تیتر امروز

دور دوم گفتگو‌های ایران و آمریکا در رم آغاز شد/ صداوسیما:  خبر تعلیق در مذاکرات کذب است
مذاکرات تهران و واشنگتن امروز در رم ایتالیا (بروز رسانی می‌شود)

دور دوم گفتگو‌های ایران و آمریکا در رم آغاز شد/ صداوسیما: خبر تعلیق در مذاکرات کذب است

دور دوم مذاکرات ایران و آمریکا که گفته می‌شود غیر مستقیم است، امروز شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ در سفارت عمان در رم ایتالیا برگزار می‌شود. دور اول مذاکرات در مسقط عمان مثبت و سازنده عنوان شد و باید...
پشت‌پرده مذاکرات تهران – واشنگتن/ زنگ خطر برای نظام سلامت/ کالابرگ زیر ذره‌بین؛ حمایت یا محدودیت؟
مجله اقتصادی دیدارنیوز با اجرای لیلا قصاب‌زاده

پشت‌پرده مذاکرات تهران – واشنگتن/ زنگ خطر برای نظام سلامت/ کالابرگ زیر ذره‌بین؛ حمایت یا محدودیت؟

این یازدهمین برنامه مجله اقتصادی دیدارنیوز است که با اجرای لیلا قصاب‌زاده به بررسی آخرین اخبار اقتصادی ایران و جهان در هفته گذشته می‌پردازد و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم شما مخاطبان...
چشم از بعضی‌ها برندارید!
افاضات اضافه

چشم از بعضی‌ها برندارید!

عوام‌الملک در نامه‌ای جدید به مسعود، دلیل اینکه مدتی است که به او نامه ننوشته را توضیح داده و از مسعود خواسته چشم از برخی خواص برندارد.

کتاب «مادام دوژاپل» منتشر شد

کتاب «مادام دوژاپل (وافلِ بلژیکی دوست داشت)» نوشته شیما سورن به همت انتشارات آفتابکاران با قیمت ۸۰ هزار تومان منتشر و روانه بازار شد.

کد خبر: ۱۴۶۰۴۲
۰۹:۲۶ - ۱۲ اسفند ۱۴۰۱

کتاب «مادام دوژاپل» منتشر شد

دیدارنیوز: کتاب «مادام دوژاپل (وافلِ بلژیکی دوست داشت)» یک رمان ایرانی است که به همت انتشارات آفتابکاران منتشر شده است.

این کتاب اینگونه آغاز می‌شود:

مرگ دسته جمعی عروسی است.

ما، اما تکه تکه مردیم.

دایی پرویز روی طناب دار.

آفتاب زیر دیفن باخیای خانه‌مان.

مامان کنار باق چای، درست وقتی به ماهی‌ها از نبودن من گله می‌کرد. آن قدر به چشمانش خیره شد و گریه کرد تا جانش با آخرین قطره اشک‌هایش روی چادرش ریخت و تمام شد!

بابا، اما در باکو مرد! کسی به من دلیل مرگش را نگفت! شاید باز با ماشین لکنته‌اش به باکو رفته بود تا نوارکاست‌های عتیقه سارا قدیموا را بخرد!

من هم این جا مردم! درست رو به پنجره‌ای که هر روز مریم گرد دراز پارمیجیانینو با شکم محدبش ظاهر می‌شود و لباس‌های رنگارنگ کودکانش را به طناب می‌آویزد و دوباره پشت پرده گلدار خانه‌اش گم می‌شود.

در بخشی از متن کتاب آمده است:

آخر چه داشت مامان بجز یک خانه دراز بدقواره که ناودانش مدام چکه می‌کرد و شب‌ها از صدایش خواب‌مان نمی‌برد. خانه نبود تابوت درازی بود که زنده زنده در آن می‌خوابیدیم. با یک حیاط که دورتادورش را نعنا و فلفل کاشته بود. هر روز چهار گوشه حیاط زار می‌زد و نعنا پاک می‌کرد. زار می‌زد و مو‌های آلما را می‌بافت؛ و با کهنه‌های مرطوب بدن فلج آفتاب را پاک می‌کرد. زار می‌زد و نان‌ها را در چلواری سفید می‌پیچید و در جانانی می‌گذاشت. زار می‌زد و بابا را نفرین می‌کرد. زار می‌زد و قمرخانم زن دایی خدابیامرد را که شبیه فرح دیبا بود و هر ماه صیغه یک مرد می‌شد، فحش می‌داد.

منبع: ایلنا
ارسال نظرات
امروز شنبه ۳۰ فروردين
امروز شنبه ۳۰ فروردين
امروز شنبه ۳۰ فروردين
امروز شنبه ۳۰ فروردين
پرطرفدارترین ها