تیتر امروز

پشت‌پرده مذاکرات تهران – واشنگتن/ زنگ خطر برای نظام سلامت/ کالابرگ زیر ذره‌بین؛ حمایت یا محدودیت؟
مجله اقتصادی دیدارنیوز با اجرای لیلا قصاب‌زاده

پشت‌پرده مذاکرات تهران – واشنگتن/ زنگ خطر برای نظام سلامت/ کالابرگ زیر ذره‌بین؛ حمایت یا محدودیت؟

این یازدهمین برنامه مجله اقتصادی دیدارنیوز است که با اجرای لیلا قصاب‌زاده به بررسی آخرین اخبار اقتصادی ایران و جهان در هفته گذشته می‌پردازد و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم شما مخاطبان...
چشم از بعضی‌ها برندارید!
افاضات اضافه

چشم از بعضی‌ها برندارید!

عوام‌الملک در نامه‌ای جدید به مسعود، دلیل اینکه مدتی است که به او نامه ننوشته را توضیح داده و از مسعود خواسته چشم از برخی خواص برندارد.
توافق نشود جنگ حتمی است/ مدیرکل آژانس انرژی اتمی در تهران/ عراقچی حامل پیام آیت‌الله خامنه‌ای برای پوتین
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

توافق نشود جنگ حتمی است/ مدیرکل آژانس انرژی اتمی در تهران/ عراقچی حامل پیام آیت‌الله خامنه‌ای برای پوتین

این هشتاد و ششمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

به بهانه مرگ خالق «سمفونی مردگان!»

"عباس معروفی" موج‌سوار خوبی نبود که مثلا بگوید «وای جنگل را بیابان می‌کنند» و بعد بابتش از این موسسه و آن سازمان پولی بگیرد، او فهمیده بود که غم نان مهم‌تر از خالی یا پر بودن مغز و ذهن آدم‌هایی است که از جلوِ کتابفروشی‌اش رد می‌شوند.

کد خبر: ۱۳۶۵۹۸
۱۶:۱۸ - ۱۰ شهريور ۱۴۰۱

به بهانه مرگ خالق «سمفونی مردگان!»

دیدارنیوز
ـ علیرضا کیوانی‌نژاد*: «مرگ یک انسان فاجعه است، بقیه‌اش آمار و ارقام است.» اگرچه این جمله استالین در اوج دوران کشتار و تصفیه‌های خونین زمامداری‌اش، نشان از شقاوت و سنگدلی‌اش داشت، بخش اول آن عبارت - مرگ یک انسان فاجعه است- چیزی نیست که بتوان آن را کتمان کرد، ولو این‌که بدانیم گوینده‌اش اعتقادی به آن نداشت و مرگ انسان‌ها، برایش فقط آمار و ارقام بود، وسیله‌ای که هدف را توجیه می‌کرد؛ و غم‌انگیزتر مرگ انسان‌های تاثیرگذار است خاصه در غربت، آن‌ها که سنگی را جابه‌جا کرده‌اند، چراغی روشن کرده‌اند یا در قفسی گشوده‌اند.

بی‌گمان عباس معروفی از این دست بود. نویسنده‌ای تاثیرگذار و جریان‌ساز که با «سمفونی مردگان» نشان داد پس‌کوچه‌های ادبیات را خوب می‌شناسد و با چاپ نشریه گردون ثابت کرد می‌شود به نقد و نقادی پایبند بود، نشریه‌ای آبرومند منتشر کرد که مطالبش را عوام کم‌وبیش می‌فهمیدند و خواص بگی نگی می‌پسندیدند.

معروفی، اما موج‌سوار خوبی نبود که مثلا بگوید «وای جنگل را بیابان می‌کنند» و بعد بابتش از این موسسه و آن سازمان پولی بگیرد و خلاص. یک کتابفروشی تاسیس کرده بود و این اواخر می‌گفت فروش کتاب‌های فارسی هم دیگر خوب نیست. خودش هم انگار فهمیده بود که غم نان مهم‌تر از خالی یا پر بودن مغز و ذهن آدم‌هایی است که از جلوِ کتابفروشی‌اش رد می‌شوند؛ و حالا آنچه از او باقی مانده تصویر نویسنده مغمومی است که تاب فشار نیاورد از ایران رفت بلکه جور دیگری بنویسد و از آنجا با مخاطبش حرف بزند که این هم نشد و «ذوب‌شدن» در همان روز‌های نخست انتشار، به محاق رفت و تبدیل شد به اثری که شاید اصلا بهتر بود منتشر نمی‌شد. پرتره عباس معروفیِ نویسنده، اما زمانی غم‌انگیزتر و تیره‌تر می‌نمایاند که بدانیم مدت‌ها دست به گریبان بیماری مهلکی بود که مثل موریانه افتاده بود به جانش و می‌گفت بیماری‌اش حالا دیگر حناق شده و راه فریادش را بسته.

می‌گفت به زودی درباره این حناق هم حرف می‌زند، که نشد و به جهان خیال پرواز کرد، و همسایه «سایه» شد. حالا که معروفی دیگر در میان ما نیست از فردا همان رسم مالوف مردم «این میهمان‌خانه مهمان‌کش روزش تاریک» شروع می‌شود: کتاب‌هایش با تیراژ بالاتری فروخته می‌شود، آن‌ها که تا امروز خطی از آثارش نبرده بودند جملات کتاب‌هایش را این‌ور و آن‌ور منتشر می‌کنند و لایک می‌گیرند و بعد هم دیگر کسی یادش نمی‌آید که فریدون سه پسر داشت یا سه دختر!

*نویسنده و مترجم ادبی

ارسال نظرات
امروز شنبه ۳۰ فروردين
امروز شنبه ۳۰ فروردين
امروز شنبه ۳۰ فروردين
امروز شنبه ۳۰ فروردين
پرطرفدارترین ها