جایی نمیبرد. بارها و بارها گفته شده است که زندانی کردن فعالان سیاسی و اجتماعی، نتیجۀ معکوسِ آنچه حکومت در پی آن است، به بار میآورد، اما پارهای محافل امنیتی و قضایی و دولتی گویی اگر در این کشور زندانی سیاسی و عقیدتی وجود نداشته باشد، فلسفۀ وجودی خود را از دست میدهند حتی اگر به قیمت تضعیف اصل نظامشان تمام شود.
به هر حال، به قول قدیمیها، خودکرده را تدبیر نیست!
باری، در پیام تبریکی که برای نرگس به مناسبت دریافت جایزۀ صلح نوبل منتشر کردم، یادآور شدم که این جایزه امکانات و در عین حال محدودیتهایی دارد و او باید مواظب باشد که در دام محدودیتهای آن گرفتار نشود.
از قضا محدودیتهای جایزه صلح نوبل برای نرگس محمدی به سرعت خود را نشان داد. متأسفانه بلافاصله بعد از اعلام نام او به عنوان برندۀ جایزه، جنگ خونینی بین اسرائیل و حماس در نوار غزه آغاز شد. طبعاً وقتی جنگی با این کیفیت بین اسرائیل و فلسطینیها رخ میدهد، هر کدام از گرایشهای سیاسی و عقیدتی در سطح داخلی و بینالمللی علاقمندند که بر اساس نگاه آنان در بارۀ جنگ داوری شود و گرنه داوریکننده را به حمایت از طرف مقابل و توجیه اعمال آن متهم میکنند.
یک شهروند آزاد از اینکه توسط عدهای متهم به جانبداری از یک طرف جنگ شود، بیم و نگرانی عمدهای ندارد، اما برای یک برندۀ جایزۀ صلح نوبل داستان به این سادگی نیست! او به جز کسانی که با آنها اعلام مبارزه کرده است، معمولاً خود را مجبور به جلب رضایت همۀ نیروهای ناراضی و مخالف میبیند و آنها هم اشتراکات نگرشی و بینشی و منشی زیادی ندارند و معمولاً هم به چیزی کمتر از حمایت کامل از موضع خود قناعت نمیکنند.
در واقع نخستین محدودیت جایزۀ صلح نوبل در همین نقطه ظاهر میشود. همین محدودیت سبب سکوت نرگس محمدی در برابر جنگ غزه و صدور بیانیهای کلی از سوی او شد. بیانیۀ کلیگویانۀ او، اما نه فقط هیچ طرفی را راضی نکرد، بلکه زمینهساز متهم کردن او از هر دو سوی ماجرا به جانبداری تلویحی از طرف مقابل شد. نخستین محدودیت جایزۀ صلح نوبل، اما مشکلترین بخش محدودیتهای آن نیست. محدودیت واقعی آن در حوزۀ عمل نمایان میشود.
بسیاری از افراد تصورشان بر این است که جایزۀ صلح نوبل به خودی خود معجزه میکند و امکانات لایزالی در اختیار برندۀ آن قرار میدهد. از همین رو، سطح توقع و انتظارشان از برندۀ جایزه این است که در برابر هر مانعی سد شکنی کند! واقعیت این است که جایزۀ صلح نوبل مثل هر جایزۀ دیگری، چیزی بر استعدادهای شخصِ برندۀ آن نمیافزاید. فقط صدایش را در سطح بینالمللی رساتر میکند. صدای بلند، اما جای دیگر ملزومات یک کار سخت و طاقتفرسا را نمیگیرد. از همین رو، پس از آنکه فریادها نتیجۀ ملموسی به بار نیاورد، اظهار سرخوردگی آغاز میشود.
در کشورهای توسعه یافته، ظاهراً افراد به دلیل کارهای گذشتهشان جایزۀ صلح نوبل را دریافت میکنند و از همین رو، پس از دریافت جایزه، قرار نیست باری اضافه بر توان خود بر دوش گیرند. در کشورهای توسعه نیافته، اما تصور بر این است که برندۀ جایزۀ صلح نوبل به دلیل کارهایی که در آینده باید انجام دهد، مستحق دریافت جایزه شناخته شده است. این تصور میتواند برای برندۀ جایزه طاقتفرسا باشد و حتی روال فعالیت عادی او را به کلی مختل کند.
خلاصه آنکه جایزۀ صلح نوبل به رغم امکانات آن، جایزۀ بدون دردسر و مشکلی هم نیست. امیدوارم نرگس نسبت به این دردسرها خودآگاه باشد و در دام آنها گرفتار نشود.»