فرشاد پرویزیان در روزنامه تعادل درباره بحث تفکیک و ادغام وزارتخانهها نوشت: به جای فکر کردن به این ادغامها و تفکیکها، بهتر است ارتباطات بینالمللی خود را ساماندهی کنیم، پس از درست شدن این مشکل بالادستی و کاهش ریسکها، بررسی میشود که آیا وزارتخانهای احتیاج داریم که صنعت را در راستای تجارت به کار بگیرد یا اینکه وزارتخانههایی تفکیک شده در هر کدام از این حوزهها بخواهیم؟
دیدارنیوز: طی دهههای اخیر تفکیکها و ادغامهای مستمر در حوزههای اقتصادی و وزارتخانهها رخ داده، اما ارتقایی در عملکرد نهادهای اقتصادی ایجاد نشده است. به نفسه هیچ ادغام یا تفکیکی را نمیتوان خوب یا بد قلمداد کرد. بلکه باید دید ادغامها یا تفکیکها مبتنی بر کدام تفکرات و در راستای دستیابی به کدامین اهداف اجرایی میشود.
در خصوص ادغامی که در حوزه صنعت و بازرگانی کشور و تولد وزارت صمت بر اساس این فرضیه شکل گرفت که چون توسعهکشور ژاپن بر مبنای توسعه صادرات ایجاد شد و در ژاپن وزارتخانهای با عنوان صنعت و تجارت وجود داشت، مسوولان ایرانی هم تصور کردند با ایجاد وزارتخانهای از دل ادغام حوزه بازرگانی و صنعت میتوان، تجربه توسعهای ژاپن را در ایران تکرار کرد. اما مگر به معنای واقعی در اقتصاد ایران تولید برای صادرات واقعی رخ داد؟ مگر اساسا وزارت صمت از قدرتی برخوردار است که بتواند صادرات اقلام تولید شده توسط فعال اقتصادی ایران را تضمین کند؟ پاسخ این پرسشها منفی است، چرا که از جانب دستگاههای بانفوذ بالادستی به راحتی جلوی صادرات کالا گرفته میشود. حتی اگر بهترین اقلامنیز توسط صادرکننده ایرانی تولید شود، نهادهای بالادستی ناگهان اعلام میکنند به دلیل نیاز داخلی صادرات کالای مورد اشاره تا اطلاع ثانوی ممنوع است.
بارها اتفاق افتاده تولید کننده ایرانی کالای با کیفیت تولید، بازاریابی کرده و بعد از مصائب فراوان، کالا را تا نزدیک مرز رسانده، بعد متوجه شده که دولت، صادرات کالا را ممنوع اعلام کرده است. این روند به گونهای است که حتی تجار افغانستانی به اندازه صادرات تخم مرغ به صادرکننده ایرانی اعتماد ندارند، بارها کامیون تخم مرغ تا مرز دوغارون رفته و بازگشته است. اساسا ما برای تجارت تولید نمیکنیم ما تولید میکنیم تا مدیران و مسوولان، آمارهای مطلوبتری برای ارایه داشته باشند.
از سوی دیگر دستگاه متولی یعنی دولت (چه این دولت، چه دولت قبلی و...) قرار را بر این گذاشته که کالای مورد نیاز داخلی را تامین کنند. اما یا متوجه نیستند یا آگاهانه میخواهند این نیازها را از جیب تولیدکننده تامین کنند. اگر کسی میخواهد کالای داخلی را تامین کند، چرا تولید کننده باید بهای آن را بپردازد. دولت باید نیازهایش را از طریق واردات تامین کند و اجازه دهد در یک بازار رقابتی، اقلام مورد نیاز تامین شوند. این تفکر در ایران وجود ندارد. به محض اینکه در خصوص کالایی احساس نگرانی شکل میگیرد بلافاصله صادرات ممنوع اعلام میشود.
تولیدکننده ایرانی دارد زار میزند، دام هایش در حال تلف شدن است، نمیتواند خوراک دام خویش را تامین کند، قیمت داخلیاش هم به صرفه نیست، بعد دولت اجازه صادرات دام را هم نمیدهد. این روند تولید برای تجارت نیست. وقتی در ایران تفکر تولید برای تجارت وجود ندارد، چه دلیلی دارد، وزارتخانه صمت از دل ادغام حوزه تجارت و تولید ایجاد شود. صنعت کار خود را انجام میدهد و تجارت هم کار خود را. اگر قرار است تولید برای تجارت نداشته باشیم و دولت تصور میکند مسوول تنظیم بازار خودش است و از محل تولیدات داخلی باید نیازهای بازارش را تامین کند و کمبودهای خود را نیز از خارج وارد کند، آیا بهتر نیست وزارت بازرگانی داشته باشد؟ من مخالف تفکیک وزارت صمت هستم، از نظر من راهکار معقول این است که تولیدات کشور برای بازار جهانی باشد، اما وقتی دولتها یک چنین رویکردی ندارند و تولید برای تجارت نیست، چرا یک چنین ادغامی صورت گیرد. جدا از مسائل زیربنایی فکری، این موضوع به لحاظ مدیریتی و تشکیلاتی هم اشکال دارند. وقتی دو وزارتخانه ادغام شدند این دو بخش یکی نشدند و حوزههای اضافه اصلاح نشدند. حذف دستگاههای موازی صورت نگرفت و فقط یک معاونت جداگانه شکل گرفت. یعنی رستمی را شکل دادند که حتی میترسیدند صدایش کنند. ساختاری شکل گرفت که هم میبایست به تولید خودرو بپردازد و هم تولید رب گوجه فرنگی. هم باید به تولید فولاد توجه کنند هم بازار سیب زمینی را مدنظر قرار دهند. بر این اساس بعد از مدتی اعلام شد که بهتر است ادغام صورت گیرد. از سوی دیگر ما تحریم هستیم و کالاهای مورد نیاز کشور باید تامین شوند. وزارت صمت یک سر دارد و هزار سودا و فرصتی برای تأمین نیازهای کشور را ندارد؛ بنابراین تصمیم گرفتند ساختاری ویژه برای واردات شکل دهند. البته این گزارهها مرتبط با مقولات کوتاه مدت است.
در نگاه بلندمدت شما باید کالایی تولید کنید برای تجارت جهانی. تولید کننده ایرانی باید تولیداتش را برای بازارهای منطقهای و جهانی تولید کند. فقط بازار اوراسیا و کشورهای منطقه، ۵۰۰میلیون مفر است، کدام فرد عاقلی، بازار ۵۰۰ میلیونی را فدای بازار ۸۰ میلیونی میکند؟ البته شاید اگر من جای مسوولان بودم و با مصائب تحریم دست به گریبان بودم این تصمیم را میگرفتم. یعنی در شرایط راهبردی و وجود مشکلات استراتژیک مثل تحریم چارهای جز توجه به تصمیمات کوتاه مدت وجود ندارد. در اقتصاد بحثی اساسی وجود دارد به نام ناسازگاری زمانی، یعنی تصمیمات کوتاه مدت با تصمیمات بلندمدت همخوانی ندارند. در این شرایط چه باید کرد؟ به جای فکر کردن به این ادغامها و تفکیکها، بهتر است ارتباطات بینالمللی خود را ساماندهی کنیم، پس از درست شدن این مشکل بالادستی و کاهش ریسکها، بررسی میشود که آیا وزارتخانهای احتیاج داریم که صنعت را در راستای تجارت به کار بگیرد یا اینکه وزارتخانههایی تفکیک شده در هر کدام از این حوزهها بخواهیم؟
فرشاد پرویزیان - روزنامه تعادل