
در تقارن با عید بزرگ غدیر، حسین جعفری پژوهشگر حوزه دین با نگاهی رو به آینده، موضوع محق بودن علی بیش از دیگران، در ولایت بر مردم را به تحریر درآورده است.
دیدارنیوز ـ حسین جعفری*: گرچه فهم مشهور و تبلیغاتی زمانه ما به گونهای در خصوص حدیث غدیر سخن می گوید که انگار نصب حضرت علی (ع) به عنوان خلیفه بعد از رسول خدا برای همه مردم مکه و مدینه صریح، شفاف و بی تردید بوده ولی عناد و جهل اکثریتِ مطلق مردم باعث شده تا علی خانهنشین شود، اما واقعیات قابلِ اشاره تاریخی و فرهنگ عمومی اعراب عصر نزول، تأمل بیشتر را ضروری می نماید.
جالب آنکه که در کتب شیعی از واقعه غدیر؛ از حدیث دو سه جملهای شروع شده تا برسد به متونی که در آن پیامبر به تمامی شبهات مربوط به امامت در طول سده های بعد هم پاسخ میدهد. در مقابل نیز میتوان نمونه هایی از تحریف و نادیده گرفتن مستندات تاریخی و بازنویسی اتقافات، کوچک کردن اهمیت وقایع و آشفتگی و اضطراب متنها و .... را در نقل قول های اهل سنت از این واقعه ی تاریخی مشاهده کرد!
تعجب نکنید که چگونه میشود چنین جعلیات و تحاریفی تحقق یابد و یا اتفاقی تاریخی را به گونهای دلخواه نوشت؟! زیرا بهترین دلیل وقوع امری، وجود آن است. علاوه بر قابل انتظار بودن برخی سهوها در نقل تاریخ، اما کافی است در تاریخ معاصر ایران توجه کنید تا مهارت و تردستی این صنوف و خصوصاً متصلان به قدرت را در تحریف و واژگونی نقل و ثبت تاریخ مشاهده کنیم. (گاهی اوقات چنان بوده که پس از تحریف اولیه وقتی با نقد و اعتراض مواجه می شدند، به جای پاسخگویی به نقدها؛ با وقاحتی بی نظیر تاریخ را مجدد بازنویسی میکنند تا آن نقد را نه در حاشیه تاریخنویسیِ جعلی اولیه که در متن نقل مجدد تاریخ و بعنوان متن تاریخ؛ با جعلی تازهتر پاسخ گفته باشند!)
"مفاد اصلی این خطبه یقیناً درباره ولایت علی بن ابی طالب (ع) بوده است. علاوه بر آن مطمئناً پیامبر درباره ثقلین ـکتاب خدا و عترت و اهل بیتشـ در حجة الودع بیش از یک بار سخن گفته است" (کدیور) و گرچه بعید می دانم که پیامبر عاقلِ حکیم، همه حاجیان غیر مدینه را با حاجیان مدینه جمع کنند تا توصیهای به نسبت شخصی و به قصد رفع ناراحتی میان علی و برخی از مردم مدینه بنمایند. اما در این نوشته از منظر تقریب و تکیه بر مشترکات مورد قبول فرق اسلامی نکاتی تقدیم می شود:
در موضوع غدیر و خلافت باید در خصوص دو واژه و دو ادعا دقت بیشتر شود؛ "نصب" - "احقّ بودن"!
۱-علی نه تنها از نگاه شیعه که از منظر قریب به اتفاق مسلمین در تصدی خلافت اولویت داشته و به تعبیر خود حضرت در خطبه معروف به شقشقیه " احقّ" بوده است. در این خطبه حضرت به بسیاری از دلایل "احق" بودن خود اشاره می کند اما نامی از دو معنا و مفهوم نمی برد: ۱- نصب توسط خدا یا پیامبر ۲- حدیث غدیر
۲-علیرغم ادعای منصوب بودن توسط خدا، اما هیچگونه "انحصار" و " انتصابی" برای هیچ کسی در تصدی خلافت وجود ندارد زیرا وقتی می توان ادعا و اثبات کرد که تشکیل حکومت وظیفه ذاتی دین نبوده و پیامبران نیز ادعایی در این خصوص نداشته اند و به خاطر اضطرار و اصرار مردم به حاکمیت و تصدی قدرت ورود کردهاند؛ آنگاه حکم پیروان و مومنان به آن پیامبر نیز از قبل روشن میشود.
به عبارت دیگر اگر حتی باور به نصب علی(ع) به خلافت داشته باشیم؛ باید بدانیم حکمش حداکثر میشود عیناً حکمِ نبی اسلام در امر تصدی قدرت! که به دلیل اقبال، خواست و تقاضای مردم ناگزیر به پذیرش قدرت می شود. (مفاد همان حدیثی که جناب هاشمی در خطبه مشهور سال ۸۸ بدان اشاره نمود: " حکومت اسلامی، بدون حضور مردم، نمی شود. اگر مردم راضی نباشند، این حکومت انجام نمی شود. روایتی از سید بن طاووس است: بعد از غدیر، پیامبر در آخر عمرشان به علی(ع) می فرمایند: تو به امر خدا، ولیّ این امّت هستی اگر دیدی مردم راضیاند، آمدند و با اجماع نسبی و کافی به شما مسئولیت دادند، بپذیر، ولی اگر نخواستند، رهایشان کن. چون مبنای اسلام و پیامبر، بر همین پایه استوار بوده.) والّا طرح و برنامه قبلی برای به قدرت رسیدنش وجود نداشته است:
"لو لا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه الظالم و لا سغب المظلوم لألقیت حبلها... -... اگر نبود حضور حاضر و قیام حجت به خاطر وجود یاری کننده و اگر نبود عهد الهی که خدای تعالی از دانایان گرفته تا بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم راضی نشوند هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم و آخر خلافت را به کاسه نخست آن آب می دادم."
۳- بنابراین حق تعیین خلیفه متعلق به مردم است ولو اینکه احقّ را تعیین نکنند! و خطای مردم در عدم انتخاب "احق"، گرچه یک خطا و اشتباه سیاسی و اجتماعی فاحش است اما به راحتی نمی توان ادعا کرد که یک منکر و گناه شرعی است.
۴- البته میتوان با دلایل کلامی و نقلیِ خاص، امامت علی (ع) به معنای خاصی که شیعه تعریف می کند [و شامل دو شان جداگانه شان تکوینی و شان تبیین معارف و احکام دین می شود] را به اثبات رساند، اما هر چه باشد مفهوم عصمت! در زمان صدر اسلام و حتی تا یکی دو سده بعد؛ به شکلی که هم اکنون در میان شیعیان معروف مشهور است، در میان شیعه وجود نداشته و لذا عدم پذیرش آن از سوی سایر مسلمین، انکار دین و ضروری آن تلقی نمیشود. همچنانکه معتقدان به امامتِ حضرت علی (ع) و عصمتاش را نمیتوان به دلیل این اعتقاد و قبول امامت (بعنوان نهادِ استمرار دهنده نبوت)، خارج از دین دانست و خون شان را مباح اعلام کرد!
۵- نکته جالب آنکه امام علی (ع) خصوصاً در دوران خلافتش هیچ گاه به عصمتاش اشاره ننموده و دلیلِ رفتارهای اجتماعی و یا تبیینی خود را بر عصمتاش بنا نکرده و به طور مشخص بر قرآن و سنت رسول استدلال کرده است. (در میان مسلمانان و علمای معروف به حمایت و طرفداری و تبعیت از امام علی (شیعیان)، نظریه علمای ابرار، نظریه غالب قرون اولیه تاریخ اسلام بوده است)
الویت و احق بودن علی( ع) در تصدی قدرت با منطق عمومی مسلمین!
۶-از سوی دیگر اگر باور داریم که: "«علی مع الحق و الحق مع علی». علی با حق و حق با علی است، یعنی حضرت علی هیچ وقت مرتکب عمل خلاف نمیشود علی رضیاللهعنه از امر خدا و رسول سرپیچی نمیکند، علی رضیاللهعنه ترک واجب نمیکند، علی رضیاللهعنه از بشر نمیترسد علی رضیاللهعنه از بذل جان نمیهراسد، علی رضیاللهعنه زیر بار ظلم نرفته و وزیر ظالم نمیشود، ... علی رضیاللهعنه حیدر کرار است، علی صاحب ذوالفقار است علی رضیاللهعنه اسدالله الغالب است، علی رضیاللهعنه آتش پیکار را بر تحمل عار ترجیح میدهد، علی رضیاللهعنه مرگ باعزت را خوشتر از زندگی با ذلت میداند. «علی مع الحق و الحق مع علی». (به نقل از سایت رسمی اهل سنت در ایران) و اگرمعتقدیم که ولایتِ علی همانند ولایت رسول الله است و باور داریم که پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاتر و اولویتدارتر است -النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم -، آیا جز این نتیجه می دهد که باید محبت و سزاواری و الویت علی را همانند الویت رسول بر همه ی محبتها و سزاواری ها و اولویت ها ترجیح دهیم؟"
۷- آیه "النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم "به صراحت اولویت نبی بر مومنین را گوشزد و تایید می کند و سپس در مورد زنان پیامبر و ارحام و ... سخن می گوید!
واضح و روشن است که شانِ اولی بودن پیامبر در این آیه، همسنگِ تکریم زنان پیامبر قرار نمیگیرد و همچنانکه پیامبر بر همه مومنین و از جمله زنان خود و صحابه، اولویتی منحصر به فرد داشته و ولایت ویژه دارند، علی(ع) هم با توجه به حدیث غدیر، ولایتِ همسنگ رسول بر همه مومنین و مومنات خواهد داشت.
۸-نکته مهمِ کاربردی حدیث غدیر (حتی با قرائت اهل سنت) این است که با هر تعریف که از کلمه مولی داریم، باید در الزامات منطقیِ یکی بودن ولایت علی با ولایتِ رسول خدا کمی تامل کرد، گیریم که تعیین خلیفه بعهده عامه مسلمین نهاده شده! آیا اگر قرار بود در امر تصدی قدرت به سراغ کسی برویم جز به سوی پیامبری میرفتیم که از ما به ما سزاوارتر و اولیتر است؟ و آیا نباید همان روش منطقی برای تصدی قدرت را برای حضرت علی(ع) هم در نظر بگیریم که چون رسول الله بر همگان اولی است؟!
۹- نکته آخر؛ آنچه به درد امروز ما می خورد آن است که بجای نشستن به جای خدا، بنده باشیم و به جای قسیم النار و الجنه شدن و به جان هم افتادن، سعی نماییم تا با استفاده از تمامی منابع معرفت دینی خصوصاً با اولویت معارف بجا مانده از حضرت علی ( که چون رسول خدا (ص) سزاوارتر بر دیگران است)، فهم بهتر و به روز شده ای از معارف دینی ارائه نماییم و با درک بهتر از اخلاقِ دینیِ استوار بر اخلاق انسانی ، راهکارهای عمل به آن را تسهیل کرده، بندگی خدا کرده و در خدمت به خلق خدا تعلل نکنیم.
*پژوهشگر دینی