آنچه میخوانید نقدی است بر پیشنهاد به ظاهر مصلحانه حسن روحانی مبنی بر استفاده از ظرفیت موجود در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از جمله اصل ۵۹ قانون اساسی و رفراندوم.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: این نقد را یک عضو جبهه پایداری یا موتلفه اسلامی نمینویسد، بلکه کسی ضرورت نگارش این مطلب را احساس کرده که در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری در بالاترین سطح، در کمپین جناب حسن روحانی، مسئولیت ستادی داشته است، فارغ از اینکه این حمایت جریانی، تحت چه شرایطی از حسن روحانی انجام پذیرفته و اساسا ما در سالهای ۹۲ و ۹۶، انتخاب دیگری غیر از حمایت از روحانی برای این کنش سیاسی-انتخاباتی خود، زیر عبای نظارتی آیتالله شیخ احمد جنتی، را داشتهایم یا نه.
مقصود مطلب اینکه، حسن روحانی رئیس جمهور پیشین جمهوری اسلامی نه یک بار که چند مرتبه و در مقاطع مختلف، در سخنرانیها و اظهار نظرهای خود، بیان کرده که مردم ایران میتوانند، برای حل موضوعات و گشایش گرههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی از ظرفیت رفراندوم مصرح در قانون اساسی استفاده کنند. بر اساس این اظهار چندباره حسن روحانی و با توجه به سخنان اخیر رهبری در این باب، که به نظر در واکنش به سخنان حسن روحانی در دیدار نوروزی با یاران خود بوده است، نکاتی را یادآور میشوم:
۱. واقعیت این است و بر کسی پوشیده نیست که صداقت آیتالله خامنهای در این گونه موارد و این دست از ضروریات سیاسی و ساختاری از امثال حسن روحانی بارها بیشتر است و شاید اگر رهبری در یک مرحله دیگر بخواهد منظور خود را صریحتر بیان کند، برخی از برداشتهایی که از سخنان ایشان شده است، سرنوشت دیگری پیدا کند.
آیتالله خامنهای با خاستگاه راست سیاسی و به عنوان یکی از شخصیتها و لیدرهای اصلی انقلاب و جمهوری اسلامی در ادوار مختلف، بیش هر یک از همترازان حی خود، اهمیت اصول قانون اساسی را میداند؛ لذا حتی اگر از روی مصلحت و حفظ حرمت جایگاه قانونی خودشان هم شده باشد، منظورشان نمیتواند نفی و رد اصول قانون اساسی باشد. اصولی که جایگاه اجرایی، مذهبی، نظامی و لیدری ایشان ناشی و منبعث از آنها است. البته این دیدگاه شاید خوشبینانه باشد و حتما نقد جدی بر بعض بیانات و مواضع ایشان همچنان پا بر جاست و از جمله نقدی که بر همین آخرین سخنرانی ایشان وارد است و موجبات تحلیلها و واکنشهای فراوان را در جامعه فراهم آورده است. اما به این معنا نیست که الزاما، چون حسن روحانی سخنان جامعه محوری بر زبان رانده، پس محبوبتر و صادقتر است.
غرض از نگارش این سطور یقینا نه دفاع محض و تام از بیانات اخیر جناب آیتالله خامنهای، که دقیقا در جهت تشکیک در نیت جناب حسن روحانی است.
۲. در این فاز از سخن خوب است پرسیده شود کدام رفراندوم؟ آنچه از رفراندوم به صورت عام و مفهومی میشناسیم، میتواند بسیار گستردهتر از آن چیزی باشد که در اصول قانون اساسی و از جمله در اصل ۵۹ آمده است. روشن است آن رفراندومی که جناب روحانی سالهاست مانند قضیه کاسبی حصر، تسبیحوار با آن ذکر میگوید، اشاره روبنایی و تبلیغاتی و نیمه پوپولیستی به اصل ۵۹ قانون اساسی است. شاید اشتباه کنم و به قضاوت کردن روحانی نزدیک شده باشم و به نیتخوانی -که آن را افیون تحلیل میدانم- متهم شوم، اما با شناختی که طی این سالها از رییس جمهور بی جریان! یا بهتر است بگویم «نماینده جریان رکود» حاصل شده است، با احتیاط عرض میکنم جناب ایشان نه ارادهای برای بیان این ادعا و مطالبه دارند و نه اعتقادی. او هر از چندگاهی وسط سخنانش، تنهای و تلنگری هم به مطالبات عمیق و ساختاری جامعه میزند و اندکی اذهان آزادیخواهانه بخشی از جامعه را قلقلک میدهد وگرنه در کدام مقطع محکم پشت این مطالبه را گرفته است و تا کجا پیش رفته است، جز اینکه با احتیاط و به صورت درٍگوشی با میکروفناش راز نیاز کرده باشد؟ مگر نه اینکه خود ایشان دومین مقام اجرایی کشور و رییس جمهور ایران بوده است؟ کدام اصرار، پایمردی و پیگیری در مقوله رفع حصر یا مطالبه رفراندوم حتی در تراز اصل ۵۹ را از او شاهد بودهایم؟ پس به طور کلی نباید سخنان انتخاباتی و گعدهای جناب روحانی را جدی گرفت و اتفاقا با آقای عبدالله گنجی -عضو شورای اطلاع رسانی دولت در روزنامه جوان- در این فقره همراه و هم سخنم. البته جناب عبدالله گنجی اصل رفراندوم را خیانت به مردم دانسته که پاسخ به این بخش و باب از اظهارات او مقال و مقول و فرصتی دیگر میطلبد.
۳. بسیاری از ایرانیان به کمتر از همهپرسی قانون اساسی و تغییر و تحول جدی در ساختارهای جمهوری اسلامی رضایت نمیدهند و اساسا امروز سخن از رفراندوم در چارچوب قانون اساسیٍ بی نگهبان و بی اثر ما، خود گفتن و خود خندیدن است! به باور من لُب کلام را در واقع مهندس میرحسین موسوی بر زبان راند و در راهکارهای سه گانه خود، با برداشت و درکی که از شرایط عمومی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی ایران دارد، مانیفست کلی خود را بر روی دایره گذاشته است.
۴. میتوان گفت، در خصوص استفاده از رفراندوم فقط به صورت شکلی و نه صادقانه و جدی، پیشنهاد حسن روحانی نزدیک به مواردی است که سید محمد خاتمی در بیانیه خود بر آن تاکید کرده است. جایی که با تردید و با امیدواری اندک، پیشنهاد اصلاحات جدی در قالب قانون اساسی موجود را داده است. تفاوت، اما در این است که، چون تفکر بیجریان، میانه و راکد حسن روحانی در یک همهپرسی جدی و شفاف، از مردم «نه» بزرگی دریافت میکند و این را خود شخص شخیص شیخ دیپلمات نیز خوب میداند، باید تردید کرد که واقعا او مصرانه خواهان استفاده واقعی از چنین ظرفیتی باشد، ظرفیت اصل پنجاه و نهمی که مشخص نیست، اصولاً جامعه نسبت به اجرایی شدن و عملیاتی شدن آن استقبال و اقبالی نشان بدهد یا ندهد.
مخلص کلام اینکه، باید منتظر ماند و دید در ماههای آینده و هر چه به انتخابات مجلس دوازدهم نزدیک میشویم، چه سیگنالهایی از هسته مرکزی قدرت به بیرون مخابره میشود و آیا مشاهده دود سفید مورد انتظار بخش خوشبین جامعه محله نهاد قدرت، انتظار به جایی است یا نه...
با توجه به ارتباطی که نگارنده از جامعه دارد و بر پایه شناخت او از سازمان و ساختار قدرت، امیدی به بهبود نیست و اگر درب بر پاشنه سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ بچرخد، باید منتظر خروش جامعه به هر بهانه جدید، حتی شدیدتر و ویرانگرتر از آبان ۹۸ و آنچه در جنبش مهسا حادث شد، بود.