در هفتهای که گذشت صحبتهای عجیب بازیکن تیم ملی در مورد پاداش جام جهانی و روز جهانی سیرابی و بالن هوا کردن شهرداری، حسابی مورد توجه عوامالملک قرار گرفته است.
دیدارنیوز ـ عوامالملک:
جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲
تا قبل از ظهر، به نگرانی درباره محمود و دکتر ابراهیم لاگوس از نیجریه گذشت. خبری از برگشتن اولی و رفتن دومی ندارم. نمیدانم الان هر کدام در مملکت غریب در چه حالی هستند. چه میخورند؟ کجا میخوابند؟ فیلمی از صحبتهای صولت، خواصالدوله امور سر کار گذاشتن عوام را دیدم. فهمیدم که در حوزه اقتصاد، یکی از اولینهای جهان هستیم و تازه اقتصادمان در حال شکوفا شدن است. خیلی خوشحال شدم. هنوز شکوفا نشده جزو اولینها هستیم، اگر شکوفا بشویم کجا خواهیم بود.
مصاحبه علیرضا، از خواص مهم ورزشی را دیدم. از وقتی امور کشتی را در دست گرفته فقط افتخار آفریده است. گویا خودش هم متوجه شده کارهایی که میکند همان کارهاییست که پپ و الکس در فوتبال کرده بودند. ظاهرا انجام این کارها به علیرضا الهام شده چون درست است که خیلی کتاب میخواند ولی در این زمینهها چیزی نخوانده و به صورت خودجوش همان کارها را میکند. نتایجش هم مشخص است البته. آخر شب سخنرانی حماسی یک علیرضای دیگر که از خواص خیلی خاص است را دیدم و شنیدم. حرفهای خوبی میزد. اینطور که فهمیدم به جز خودش و عوامی که در خیابان مشغول گوش دادن به سخنرانی او بودند کسی کارش را درست انجام نداده و به همین خاطر باید امور مکتبخانهها را تعطیل کرد. ظاهرا هر دانشآموز ایرانی باید بگوید همه مظلومین دنیا منتظر هستند که ما برویم و نجاتشان بدهیم اما تا حالا نگفتهاند. امیدوارم تا وقتی علیرضا و طرفدارانش به نزدیکترین محل برای نجات دادن مظلومان دنیا میرسند بقیه دانشآموزان هم از خواب غفلت بیدار شده باشند و خودشان را به ایشان برسانند. ولی هر طور فکر میکنم علیرضا خیلی حرف خوبی زد. کلا باید امور مکتبخانهها و هر اموری که به آموزش ارتباط دارد را تعطیل کرد و به جایش سخنرانیهای آموزنده خواصی مثل علیرضا را پخش کرد.
شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲
مصاحبه حسین از فوتبالیستهای مهم را دیدم. درباره ماشینهایش توضیح میداد. خیلی بامزه و مفرح بود. فهمیدم آن ماشین نارنجی که سوارش میشود که به باشگاه پرسپولیس برود، چون باشگاه بزرگیست و باید با ماشینهای خوب به آن رفت، گذر موقت بوده و با آن رنجروور صد میلیاردی که به خاطر حماسه آفرینی در جام جهانی پارسال توانسته وارد کند فرق دارد. خدا را شکر. خوب است که فوتبالیستها انواع ماشینهای خیلی خوب را داشته باشند تا بتوانند جلوی چشم کسانی که پیاده یا با موتور سیکلت برای تماشای مسابقات میآیند بازی کنند. بالاخره اینطور که حسین گفت چون پرسپولیس باشگاه بزرگیست بازیکنانش باید با ماشینهای خوب بروند و بیایند. تماشاگران که همیشه هستند و نمیروند!
یکی از خواصالملهها اعلام کرد که تعداد زیادی از خواصالملهها برای اعزام به جبهههای مقاومت اعلام آمادگی کردهاند و صد و شصت نفرشان هم بخشی از حقوقشان را به غزه اختصاص دادهاند. به نظرم بهتر است آن صد و شصت نفر آن بخش از حقوقشان را که اختصاص دادهاند نقدی از بانک بگیرند و به آن عده زیادی از خواصالملهها که آماده رفتن به جبههها هستند بدهند که با خودشان ببرند و همان جا به شکل حضوری تحویل بدهند. این روش، هم مطمئنتر است و هم پولها زودتر به مقصد میرسند.
تصاویری از یک راهپیمایی به دستم رسید که در آن به کسانی که مرگ بر اسرائیل میگفتند خیار صلواتی داده میشد. خلاقانه بود. اگر بدانم مربوط به کدام شهر است برای برنامههای بعدی گوجه و پیاز را من تقبل میکنم که حاضران مواد اولیه سالاد شیرازی صلواتی را داشته باشند. البته برای دریافت گوجه و پیاز باید دو تا مرگ برِ دیگر پیدا کنم. قطعا آمریکا که هست و شاید برای پیاز از بین انگلستان و فرانسه یکی را انتخاب کنم.
یکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲
محمدمهدی، خواصالدوله امور ارشادات فرهنگی به خبرنگار تلویزیون بودجهبگیر مژده داد که میتواند چمدانش را ببندد تا هر وقت کشتیها و هواپیماها راه افتادند به سمت غزه برود و در آن دنیا هم شفاعت محمدمهدی را بکند. فضای معنوی خاصی بینشان حاکم بود. خوشبختانه خبر خوب صدور حکم زندان برای دو به اصطلاح خبرنگار که در واقع خبرنگار نبودند و در پوشش انعکاس اخبار سعی در ایجاد آشوب و بلوا در کشور و تامین منافع دشمنان را داشتند شنیدم. این دو تا حتی اسمهایشان هم غربی و مشکوک بود. آخر کدام خبرنگار اصولی و متعهدی اسمش را نیلوفر یا الهه میگذارد؟ مگر مثلا آمنهسادات چه عیبی دارد؟
دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲
امروز اخبار را دنبال نکردم. در سطح شهر در مسیر رفت و برگشت از اشعاری که علیرضا، رییس بلدیه برای عوام انتخاب کرده بود لذت بردم. کلا علیرضا در این دو سال نشان داده است که به بیلبوردها علاقه خاصی دارد. باید سوابقش را بررسی کنم. احتمالا علاقه زیادی به شرکت در مسابقات روزنامهدیواری مکتبخانه داشته است.
سهشنبه ۲ آبان ۱۴۰۲
فهمیدم هزینه بالونهایی که علیرضا در تهران هوا کرده تا به عوام بفهماند که مشغول کار کردن است ۳ میلیارد تومان شده. منطقیست. اگر قرار بود فیل هوا کند خیلی گرانتر در میآمد. تازه اگر فیل مثل این بالونها میترکید یا سوراخ میشد و به زمین میافتاد مشکلات بیشتری برای عوام ایجاد میکرد. الان فوقش یکی از این بالونها آتش گرفته و به زمین افتاده و چند نفر سوختهاند. امروز روز جهانی سیرابیست. میخواستم به بعضیها تبریک بگویم. متاسفانه شماره تماسشان را پیدا نکردم. بالاخره مناسبت مهم و تاثیرگذاریست.
چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲
علی سخنگوی خواصالدوله اعلام کرد به کمترین نرخ بیکاری از سال ۱۳۸۴ تاکنون رسیدیم. البته یک جای حرفش غلط است. چون عوام در دوره آقاسیدمحمد بیکار بودند و محمود در سال ۱۳۸۴ آمد تا عوام سر کار بروند ولی بعد حسن آمد و همه کار را خراب کرد. در نتیجه احتمالا منظور علی این است که به کمترین نرخ بیکاری از سال ۱۳۹۲ تاکنون رسیدهایم. اما به طور کلی حق با علی است. در عصر ابراهیم همه سر کار هستیم و طبیعیست که به کمترین نرخ بیکاری برسیم.
پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲
خبر ممنوعالکار شدن عدهای از نسوان آکتور را شنیدم. خیلی هم خوب است. نیازی هم به ایشان نیست. اکبر و تعداد دیگری از رجال آکتور آنقدر وقت و توان دارند که به جای نسوان هم بازی کنند. اتفاقا بلد هم هستند چطور حجابشان را رعایت کنند. خبر خوب ساخته شدن ۱۴۴ خانه از خانههایی که دکتر ابراهیم دو سال و نیم پیش قول ساختنش را داده بود شنیدم. اتفاق بزرگیست. تا ۴ میلیون خانهای که دکتر ابراهیم قول داده بود فاصلهای نمانده. خواصی که در دو سال و نیم ۱۴۴ خانه از ۴ میلیون را ساخته قطعا یک روزی میتواند بقیهاش را هم بسازد. عصر ابراهیم شروع شده که بگوید ما میتوانیم، و تا چهار میلیون فقط سه میلیون و نهصد و نود و نه هزار و هشتصد و پنجاه و شش تا مانده است.