تیتر امروز

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد

جامعه پلاس چند روز مانده به سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، میزبان مریم جلالی معاون صنایع دستی بود؛ از او هم درباره عملکردش در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی صحبت کردیم هم درباره...
از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد
گفتگوی دیدارنیوز در برنامه «ایرانشهر» با دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت

از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد

«ایرانشهر» در نخستین برنامه از سلسه‌گفتگوهای خود با موضوع «منافع ملی ایران» به سراغ علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت رفته و به بررسی ابعاد مفهوم «وفاق» در عرصه سیاسی امروز کشور پرداخته...
آسیب پیمایی کف خیابان‌های ایران

"مسئله‌ها، دیوار‌نوشته‌ها" سرعت عمل نظام در پاک کردن

اعتراضات سراسری در ایران به دنبال مرگ مشکوک مهسا امینی عرصه‌های متفاوتی پیش روی ما قرار داد که جا دارد جبنه‌هایی از آن مورد بررسی قرار گیرند.

کد خبر: ۱۳۸۱۵۰
۱۶:۲۰ - ۱۰ مهر ۱۴۰۱

دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی:

اول: شنبه صبح نهم مهر دخترم را به مدرسه‌اش رساندم، مدرسه‌ای بسیار بزرگ که طول دیوار اصلی آن حدود ۲۰۰ متر است. جالب است بدانید چند سال است که مدیران مدرسه در حال جمع آوری کمک از والدین هستند که دیوار قدیمی همین سمت را رنگ کنند، اما به گفته خودشان هنوز موفق به جمع آوری مبلغ مورد نیاز نشده‌اند! اما امروز صبح که جلوی مدرسه پارک کردم دیدم تمام این مساحت بزرگ که در حالت عادی چند روز کار می‌برد، رنگ شده است، خوشگل و یک دست! ظاهرا روی دیوار شعار‌های ساختارشکنانه نوشته شده بود و نظام عزیز ظرف چند ساعت کار چند ساله را انجام داد. پس نهاد قدرت و جریان همیشه حاکم، هم پول را دلبخواهی خرج می‌کند و هم امور خاص را به سرعت به سرانجام می‌رساند و اموری، چون پرونده مهسا امینی و مطالبات مردم ایران حتما جزء دسته بندی‌ها و اولویت‌های آن‌ها نیست، بلکه پاک کردن شعار‌ها و علامت گذاری روی منازلی که از درون آن شعار سر می‌دهند مهم و در اولویت است.

دوم: سید ابراهیم رئیسی از نیویورک که بازگشت، به تلویزیون رفت و در مقابل مجری آرام و بی خطر و خودی صدا و سیما نشست و به گونه‌ای سخن گفت که شعاردهنگان راهپیمایی‌های سازمان تبلیغات اسلامی سر می‌دهند. اینکه دلیل این آشوب‌ها برای جلوگیری از پیشرفت‌های ما از سوی دشمن است. اینکه روز‌های بسیار خوبی در انتظار ما است، اینکه همچون محمود احمدی‌نژاد در نیویورک غوغا کرده و جهان به حقانیت او پی برده و چند شعار تکراری دیگر شبیه به دیگر شعار‌های جریان منتسبش.

او در مورد مطالبات مردمی که در این دو هفته در سراسر ایران دست به اعتراض زدند هیچ نگفت و در باره سرنوشت پرونده مهسا امینی گفت که در دست بررسی است. این در حالی است که نظام ما نشان داده اگر میلش به کاری باشد ظرف چند ساعت همه ابعاد موضوعی شبیه به مرگ مشکوک مرحومه امینی را بررسی و به نتیجه می‌رساند. آنگونه که با سرعت و دقت معترضان را دستگیر می‌کنند! یا عوامل داخلی و خارجی حوادثی، چون ترور و بمب گذاری را شناسایی می‌کنند.

برای اولین بار متوجه شدم که سید ابراهیم رئیسی خیلی باهوش است، چون در پاسخ به تنها پرسش نسبتا مهم خبرنگار صدا و سیما مبنی بر اینکه که مردم چگونه به صورت قانونی اعتراض کنند، عمدا تاکید کرد که می‌شود در شیوه‌های اجرا تجدید نظر کرد، این یعنی اینکه قانون حجاب اجباری و اصل گشت ارشاد نباید تغییر کند. او در مورد ظرفیت قانونی اعتراض هم کرسی‌های آزاداندیشی را پیشنهاد داد و کسی نمی‌داند خیل جوانان و نوجوانان کجا باید به دنبال کرسی برای آزاد اندیشی بگردند و چگونه؟! در حالی که با آسانی می‌توانست به اصل ۲۷ قانون اساسی که مکانیسم‌های حداقلی اعتراض را مشخص کرده اشاره کند، اما با زیرکی از تغییر شیوه‌های اجرا گفت و بدیل اصل ۲۷ را «کرسی‌های آزاد اندیشی» معرفی کرد.

به همین دلیل است که عرض می‌کنم در بالاترین سطح اراده‌ای برای حل مسائل وجود ندارد و همانگونه که کارشناسان حوزه اجتماعی بار‌ها تاکید کرده‌اند باز صورت مسئله را پاک خواهند کرد و این مسئله نیز به انبوه مسائل حل نشده کشور اضافه خواهد شد.

سوم: همین امروز یک دوست متعلق به جریان موسوم به انقلابی ضمن تاکید بر اینکه ما بار‌ها این اغتشاشگران را جمع کرده‌ایم و این بار هم آن‌ها را به گوشه عزلت می‌فرستیم، پیشنهاد کرد که کاری کنیم علی کریمی در خارج بماند و مانند دیگر مخالفان نظام سرش به انتقاد و غرغر گرم باشد. البته این یک مکالمه دوستانه بود و نام آن شخص نزد من محفوظ است. این مطلب و هزاران اظهار نظر دیگر از سوی موافقان برخورد قهری و حذفی که اتفاقا دارای مسئولبت اجرایی هم هستند، یک نتیجه به دست می‌دهد و آن اینکه هیچ اراده و عزمی برای شنیدن صدای مردم در نهاد قدرت و جناح حاکم وجود ندارد و در صورت‌بندی‌های کلان اولویت‌های دیگری وجود دارد.

روزنامه جوان: نود درصد بازداشت شدگان حوادث اخیر دوست پسر-دوست دختر بوده‌اند.

محمدرضا نقدی: این سرخوردگان اجتماعی، بچه‌های خانواده‌های فروپاشیده و آلودگان به حشیش و گُل هستند. (یعنی این همه هوش سیاسی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و استراتژی که ۴۴ سال تجربه‌های گوناگون ما را به چالش کشیده اند بچه‌های حشیش و گُل هستند، به گونه‌ای آدم هوس می‌کند برود به گل و حشیش آلوده شود!)

حسن عباسی و دیگران دختران معترض را فاحشه می‌دانند، سید محمود نبویان نماینده مجلس انقلابی، معترضان را زباله و آشغال می‌نامد و مثل همیشه نهاد قدرت و جناح انقلابی معرتضان را فریب خورده یا عامل آمریکا و سعودی معرفی می‌کنند. نمی‌خواهند این مسائل حل شود و دست به بازی‌های نخ نماشده و همیشگی می‌زنند. اکثر هنرمندان، ورزشکاران، چهره‌های علمی، اجتماعی و سیاسی با معترضان همدلی کرده‌اند و باز دوستان نه می‌بینند و نه می‌شنوند. در عوض تک و توک هنرمندانی که سکوت کرده بودند را قصد داشتند خرج کنند، مانند استاد علی نصیریان و مهدی فخیم زاده، اما آمدند و برملا کردند این دروغ را.

این گروه مرکزی قدرت متاسفانه به طور کامل قید خیلی از ارزش‌ها را که تا همین ایام نزدیک حداقل در بیان مدعی دفاع از آن بودند، را زده است.

مثل همیشه ادعا‌های دیگری هم مطرح شد. مانند توهین و تعرض معترضان ایرانی به پرچم ایران و ائمه، حمله به مساجد و مراکز مذهبی، بی حرمتی به مادران، خواهران چادری و زنان هموطنان محجبه خود و پیروی معترضان از اسرائیل، آمریکا و عربستان و اینکه عوامل منافقین و جدایی طلبان هستند. بر خلاف این ادعا‌ها آنچه مشاهده شد هوش و زکاوت این جوانان و نوجوانان مطالبه گر بود؛ لذا این حربه که در عاشورای سال ۸۸ از آن بهره بردند نیز نقش بر آب است.

چهارم: معترضان ایرانی -که بچه‌ها، دختران و پسران ما هستند- چنین اعتقادی ندارند و از روز اول و از جمله همین دیشب در یکی از شهر‌های جنوبی کشور فریاد زدند نیروی انتظامی حمایت حمایت. چون به خوبی هم به حق خود برای اعتراض آگاه‌اند و هم می‌دانند که وظیفه پلیس، ایجاد امنیت برای معترض است نه تهاجم به آنها. پس مشخص است که مردم ایران خود را در جنگ با نیرو‌های امنیتی کشورشان نمی‌بینند.

افرادی متاسفانه به عمد و به فراوانی مردم را از جدایی‌طلبی و سوریه شدن ایران ترسانده و امروز و در این مقطع هم به آن دامن می‌زنند. مطالعات و بررسی‌های دقیق میدانی نشان می‌دهد که هم مردم مرزنشین ما خیلی هوشمندانه و زیرکانه این بهانه را به دست کسی نداده‌اند و هم مردم معترض استان‌های میانی نه در شعار و نه در عمل به این سمت و سو نرفتند. اتفاقا بر عکس، کردستان قربان صدقه تبریز و آذربایجان می‌رود و سیستان و بلوچستان نیز به همین شکل. یک هوش و ذکاوت و درایت خودجوشی در این اعتراضات دیده می‌شود، به گونه‌ای که گویی این جوانان و نوجوان می‌دانند اطرافشان چه خبر است و به خوبی درک کرده اند که نباید گزک دست عده‌ای داد.

آن‌ها که در بیرون از ایران بیانیه می‌دهند که لنگش کن یا پیشنهاد حمله به این و آن را می‌دهند - و برادران انقلابی داخلی به آن استناد و رجوع می‌کنند - نیز آب در هاون می‌کوبند، چون این بچه‌های معترض هیچ نیازی به هیچ راهنما و رهبری در داخل و بیرون ندارند.

عجیب است این جوانان و نوجوانان به نفع هیچ شخص، خاستگاه، حزب و مکتبی شعار نداده‌اند و خود را نه زیر پرچم اصلاح طلبان برده اند و نه کاری به سلطنت و سلطنت طلبان دارند. تکلیف قبیله منفور رجوی‌ها هم که نزد ملت ایران روشن است. نمی‌دانم چگونه این بچه‌ها به یک زبان مشترک رسیده اند و غبطه می‌خورم از این همه هوش و البته شجاعت؛ بنابراین روشن است کسی نمی‌تواند مردم ایران را پیرو این و آن معرفی کند.

پنجم: برخی که مدعی هستند می‌خواهند پرچم حسین (ع) را به دست مهدی موعود (عج) برسانند. این مفهوم و اقدام، ابتدا نیاز به صداقت و پاکی دارد. من پاک‌تر از این جوانان و نوجوانان ندیدم و حتی لیاقت حفاظت از دین و میهن نیز متعلق به همین‌ها است و شایسته هستند، چون صادق‌اند و ریا نمی‌کنند. معتقدم مدعیان متظاهر این مفهوم، لایق این ماموریت پاک نیستند و به نظر نمی‌رسد نسبتی با سالار شهیدان و امام موعود غایب داشته باشند.

با این وجود هنوز باید امیدوار بود که عاقلان نظام از زیر آوار توهم و غبار خوش‌خیالی بیرون آمده و تا دیر نشده با ملت روبوسی کنند. ملت و دولت از همین کشور و همه خواهر و برادرند، حتی اگر گوشت هم را بخورند استخوان هم را دور نمی‌ریزند. در خانواده گاه دو برادر و خواهر به روی هم چنگ و زخم می‌زنند، اما حکم طبیعی خواهر و برادری آن‌ها همچنان باقی است؛ لذا نسبت و غیرت ایرانی کاری نمی‌کند که دشمنان تاریخی مانند سعودی‌ها و اعراب خوشنود شوند. پس جای بسی امیدواری است که نظام راهی از درون این غبار و غوغا بیاید و از حداکثر‌های خود در همه حوزه‌ها کوتاه آید و طبیعتا مردم نیز در طول تاریخ نشان داده اند به صداقت واقعی و واکنش حقیقی و رفتار خالصانه مسئولین و حکام لبیک گفته اند. پس امیدواریم هنوز...

معتقدم مصالحه و وحدت ملی گرچه سخت، اما شدنی است. نظام می‌داند که آب، بنزین، مهسا و ... هر کدام خود به خود تبدیل به بهانه‌هایی شده اند برای بیان مطالبات بسیار و واکنشی به مسائل انباشت شده حل نشده این ۴۴ سال سپری شده. پس موضوع را به مرحوم مهسا امینی، دختر بلوچ و مسائلی از این دست تقلیل ندهیم.

نظام خود را برای یک اصلاحات ساختاری در حکمرانی آماده کند، به گونه‌ای که همه ایرانیان از مذهبی تا سکولار و اقوام خود را در این داستان شریک بدانند و چنگ از روی هم کشیده و دست در گردن هم بیاندازند. اینکه آن اصلاحات ساختاری مد نظر نگارنده چه مسائل و حوزه‌هایی را در بر می‌گیرد و با چه مکانیسمی و چگونه باید استارت زد، خارج از حوصله این بحث است و البته هم بنده و هم دیگر فعالان اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دلسوزان به اندازه کافی در مورد آن سخن گفته اند و البته طبیعی است که صورت بندی این پروسه در زمان خود توسط متخصصان امر ارائه خواهد شد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی