من کار دولتی را دوست نداشتم. آدمی مبتکر بودم و میخواستم کار ابتکاری انجام بدهم. نشانه این ابتکار داشتن نیز، تاسیس و فعالیت شرکت مهرام بود. سَبک کار من، سلامت کار من و ابتکار من، در بخش خصوصی خریدار داشت. بنابراین، از نظر شغلی نگران نبودم و فقط میخواستم از شرّ کار دولتی نجات پیدا کنم.
دیدارنیوز - با قانونگذاری مجدد مجلس شورای اسلامی در مرداد سال 1397 که در چارچوب اصلاح قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان دولتی (مصوب سال 1395) انجام گرفت، این قانون جدید و اصلاحیه، دامنه شمول قانون مصوب سال 1395 را گسترش داد.
با این قانونگذاری جدید تمامی استانداران، معاونان وزرا و روسای فدراسیونهای ورزشی که بالاخره از بودجه عمومی کشور استفاده میکنند تا 26 آبان 1396 مجاز بودند در مسئولیت کنونی خود بمانند و پس از آن، دخل و تصرفشان در بودجه و امکانات کشور مجازات دارد.
با در نظر داشتن مباحث و صحبتهای مطرح شده مرتبط با قانون منع به کارگیری مجدد بازنشستههای بخش دولتی، تجربه موفق برخی افراد را که بر ادامه فعالیت خود در بخش دولتی پافشاری نکرده و با رفتن به بخش خصوصی، به عنوان کارآفرین شناخته شدهاند، کند و کاو کردهایم.
در گفتوگوی پیش رو، تجربه شاهرخ ظهیری در بازنشستگی پیش از موعد از دولت و برندسازی موفقیتآمیز او در شرکت خصوصی «مهرام» بررسی شده است.
دیدارنیوز: ما میخواهیم تجربه حضور و فعالیت شما در بخش دولتی و بخش خصوصی و در نهایت موفقیت بزرگ شما در دوره بعد از بازنشستگی در برند سازی شرکت «مهرام» بررسی و تحلیل کنیم. جنابعالی از سال 1328 تا سال 1351 در بخش دولتی حضور داشتهاید. چه شد که از ابتدا کار در بخش دولتی را انتخاب کردید؟
- من 17 سال داشتم که پدرم فوت کرد. به حکم اجبار و این که سرپرست مادر و خواهر و برادرم شدم ناچار شدم که معلم شوم یعنی کسب درآمد کنم. در زمانی که معلم بودم، در دانشگاه ادامه تحصیل دادم و در رشته حقوق و اقتصاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران در مقطع لیسانس به تحصیل پرداختم.
با اخذ مدرک لیسانس، دبیر دبیرستان شدم. چون درآمد آن کافی نبود به ناچار شروع به کار دیگری کردم. از سال 1337 در فروشگاه مرکزی کارخانه پارچه بافی «درخشان یزد» واقع در محدوده بازار بزرگ تهران به عنوان تحصیلدار مشغول به کار شدم.
در زمانی که در دبیرستان تدریس میکردم چون حقوق اداره فرهنگ (آموزش و پرورش فعلی) کفایت نمیکرد در سال 1346 به سازمان برنامه منتقل شده و ذیحساب سازمان برنامه شدم. در این سازمان، ماموریتهای کاری در استانهای گیلان و استان خراسان به من واگذار شد.
پسرعموی من، معاون وزارت آب و برق بود. با کمک او، به سازمان برنامه منتقل شده و ذیحساب سازمان برنامه در وزارت آب و برق شدم. از نظر نوع کاری که در سازمان برنامه انجام میدادم، ذیحسابی قَدَر و خوشنام شدم.
دیدارنیوز: در سالهای زیادی در کنار شغل دولتی به طور همزمان در شرکتهای بخش خصوصی فعالیت داشتهاید. بعد از کارخانه درخشان یزد در شرکتهای ماشینهای فلاحتی که واردات خودروهای سواری «بی ام و» را هم انجام میداده است مدیر فروش شدهاید. بعد هم در مجموعه شرکتهای متعلق به هلدینگ «ماه» فعال شدهاید که شرکتهای مختلفی بود و سهامداران اصلی آن افرادی همچون اسدالله علم بودهاند. چطور شده که اینهمه وقت برای کار در بخش خصوصی گذاشتید؟
- وقتی ذیحساب سازمان برنامه شدم از بخش خصوصی بیرون آمدم. بعد هم از سازمان برنامه در تهران، به استان گیلان رفتم و ذیحساب گیلان شدم. مدتی هم در مشهد، ذیحساب بودم.
اما کار در بخش خصوصی در ذهنم بود. چون اعتقاد داشتم که در کار دولتی، ابتکار نیست و یک سیستم کلاسیک مُرده است. وقتی به عنوان ذیحساب به مشهد رفتم خیلی از پروژهها مانده و انجام نشده بود. شاه به مشهد رفته بود و با دیدن وضع پروژهها، ناراحت شده بود.
سازمان برنامه برای سر و سامان دادن به آن پروژهها، مرا به عنوان ذیحساب عمرانی به مشهد فرستاد. در آنجا تمام کارهای عقب افتاده را انجام دادم. تجربهای را که در بخش خصوصی کسب کرده بودم، در بخش دولتی پیاده کردم و کارها با موفقیت انجام شد.
دیدارنیوز: در سال ۱۳۴۷ کسب درآمد در بخش خصوصی ، همچنان برای شما به طور جدی مطرح بود؟
- بله. بخش خصوصی هم میدید فردی وجود دارد که با جدیّت کار میکند و با استخدام او، خودشان هم درآمد کسب میکنند. به همین دلیل، به من حقوق خوبی میدادند. بخش خصوصی برای نگه داشتن چنین نیرویی، جنبه مالی را نیز تامین میکرد.
وقتی کارهای من در سال ۱۳۴۸ در استان خراسان تمام شد نزد استاندار رفتم که از او خداحافظی کنم. معلوم شد که تمام مدیرکلهای استان به استاندار نامه نوشته و خواهش کرده بودند که ظهیری را در مشهد نگه دارید. گفته بودند با وجود ظهیری کارها به سرعت انجام میشود و کارهای انجام شده اِشکال ندارد.
من به استاندار گفتم که اجازه مرخص شدن میخواهم و میخواهم به تهران برگردم. استاندار گفت همین جا باش و ۲۵۰ متر زمین در احمدآباد مشهد به تو میدهم. همچنین استاندار گفت یک قبر در صحن مطهر به تو میدهم و تو را مفتخر میکنم به این که خادم حضرت شوی.
اتفاقاً بحث کار دولتی مطرح شد و استاندار به من میگفت تو آتیه خوبی داری و ممکن است به حد وزارت برسی. من هم به استاندار گفتم علاقهای ندارم که در بخش دولتی کار کنم چون هیچ ابتکار و تحولی در کار دولتی وجود ندارد.
دیدارنیوز: شما در رشته حقوق و اقتصاد لیسانس داشتهاید و در سال ۱۳۴۶ از وزارت فرهنگ وقت به سازمان برنامه منتقل شده و به عنوان ذیحساب به فعالیت در بخش دولتی ادامه دادهاید. آیا در دولت، افرادی پیدا نمیشدند که بتوانند کارهای ذیحسابی استان خراسان را انجام بدهند و شما از تهران یا گیلان به خراسان نروید؟
- ما حتی الان وقتی به یک سازمان و اداره مراجعه میکنیم یک عده کارمند وجود دارند که کار را میدانند. در حقیقت کار دست این عده است. من سازمانی را میشناسم که آبدارچی آن برای رئیس آن سازمان چای میآورد.من متوجه شدم که مراجعه کنندگان به آن آبدارچی مراجعه میکنند و آن آبدارچی، پروندههای آنها را برای کارمندان مربوطه میبرد، کار را انجام میدهد و پروندهها را به همان مراجعه کنندگان تحویل میدهد.
در آن سازمان، یک مستخدم کار ده نفر را در آن سازمان انجام میداد. اهمیت کار ذیحساب هم به خاطر این موضوع بود که پول دست ذیحساب بود. هرکس میخواست کارش انجام شود باید دَم ذیحساب را میدید و چیزی به او میداد.
همین وضع باعث متوقف شدن پروژهها شده بود. برای مثال کار ساختمان دانشگاه مشهد و بیمارستان هزار تختخوابی مشهد پیش نرفته بود یا آسفالت راه تایباد به افغانستان انجام نشده بود . پیمانکار میگفت طبق قرارداد باید 30 درصد پیش پرداخت بدهند که نمیدهند.
من وقتی به عنوان ذیحساب به مشهد رفتم به پیمانکار بیمارستان گفتم یک ضمانتنامه بیاور و پیشپرداخت را بگیر و اگر کار را به موقع تمام نکردی دولت ضمانتنامه را ضبط میکند.
وقتی پیمانکار، ضمانتنامه را آورد، من چک را کشیدم. امضاهای مربوطه را گرفتم و برای امضای نهایی نزد استاندار رفتم. به استاندار گفتم این چک را امضا کنید که این کار انجام شود.
در مجموع کارها با کیفیت انجام شد و در مدت شش ماه پروژههای مشهد به اتمام رسید. کار مقاطعهکاران را انجام میدادم بدون این که اهل گرفتن حق حساب[رشوه] باشم. چون زمینه تربیتی من این طور نبود که چنین چیزی را دریافت کنم. به همین دلیل موفق بودم.
دیدارنیوز: در سال 1348 با استاندار وقت خراسان درباره این که در کار دولتی ابتکار وجود ندارد صحبت کرده بودید اما در سال 1351 از کار در بخش دولتی به نوعی استعفا دادهاید. اگر از کار کردن در بخش دولتی ناراضی بودید چرا باز چند سال در سیستم دولتی باقی ماندید؟
- من بعد از مشهد به تهران آمدم و ذیحساب وزارت بهداری بودم. بعد که بحث تاسیس دانشکده تربیت بدنی در دانشگاه تربیت معلم مطرح شد به عنوان ذیحساب سازمان تربیت بدنی ادامه فعالیت دادم.
در همان زمان مثل این که کارمندان دولتی زد و بند کرده بودند. شاه دستور داد که هر فرد، یا در خدمت دولت باشد یا در بخش خصوصی کار کند. من از این موقعیت استفاده کردم و به تیمسار حجت رئیس سازمان تربیت بدنی وقت نامه نوشتم. چون در ابتدا قبول نمیکردند که بازنشسته شوم.
آن موقع شرکت مهرام را راه انداخته بودم و شرکت «وَردا» را برای تولید سرکه لازم داشتم. من شرکت وردا را از شهرام پسر اشرف پهلوی خریدم. نامهای نوشتم و پیش تیمسار حجت بردم و گفتم از طرف دربار مامور شدهام که شرکت وردا متعلق به شهرام پهلوینیا را اداره کنم و طبق دستور هم نمیتوانم در بخش دولتی بمانم.
تیمسار حجت با این صحبت من، نوشت که با درخواست بازنشستگی موافقت میشود. بعد هم حق بیمه ۵ سال را پرداخت کردم و بازنشسته شدم. در بخش خصوصی نیز به دلیل تجربیاتی که به دست آوردم موفق بودم و شرکت مهرام را به یک برند معروف تبدیل کردم.
دیدارنیوز: بعد از ملاقات با استاندار خراسان تا سال 1351همچنان در سیستم دولتی و نظام اداری باقی ماندید. به ذهن تان نرسید که به طور تمام وقت در بخش خصوصی فعالیت کنید تا استعداد و ابتکار شما هدر نرود؟
- آن موقع سالهای خدمت من در بخش دولتی به 30 سال نرسیده بود. در آن چند سال در سازمان برنامه و سازمان تربیت بدنی بودم تا این که آن دستور شاه صادر شد. تا قبل از ان دستور، میدانستم که موافقت نمیکنند بازنشسته شوم.
دیدارنیوز: در چارچوب شرکتهای گروه صنعتی ماه قرار بوده که یک کارخانه در حوزه صنایع غذایی به نام مهرام راهاندازی کنید. اما بعد از مدتی با آن هلدینگ ادامه همکاری نداده و خودتان شرکت مهرام را در سال 1349 تاسیس کردهاید. از آن زمان تا سال 1375 مدیریت شرکت مهرام را به عهده داشتهاید. الان که گذشته را مرور میکنید از کار جدیدی که با تاسیس شرکت مهرام شروع کردید رضایت دارید یا نه؟
- خیلی از این کار رضایت دارم. یک موقع هست که ما یک کارخانه جدیدی تاسیس میکنیم تا ترشی تولید کنیم. برای فروش این ترشی باید تبلیغ میکنیم. امام بالاخره همه مردم ایران، محصول ترشی را میشناسند. در حالی که ما در کارخانه مهرام، محصولی به نام «سُس» تولید کردیم که نه زنان خانه دار، چنین محصولی را میشناختند و نه فروشنده میشناخت که این محصول را دریافت کند و برای من بفروشد.
داستان فعالیت شرکت مهرام مفصل است. چون این شرکت توسعه پیدا کرد و کار شرکت مهرام به جایی رسید که روزانه یک میلیون و 500 هزار شیشه سس تولید میکردیم و جامعه باز میخواست.
البته من هم از حضورم در بخش دولتی راضی هستم که به من تجربه داده بود و هم از تاسیس شرکت مهرام راضی هستم که آن را به یک برند معروف تبدیل کردم. برند کردن این شرکت، توان مدیریتی خاصی میخواست که آن توان را به کار بردم.
دیدارنیوز: این که در استان خراسان نماندید و به تهران آمدید، آیا یک هدف هم این بود که بتوانید در تهران در بخش خصوصی ادامه فعالیت بدهید؟
- بله. اصل قضیه این بود که من کار دولتی را دوست نداشتم. آدمی مبتکر بودم و میخواستم کار ابتکاری انجام بدهم. نشانه این ابتکار داشتن نیز، تاسیس و فعالیت شرکت مهرام بود. اگر من مشغول تولید کالباس و سوسیس و خیارشور میشدم مردم با این نوع محصولات آشنا بودند. در آن حالت، من هم یک تولید کننده در تولید این محصولات میشدم.
وقتی از مشهد به تهران آمدم مجدداً کار در بخش خصوصی را شروع کردم. در همان زمان، در سازمان برنامه بودم و بعدازظهرها درگیر کار تاسیس و راهاندازی شرکت مهرام بودم. تا این که در سال 1351 درخواست بازنشستگی دادم.
دیدارنیوز: با توجه به این که پسرعموی شما در وزارت آب و برق آن دوره بوده و استاندار خراسان هم خواهش کرده بود که در استان خراسان بمانید و به شما امتیازاتی میدهد، آیا ادامه کار در بخش دولتی و بدون درخواست بازنشستگی، شما را قانع نمیکرد؟
- خیر. در همان سالها حتی میخواستم کار دولتی را رها کنم و به بخش خصوصی بروم. چون در بخش خصوصی، شخصا به یک برند تبدیل شده بودم. سَبک کار من، سلامت کار من و ابتکار من، در بخش خصوصی خریدار داشت.
بنابراین، از نظر شغلی نگران نبودم. فقط میخواستم از شرّ کار دولتی نجات پیدا کنم. تا این که آن دستور صادر شد و درخواست بازنشستگی دادم.
دیدارنیوز: مجلس قانونی را در سال 1395 درباره ممنوعیت به کارگیری بازنشستههای دولت تصویب کرد. در سال 1397 هم مجلس برای آن قانون اصلاحیهای تصویب کرد و تعداد بیشتری از بازنشستگان بخش دولتی، مشمول منع به کارگیری بازنشستگان دولتی شدند. این دو قانون تصویب شده اما برخی از کسانی که از بخش دولتی بازنشسته شدهاند، خیلی تمایل داشته و دارند که باز در دستگاهها و سازمانهای دولتی مشغول به کار شوند و سمتهایی را عهده دار شوند.
به نظرتان چرا این افراد همان روش و راهی را که شما برای کار در بخش خصوصی انتخاب کردید، ترجیح نمیدهند؟
هر فردی، دارای خصوصیاتی است. آدمی که 30 سال در بخش دولتی بوده و هر روز ساعت 8 صبح به اداره رفته و ساعت 2 بعدازظهر به خانه برگشته است، به آن وضع عادت کرده است. در ساعات کاری هم ممکن است چند امضا زده باشد یا اصلاً کاری هم انجام نداده باشد.
نیروهایی که در بخش دولتی هستند به طور ثابت حقوقی دریافت میکنند و اگر کار هم نکردند مشکل جدی پیدا نمیکنند. چنین نیروهایی به مراجعه کنندگان میگویند امروز برو فردا بیا.
مگر ما این وضع را در سازمانها و ادارات نمیبینیم. یک فردی مثل من نمیخواست این طور باشد و نمیخواست آدم بیابتکاری باشد. حتی در زمانی که در مدرسه تدریس میکردم یا در سازمانهای دولتی فعالیت میکردم، باز به نوعی ابتکار به خرج میدادم که کار را تسهیل و راحت میکرد. اما اصولاً کار دولتی را دوست نداشتم.